در گفتوگو با ایلنا مطرح شد:
هر کس میتواند نیمه پنهان خود را با اندیشه حافظ همسو کند/ به شجریان همیشه نیاز است تا سخن حافظ را در گوش مردم طنینانداز کند
سعید فیروزآبادی معتقد است که خوانش و ترجمههای اروپاییان از حافظ خاص خودشان است. او میگوید: در ترجمههای ادبیات فارسی در جهان غرب نوعی نگاه دنیوی به آثار افزوده شده که با خوانش اصل اثر به زبان فارسی تفاوت دارد. اما زیبایی غزل حافظ آن است که هر کس میتواند نیمه پنهان خود را با اندیشه حافظ همسو کند و اکنون پس از چندین قرن هنوز هم حافظ بین ما ایرانیان به زندگی خود ادامه میدهد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، قدردانی از مقام شاعر، هم کاری فلسفی است، هم سیاسی و در نهایت کنشی فرهنگی در معنای موسع کلمه است. شاعران بزرگ، در «کار» شعری خویش، جهانی میآفرینند که ما را در مقام مستمعان تاریخی خود، برای همیشه با عادات مالوف خود بیگانه میکنند. شاعری کنش راستین بیگانهکنندگی است. شاعری که در اثر بزرگ خویش بنیاد جهان برمیافکند و «طرحی نو درمیاندازد» در حقیقت، ما را برای اولین بار به آنچه اکنون هستیم، رهسپار میسازد. روزی در رثای شکسیپیر گفته بودند که اگر او نبود، تلقی انگلیسیها از بسیاری عواطف انسانی در غباری از نسیان محو میشد. پس اینکه حافظ، حافظهی ماست نه گزاف است، نه مبالغه. این سخنی است که تازه، حافظ را در مقام شاعری که معلم عشق ایرانیان است، به جایگاه تاریخی خود میرساند. اما حافظ نه تنها حافظه، که زبان ما هم هست. خواندن حافظ، درآمیختن با عمق فرهنگی جغرافیایی است که به رغم تکثرهای زبانی و فرهنگیاش، در کلام و بیان حافظ یکجا گرد آمده است. از این روست که دیگران برای مفاهمه با خرد ایرانی، از شاعران ایران و از چون حافظی سردرمیآورند. به مناسبت روز بزرگداشت حافظ شیرازی در باب میراث او برای اروپاییها با سعید فیروزآبادی (مدرس دانشگاه و ایرانشناس) گفتگو کردیم.
روند شناخته شدن اشعار حافظ در دنیا چگونه آغاز شد و سیر تاریخی این تاثیر و شناخت تاکنون به کجا انجامیده است؟
شاید بتوان گفت که امروز حافظ به بسیاری از زبانهای زنده دنیا ترجمه شده است. این ترجمهها که در جهان آلمانیزبان خیلی زودتر از سایر زبانها انجام پذیرفت، نشان از قلمرو گسترده زبان فارسی در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن نوزدهم میلادی دارد. در آن روزگاران قلمرو زبان فارسی بسیار گستردهتر از امروز بوده است، یعنی از انتهای جاده ابریشم تا شبه قاره و عثمانی تا شمال و شرق افریقا این زبان کارکرد زبان فرامنطقهای داشته است. نقل است که در زمان زندگی سعدی دریانوردان بر کشتی شعرهای او را میخواندهاند. دلیل آشنایی اروپاییان با حافظ هم بیشتر سرچشمه از بازتاب ادبیات فارسی در سایر سرزمینها میگیرد. برای نمونه نخستین ترجمه کامل از غرلیات حافظ را یوزف فون هامر – پورگشتال اتریشی در سال 1812 منتشر کرد. هامر هرگز به ایران سفر نکرده است اما حضور در عثمانی و علاقه مردم به غزلیات حافظ در آنجا او را تشویق به ترجمه این غرلیات کرده است. نکتهای که میخواهم بر این گفتار بیفزایم آن است که غزلیات حافظ نیز یکی از مهمترین مولفههای ایران فرهنگی یا قلمرو زبان فارسی همچون شاهنامهنویسی و تاریخنگاری و زبان دیوانی است. شاید برای آنکه بهتر این قلمرو را درک کنیم، کافی است نگاهی کنیم به تفسیر سودی بسنوی از دیوان حافظ که به فارسی هم ترجمه شده است. سودی بسنوی همان گونه که از نامش برمیآید، اهل بوسنی است و این اثر را در مصر نگاشته است.
تاثیر اشعار حافظ در ادبیات آلمانی بسیار چشمگیر بوده و علاوه بر شاعر نامآوری همچون گوته فیلسوفی مثل نیچه هم از او تاثیر گرفته است. علت این تاثیرگذاری بر ادبیات آلمان آیا به ساختارهای زبانی برمیگردد یا به نوعی از هنر در شعر فارسی؟
پس از ترجمه غزلیات حافظ به زبان آلمانی این ترجمه بر گوته تأثیر زیادی بر جا نهاد. این توجه بیشتر ناشی از حال و هوای آغازین دوران رمانتیک و گرایش آن دوران گوته به شرق و ادبیات شرق بود. گوته که خود اصطلاح ادبیات جهانی را مطرح کرده بود، باور داشت که ادبیات آلمانیزبان همچون بازاری است که هر کس میتواند کالای خود را در آن عرضه دارد. باید به این نکته هم توجه کرد که همزمان آثار ادبیات فارسی بر ادبیات آلمانی بهخصوص در قرن نوزدهم تأثیری بسیار زیاد داشته است. تقریبا غرلیات حافظ تا پایان قرن نوزدهم حداقل ده بار به زبان آلمانی ترجمه و بازسرایی شد. در هر حال گوته همانطور که در یادداشتهایش مینویسد، پیشتر جسته و گریخته ترجمههای غرلیات حافظ را خوانده بود. اما ترجمه هامر چنان تأثیری بر او داشت که احساس کرد باید قلم به دست بگیرد و بنویسد، زیرا سیل اندیشههای حافظ او را با خود خواهد برد. حاصل این نگارش کتابی است که با عنوان دیوان غربی – شرقی که در ایران سه بار ترجمه شده است. عنوان اصلی این کتاب دیوان الشرقی للمولف الغربی است و در فصلهای مختلف آن گوته با تأثیرپذیری از حافظ نقش خیال به اندیشههای خود زده است. هنگام نگارش این اثر هم یادداشتهایی نگاشته است که در انتهای این کتاب آورده شده است.
اصولا آلمانیها چه تاثیری در بازتاب حافظ و ادبیات ایران در اروپا داشتهاند؟
زبان آلمانی تا 1933 تقریبا یکی از مهمترین زبانهای اروپایی و زبان علم بود. برای نمونه کافی است که به نخستین جلد از دایرهالمعارف اسلامی توجه کنیم که به زبان آلمانی هم بود. بعدها نسخه آلمانی حذف شد. سهم آلمانیها در انتقال ادبیات فارسی بسیار زیاد است. برای نمونه هامر – پورگشتال که غرلیات حافظ را به زبان آلمانی ترجمه کرد، در سال 1918 میلادی کتابی با عنوان تاریخ سخنوری ایران نگاشت که در آن بنابر منابع موجود تاریخ ادبیات فارسی را شرح داده است. جالب آن است که هامر معاصر فتحعلیشاه در دوره قاجار بوده و دقیقا از شرایط ادبیات فارسی معاصر هم خود هم مطلع بوده است. باید به این نکته هم اشاره کنیم که سهم آلمانیها صرفا ترجمه نبوده است، بلکه با بهرهگیری از فیلولوژی که اهمیت بسیاری در آن دوره داشته است، آلمانیها بسیاری از آثار ادبیات فارسی را تصحیح و بعد ترجمه کردهاند. از نمونه این تصحیحات میتوان به رباعیات عمر خیام، تصحیح شاهنامه فردوسی یوهانس مول که در ایران به ژول مول (با تلفظ فرانسوی) شهرت دارد، اشاره کرد.
اشعار حافظ در بازتاب هویت ایرانی در دنیا چگونه تاثیرگذاشته و چه ویژگی ای از حافظ موجب این تاثیرات شده است؟
جهان ذهنی حافظ بسیار بر دنیای پس از او تأثیرگذار بوده اما از یاد نبریم که خوانش و ترجمههای اروپاییان از حافظ بیشتر خوانشی خاص خود است. همانطور که پرفسور آنه ماری شیمل در کتاب گل و ستاره، دنیای تصویرها در شعر فارسی، اشاره میکند، در ترجمههای ادبیات فارسی در جهان غرب نوعی نگاه دنیوی به آثار افزوده شده است که با خوانش اصل اثر به زبان فارسی تفاوت دارد. زیبایی غزل حافظ آن است که هر کس میتواند نیمه پنهان خود را با اندیشه حافظ همسو کند و اکنون پس از چندین قرن هنوز هم حافظ بین ما ایرانیان به زندگی خود ادامه میدهد. این نگاه را در شعر نیچه خطاب به حافظ هم میبینیم. آنچه درباب شعر حافظ گفتنی است، جنبه موسیقایی غزلیات حافظ است. پیوند سخن با موسیقی تلفیقی شگرف را فراهم میکند و در این میان به هنرمندانی یگانه همچون استاد شجریان همیشه نیاز است تا در گوش مردم نوای سخن حافظ را طنینانداز کنند. یادش گرامی باد.