خبرگزاری کار ایران

در گفت‌وگو با ایلنا مطرح شد:

از معادل‌ها نباید ترسید/ تحریفِ زبان؛ ایرانیان را بی‌هویت خواهد کرد

از معادل‌ها نباید ترسید/ تحریفِ زبان؛ ایرانیان را بی‌هویت خواهد کرد
کد خبر : ۹۷۸۹۵۳

علی‌اصغر اسکندری می‌گوید: اگر نسبت به روند تخریب زبان در فضای مجازی حساسیتی نشان داده نشود، میراث فرهنگی ما در معرض تهدید جدی قرار می‌گیرد.

به گزارش خبرنگار ایلنا، فضای مجازی در مقام آنچه به طور اعم بر هر محیط اینترنتی و در معنای خاص بر شبکه‌های اجتماعی اطلاق می‌شود توانسته بخش‌های مهمی از زیست هر روزه ما را با خود عجین کند. از خرید کردن و معاشرت‌های ساده تا فعالیت‌های علمی همه در این فضا یافت می‌شوند و به یک معنا گویی بازتابی از زندگی واقعی در فضای مجازی در جریان است که اندک زور خود را بر مولفه‌ی خای فضاهایی که اصطلاحا مجازی نیستند، تحمیل می‌کند. با عنایت به چنین صورت‌بندی‌ تکلیف مقوله‌ای مانند زبان چیست؟ زیرا امروز شاهد شکل‌گیری ادبیاتی تازه هستیم. از جعل واژه‌های عموما نامانوس گرفته تا دخل و تصرف در صورت نوشتاری الفاظ. اگر وضعیت چنین پیش رود چه بر سر گنجینه فرهنگی ایرانی که در قالب زبان برای مردم تجلی یافته به یادگار مانده، خواهد آمد؟ در باب این مسائل با علی‌اصغر اسکندری (استاد دانشگاه و ویراستار صداوسیما) گفتگو کردیم.

تفاوت فضای مجازی با دنیایی که در کتاب با آن زیست می‌کنیم، چیست؟

فضای مجازی یعنی تند بخوانیم و در مطالب عمیق نشویم. همین باعث شده حوصله‌ی کتاب خواندن را از دست بدهیم. کمتر پیش می‌آید شما فردی را ببینید که در فضاهای همگانی یا مطب دکتر کتاب دستش باشد، در واقع کتاب از ما گرفته شده و این تاثیر ناشی از فضای مجازی است. کتاب نخواندن ما باعث می‌شود به هر چیزی سرسری نگاه کنیم. ما وقتی کتاب نمی‌خوانیم از واژه‌های کمتری استفاده می‌کنیم یعنی در زیست روزمره صرفا واژه‌های محدودی را به کار می‌بریم که کار ما را راه می‌اندازد و دیگر نیازی هم به گسترش این دایره بسته پدید نمی‌آید. این واژگان محدود باعث شده بانک اطلاعاتی ما هر روز محدود و محدودتر می‌شود. فعل‌هایی که بلدیم کم کم از یادمان می‌روند چون کتاب نمی‌خوانیم تا بتوانیم با سخت‌های زبانی گسترده، تازه آشنا شویم. محدودیت ما به فضای مجازی در واقع داشته‌های زبانی ما را از ما می‌گیرد و عمق نگاه‌مان را تقلیل می‌دهد.

آیا خطاهای نوشتاری و گفتاری در فضای مجازی در طولانی مدت می‌تواند بر زبان هم تاثیر بگذارد؟

زبان به معنای راه ارتباطی‌ است که جوامع با هم گفتگو و مکالمه می‌کنند و به صورت شفاهی باقی می‌ماند، مثل ۲۰۰۰ سال پیش که فرهنگ مکتوب ما خیلی کم بود و این زبان نوشته نمی‌شود و به صورت شفاهی باقی می‌ماند یا اینکه امروزه نوشته می‌شود و به صورت خط درمی‌آید. خط عمر کمتری از زبان دارد یعنی در واقع اول گفتگو و مکالمه بوده و بعد خط قرارداد شده است. نوشتار و خط نمی‌تواند بر زبان تاثیر بگذارد، زبان راه خودش را می‌رود و خط هم راه خودش راه چراکه خط قوانین‌اش با قوانین زبان فرق می‌کند و این خطاهایی که در فضای مجازی به وجود آمده، ربطی به زبان ما ندارد. مثلا (ه کسره) در جمله‌ی «کتاب (ketabe) مرا برداشتی» یعنی کتاب من و چون در واقع کسره‌ی کتاب را نمی‌بینیم اینجا میان هه‌ی آخر چسبان می‌گذارند و اینطور مینویسند «کتابه من». گرچه تعداد این قبیل خطاها بیشتر شده ولی به زبان ما ربطی ندارد یعنی شما چه هه کسره را بنویسید یا ننویسید، تغییری در زبان ما ایجاد نمی‌شود. زبان ما راه خودش را می‌رود.

تواتر این قبیل خطاها خطرناک نیست زیرا ممکن است تبدیل به هنجار شوند؟

این قضیه مرا یاد حکایتی از مثنوی می‌اندازد که شخصی در بازار عطارها حالش بد می‌شود و او را با پِهِن اسب به هوش می‌آورند. چون آن شخص در دباغ‌خانه کار می‌کرده جایی که پوست حیوانات را تمییز می‌کنند آنقدر بوی کثافات و نجاسات به مشامش خورده که وقتی در بازار عطارها آمده؛ حالش بد شده. گاهی ما هم شبیه آن آدم هستیم آنقدر در فضای مجازی زندگی می‌کنیم و از فضای حقیقی دور می‌شویم که اگر یک صورت درستی ببینیم، تعجب می‌کنیم. به نظر من اگر دیگران را با خنده و شوخی و تذکر نمی‌توانم مجاب کنم لااقل خودم درست بنویسم. که البته در این بین سیاستمداران، آموزش و پرورش و صداوسیما نقش مهمی دارند. وقتی مسئولان مملکتی ما خطای نوشتاری داشته باشد طبیعی است که این اتفاق بیفتد. مثلا مدیرا ن و نهادهای بالادستی وقتی در نامه‌های اداری خود دارای خطا باشند خیلی بر زیر دستی‌ها اثرگذار است و نمی‌توان از مردم انتظار داشت.

در واقع همه‌ی دستگاه‌های تصمیم‌گیر کشور می‌گویند خط قوانین دارد. اینکه شخصیت‌های سیاسی ما بر زبان و خط تاکید می‌کنند؛ مهم است زیرا بحث هویتی در میان است. وقتی خط یا زبان تغییر کند، هویت از بین می‌رود. به طور مثال زبان رسمی در کشور ترکیه تا زمان صفوی فارسی بوده است. شعرهای سلطان سلیمان که یکی از پادشاهان عثمانی بوده اگر غزلیاتش را کنار دیوان سعدی بگذارید به سختی می‌توان فهمید که این غزل از سعدی نیست و از سلطان سلیمان است. آن‌ها به زبان فارسی شعر دارند به دلیل اینکه زبان رسمی؛ فارسی بوده است. نکته اینجاست وقتی زبان تغییر می‌کند فرهنگ هم تغییر می‌کند. ترک‌ها به همین خطی که ما داریم می‌نویسیم؛ می‌نوشتند و زبانشان ترکی بود اما از زمان کمال آتاتورک خط‌شان را هم عوض کردند. الان اهالی ترکیه حتی به اندازه یک خط هم نمی‌توانند با مطالبی که صد و پنجاه سال پیش در کشورشان نوشته شده، ارتباط برقرار کنند مگر آن را یاد گرفته باشند. بنابرین اتفاقی که می‌افتد، این است وقتی ما نتوانیم سعدی، شاهنامه و حافظ را بخوانیم رابطه‌ی‌مان با میراث فرهنگی قطع می‌شود. من وقتی شاهنامه می‌خوانم می‌بینم که رستم هر وقت می‌خواهد جلوی پدرش بایستد دست به سینه و سر به زیر می‌ایستد. این اتفاق فرهنگی در شاهنامه خواندن من رخ می‌دهد. رستم حتی وقتی در شهر سمنگان مست به خوابگاه می‌رود و تهمینه پیش او می‌آید، به او می‌گوید: تو را هم کنون‌ گر بخواهی مرا، باز رستم اول پدر تهمینه را می‌خواهد و تهمینه را اول خواستگاری می‌کند و با او ازدواج می‌کند. در واقع این‌ها تنها نمونه‌هایی هستند برای آنکه بگویم اگر نسبت ما با خط و زبان دچار تحول بنیادین شود، همچون درختی بی‌ریشه در دست باد اسیر می‌شویم.

از آنجا که سرعت گردش داده‌ها در فضای مجازی بسیار سرسام‌آور است، طبیعتا دقت افراد پایین می‌آید از آنجا که احتمالا متخصصان ادبیات و ویراستاران احتمال خطایشان در این فضا کمتر است، خطاها را متذکر می‌شوند و اصلاح می‌کنند ولی در میان عموم مردم چنین فرهنگی وجود ندارد.

چرا، آیا به این دلیل که مردم اهمیت درست‌نویسی را نمی‌دانند یا بلد نیستند درست بنویسند؟

چند نکته در این امر دخیل است: اولا اینکه؛ در مورد هر چیزی اظهارنظر می‌کنیم و خود را صاحبنظر می‌دانیم مثلا منی که ادبیات فارسی خوانده‌ام درباره‌ی آب و هوا، رسانه، جامعه، روانشناسی و علومی که متخصص نیستم، نظر می‌دهم و خودم را صاحبنظر می‌دانم و این نتیجه‌اش این‌ است که وقتی متخصصی غلطی را متذکر می‌شود مخاطب می‌گوید روی چه حسابی این غلط است؟! دوما اینکه؛ در هر چیزی به متخصص آن رشته مراجعه نمی‌کنیم. دست آخر اینکه؛ به‌طور کلی به درست و غلط بودن اهمیتی نمی‌دهیم و به تخصص‌ها و علم‌ها احترام نمی‌گذاریم.

مثلا خودمان در بیماری‌ها خوددرمانی می‌کنیم، گیاه درمانی می‌کنیم یا از موضع روانشناس به دیگران مشاوره می‌دهیم. واقعیت این ادست که این اتفاق‌ها برای امثال ما ادبیات خوانده‌ها هم روی می‌دهد. بارها شده که وقتی خطایی را متذکر می‌شوم پاسخ می‌شنویم مهم نیست. من اینطوری دوست دارم بنویسم. همان رفتاری که با زبان فارسی در فضای مجازی داریم ما در ساحت اجتماعی با علم جامعه‌شناسی، روان‌شناسی و دیگر علوم هم می‌کنیم. این ضعف فرهنگی در طی قرن‌ها اتفاق افتاده نه امروز.

رسانه‌هایی که نوشتاری هستند مانند اینستاگرام و توییتر چه نقشی در برساخت فرهنگ عمومی یا برجسته شدن فضایی خاص ایفا می‌کنند؟ مثلا این نقد را برخی وارد می‌دانند که با گسترش فیسبوک و بعدها اینستاگرام، نوعی راحت‌طلبی در جامعه ایجاد شده است. یعنی شما بجای خواندن چندین کتاب می‌توانی خلاصه آنها را در فلان صفحه کتابخوانی بیابی.

به هر حال فضای مجازی جهان را تغییر داده و ما نمی‌توانیم بگوییم ما همان جهانی هستیم که ۲۰ سال پیش بودیم. فضای مجازی جوامع را مجبور کرده که آن را بپذیرند و خودش را وارد زندگی‌های ما کرده است. توییتر، فیسبوک و حتی پیامک، بالاخره وارد جامعه شدند و تاثیرات خود را گذاشتند. چنین نبوده که مردم ما قبلا کتابخوان بوده‌اند و الان با تاثیر فضای مجازی کتاب را کنار گذاشته‌اند. اینطور نیست ما ایرانی‌ها اساسا فرهنگ شفاهی را دوست داریم تا فرهنگ مکتوب را. در واقع فضای مجازی کتاب را از ما نگرفت. اینکه مردم در فضای مجازی کتاب و شعر و مطلب خواندند وجه مثبت قضیه است اما وجه منفی قضیه این است که مردم ما به همین فضا بسنده کردند یعنی از همین فضا فرا‌تر نرفتند.

در کشور ما زبان و خط دارای نهادهای متولی نسبتا نیرومندی است. اساسا نگاه شما به نهادهای فرهنگی در مراقبت از زبان چگونه است؟

واقعیت این است که خیلی این قضیه درهم تنیده است ممکن است صداوسیما بخواهد به صورت محکم و جدی کلمه‌ی یارانه را جا بیاندازد ولی اگر سیاستمداران ما از همان روز اول به‌جای یارانه می‌گفتند سوبسید صداوسیما هر کاری که می‌کرد بازهم نمی‌توانست کلمه‌ی یارانه را جا بیاندازد و برعکس اگر سیاستمداران ما می‌گفتند یارانه ولی صداوسیما می‌گفت سوبسید، بازهم سوبسید به خوبی نمی‌توانست جا بیفتد.

نکته‌ی جا افتادن کلمه‌ی یارانه این بود که گروه‌های مرجع ما مانند سیاستمداران و تمام رسانه‌ها این واژه را به کار بردند و ضمن اینکه فرهنگستان قبل از اینکه یارانه پرداخت شود، معادل سوبسید را در سال هفتاد و شش ساخته بود. یعنی پیش از اینکه این اتفاق در جامعه‌ی ما بی‌افتد و مردم با این واژه مواجه شوند واژه‌اش ساخته شده بود. یعنی پیش از اینکه مردم بخواهند با یارانه مواجه شوند این واژه در فرهنگستان ساخته شده بود. اینها همه باهم دست به دست هم داد تا این واژه جا افتاد. اما متاسفانه در برخی موارد ما دچار نوعی تشتت شدیم یعنی فرهنگستان ما در خط خودش یکسری قواعد دارد. آموزش و پرورش یک قواعدی، صداوسیما هم برای خودش یک قواعدی دارد. اساتید و دانشگاهیان هم راه خودشان را می‌روند و این باعث می‌شود دچار چندگانگی شویم مثلا ما نمی‌دانیم کلمه‌ی هیئت دولت را پایه‌ی الف‌اش را بگذاریم یا نگذاریم. فرهنگ املایی خط فارسی که زیرمجموعه زبان و ادبیات فارسی است. فرهنگی دارد به نام فرهنگ املایی خط فارسی تمام ویراستاران این کتاب را پذیرفتند و با آن رجوع می‌کنند. در این کتاب می‌گوید هیئت دولت پایه‌ی الف نمی‌خواهد و اینطور نباید نوشته شود «هیات دولت»

این مصوبات فرهنگستان زیر نظر دولت و به دستور ریئس جمهور ابلاغ می‌شود اما می‌بینیم که خود دولت رعایت نمی‌کند مثلا بنر ۱۲ متری بالای سر رئیس‌جمهور می‌زند هیات دولت که با پایه‌ی الف نوشته شده یا اینکه آموزش و پرورش ما یک شبه تصمیم می‌گیرد که یای ابتر یا یای دم بریده که به آن شش کوچک و همزه‌ی بالای «ه» گفته می‌شود را حذف کند. آموزش پرورش براساس یک برداشت اشتباه تصور می‌کند که همزه عربی است ولی در واقع این همزه نیست یای ابتر یای دم بریده است بنابرین تصمیم می‌گیرد که اعلام کند که از فردا ما در فارسی همزه نداریم و از این به بعد همزه بالای ه نگذارید «ی» بزرگ باید بگذارید. مثلا اگر بنویسید خانه‌ او باید ی بزرگ بگذارید. خب این باعث تشتت شده چون همه جا نمی‌توان «ی» گذاشت زیرا جمله را طولانی می‌کند و اصلا لزومی به این کار نیست و هنوز هم اساتید ادبیات زیر بار این موضوع نرفته‌اند و همین باعث می‌شود که بلاتکلیفی ایجاد شود.

فرهنگستان زبان در مقابل واژه‌های بیگانه معادل‌هایی را به کار می‌برد که خیلی‌هایش برای مردم جنبه‌ی طنز دارند آیا خود این امر باعث مهجوریت بیشتر زبان نمی‌شود؟

واقعیت این است که برخی از این کلمات برساخته‌ی فرهنگستان نیست یعنی فرهنگستان نگفته به کراوات بگویید دراز آویز زینتی و نگفته به پاپیون بگویید دو سر پف و نگفته به مثلث متساوی‌الاضلاع بگویید سه بر سه بر مساوی، و به پیتزا بگویید کش لقمه. کسانی که این معادل‌ها را درست کردند البته آدم‌های خوش ذوقی بودند. یعنی من اگر رئیس فرهنگستان بودم می‌گفتم این افرادی که این معادل‌ها را ساختند بیاورید تا استخدام‌شان کنیم. اینها جدا آدم‌های خوش ذوقی هستند، الزاما نمی‌گویم کارشان درست است ولی می‌گویم ذوق خوبی دارد.

 واقعیت اینجاست که فرهنگستان نگفته این معادل‌ها را بگوئید. برخی از اینها را فرهنگستان نساخته است. ما قبول داریم که برخی واژه‌های معادل زیبا نیستند و خود فرهنگستان هم قبول دارد و نمی‌گوید که ما صد در صد واژه‌هایی که می‌سازیم درست است. مثلا معادل هلی کوپتر را اول گفتند چرخ بال بعد عوضش کردند و شد بالگرد و به‌جای ایمیل اول گفتند پست الکترونیک و بعد گفتند هم پست انگلیسی است و هم الکترونیک و گفتند رایانامه، یعنی فرهنگستان خودش هم تعصبی ندارد برای اینکه بگویید هر آنچه ساختم دقیق است و حجت موجه است. بعضی از اینها جالب نیست اما یک نکته‌ای وجود دارد. فرهنگستان از اساس کارش باید واژه‌سازی باشد اما برخی از واژه‌هایش از اساس دلچسب نیست خب اهل زبان آن را نمی‌پذیرد و در طول زمان از بین می‌رود. اشکالی ندارد. اما اگر واژه‌ها به موقع ساخته شوند مردم هم از آن استفاده می‌کنند. شما اگر برگردید به مثلا واژه‌هایی مثل آتش‌نشانی، شهرداری، دادگستری، هواپیما، ماهواره، فرودگاه همه‌ی این واژه‌ها برساخته‌ی فرهنگستان است. خیلی هم واژه‌های خوب و خوش ساختی هستند. ما قبلا می‌گفتیم بلدیه ولی فرهنگستان معادل ساخت؛ شهرداری قبلا می‌گفتیم عدلیه: فرهنگستان ساخت دادگستری، عباس اقبال اشتیانی که از بزرگان ادبیات است و در تسلطش به ادبیات جای خدشه و خللی نیست اما به فرهنگستان زمان خودش اشکال می‌گیرد که چرا شما به‌جای یونی‌ورسیتی می‌گوئید دانشگاه و به جای فکلته می‌گوئید دانشکده، هزار سال هم بگذرد مردم ما حاضر نمی‌شوند مردم به یونی‌ورسیتی بگویند دانشگاه و به فکلته بگویند دانشکده، امروز که صد سال از آن قضیه گذشته زمان ثابت کرد که حرف استاد بزرگی مثل عباس اقبال آشتیانی درست درنیامد. یعنی فرهنگستان باید واژه بسازد اما لازم است که زود واژه را بسازد پیش از اینکه واژه وارد زبان مردم شود. وقتی که کامپیوتر با تمام متعلقاتش وارد خانه‌های مردم شد، بیست سال از عمرش گذشت بعد بیاییم به مردم بگوییم که از این به بعد بگو رایانه و به کیبورد بگو صفحه کلید، دیگر نمی‌شود. اگر قبل از اینکه کامپیوتر وارد می‌شد ما می‌گفتیم اسمش رایانه است بهتر پذیرفته می‌شد. مانند کودکی که در ابتدا اشیا را با نام‌هایشان یاد می‌گیرد.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز