در گفتوگو با مترجم آثار موراکامی مطرح شد؛
تفکر خودخاصپندار و خاصپسند گرفتاری اصلی نویسندگان و فیلمسازان ایرانی است/ فدا کردن سرگرمی به پای تئوری پاشنه آشیل تولیدات ادبی معاصر است
فرزین فرزام میگوید دلیل اقبال جهانی از موراکامی این است که او میتواند زندگی عادی و روزمره را ناگهان شگفتانگیز و باورنکردنی جلوه دهد. موراکامی برای مخاطب خاص نمینویسد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، ترجمه ایجاد تاخیر در معناست. تاخیری که ماحصل انتقال از یک افق به افقی دیگر و جان بخشیدن به گفتهها در جهانی غیر از موطن خود واژههاست. برخی معتقدند نه تنها ترجمه اندیشیدن است بلکه خود اندیشیدن در را هالهای از ترجمه فراگرفته است. از اینرو تلقی ترجمه در مقام یک پل میان فرهنگها که تجارب زیسته فرهنگی ملل را بسط میدهد گرچه لازم است اما کافی نیست. و اگرچنین امر خطیری نتواند اکتفای بیان ذات ترجمه باشد، پس لابد امری ورای اینها در جریان است. فرزین فرزام، مترجم آثار یکی از محبوبترین نویسندگان جهان، هاراکی موراکامی است. او با اینکه دکترای فیزیک اپتیک از دانشگاه نیومکزیکو دارد اما اغلب کتابخوانها او را با داستانها و ترجمههایش میشناسند. گفتگو با فرزام از دنیای ترجمه تا تنفس در فضای آثار موراکامی را در ادامه میخوانید.
اولین پرسشی که در مواجهه با مترجمی که به آثار یک نویسنده مشخص علاقه نشان میدهد و سراغ آنها میرود، این است که چرا فلانی؟ چرا انتخاب شما موراکامی بود؟
من از طرفدارهای پر و پا قرص آثار موراکامی هستم و با توجه به اینکه بخشی از ماجراهای رمان به نوعی برای خود من اتفاق افتاده بود، ارتباط عاطفی با رنج شخصیت اصلی برقرار کردم و برای همین تصمیم گرفتم کتاب را ترجمه کنم. البته وقتی ترجمه را تمام کردم هنوز هیچ ترجمهای به بازار ایران نیامده بود. موراکامی نویسندهی خلاقی است، با جهانی که خلق میکند، با کاراکترهای اصلیاش، با فضاهای عجیب و غریبش و با توصیفهای غافلگیرکنندهاش از عادیترین موضوعات من را هیجانزده میکند. علاوه بر این شاید مهمتر برای من مسیری است که قهرمانهایش باید برای درک تازهای از خود طی کنند و این به نوعی مسیر زندگی خود من و هر انسان کنجکاوی است که هنوز دربارهی همه چیز سوالهایی دارد.
باتوجه به وجود ترجمههای دیگر از این اثر، اساسا وجود چندین ترجمه برای یک اثر را چطور میتوان توجیه کرد؟ تعدد ترجمه کار را برای مترجم سختتر میکند یا آسانتر؟
چاپ چندین ترجمه با توجه بهعدم وجود قانون کپیرایت اجتنابناپذیر است. دربارهی این اثر بخصوص، علاقه و ارتباط شخصی من با این رمان و اطمینان نسبت به کیفیت ترجمهام باعث شد کار را دست بگیرم. من در زمان شروع ترجمه؛ هیچ قراردادی با هیچ ناشری نبسته بودم و پس از ترجمهی سه فصل، وقتی به ایران سفر کردم، کار را به نشر نی و نشر ققنوس بردم. البته نشر چشمه به هر دلیل موفق شد مجوز ترجمهی آقای حقیقت را بسیار سریعتر از نشر ققنوس از ارشاد بگیرد و ترجمهی من وقتی اجازهی چاپ گرفت که کار آقای حقیقت به چاپ ششم رسیده بود و ترجمه آقای غبرایی هم متاسفانه چند ماه بعد از چاپ ترجمهی من مجوز گرفت. این سه ترجمه تقریبا همزمان اتفاق افتاده بودند اما ارشاد ماجرا را طوری پیش برد که نشر چشمه بازار این اثر را ماهها به تنهایی به دست گرفت. البته از این دست داستانها در دنیای نشر بسیار اتفاق افتاده و خواهد افتاد. اما از این مورد که بگذریم بهطور کلی اعتقاد دارم اگر مترجم درجه یکی اعلام کند که در حال ترجمهی کاری است، مترجمان دیگر بهتر است سراغ آثار دیگر بروند. و این اتفاقیست که برای من هنگام ترجمه رمان ۱q۸۴ افتاد. وقتی باخبر شدم آقای غبرایی در حال ترجمه هستند، کنار کشیدم.
اخیرا کتاب «سوکورو» را از موراکامی ترجمه کردهاید. سوکور داستانی است که در ایجاد غرابت در فضاهای عادی زندگی حتی از دیگر آثار موراکامی هم جلوتر است. مخصوصا که اساسا موضع داستان او طرد شدن از جانب دیگران است. چقدر موراکامی توانسته این موضوع فرار و دیریاب را روایت کند؟ آیا طرد شدگیها هم مستقیما ربطی به تجربه زیسته خود شما دارد؟
طرد شدگی از جمع دوستان با اتهامی که توضیح داده نشده، از دغدغهها و تجربههای دوران نوجوانی من بود به همین دلیل رابطه خاصی با اثر برقرار کردم. طرد شدگی تمی است عمومی و قدرتمند. بسیاری افراد در برههای از زندگی تجربهی متهم شدن از طرف دیگران بدون توضیح اتهام یا قطع ارتباط ناگهانی با یک دوست یا آشنا را داشتهاند و تکنیک ایجاد حس همدردی که ماهرانه به کار گرفته شده، از شگردهای اصلی همراه کردن مخاطب با قهرمان این داستان است. یک گره عاطفی عمیق بین مخاطب و شخصیت اصلی. در این رمان، طرد شدگی ناگهانی شکل دهندهی بخش بزرگی از شخصیت اصلی است که تمام دوران بزرگسالی او را تحت تاثیر قرار میدهد و او را تا جایی میبرد که آرزوی مرگ میکند. این طرد شدگی علاوه بر بعد عاطفی، در بعد مکان هم در داستان به کار گرفته شده تا معنای غریب و دورمانده را برای تسوکورو کامل کند. موراکامی علاقه وافری به موشکافی جنبههای مختلف ذهنیت شخصیتهای خود دارد و این ذهنیتها را در موقعیتهای مختلف به محک میگذارد. بنابراین نگاه نویسنده به موضوع طرد شدگی یک نگاه کنجکاو است و دیدگاه شخصیتهای مختلف در پی حرکت فعال قهرمان داستان (به تشویق دوستش) به دنبال پیدا کردن پاسخ برای معضل شخصیاش کشف میشوند و ما فرصت پیدا میکنیم ضمن حل معما به درک عمیقتری از احساسات پشت ماجرا دست پیدا کنیم.
به نظرتان علت اقبال جهانی از کتابهای موراکامی چیست؟
به خاطر ترکیب جذاب ماجراهای باورنکردنی درهم تنیده با تمهای آشناست. شخصیتهای اصلی داستانهای نویسنده علیرغم اینکه کمی غیرعادی هستند اما به نحوی پرداخت شدهاند که بلافاصله همدردی و کنجکاوی خواننده را جلب میکنند و این اولین قدم هر نویسنده به سوی موفقیت است. وقتی خواننده به شخصیت اصلی علاقه پیدا کند، نصف مسیر طی شده است. علاوه بر این، موراکامی به سنت ادبیات غرب، پلاتهای خوبی هم برای داستانهایش طرحریزی میکند و از تکنیکهای متنوعی مانند روایت موازی، تغییر زاویه دید، قلاب انتهای فصل و تعلیق به خوبی بهره میبرد. حالا به تمهای آشنا و شخصیت و پلات اضافه کنیم اتفاقهای عجیبی را که در داستانها میافتند. استقبال فوقالعاده از رمانهای موراکامی بیدلیل نیست. سرگرمی و جذابیت روایی در کنار تمهای عمیق و احساسی. این فرمول طلایی سختیابی است که خوانندهی عام و بسیاری از خوانندههای خاص را نیز خوشحال میکند.
ادبیات سورئال اصولا برای مخاطب نه چندان حرفهای کتاب یا هر قالب هنریای دشوار است ولی موراکامی نویسندهای است که در عین آنکه فضای غالب کتابهایش حاکی از نوعی سورئالیسم دارد، نویسنده محبوبی است. دلیل این محبوبیت چیست؟
نمونههای اندک در ادبیات ایران و جهان را که کنار بگذاریم، اثری که به دنبال مخاطب خاص باشد به احتمال زیاد مخاطب عام پیدا نخواهد کرد. موراکامی برای مخاطب خاص نمینویسد. بسیاری از جنبشهای ادبی دوران مدرن و پست مدرن در پی باز کردن مسیرها و افقهای نو بودند به همین دلیل لزوما برای سرگرم کردن نوشته نشدند یا اگر شدند به دلیل تنگ کردن نگاه به سمت موضوعهای همساز با فرم و تمرکز اصلی، بر پیش بردن مسیرهای تئوریک و تجربه گرایی، در جذب مخاطب میلیونی اقبال نیافتند. از همین دست است پاشنهی آشیلی که به تولیدات ادبی ما ضربه زده است. فدا کردن سرگرمی به پای تئوری. به خصوص کمبود ادبیات ژانرمحور در ایران به شیوه تفکر خودخاص پندار و خاص پسند در میان نویسندگان و فیلمسازها دامن میزند. در نهایت اقبال مخاطب عام به چنین آثاری در سراسر جهان زیاد نیست. موراکامی اما همانطور که در پاسخ به سوال قبل گفتم، توجه به مخاطب عام را با تکنیکهای روایی که در داستانهایش به کار گرفته و نحوهی پرداخت تم به دست آورده است. البته نباید نادیده گرفت که موراکامی با ترجمههای خوبی وارد ایران شد و این مساله علاقهی خواننده فارسی به پیگیری آثار او را بیشترکرد.
اگر موراکامیوار بپرسیم: «از موراکامی که حرف میزنیم از چه حرف میزنیم» به چه جوابی میشود رسید؟ آیا میتوان جهانبینی ویژهای از مجموع آثار او استخراج کرد؟
جهانبینی هر هنرمند اعم از نقاش، نویسنده، فیلمساز، آهنگساز و غیره را در تمهای تکرارشوندهی آثار او میتوان جستجو کرد. تمهای تکرار شونده از دغدغهها ریشه میگیرند. بنابراین فکر میکنم به جای این سوال که نویسنده به دنبال طرح چه جهانبینیای است بهتر است بپرسیم نویسنده به چه تمهایی گرایش دارد. به ویژه که طرح جهانبینی بیشتر امری از پیش تعیین شده و گهگاه نتیجهی دیدگاهی ایدئولوژیک است در تقابل با گرایش به تمهایی مشخص که معمولا به دنبال کشف و بررسی یک موضوع است. من موراکامی را در دسته دوم قرار میدهم و فکر میکنم از تمهای اصلی مورد بررسی او تنهایی و همینطور کشف خود است.