کارگردان مستند «چیچکا»:
برای معرفی ابراهیم منصفی نیازی به سلبریتیها نداشتم/ هیچکس قدیس نیست
رها فریدی درباره چگونگی ساخت مستندی که بیش از ده سال صرف آن شده، گفت: پرداختن به زندگی ابراهیم منصفی، خواننده قدیمی، بهانهای شد تا به فرهنگ و آداب و رسوم مردم هرمزگان هم بپردازم.
به گزارش خبرنگار ایلنا، مستند «چیچکا» ساخته رها فریدی به زندگی پرفراز و نشیب ابراهیم منصفی، خواننده و ترانهسرای مطرح هرمزگان، اشاره میکند. مستند پرتره فریدی از زندگی منصفی ابعاد مختلفی از شخصیت این خواننده مهجور جنوبی را بازگو میکند. هنرمندی که پس از مرگش بسیاری از آثارش توسط خوانندگان بومی بازخوانی شد و بسیاری از هنرمندان نامدار امروزی، زندگی حرفهای خود را مدیون ترانههای منصفی میدانند. «چی چکا» به معنی قصه شب روایت متفاوت و جسورانهای از سوژهای است که میتواند سیر تحولات فرهنگی یک منطقه را به خوبی بازگو کند. با رها فریدی، کارگردان این مستند به بهانه اکران آن در گروه سینمایی هنر و تجربه گفتوگویی انجام دادیم که در ادامه میخوانید:
شما در چیچکا سراغ موضوعی رفتید که تا پیش از آن کمتر کسی از میان مخاطبان سینما و موسیقی ردی و نشانی از آن شنیده بود. لااقل برای مخاطب غیر بومی نام ابراهیم منصفی شاید تنها با چند قطعه موسیقی به ذهن متبادر میشد. چه شد که این سوژه و این شخصیت را انتخاب کردید برای ساخت مستند؟
من از طرف مادری اصلیتم به هرمزگان برمیگردد و ابراهیم منصفی برای تمامی اهالی هرمزگان نامی آشناست. به غیر از اینکه به واسطه خاستگاه خانوادگی به این سرزمین وابستگی دارم و از کودکی به این خطه سفر میکردم، همیشه آرزو داشتم آداب و رسوم هرمزگان را ثبت کنم. به موسیقی ابراهیم منصفی هم علاقه داشتم. در مقطعی از زندگی و زمانی که جوانتر بودم در زمینه تهیهکنندگی رادیو و پژوهش موسیقی کار میکردم. در آن مقطع موزیسینهای گمنام را پیدا میکردم و به واسطه کار در رسانه آنها را معرفی میکردم. زندگی و شخصیت ابراهیم منصفی آنقدر پر فراز و نشیب و دارای ابعاد مختلفی است که خودش به تنهایی میتواند بستری باشد که در آن یک فرهنگ غنی مثل هرمزگان را هم معرفی کرد. زندگی ابراهیم منصفی در هر مقطعی دارای قصهها و ماجراهای جالب و منحصربفرد است. از طرفی به دلیل دغدغهای که همواره در معرفی هنرمندان گمنام داشتم، ابراهیم منصفی مصداق این دغدغه شد و روایت آن ضروری. در چیچکا سه موضوع به صورت همزمان پیش میرود: روایت زندگی ابراهیم منصفی، به تصویرکشیدن آداب و رسوم هرمزگان و معرفی نسل جدید موزیسینهای هرمزگان که ترانههای منصفی را هر یک با نگاه و برداشت خودشان بازخوانی میکنند. این سه هدف و موضوع موازی با هم جلو میروند که همگی از دغدغههایم بودند.
یکی از پایههای قوی مستند «چیچکا» پژوهش خوبی است که در خدمت ساختار درآمده است. مخاطب با دیدن این فیلم پر از اطلاعاتی میشود که دست اول است و حتی برای آنهایی هم که حوزه موسیقی را جدی دنبال میکنند تازگی دارد. این پژوهشها از چه زمانی آغاز شد و چقدر به طول انجامید؟
بیشترین زمان را در این فیلم صرف تحقیق و تدوین آن کردم. من سال ۱۳۸۰ کنجکاویهایم درباره ابراهیم منصفی آغاز شد و از آن زمان به سراغ حسن کرمی یکی از دوستان نزدیک ابراهیم منصفی رفتم. متاسفانه حسن کرمی یک سال بعد از مصاحبهای که با ایشان انجام دادم به مرگ خودخواسته از دنیا رفت. من این شانس را داشتم که زندگی ابراهیم منصفی را از زبان حسن کرمی ضبط کنم. اوایل فقط صدا را با یک واکمن ضبط میکردم. بعد که موضوع برایم جدیتر شد به سراغ آلبومهای خانوادگی مادرم و قومش رفتم، چون منصفی در همان محلهای بزرگ شده بود که مادرم در آن زندگی میکرد و سعی کردم از میان آلبومهای خانوادگی عکسهای مربوط به منصفی را جمعآوری کنم. منصفی دوست صمیمی دایی و دایی مادرم بود و به خانه مادر بزرگم رفت و آمد داشت. بعد از آن به سراغ یاران و نزدیکانش رفتم که هر یک خاطرات و شناختی از او داشتند. منصفی انسان پیچیدهای بود، ساز میزد و آواز میخواند و ترانههایی را مینوشت که در نوع خودش یگانه بودند. هنوز در هرمزگان و حتی فراتر از آن چنین ترانههایی آوانگارد محسوب می شوند. منصفی از زمانه خودش بسیار جلوتر بود. او از ادبیات جنوب به طرز ویژهای در ترانههایش بهره برد و به سراغ مفاهیم مهمی همچون عدالت و آزادگی و عشق رفت و آنها را به شکل بدیعی نوشت. متریال این مستند ذره ذره و طی سالها جمعآوری شد. سال ۸۸ بود که شروع به ضبط تصاویر مستند به صورت پراکنده کردم.
منصفی از زمانه خودش جلوتر بود. او از ادبیات جنوب به طرز ویژهای در ترانههایش بهره برد و به سراغ مفاهیم مهمی همچون عدالت و آزادگی و عشق رفت و آنها را به شکل بدیعی نوشت
در واقع هیچ قصدی هم برای ساخت مستند از این متریالها نداشتید؟
به خاطر شغلم که پژوهش در حوزه موسیقی بود به سراغ بسیاری از افراد ناشناخته موسیقی نواحی شهرهای مختلف میرفتم و صداها و آواها و حرفهایشان را ضبط میکردم. از سال ۸۱ که شروع به ضبط کردم تصمیمی برای ساخت مستند نداشتم و فقط در آن مقطع پادکستهایی را تولید میکردم که مربوط به همین موزیسینهای بومی استانهای مختلف بود. اولین کسی که با محسن نامجو گفتگو مفصلی داشت من بودم. خالو قنبر راستگو، موسی کمالی، حمید سعید و احمد روان و بسیاری از افرادی که امروز تا حدی میشناسیمشان، روایتشان برای اولین بار با میکروفن من ضبط شد. وقتی برای همین تحقیقات به هرمزگان سفر می کردم، متوجه شدم همگی موزیسینها بلااستثنا، دستکم یکی از آثارشان برگرفته از ترانههای ابراهیم منصفی است. یعنی در این حد این شخصیت در موسیقی هرمزگان ریشهدار است. وقتی قدرت نفوذ ترانههای منصفی را در میان اهل موسیقی در هرمزگان دیدم بیشتر مجاب شدم که به صورت دقیقتر به زندگی او بپردازدم. کاراکترش و آنچه از سرگذراند، داستان را برایم جذابتر کرد و سال ۸۸ نه فقط به خاطر شخصیت خودش بلکه به خاطر تاثیری که بر نسلهای بعد از خودش گذاشته است به سراغ ساخت مستند «چیچکا» رفتم.
چند دقیقه راش مفید برای این مستند ضبط کردید؟
در این مستند بیش از ۲۴ کاراکتر حضور دارند که هر کدام در موسیقی هرمزگان نامآور هستند. از هر کدام از شخصیتهایی که به سراغشان رفتم حدود یک ساعت مصاحبه گرفتم که نه فقط درباره منصفی و موسیقی هرمزگان بلکه از خودشان هم صحبت کردند. در مجموع حدود ۵۰ ساعت تصویر برای این مستند ضبط کرده بودم.
این موضوع در تدوین کار را سخت نمیکرد؟
البته. تدوین این اثر کار بسیار سختی بود. اما مهمتر از این موضوع برای من ثبت روایات این شخصیتها بود. در واقع تلاش کردم یک گنجینه تاریخ شفاهی از موزیسینهای خطه هرمزگان جمعآوری کنم. بسیاری از این افراد در سنین کهنسالی هستند و هر لحظه امکان داشت دیگر در این دنیا نباشند و واقعا حیف بود این تجربیات جایی ثبت و ضبط نشود. در لابهلای این گفتگوها من به دنبال مفاهیم و آداب و رسومی بودم که رفتهرفته از فرهنگ مردم هرمزگان رخت بسته و باید جایی در تاریخ باقی میماند. نیم ساعت تا چهل دقیقه هر گفتوگوی این افراد به زندگی شخصی خودشان بازمیگردد و بعد به سراغ شخصیت منصفی میرویم. این گفتگوها یک حسن هم داشت و آن این بود که اکثر آنها بعد از حدود نیم ساعت و چهل دقیقه حضور دوربین را فراموش میکنند و خیلی راحت حرف میزنند. همین فضای «چیچکا» را بسیار صمیمی کرده. از طرفی صحبتهای هر فرد من را به سمت نفر بعدی سوق میداد و در واقع مراحل تحقیق و پژوهش و فیلمبرداری این مستند به صورت همزمان پیش میرفت.
پس شما خودتان را به دست سرنوشت سپردید تا ببینید به کجا میبرد؟
تا اندازهای. در ابتدا من در اختیار مستند بودم و از جایی به بعد مستند در اختیار من. بسیار اهل سفر هستم. ترس و ممنوعیت را از کولهام حذف کردم و جایش را به دستگاه ثبت و ضبط دادم. زمانی که برای یافتن قصهی زندگی منصفی سفر میکردم، دوربین و میکروفنم سفر را برایم امن کردند. ابزارم پتانسیلی بودند برای ثبت و ضبط زندگیها و همین نقش شما را تغییر میدهد، حتی اگر تنها کنار جاده منتظر ماشین و یا در جماعت مردانه حاضر باشی، ابزارم به مانند سلاحی صلحآمیز، احترام و امنیت را تا حدی تامین میکردند. به شهرها و روستاهایی که منصفی در مقاطعی از زندگیاش در آنجا حضور داشته، سفر کردم. روایت فیلم در طول ضبط این تصاویر و در راه کم کم شکل گرفت. به میز تدوین که رسیدم قصه را میدانستم و مهندسی چیدمانشان آغاز شد.
منابع دیگری به غیر از تصاویری که ضبط کردید در اختیار داشتید؟
دستنوشتههای منصفی که به لطف حسام نقوی وکیل منصفی که تلاش فراوانی برای گردآوریشان کرده بود، توانستم بهشان دسترسی داشته باشم. هر آنچه که منصفی نوشته بود از اشعاری که چاپ نشده تا خاطرات شخصی و درد و دلهایش را خواندم. و همگی تاثیر مهمی در شکلگیری روایت داشتند.
نکته جالب مستند این است که شما قهرمان فیلمتان و مسیر زندگیاش را نقد میکنید و یک جاهایی او را زیرسئوال میبرید. از این هراس نداشتید که مخاطب نسبت به نقد منفی گارد بگیرد؟
خیر. این کاملا تعمدی بود. هراسی نداشتم از به تصویر کشیدن نقاط تاریک زندگی منصفی. هر چند برایم قابل حدس بود که شاید حساسیتهایی را ایجاد کند اما معتقدم هیچ انسانی نه کاملا روشن است و نه تاریک. همه ما در طیفی از خاکستری به سر میبریم. با انواع محاسن و ضعفها. هیچکس قدیس نیست. نسل جوان امروز که منصفی را ندیده است اما بسیار تحت تاثیرش قرار گرفته و ممکن است راه و روش زندگی او را الگوی خودش قرار دهد، مهم است که تصویری واقعی از او داشته باشد. اسطورهسازی بلای جان است. از واقعیتها با تمام کم و کاستیهایشان بیشتر میتوان آموخت.
در «چیچکا» کمتر به سراغ سلبریتیهای موسیقی هرمزگان رفتید. تصویری از رضا صادقی در فیلم شما نیست و تنها تصویری که از ناصر عبداللهی وجود دارد خیلی توضیح واضحی درباره منصفی از او دریافت نمیکنیم. چرا از صحبت کردن با سلبریتیهای موسیقی هرمزگان امتناع کردید؟
آگاهانه و به چند دلیل به سراغ سلبریتیها نرفتم. یکی اینکه این افراد تریبونهای خودشان را دارند. حتی بیشتر از آنکه نیاز باشد از رسانه برخوردارند. بسیاری از افرادی که به این میزان فراوان فالوور دارند، متاسفانه به همان اندازه مفهومی برای انتقال ندارند. از طرفی بسیاری هستند در حوزه های مختلف، بیبهره از این میزان دنبال کننده، اما سرشار از مفاهیم ارزشمند و قابل انتقال. «چیچکا» تریبون افرادی است که رسانه دیگری ندارند و یا قاعده بازی در رسانه را تمرین نمیکنند. مثل ابراهیم منصفی که روحیه بازی شهرت را نداشت. منصفی شهرتطلب نبود و قواعد ورود به این فضا را نه میدانست و نه علاقهای به آن داشت. اینکه با چه کسانی هم سفره شود و برای خوشآمد چه کسانی زبان بگشاید.
حمید سعید یکی از شخصیتهای فیلم «چیچکا» و یکی از بهترین گیتاریستهای هرمزگان
در روزهای نخست شهریور از دنیا رفت
بازخوردهایی که از مخاطب در زمان نمایش فیلم دریافت کردید چطور بود؟
با وجود اینکه «چیچکا» فیلم ساده و جمع و جوری است و از لحاظ تکنیکی بیگ پروداکشن نیست، اما مفاهیمی که مطرح میکند با مخاطب ارتباط برقرار میکند. «چیچکا» نه تنها از فرهنگ بومی هرمزگان بلکه از عشق و شکست، فقر و بی عدالتی، رویای آزادی و موسیقی، مشکلات اجتماعی و طنز دوران می گوید. در واقع «چیچکا» نه تنها پرتره یک فرد است، بلکه پرتره جامعه امروز ما است. من باور داشتم که این مستند میتواند با مخاطبی که این زمان را زندگی می کند، ارتباط برقرار کند.
از اکران فیلمتان رضایت دارید؟
خب اگر کرونا نبود این فیلم میتوانست فروش بیشتری داشته باشد. البته این وضعیت و این نارضایتی یک اتفاق تحمیلی به کل جامعه است. اما با وجود کرونا فروش فیلم در گیشه بد نبوده. من فکر نمیکردم در این شرایط حتی به همین اندازه هم بفروشد.
به اکران آنلاین فیلم فکر میکنید؟
بله قطعا. اما چون دوست دارم فیلم روی پرده دیده شود تا جایی که امکانش باشد رفتن به سمت اکران آنلاین را به تاخیر میاندازم اما این موضوع هم در برنامههای بعدی نمایش فیلم هست.
با توجه به اینکه پژوهشهای زیادی به بهانه این مستند انجام دادید به فکر انتشار اسناد و تحقیقهای خود در قالب کتاب نیفتادید؟
امید دارم فیلمهای بیشتری از آرشیوی که در طول این سالها جمعآوری کردم ساخته شود و یا به شکلی نظم بگیرند. من تا جایی که میتوانستم تلاش کردم که چه در «چیچکا» چه در وبسایتم آنها را در دسترس عموم قرار دهم. امید دارم نسل جدید هرمزگان بعد از تماشای این فیلم به ادامه مسیر کمک کنند. تا به اینجا بسیاری از موزیسینهای هرمزگان را ضبط و ثبت کردم. آهنگهای منصفی را با هزینه شخصی خودم مستر کردیم و کیفیتشان را بالا بردیم. تقریبا تمام دستنوشتهها و عکسهای قدیمیاش را با رزولوشن بالا اسکن کردم و در فولدرهای منظم و بر اساس تاریخ در قالب یک هارد تحویل وکیل ابراهیم منصفی دادم. ایشان هم البته از روی حسن نیت این متریال را در اختیار فیلمسازهای دیگر قرار دادند.
منظور شما فیلم مستند «واکس چه» است که به زندگی ابراهیم منصفی پرداخته؟
درست در زمانی که فیلم من سه سال پشت درهای ارشاد برای گرفتن مجوز گیر کرده بود این فیلم در عرض شش ماه ساخته میشود. نمایش «چیچکا» در سینما حقیقت با وجود رای داورها «مصلحت» دانسته نمیشود و «واکس چه» یک سال بعد در همان جشنواره نمایش داده میشود. پس از اتمام ساخت «چیچکا» وقتی با مسائل پخش آن روبرو شدم، لزوم پرداختن به زندگی هنرمندانی که در زمان حیاتشان امکان ارائهی در خور کارشان را ندارند، برایم مسلمتر شد.
و حرف پایانی؟
حمید سعید یکی از شخصیتهای فیلم «چیچکا» و یکی از بهترین گیتاریستهای هرمزگان، در روزهای نخست شهریور از دنیا رفت. او با گیتارش منصفی را در بسیاری ترانه ها همراهی کرد و امروز فقط صدای ساز و یاد شخصیت دلنشینش در دلها مانده. این موضوع تلنگری بود. تمام شخصیتهای «چیچکا» افراد موثر در فرهنگ و هنر بومی هستند که در طول سالیان به آنها بیتوجهی شده است. من امیدوارم شرایطی فراهم شود تا قبل از اینکه این عزیزان سرخورده شوند و یا از دنیا بروند از تجربیات و هنرشان بهره ببریم و به آنها اهمیت بیشتری داده شود.
گفتگو: علی نعیمی