مهدی سجادهچی:
افراط و تفریط مخاطبان سینمای دفاع مقدس را دلزده کرده/ مدیران محافظهکار اجازه رشد به سینمای جنگ نمیدهند
مهدی سجادهچی با بیان اینکه فیلمسازان ایرانی به سراغ کلیت دفاع مقدس در طول هشت سال نرفتهاند، گفت: هیچ نگاه عمیق انسانشناسانه به انسان، اسلحه و جغرافیا در فیلمهای ایرانی دیده نمیشود. برخلاف سینمای جهان که نمونههای موفقی در خلق کاراکتر تانک و یا جنگنده هوایی داریم که به عنوان عنصر دراماتیک دارای هویت است.
به گزارش خبرنگار ایلنا، مهدی سجادهچی، فیلمنامهنویس، که سابقه نگارش آثاری با محوریت جنگ را در کارنامه کاری خود دارد با اشاره به روند چهل ساله تولید فیلم در عرصه سینمای دفاع مقدس گفت: بخش مهمی از فیلمهای مطرح سینمای ایران پس از انقلاب به آثاری با محوریت دفاع مقدس اختصاص دارد. در واقع سینمای ایران تا آنجا که در توانش بود نسبت به این رویداد ملی ادای دین کرده است. اگر سینمای جنگ را در کل دنیا به عنوان یک مقوله جداناشدنی از روایتهای سینماگران بدانیم که هر کشور تا حدودی به آن پرداخته است، سهم این ژانر در سینمای ایران بیشتر از حد جهانی خودش است و حدود چهل درصد از تولیدات خودش را به این موضوع اختصاص داده است.
وی ادامه داد: اگر این باور را داریم که نسبت به این موضوع حق مطلب ادا نشده است این به ظرف سینمای ایران بازمیگردد. در واقع اندازه و توان سینمای ایران بیش از این امکانش را ندارد که به این موضوع بپردازد. همانطور که در باقی ژانرها و موضوعهای سینمایی مثل کمدی و حادثهای و وحشت هم آنطور که باید نپرداخته است. مثلا در عرصه کمدی بعد از اجارهنشینها فیلم خوبی که پرقدرت باشد، ساخته نشده است.
سجادهچی با اشاره به مشکلات ساخت فیلم در حوزه دفاع مقدس گفت: هنرمندان ما از ساخت کارهای سخت طفره میروند. ساختن فیلمهای کلاسیک درباره جنگ خیلی ارزشمند است به خاطر اینکه از هر فیلم کلاسیک که درباره جنگ ساخته میشود دهها فیلم و زیر گونه و زیرژانر از دل یک فیلم کلاسیک بیرون میآید. اما بسیاری از فیلمهای دفاع مقدس به یک نکته و موضوع و عملیاتی اشاره میکند. من درباره اندازه پروژه صحبت نمیکنم. درباره نگاه فیلمساز حرف میزنم. یعنی از اول تلاش نشده است فیلمهای کلاسیک درباره جنگ ساخته شود. در سینمای دنیا نمونههای موفقی در این باره ساخته شده است. «پل رودخانه کوای» ساخته دیوید لین یا «نجات سرباز رایان» ساخته استیون اسپیلبرگ ازجمله فیلمهای کلاسیک موفق است که در سینمای جهان ساخته شده است. اینکه بتوان جنگ را با همه عظمت آن که چند ماه و یا چند سال به طول انجامیده است را به تصویر کشید، چیزی است که سینمای ایران در حوزه سینمای دفاع مقدس نسبت به آن ضعیف عمل کرده است. فیلمسازان ما برشی از یک اتفاق را نشان دادهاند یا به سراغ یک شخصیت و الگوی قهرمان رفتهاند اما از نمایش عظمت یک جنگ هشت ساله تصویری درست نکردهاند. مثلا آژانس شیشهای فیلم مهمی درباره جنگ است اما آن فیلم هم برشی از یک اتفاق است. روایت آدمهایی که بعد از جنگ در جامعه امروز زندگی میکنند. بسیاری از فیلمهای خوب سینمای ایران در حوزه دفاع مقدس به داستانهای بعد از جنگ اشاره میکند.
فیلمنامهنویس فیلم «روز سوم» با بیان اینکه در طول چهل سال سینمای دفاع مقدس همواره با افراط و تفریط روبرو بودیم، گفت: در دهههای ابتدایی سینمای پس از انقلاب شاهد نشان دادن تصویرهای حماسی و مقدسی از جنگ هستیم که در نتیجه افراط زیاد در نشان دادن چنین فضایی با فیلمهایی در دهههای هشتاد و نود روبرو میشویم که به طرز اغراق آمیزی بر ضد آنها ساخته شده است و صحنه جنگ را از «سید» و «حاجی» خالی کردیم و به جای آن «دزد» و «قالتاق» را که به جنگ میروند و تاثیرگذار میشوند را نشان دادیم. شاید یکی از دلایل روی آوردن به این جنس از فیلمها این است که دیگر الگوی فیلمسازی دهه شصت جواب نمیدهد. در دهه شصت با جنسی از فیلمهایی سر و کار داریم که اتفاقا تاکید زیادی بر وجه حماسی و عرفانی جنگ دارد. در دهه هفتاد سینمای دفاع مقدس وجه اعتراضی به خود میگیرد و به آدمهای متاثر از جنگ و حضور آنها در جامعه امروز میپردازد. در دهه هفتاد نگاه ضد جنگ در میان فیلمسازان رنگ و بوی بیشتری گرفت. مثل آژانس شیشهای و نسل سوخته که مضامینی سیاسی اجتماعی بر بستر دفاع مقدس را روایت میکند. در دهه هشتاد هم با فیلمهایی مثل «ضد گلوله» و «اخراجیها» سعی شد با فضای دفاع مقدس شوخی شود و سینمای ایران به سراغ کمدیهای جنگی رفت. به همین شکل رفته رفته سینمای دفاع مقدس با افت کیفیت روبرو شد و حضور کمرنگی در تولیدات سینمای ایران پیدا کرد و به تدریج ارتباط مخاطب با سینمای دفاع مقدس کمرنگ شد.
سجادهچی دلایل قهر مخاطب با سینمای دفاع مقدس را نتیجه نادیده گرفتن اندیشه در تولیدات این حوزه عنوان کرد و گفت: وقتی در فیلمهایمان اصرار داریم که فرشتگان آسمانی در جنگها کمکمان کردند و پیروز شدیم و هیچ نقطه تاریکی از جنگ را نشان نمیدهیم و پایان بندی تمامی فیلمهای دفاع مقدس هم با خوبی و خوشی به پایان میرسد طبیعی است که مخاطب از یک جایی به بعد با این فیلمها همراهی نمیکند. هیچ نگاه عمیق انسانشناسانه به انسان، اسلحه و جغرافیا در فیلمهای ایرانی دیده نمیشود. در فیلمهای ایرانی هیچ هویتی به سلاح داده نمیشود. برخلاف سینمای جهان که نمونههای موفقی در خلق کاراکتر تانک و یا جنگنده هوایی داریم که به عنوان عنصر دراماتیک دارای هویت است، در سینمای ایران چنین چیزهایی نمیبینیم. حتی اگر به قصههای حماسی ایرانی هم نگاه کنیم رابطه عاطفی بین پهلوان و اسلحهاش که یک گرز است و یا مرکبش که اسبش است، وجود دارد. این نشان میدهد ابزار یک مرد جنگی میتواند دارای شاخصههای ویژه دراماتیک باشد که در قصههای امروز از آن غافل هستیم.
سجادهچی با انتقاد از برخی نگاههای سلیقهای در شیوه مدیریت فرهنگی گفت: من نمیدانم چرا برخی خودشان را صاحب جنگ و آرمانهای آن میدانند؟ چه کسی این عنوانها را به آنها داده است که با وجود نبود درک در تصمیمگیری جلوی خلاقیت و زایش یک اثر هنری را میگیرند. مدیران فرهنگی نیز به دلیل نداشتن جسارت در تصمیمگیری و ترس از دست دادن موقعیتهای شغلی با این افراد که خودشان را صاحب عناوین مقدس ملی میدانند وارد چالش نمیشوند و در نهایت به چند آمار کلی درباره تولیدات سالانه اکتفا میکنند و همین نگاه محافظهکارانه اجازه رشد کیفی آثار سینمایی را نمیدهد.