استاد اندیشه سیاسیِ دانشگاه جان هایپکینز:
اقدامات افراطی ترامپ با روح دموکراسی لیبرالی در تضاد است/ در بحران کرونا دموکراسی آمریکایی به اقتدارگرایی چین باخت/ فروپاشی متناوب اعتماد به نهادهای اجتماعی خطرناک است
دانیل مارکی اعتقاد دارد: در همین زمان که دموکراسیهای غربی بر سر اینکه کدام حقوق ارزشمند را باید به تعلیق درآورد بحث میکردند، تبلیغات بینالمللی چین در حال ترویج مزایای اقتدارگرایی بود. و اینک پکن با افتخار خود را منجی سایر ملتها اعلام میکند آنهم به لطف قدرت تولید جهانی آن، کالاهای بهداشتی مربوط به این بحران همه مهر ساخت چین خوردهاند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، کرونا زیست روزمره ما را دچار تغییرت شگرفی کرده است. تقریبا هیچ حوزهای از زندگی نمانده که تحت تسلط کرونا و عواقب ناشی از آن درنیامده باشد. نهادهای پزشکی دنیا اعلام کردهاند تا زمانی که واکسنی برای این ویروس پیدا نشود باید فاصلهی فیزیکی رعایت شود. اگر تجویز فاصله فیزیکی برای یک پزشک تنها دلالت درمانی و نهایت جسمی داشه باشد، برای اهالی علوم انسانی این فاصله یعنی در خطر قرار گرفتن حوزه عمومی. بسیاری از اهالی فکر در دنیا معتقدند که ویروس کرونا یک ویروس دولتی است، نه به این معنا که دولتی خاص آن را ساخته است بلکه دولتی است چون هرگونه فضای زیست جمعی و کنش عمومی را به تعلیق برده است. ما امروز شاهد یک دوگانه هستیم: دولتهای لیبرالی که معتقدند توانستهاند میان آزادی و اقتدار دولت در بحران کرونا تعادلی ایجاد کنند و دولتهایی چون چین که اقتدار سخت دولت برای گذار از بحران را بر تقلیل موقتی برخی از آزادیها ترجیح دادهاند.
دانیل مارکی (استاد اندیشه سیاسی در دانشگاه جان هایپکینز در آمریکا) میگوید از زمان پایان جنگ جهانی دوم، دموکراسیهای لیبرالی ادعا کردهاند که شیوۀ حکمرانیشان نسبت به هر شیوۀ دیگری برتری دارد و امروز کرونا این ادعا را به آزمون گذاشته است.
امروز میان متفکران نوعی باور به دوگانه کارآمدی دولتهای دموکرات یا اقتدارگرا پدید آمده. برخی معتقدند کرونا در مقام یک بحران جهانی نشان داد که چطور ممکن است دموکراسی و لیبرالیسم معیوب از آب درآیند و برخی دیگر در برابر موفقیت دولت چین در مهار کرونا از موفقیت چندین دولت دموکرات نام میبرند که هم آزادی را محترم شمرده و هم حافظ جان مردم بودهاند. شما وضعیت حاضر را چگونه صورتبندی میکنید؟
پاسخ به این پرسش را از یک خبری که چندان هم از آن دور نشدهایم، آغاز میکنم. اعلامیۀ تعلیق دموکراسی در بریتانیا یکی از اخبار 13 مارس بیبیسی بود. در این اعلامیه تعویق یک سالۀ حدود 120 انتخابات در سراسر بریتانیا بهصورت گذرا مورد اشاره قرار گرفت و هیچ صدای مخالفی هم بلند نشد.
آخرین باری که انتخابات برای بیش از یک ماه به تعویق انداخته شد، طی جنگ جهانی دوم بود. دو هفته بعد، اعلام نخستوزیر که همۀ شهروندان باید در خانه بمانند با این هشدار که نیروهای پلیس کسانی که تبعیت نکنند را جریمه خواهند کرد، پیش از رأیگیری منتشر شد.
فرمان ویروس کرونا دو روز بعد به پارلمان اعلام شد. اگر میخواستیم به این تصمیمات اعتراض کنیم، تنها راهی که داشتیم این بود که نامهای بنویسیم یا یک اعتراضنامه را امضا کنیم. در مدت دو ماه قرنطینه، از هرگونه ملاقاتی با اعضای خانوادۀ خودمان در بیرون از خانه محروم بودیم و حق برگزاری تظاهرات نیز کاملاً تعلیق شده بود. اینکه چنین تصمیماتی میتوانست در یک دموکراسی لیبرال اتخاذ شود، چند ماه پیش غیرقابل تصور بود اما اینکه این تصمیمات از حمایت قاطع جمعیت برخوردار باشد، بسیار عجیبتر جلوه میکند.
در این مدت کل سبک زندگی تغییر پذیرفت و ما نیز آن را پذیرفتیم. این اتفاق در دموکراسیهای دیگر نیز، در واقع در همۀ دموکراسیهای سراسر جهان و همۀ اعضای اتحادیۀ اروپا، رخ داد و با آنکه شرایط قرنطینه رو به آسانتر شدن گذاشته است، کنترل و نظارت بر جمعیت جای آن را گرفته است. امروز بهازای آزادی خروج از خانه، شهروندان به دولتها اجازه میدهند بدانند آنها کجا هستند، با چه کسانی ملاقات میکنند و وضع سلامتیشان چگونه است. سیاستمداران نیز ایدۀ گذرنامۀ مصونیت را مطرح کرده و میخواهند جمعیتها را به دو دستۀ آدمهای آزاد و غیرآزاد تقسیم کنند.
این اندیشه که دولتها بتوانند حرکتها، گوشیها، و حتی چهرۀ ما را ردیابی کنند قابل قبول جلوه میکند. اقداماتی که دولتهای جهان در راستای حفاظت از ما در برابر کرونا انجام دادهاند، موجب محرومیت ما از آزادی، افزایش قدرت پلیس و کاهش قدرت پارلمانها شده است.
امروز برای اینکه در دموکراسیهای لیبرالی، جان آدمها را نجات دهیم، غیرلیبرالی و غیردموکراتیک شدهایم. در همین اثنا، چین در حال اعلام پیروزی خود است و ادعا میکند که اقدامات نرمتر و سختتر آن نهتنها نشان داده است که میتوان مبارزۀ موفقیتآمیزی با کرونا داشت، بلکه شایستگیهای یک مدل اثربخش از حکمرانی را نیز به نمایش گذاشته است.
کرونا؛ یک بحران جهانی است که بیش از 200 پاسخ ملی متفاوت را به خود دیده است. از زمان پایان جنگ جهانی دوم، دموکراسیهای لیبرالی ادعا کردهاند که شیوۀ حکمرانیشان نسبت به هر شیوۀ دیگری برتری دارد و اینک کرونا این ادعا را به آزمون گذاشته است.
بههر روی جهان پساکرونا روزی میرسد. یعنی روزی جهان از این وضعیت استثنائی خارج میشود، برای آن روز اساسا نسبت قدرت شرق و غرب چگونه سامان مییابد؟
اقتصاد چین اکنون نسبت به اقتصادهای غربی آمادگی بیشتری برای دوران پساکرونا دارد. ساکنان مناطق کرونازدۀ چین تا چند هفته اجازۀ خروج از خانه را نداشتند. در برخی شهرها، مقامات حزب کمونیست بیرون از بلوکهای آپارتمانی را بررسی میکردند تا مطمئن شوند که همه مقررات را رعایت میکنند. با برداشته شدن قرنطینه، مراقبتهای زیستی جای آن را گرفته و گوشیهای هوشمند به اطلاعرسان بدل شدند یعنی، اگر مقررات رعایت نمیشد، گوشی به دولت گزارش میداد.
با شکست کرونا، چین رجزخوانی پیروزی خود را آغاز کرد. بنا به ادعای دیپلماتهای چینی، موفقیت دولت چین نشان میدهد که مدل حکمرانی آن کار میکند.
در همین زمان که دموکراسیهای غربی بر سر اینکه کدام حقوق ارزشمند را باید به تعلیق درآورد بحث میکردند، تبلیغات بینالمللی چین در حال ترویج مزایای اقتدارگرایی بود. و اینک پکن با افتخار خود را منجی سایر ملتها اعلام میکند آن هم به لطف قدرت تولید جهانی آن، کالاهای بهداشتی مربوط به این بحران همه مهر ساخت چین خوردهاند. اما چین منتظر این نیست که کشورهای دیگر این کالاها را خریداری کنند.
این کشور، با پا گذاشتن به خلأ رهبری ایالات متحده، محمولههای بهداشتی خود را به سراسر جهان فرستاده است.
در برابر این شیوه مواجههی چین با بحران جهانی کرونا، آمریکا چه نوع مواجههای را انتخاب میکند؟
تفاوتهای میان چین و ایالات متحده حیرتانگیز است. از زمان انتخاب دونالد ترامپ؛ افول آرام رهبری آمریکا در جهان وارد یک فاز پرشتاب شده است. دروغها، حملهها و اقدامات افراطی او که همه با روح کلی دموکراسی لیبرالی در تضاد هستند، موجب شده است ایالات متحده از متحدان خود دور شده و قدرت نرم آمریکا به چالش کشیده شود.
در بحرانهای گذشته، جهان برای کمک به ایالات متحده روی میآورد اما اینبار اینگونه نیست ترامپ وعده داده است که بودجۀ سازمان بهداشت جهانی را قطع میکند، نتوانسته برای کشف واکسن به متحدان سابق بپیوندد و ارسال تجهیزات پزشکی به کشورهای دیگر را نیز قطع کرده است.
ایالات متحده، کشوری که بیش از هر کشور دیگری در جهان منابع در اختیار دارد، باید بیش از دیگران برای این همهگیری آمادگی میداشت اما امروز بالاترین نرخ مرگومیر را دارد. اگر ایالات متحده را نماد امید بدانیم، درمییابیم که دموکراسی براستی در وضعیت بدی گرفتار شده است و اگر آن را تنها با چین مقایسه کنیم، میفهمیم که اقتدارگرایی تا چه اندازه وسوسهکننده به نظر میرسد. اما اگر به فراتر از این دو ابرقدرت نگاهی بیاندازیم، منظره تغییر میکند: دموکراسیها به مراتب با اثربخشی بیشتری نسبت به دیکتاتوریها با کرونا برخورد کردهاند.
اگر نگاهی به فهرست کشورهایی که مبارزۀ خوبی با این بحران داشتهاند بیاندازیم، میبینیم که اغلبشان دموکرات هستند و در کنار تایوان، کرۀ جنوبی و ژاپن، نیوزیلند، استرالیا، آلمان، دانمارک، نروژ و اتریش قرار دارند.
این دموکراسیها فرهنگ و مشخصات متفاوتی دارند، اما همۀ آنها از صندوق رأی برای انتخاب رهبران استفاده میکنند. همۀ آنها از شفافیت برخوردارند و عموم مردم به نهادهای جامعه اعتماد دارند.
با این حال، اکنون لحظۀ خطرناکی است. بحرانهای جهانی پیشین موجب تردیدهای بسیاری نسبت به دموکراسی شدهاند. در نظامی که بر پایۀ حقوق آدمها نسبت به نقد و تغییر شیوۀ حکمرانی ساخته شده است، فروپاشی متناوب اعتماد به نهادهای اجتماعی اتفاق خطرناکی است. پرسش اصلی برای دموکراسیهای لیبرالی در ماهها و سالهای آینده این است که آیا به خود ایمان دارند و به اصول خود پایبند میمانند یا نه؟
به اعتقاد شما از کرۀ جنوبی، یک دموکراسی نسبتاً جوان که غرب اغلب نادیدهاش گرفته، چه میتوانیم بیاموزیم؟ از ایسلند چه میتوانیم بیاموزیم؟ و اگر تا این اندازه میخواهیم از سنت آنگلو-ساکسون الهام بگیریم، چرا بهجای ایالات متحده از نیوزیلند نیاموزیم؟
ظهور اقتدارگرایی در دموکراسیهای لیبرالی تنها در مرزهای این کشورها تأثیرگذار نیست. این اتفاق میتواند پیامدهای عمیقی برای بقیۀ جهان نیز داشته باشد.
کسانی هستند که استدلال میکنند دموکراسی لیبرالی همواره یک شعار ناممکن بوده است. پیش از جنگ جهانی اول، حقوق فردی و قدرت تودۀ مردم اغلب با هم در تضاد دانسته میشد. این بدبینها میگویند تنها شدت درگیری جنگ جهانی بود که آنها را به هم پیوند زد و باید نخست ببینیم که نازیها و سپس کمونیسم شوروی به آرامی به ما قبولاندند که این دو یک پیوند طبیعی با هم دارند و پیوندشان مصنوعی و به واسطۀ اتفاقات تاریخی به وجود نیامده است. از دید منتقدان دموکراسی لیبرالی، کرونا تنها یک اتقاق قدیمی است که دوباره امکان بروز پیدا کرده است.
این براستی که غمانگیز است: حق رأی و سایر حقوق مدنی همچنان باقی مانده است و جوامعی که از این حقوق برخوردارند بهتر از بقیه توانستهاند از این طوفانها گذر کنند.
ترکیب دموکراسی نمایندگی، انتخابات آزاد و منصفانه، نظارت دموکراتیک بر نهادها، مطبوعات آزاد و حقوق بشر برای همۀ شهروندان، بهترین شکل از حکمرانی است که انسانها تاکنون خلق کردهاند.
درست به همان گونهای که دموکراسی لیبرالی از پایان جنگ جهانی دوم شکل گرفته است، اینک نیز میتواند در برابر چالشهای جدید به موفقیت دست یابد. رویکرد ما به مقابله با این همهگیر باید باز باشد، باید دموکراتیک باشد. از ما خواسته شده است که به کارشناسان اعتماد کنیم. دولتها نیز باید به نوبۀ خود به شهروندانشان اعتماد کنند. قطعاً اشتباهات و خطاهایی در کار خواهد بود اما در واقعیت راه دیگری وجود ندارد. اگر دموکراسی لیبرالی میخواهد جان سالم به در ببرد، باید دموکراتیک باقی بماند.