خبرگزاری کار ایران

محقق فلسفه علم در دانشگاه وارویک:

حجیت دانشمندان در اجتماع باید با تردید همراه باشد/ هر علمی درنهایت در پی منافع صاحبان خود است/ اعتماد صرف به آمار خطرناک است

حجیت دانشمندان در اجتماع باید با تردید همراه باشد/ هر علمی درنهایت در پی منافع صاحبان خود است/ اعتماد صرف به آمار خطرناک است
کد خبر : ۹۶۲۸۴۴

متیو پریس معتقد است: عینیتی که دانشمندان برای خود می‌تراشند نباید در ما نوعی ایمان تولید کند. بلکه حجیت هر فن و علمی مخصوصا وقتی در باب زندگی باشد، باید همراه با تردید عمومی باشد تا منتج به استبداد نشود.

به گزارش خبرنگار ایلنا، وقتی پای کرونا به گستره زیستی انسان بازشد، گویی پزشکان؛ کشیشان بودند و بیمارستان‌ها؛ کلیساها. حرفشان حجت شد درست مانند زمانی که اروپاییان سده‌های میانه زندگی خود را به زلف تشخیص کشیشان گره زده بودند. اما وقتی اندکی از شک ناشی از هجوم پاندمی فاصله گرفتیم و توانستیم به زندگی در وضعیت جدید کمی بیشتر خو کنیم برخی در صرافت پاسخ به این پرسش افتادند که آیا وضعیت استثنائی و نیاز به فن و علمی مخصوص باعث برآمدن نوعی استبداد فن‌سالارانه نمی‌شود؟ در حین پاسخ به این معضل، پرسش گسترش یافته و در نهایت به این صورت‌بندی کلی‌تر رسید: فن‌سالاری و دموکراسی چه نسبتی با یکدیگر دارند؟

متیو پریس (محقق فلسفه علم در دانشگاه وارویک در انگلستان) می‌گوید: عینیتی که دانشمندان برای خود می‌تراشند نباید در ما نوعی ایمان تولید کند بلکه حجیت هر فن و علمی مخصوصا وقتی در باب زندگی باشد باید همراه با تردید عمومی باشد تا منتج به استبداد نشود. گفتگوی ما با او را در ادامه می‌خوانید.

در مناظره‌ای در تلویزیون، شما دربارۀ تهدید «فن‌سالاری» یا «حکومت متخصصانی که می‌توان آن را تهدیدی برای مردم‌سالاری به‌شمار آورد» صحبت کردید. آیا به راستی متخصصان را تهدیدی برای مردم‌سالاری به شمار می‌آورید یا استبداد داده‌ها همان چیزی است که ما باید دربرابر آن مقاومت کنیم؟

من فکر می‌کنم مسئله، استبداد عینیت تظاهری است. سیاستمداران تظاهر نمی‌کنند که عینیت دارند؛ ما می‌دانیم که خاستگاه آنها کجاست یعنی، دستورکار پنهان آنها واقعا از ما پنهان نیست و ما هر چیزی که می‌گویند را با چاشنی بدبینی گوش می‌کنیم اما به محض اینکه یک نفر کت و شلوار سفید می‌پوشد، یا چند نمودار را به شما نشان می‌دهد و به عنوان یک متخصص صحبت می‌کند، این برداشت در ما به وجود می‌آید که او عینیت دارد، و اینکه همه چیز را می‌داند و هیچ دستورکاری که پنهانی باشد، ندارد. اما درواقع نظرات متخصصات فقط نظر هستند: گاه این نظرات از شواهد خوبی برخوردارند و گاه اینچنین نیست. مُد در میان متخصصان همان اندازه حکمفرمایی می‌کند که در میان روزنامه‌نگاران و سیاستمداران. و نظرات آنها اغلب اوقات اشتباه از کار درمی‌آید. بحث من دربارۀ مخالفت با متخصصان و چیزهایی که می‌گویند، نیست بلکه دربارۀ رازوارگی است که به متخصصان نسبت داده می‌شود.

پس «فن‌سالاری» نوعی تصاحب قدرت از سوی گروه خاصی که منافع پابرجایی دارد، نیست؟

تصور نمی‌کنم متخصصان به عنوان گروهی عمل کنند که دورهم جمع می‌شوند و دربارۀ کودتا بحث کنند، بلکه من بر این باورم که همۀ طبقات در جامعه و همۀ حرفه‌ها نیز، تا حدی وابسته به سرزمین هستند. هر کسی می‌خواهد پایگاه اجتماعی خود را تقویت کند، اما باید در برابرش ایستاد، به همان گونه‌ای که باید در برابر روزنامه‌نگاران و سیاستمداران ایستاد. اگر همۀ ما کلاه‌مان را برداشته و بگوییم بله قربان، اگر شما این حرف را می‌زنید، سیاست دولت باید اینگونه باشد، کار اشتباهی کرده‌ایم.

باتوجه به امر سیاست دولتی، آیا نباید نوعی توافق عمومی وجود داشته باشد تا کارهای خلاف اجماع علمی سیاستمداران‌ را بپذیریم؟

 نه، هیچ توافق عمومی نباید در کار باشد. سیاستمداران به‌صورت مردم‌سالارانه انتخاب می‌شوند و بدین‌سان، کاملاً مسئول به چالش کشیدن نظرات عرفی، نظرات حرفه‌ای، یا نظرات متخصصان هستند. اگر عموم مردم این چالش‌ها را نپسندند، باید این سیاستمداران را از طریق رأی خود حذف کنند، درواقع من مخالف این اندیشه هستم که سیاستمداران، از آنجا که منافع حوزۀ انتخابی خود را مدنظر دارند، صرفاً به طبقۀ متخصصان ارجاع دهند.

درواقع همۀ مناصب سیاسی از طریق انتخابات توزیع می‌شوند و فقط برخی از آنها انتصابی هستند. برای مثال، وزیر بهداشتی که به واکسن اعتقاد ندارد، موجب آشفتگی شما می‌شود؟ آیا باید دستگاهی وجود داشته باشد که جلوی انتخاب این فرد را بگیرد؟

 دستگاهی که وجود دارد، انتخابات عمومی است. اگر نخست‌وزیری داشتیم که کسی را به عنوان وزیر بهداشت منصوب می‌کرد که به واکسن اعتقاد نداشت، آشفتگی بسیاری به وجود می‌آمد و مطمئنم که نخست‌وزیر و حزب متبوعش انتخابات بعدی را می‌باخت اما تصور نمی‌کنم ضروری باشد که آنچه امروزه عرف به‌شمار می‌رود را در قانون یا عرفیات یا قانون اساسی تثبیت کنیم.

هر حرفه‌ای نسبت به نظرات و دانش کسانی که رهبری آن را برعهده دارند دارای منافع پابرجایی است. بدینسان، حرفه‌ها با هم تفاوتی ندارند. برای نمونه، پزشکان سدۀ نوزدهم از تصدیق اینکه عفونت به وسیله میکروب منتقل می‌شود سر باز زده و بر اعتقادات خود اصرار داشتند. در این مورد، حرفۀ پزشکی یکی از آخرین حرفه‌هایی بود که حقیقت را پذیرفت. به تازگی، حرفۀ پزشکی در مورد خطرات سیگار کشیدن مقاومت بسیاری از خود نشان داده است اینها یعنی نظرات متخصصان نیز می‌تواند کاملاً اشتباه باشد. اما تصمیم‌گیری سیاسی هرگز در مورد واقعیت‌ها و شواهد نیست. تصمیمات سیاسی نوعی داوری نیز به‌شمار می‌روند. برای نمونه، نظر متخصصان می‌تواند این باشد که انسان‌ها نقش زیادی در تغییرات اقلیمی دارند. اما به محض اینکه سعی می‌شود این نظرات در قالب سیاست‌های دولتی گنجانده شود، اگر کشورهای دیگر حاضر به این کار نباشد، چه حجمی از فشار به یک کشور وارد می‌شود؟ این یک داوری سیاسی است. از نظر قانونگذاری، یک کشور تاچه حدی می‌تواند سهم داشته باشد؟ این نیز یک داوری سیاسی است. بنابراین، سیاستمداران نمی‌توانند در مورد مسائلی که هم به داوری سیاسی مربوط می‌شوند و هم به شواهد و واقعیت‌ها، نظرات خود را به عنوان داور نهایی بقبولانند.

نقش شواهد مبتنی بر آمار در حیات عمومی چه باید باشد؟ آیا باید تردیدهای درست نسبت به متخصصان را تشویق کنیم یا بحث گسترده‌تری بر پایۀ اندیشه‌ها نه آمار را ترجیح دهیم؟

حتی آمار نیز بیش از آنچه آدم‌ها فکر می‌کنند بر اندیشه‌ها استوار است. بخش اعظم آمار پذیرای تفاسیر زیادی است، و آن تفاسیر به صورت ناهوشیار به‌وسیلۀ اندیشه‌ها و باورهایی شکل گرفته‌اند که از آن خود ما هستند. همه می‌دانند که آمار می‌تواند باعث گمراهی شود. به ویژه که عموم مردم و روزنامه‌نگاران نسبت به فهم و استفاده از آمار دانش کاملی ندارند و آمار می‌تواند مورد سوءاستفاده یا بدفهمی قرار بگیرد.

تمایل من این است که تفسیر آمار به بخشی از برنامۀ درسی اصلی تبدیل شود: کودکان در مدرسه باید این چیزها را یاد بگیرند، چون همواره در معرض آمار قرار داریم و نمی‌دانیم چه برداشتی از آن داشته باشیم. درنهایت اینکه، آمار، شواهد و واقعیت‌هایی وجود دارند، اما ارزش‌ها، استدلال‌ها و دستگاه‌های ایدئولوژیکی نیز وجود دارند. این چیزها خارج از قلمرو متخصصان قرار دارند و اهمیت خودشان برخوردارند.

آیا تصور می‌کنید اکنون در بحث‌های عمومی داده‌های زیادی وجود دارد؟

فکر نمی‌کنم در صورتیکه از داده‌ها سوءاستفاده نشود، داده‌های زیاد مشکلی ایجاد کند، اما ما داده‌های جزئی زیادی در دست داریم که اغلب موجب نتیجه‌گیری‌های تحریف‌شده‌ای می‌شود. نتیجه این است که توهم بحث دربارۀ واقعیت‌ها را داریم، حال آنکه بحث بر سر تفسیر آدم‌ها از واقعیت‌هاست. البته که اینگونه است، و انجمن پزشکی بریتانیا نیز همواره نسبت به منافع پزشکان، که اغلب منافع مالی هستند، سوگیری دارد. دانش تخصصی کشاورزی نیز با منافع کشاورزان سروکار دارد. متخصصان حقوقی نیز اغلب قویاً از استخدام وکلای گرانقیمت دفاع می‌کنند. هیچ حرفه‌ای بدون منافع خودش وجود نخواهد داشت.

بنابراین، شما می‌گویید سیاستمداران و مطبوعات به همان‌اندازه تحت تأثیر منافع پابرجا هستند که هر متخصص دیگری؟

بله، هرکسی تحت تأثیر این منافع قرار دارد. مردم‌سالاری به منافع پابرجا بر می‌گردد. مردم‌سالاری دربارۀ برخورد اجزای مختلف جمعیت است. تا زمانی که نفهمید منافع پابرجا بخشی از تار و پود رفتارهای آدم‌ها و اندیشه‌ و اعمال آنها هستند، خیلی چیزها را از دست داده‌اید، و این به‌همان اندازه دربارۀ جهان دانشگاهی و علمی صادق است که دربارۀ جهان سیاسی.

اگر ابراز تردید نسبت به متخصصان خاصی را تشویق کنیم، تصور نمی‌کنید ممکن است به نوعی ضدیت با متفکران منتهی شود؟

احتمالش وجود دارد. ممکن است تأکید بیش از حدی بر این تردیدها اعمال شده و به نوعی خصومت عمومی نسبت به هر گونه دانشی منتهی شود، و واضح است که خبر خوبی نخواهد بود. تغییرات اقلیمی نمونۀ خوبی است: در میان کسانی که بر سر تغییرات اقلیمی اجماع دارند، فشار زیادی وجود دارد که به آنها اجازه نمی‌دهد نتیجه‌گیری‌ها را به چالش بکشند. اما از سوی دیگر، دانشمندانی که مخالف تغییرات اقلیمی هستند، اغلب اوقات این احساس وجود دارد که آنها از کسانی که مخالف اقداماتی در راستای کاهش اثرات تغییرات اقلیمی هستند پول دریافت می‌کنند. اگر مراقب نباشیم، این حس به سراغمان می‌آید که همۀ آنها سر و ته یک کرباسند و نباید به حرف‌های دانشمندان گوش بدیهم، چون هر کدام از آنها به فکر جیب‌شان هستند. این حقیقت ندارد و این نتیجه‌گیری موجب آسیب‌های زیادی خواهد شد.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز