میان هنرمندان شهرهای «صحنه»، «گوران»، «کرند» و «دالاهو» تبعیض قائل نشویم
حمیدرضا عاطفی (رئیس کانون پژوهشگران خانه موسیقی ایران) در یادداشتی به برخی مسائل و حواشی پیش آمده پیرامون «ثبت شهر ملی تنبور» پرداخت.
«اخیرا شهر «دالاهو» به عنوان شهر «ساخت ساز تنبور» به ثبت ملی رسید؛ خبری که واکنشهای متعدد و متفاوتی را در پی داشت. اما این بار، خبری ملی که علیالقاعده باید موجب خرسندی و شادمانی اهالی فرهنگ و هنر در سراسر کشور شود، چنین بازتابی نداشت!... گویا بجز برخی اهالی همان شهرستان دالاهو و مسئول مستقیم میراث در اداره کل کرمانشاه کسی را آنچنان که باید شادمان نکرد!
هنرمندان و فعالان آن منطقه با محوریت اداره کل میراث استان در یک دو سال گذشته فعالیتهای مجدانهای برای به ثمر رسیدن این طرح داشتند و هنگامی که سال گذشته پیش خبراین بحث منتشر شد چنین قرار بود که این شهر به عنوان «شهر ملی تنبور» به ثبت برسد، اما متعاقب اعتراض تنبورنوازان و هنرمندان دیگر شهرهای استان و نامه «خانه موسیقی» در تحذیر مسئولان به انجام این کار که اشاره کرده بودند، قطعا انجام چنین کاری موجب نقار و تفرقه بین هنرمندان استان خواهد شد و به نوعی تبعیض قائل شدن بین هنرمندان شهرهای صحنه، گوران، کرند و دالاهو است، طرح مسکوت گذاشته شد، اما متاسفانه برخی مسئولان و ذینفعان محلی که به منطق مخالفت کارشناسان بیتوجه بودند کوتاه نیامده و مترصد فرصتی دیگر شدند تا به اصطلاح روند با چراغ خاموش و با تمهیدات دیگری به مقصد خویش دست یازند.
یکی از تمهیدات متصدیان امر افزودن واژه «ساخت ساز» به پیشنهاد قبلی یعنی «شهر ملی تنبور» بود و دالاهو را تحت این عنوان، یعنی «شهر ملی ساخت ساز تنبور» اعلام و به سرعت به ثبت رساندند، چراکه این موضوع یعنی بردن بحث ثبت ملی شهر دالاهو در زیر مجموعه صنایع دستی میراث، دست بانیان را برای انجام این کار که با مخالفت گسترده کارشناسان مواجه شده بود، بازتر میکرد. گفتنی است که طبق قواعد وزارت میراث، ثبت ملی ساخت ساز ربطی به محتوا و موضوع اصلی و قبلی حضرات، که موسیقی تنبور است نداشته و مشمول قوانین و قواعد معاونت صنایع دستی است.
جالب اینکه شنیده شده که مسئولان و مشاوران امر در جلسات کارشناسی گفتهاند که کسی متوجه واژه ساخت تنبور در جلوی شهر دالاهو نمیشود و بعد از مدتی این شهر به همان نام «شهر ملی تنبور» شناخته خواهد شد! و جالبتر اینکه خودشان هم در مصاحبهها و اخبار متعددی که از رسانههای استان منتشرشده، کمتر از این واژه ساخت استفاده کرده و بیشتر تمایل به معرفی دالاهو به عنوان شهر ملی تنبور نشان دادهاند.
اینکه مسئولان مربوط و مشاوران هوشمندشان چطوری فکر کردهاند که این ترفند را کسی متوجه نخواهد شد و بهره هوشی مخاطبان عام و خاص را خیلی از بهره هوشی خودشان پایینتر فرض کردهاند، بماند!
ناگفته نماند که هر حرکت فرهنگی بویژه در حوزه هنر ملی و باستانی که به تحکیم پایهها و مایههای اصلی و اساسی فرهنگ و هنر ملی و بومی کمک کند قطعا مورد اقبال فرهیختگان و فرهنگیان راستین جامعه قرار میگیرد، اما جای تاسف است که مسئولان استان و دیگر مسئولان بالادستی به نظرات کارشناسان و زبدهگان فرهنگی و حتی به نظر نهاد صنفی و تخصصی موسیقی کشور که جایگاه والا و بالایی به لحاظ دیدگاه کارشناسی دارد وقعی ننهاده و بدون کمترین توجهی به خواست و نظر دیگر هنرمندان و بزرگان شهرهای اطراف و اکناف استان که سابقه چند صد ساله در نوازندگی تنبور دارند، صرفا با رابطه شخصی و برای دلخوشی دور همی تعدادی از دوستانشان دست به کاری در این سطح میزنند.
و شگفتا که برخی افراد مسئول و دخیل در این امر هنگامی که با اعتراض دامنه دار و مستدل معترضین مواجه میشوند با دستپاچگی تمام و با طرح مطالب خلاف واقعیت و با هدف دفاع از عمل مغایر با اصول و ضوابط کارشناسی شده برآمده و میفرمایند که در دالاهو بیش از یکصد کارگاه ساخت تنبور وجود دارد در حالی که به جرات میتوان گفت که کمتر از یک دهم این تعداد هم در این شهرستان موجود نیست و یا از خبر تحیرآور فروش بیش از 15 هزار دلار سازتنبور در سال گذشته دم می زنند!
این یادداشت بنا ندارد سخن واضح، روشن وصائب کارشناسان در زمینه برشمردن تبعات بسیار منفی و دورنمای تاریک این تبعیض و پارتی بازی آشکار را تکرار کند و فقط از کارشناسان و مسئولان مدعی دلایل ثبت ملی این شهر درخواست دارد برای همین دو ادعای خود سند ارائه بدهند که اگر چنین کنند بر نگارنده این یادداشت اثبات خواهد شد که ریگی در کفش مسئولان نبوده است!