استاد جامعهشناسی دانشگاه ساسکس در گفتوگو با ایلنا:
منتظر هیچ تغییری در پساکرونا نباشید/ کرونا برای ثروتمندان حامل "ملال" و برای فقرا عامل "مرگ" است/ برنامه سیاستمداران محافظت از سرمایههاست نه زندگی مردم
گیانا ریپان معتقد است که کرونا نه تنها تغییری بنیادین در وضعیت ما ایجاد نمیکند بلکه خود عاملی است که جهان ناعادلانه ما را در شکلی دیگر بازتولید میکند. از نظر او کرونا عاملی است که شدیداً طبقاتی عمل میکند و هر کس به فراخور طبقه اقتصادی و اجتماعیاش با ان درگیر میشود.
به گزارش خبرنگار ایلنا، کرونا در آغاز قرار بود یک بحران چینی باشد؛ بحرانی در ووهان که هر روز ما را با اخبارش سرگرم میکرد اما حالا کرونا از یک اپیدمی محلی به گاندمی تغییر وضعیت داده و بزرگترین رویدادهای جهانی را به کام تعطیلی کشانده است؛ از المپیک گرفته تا مجمع عمومی سازمان ملل و تا جلسات شورای امنیت، هیچکدام نتوانستند از زیر تیغ سنگین این بحران جان سالن به در برند. برخی از فیلسوفان گفتند کرونا جهان را نه در سطح که در اعماق خود هم تکان داده و دنیای پس از کرونا دنیای دیگری خواهد بود. اما در این بین برخی هم به چنین تغییری و عواقب آن خوشبین نیستند. گیانا ریپان (استاد جامعهشناسی دانشگاه ساسکس در انگلیس) معتقد است که کرونا نه تنها تغییری بنیادین در وضعیت ما ایجاد نمیکند بلکه خود عاملی است که جهان ناعادلانه ما را در شکلی دیگر بازتولید میکند. از نظر او؛ کرونا عاملی است که شدیداً طبقاتی عمل میکند و هر کس به فراخور طبقه اقتصادی و اجتماعیاش با آن درگیر میشود. گفتگوی ما با این استاد علوم اجتماعی را در ادامه میخوانید.
چندی پیش ژیژک از نوعی رستاخیز سخن گفته بود. از نظر او کرونا توانسته بارقهای برای تغییراتی بنیادین در جهان به پدید آورد اما در برابر کسی چون جورجو آگامبن چندان به این تغییرات و ریشهای بودن آنها خوشبین نبود. اساساً آیا دوران پساکرونا میتواند نوید جهان تازهای بدهد؟
برای فهم هر تغییری باید به دو چیز توجه داشت: یکی این است که تغییر چگونه حادث میشود و دوم اینکه آیا تغییری که روی میدهد واقعی است یا نه؟ برای پاسخ به پرسش اول باید یک مساله فلسفی در مورد تغییر را مطرح کرد. تغییر از دیرباز مساله فیلسوفان بوده و برخی خاصه در یونان باستان تغییر را توهم دانستهاند و برخی دیگر تغییر را ذات جهان و منشأ تمام چیزهایی که در آن است، تفسیر کردهاند. اگر به فهم عرفی پایبند باشیم باید بدانیم که اتفاقاً فلسفه هم باید از آن آغاز شود، تغییر یک واقعیت است. اینکه چیزها تغییر میکنند یک واقعیت تجربی مسلم است که عقل فسلفی نمیتواند در آن خدشه کند. آنچه تفسیر پرورده و بالیده فلسفی در این مشاهدات تجربی مییابد در واقع پشت صحنه و نادیدنیهای امور واقع است. از نظر عقل فلسفی تغییر مستلزم چیزی است که تغییر نکند. اگر در جریان هر تغییر چیزی نباشد که ثابت باقی بماند آنگاه سخن گفتن از تغییر محلی از اعراب ندارد. از اینرو تغییر مستلزم یک ذات ثابت است. مثلاً انسانی روزی مو دارد و روزی دیگر بر اثر بیماری؛ کچل میشود. اگر بخواهیم بگوییم تغییری روی داده است باید بفهمیم که یک انسان ثابت وجود داشته که در روز الف وضعیتی داشته و در روز ب این وضعیت را از دست داده است. از اینرو با این نوع نگاه به تغییر، ثبات لازمه تحلیل تغییر پدیدههاست. یعنی برای تحلیل در مورد تغییر و دگوگونیها مستلزم یک بنیاد ثابت هستیم. این تغییر، به بنیاد چیزها کاری ندارد. هیچ تغییری در این معنا نمیتواند مثلاً سیب را به گلابی تبدیل کند؛ پس باید به هوش باشیم که وقتی از پس و پیش حرف میزنیم در واقع از تغییر حرف میزنیم و این تغییر پیشاپیش مستلزم یک عامل ثابت است. حالا با این مقدمه میتوان فهمید که درک من از دوران پساکرونا چگونه است.
من پساکرونا را تغییر میدانم و فقط همین. دوران پساکرونا دورانی است که از وضعیت پیش از کرونا متفاوت است. اما این تفاوت، شبیه تفاوت فرد مودار و کچل است. ما پیشتر مقداری آزادی، اندکی فضای باز و خردهای نان داشتیم. حالا محدودتر، محبوستر و البته گرسنهتریم. پساکرونا فقط تغییر در حالات وضعیت ما است. خود این وضعیت ثابت است. این وضعیت همان نظم کلی جهان است. منتهی دلیل اینکه ما در تحلیلهای خودمان از این وضعیت ثابت غافل میشویم این است که آن را بدیهی و طبیعی میدانیم.
یکی از کارکردهای سیستمهایی چون سرمایهداری جهانی که ما اکنون درون آن در حال زندگی و تنفس هستیم این است که خود را در مقام وضعیتی که بدیلی ندارد، عرضه میکند. در اصطلاح میتوان گفت که سرمایهداری شبیه هر سنت دیگری خود را وضعیتی طبیعی عرضه میکند. این طبیعی جلوه کردن سرمایهداری و نظم جهانی که در آن قرار داریم در واقع شبیه هوایی است که ما آن را اصلاً نمیبینیم. ما درون اتمسفر زندگی میکنیم اما آن را نمیبینیم. سرمایهداری دقیقاً چنین کاری با شما میکند. شما تصور میکنید این نظم و مبانی اساساً قابل تغییر نیستند پس تغییر چیزی جز دگرگونی حالات این وضعیت نیست. از اینرو پساکرونا در واقع هیچ چیزی را از اساس تغییر نمیدهد بلکه شهروندان این نظم ناعدلانه را مریضتر و منزویتر میکند. نه سازمانهای بینالمللی برای رفع جنگ در یمن مشتاقتر میشوند و نه کسی میپرسد چه بلایی بر سر کارگران یک دلاری میآید؟ آنچه تغییر میکند این است که استادیومهای فوتبال خالی میشوند و ما احتمالاً به خاطر این بیماری میفهمیم که لابد فوتبال چه موهبت بزرگی بوده. اما همین فوتبال به خاطر سودهای هنگفت شبکههای تلویزیونی و حامیان مالی برگزار میشود. درنهایت هم چند خط پرتکل وضع میشود تا زندگی متوقف نشود. در واقع هر وقت از سیاستمداران پرسیدند که برنامه شما برای مهار کرونا چیست؛ همگی گفتند که باید از جان و زندگی مردم محافظت کنیم. اما ترجمه این سخن پوشیده این است که باید از سرمایه حفاظت کنیم. کرونا هیچ تغییر واقعیای در جهان ایجاد نخواهد کرد چراکه جهان چنان سامان یافته که تغییر خود را غیرممکن جلوه میدهد. جهان برای مردم گویی همینی هست که قبلاً هم بوده و همینطور هم خواهد بود. کرونا برخی از احوال ما را تغییر میدهد اما خود وضعیتمان را نه.
آیا کرونا به سبب طبیعتش میتواند یک عامل طبقاتی تلقی شود؟
حتی در تغییر احوال هم باز منازل طبقاتی بسیار دخالت دارد. جهان ما از پیش به شدت طبقاتی شده است یعنی وقتی میخواهیم به آن نظر کنیم باید بدواً متوجه شویم که این جهان در تمام شئون خود طبقاتی است. از آموزش بگیرید تا تا مناسک دینی و تا هر جنبهای از زندگی که درنظر داشته باشید. حال اگر میخواهید بدانید احوال مردم در اثر بحران کرونا چگونه تغییر میکند باید این را از پیش در نظر داشته باشید که تغییر این احوال و شدت آن و همچنین اثراتی که برجای میگذارد به شدت تحت تأثیر طبقات است.
کرونا برای اغنیا فرصت خلوت کردن با خود است. فرصت با خانواده نشستن و احتمالاً تفریحات شیکی مثل یوگا اما برای کارگران نیروی مرگ مضاعف است. شما اگر در روز صد دلار درآمد داشته باشید، میتوانید با نصف آن و احتمالاً کم کردن خودکار مخارجی چون سینما و مراکز خرید؛ زندگی متوسط و آرامتان را ادامه دهید اما با روزی یک دلار مجیورید بر سر جانتان و سلامتی خودتان قمار کنید. کرونا کلیت ندارد؛ عمومیت هم ندارد. برای تاجران و مرفهین کرونا حامل ملال ناشی از در خانه ماندن است. برای طبقات پایینتر کرونا پذیرفتن خطر مرگ است. یا کار بکن و بمیر یا کار نکن و بازهم بمیر. در حالت اول کرونا و در حالت دوم گرسنگی. پس اینکه کرونا همه را به یکسان درگیر میکند حرف عبثی است. کرونا ذاتاً هیچ دلالت طبقاتی ندارد. یک عامل سراسر طبیعی است اما چون وارد جامعه اسنانی میشود طبقاتی عمل میکند. اصلاً هیچ چیزی نیست که وارد جامعه بشری شود و طبقاتی نشود چراکه این سرشت چنین جامعهای است.