نگاهی به مجموعه شعر کارگریِ «من کُتِ کُتکخوردهام»؛
آفریقایی که دیگر «مستعمره» نمیشود!
فخرالدین احمدی سوادکوهی در مجموعهی شعر جدید خود به نام «من کُتِ کُتکخوردهام» به دردهای کارگران پرداخته است؛ دردهایی که درد مشترک زحمتکشان در همه جهان است و فقط هرجا، رنگ و بوی بومی خود را دارد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، «ادبیات کارگری» یکی از ژانرهای ادبیات مدرن ایران است که بعد از انقلاب مشروطه کم کم راه خود را باز کرده است. در دهه بیست شمسی، با ظهور اتحادیههای قدرتمند کارگری، شعر و داستان کارگری نیز پا به عرصه گذاشت و در دهههای بعد، با ظهور گفتمان معطوف به زحمتکشان در داستانهای «علیاشرف درویشیان» و یا در اشعار شاعرانی مانند «ابوالقاسم لاهوتی» و حتی «نصرت رحمانی» به کوچه و بازار رسید.
شاید نتوان «شعر کارگری» را ژانری مجزا از «شعر اجتماعی» دانست اما هستند شاعرانی که دغدغه اصلی آنها «کارگر» و «دغدغههای کارگر» است. فخرالدین احمدی سوادکوهی، یکی از این شاعران است؛ او در مجموعهی شعر جدید خود به نام «من کُتِ کُتکخوردهام» به دردهای کارگران پرداخته است؛ دردهایی که درد مشترک زحمتکشان در همه جهان است و فقط هرجا، رنگ و بوی بومی خود را دارد.
هرچند در این مجموعه شعر از واژهی «کارگر» به تکرار استفاده شده و این تکرار طولانی، گاهاً ذهن را دچار روایتی تکراری و غیربدیع میکند اما تصویرهای این مجموعه شعر، به اندازه کافی بدیع است:
سالهاست که کارگر معدن است
روز هیچ به چشماش نمیآید
گرگ و میش هر روز
درست سوت پایان کار،
پدرم،
آفریقا میشود
که از مستعمره برگشته است
در تصویرهای این کتاب، کارگر، «رنجبری توسریخورده» نیست که سر به جبر روزگار خم میکند؛ او هرچند رنج میکشد اما هرگز خم نمیشود؛ با افتخار سرش را بالا میگیرد چون «غرور» دارد؛ غرورِ تلاش برای نان حلال:
کارگرم
با لهجهی کارگری زندگی میکنم
اما برای خوردن
سرم را پایین نمیآورم
دستهایم را بالاتر میبرم
بالاتر قربان
احمدی سوادکوهی در رابطه با وجه تسمیه کتاب میگوید: کت در نظر من نماد تمام کارگرهای خسته است. یک کت را در نظر بگیرید سالیان سال با سیلیهای دست تکانده و پوشانده میشود. تکاندن کت با کف دست در واقع در مفهوم کلیتر سیلیهای روزگار است و کارگران با تمام خستگی همچنان سرپا هستند.
او در ارتباط با دومین مجموعه شعر خود اینگونه میگوید: در دومین مجموعه شعر کارگریام ”من کت کتک خوردهام” سعی کردم نسبت به فرم و زبان بیتفاوت نباشم. خیلیها بر این باورند که اشعار کارگری کاری ساده یا رئالیسم عریان است. من سعی کردم نشان بدهم که میشود اشعار کارگری را با فرم نیز کار کرد. گرچه برای من محتوا و درونمایهی کار مهم است اما زبان و فرم شعری هم میتواند همگام محتوا باشد و جذابیت خوانش را بیشتر کند.
احمدی سوادکوهی «ادبیات کارگری» را یک ضرورت میداند: «خیلیها هنوز نسبت به باورپذیری شعر کارگری دچار تردید بوده و حتی باورناپذیرند. ولی با قاطیعت تمام اعلام میکنم ادبیات کارگری وجود دارد. هست چون کارگر هست و استثمار کارگران وجود دارد. تا مادامی که کارگری در هر کجای دنیا به هر شکلی رنج میکشد من همچنان ادبیات کارگری کار میکنم. وقتی به تاریخ نگاه میکنیم از گورکی تا امیل زولا، در ایران از لاهوتی تا درویشیان، این جریان وجود داشته و هر چند در برهههایی از زمان مسکوت ماند ولی این ژانر ادبی جریان زیرپوستی خودش را دنبال میکند. ادبیات کارگری در حال احیاست. حال چرا خیلیها باورپذیر نیستند؟ چون ادبیات کارگری هیچ تریبونی ندارد. حتی ناشران برای انتشار چنین آثاری تردید دارند. سرمایهداری برای گم نگه داشتن این ژانر ادبی که حقیقت تلخ اجتماع ودنیاست، بیکار نمینشیند.»
او ادامه میدهد: ادبیات کارگری بازتاب زندگی حقیقی قشر عظیمی از مردم در سرتاسر دنیاست. ادبیات کارگری از دل جامعه متولد میشود. بازخورد زندگی پر از مشقت میلیونها انسان است. انسانهایی که این زندگی، حق و سزاوار آنها نیست. مردمانی که حق دارند «حق» داشته باشند. اگر سرمایهداری برای گم نگه داشتن ادبیات کارگری بیکار نمینشیند، من و امثال من هم بیکار نخواهم نشست و برای منافع طبقهی کارگر، احقاق حق فرودستان و کارگران، برای رفع اختلاف طبقاتی ساکت نمینشینیم.
احمدی سوادکویی در مجموعه شعر خود از «مایی» میگوید که خیلی وقت است «ما» شده است؛ مایی که هرگز فاصلهاش با «شما» پرنمیشود:
من پیش از اینها «ما» شدهام
هرکجای این دیار از دست بروم
از دستم درآورند
هنوز میگویم
من
شما
نخواهم شد
چون پیش از اینها
«ما» شدهام.