در گفتوگو با علی شمس مطرح شد:
مسئولان صدای خرد شدن استخوان آدمهای این صنف را نمیشنوند/ میلیاردرهای سینما و تئاتر در کمک به همصنفانشان کجا بودند؟/ هنرمندان زیست استقراضی در پیش گرفتهاند
علی شمس میگوید: تصور میکنم درصورت بازگشایی سالنهای تئاتر، اگر قرار به رعایت پروتکلها باشد از نظر اقتصادی صرفهای ندارد. کما اینکه بدنه تئاتر رسمی کشور را هم تماشاگرانی تامین میکنند که از قشر فرهیخته و فرهنگی جامعهاند و دست بر قضا از سایر طبقههای اجتماع و مردم، کرونا را جدیتر میگیرند. برای همین وجوه مسئله از دو سمت بغرنج میشود؛ یکی از منظر اقتصادی این سوال را پیش میآورد که آیا تمرین و اجرای یک اثر در چنین شرایطی صرفه دارد؟ و دیگری اینکه آیا تماشاگر به وضعیت بهداشتی سالن اعتماد میکند که بیاید و تئاتر تو را ببیند؟
به گزارش خبرنگار ایلنا، با آغاز تعطیلی تئاترها از اوایل اسفند سال گذشته، و گسترش شیوع کرونا در روزهای بعد از آن، نگرانیهایی از سوی هنرمندان تئاتر برای آینده این هنر شکل گرفت؛ از زمان بازگشایی و شکلگیری دوباره فعالیتهای هنری که مستلزم تجمع و اعتماد دوباره تماشاگران بود تا قطع شدن منبع درآمد بسیاری از هنرمندان که وابسته به تولید و آموزش تئاتر بود. علی شمس (نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر) از نگرانیهایی میگوید که درباره بازگشایی سالنهای تئاتر و اعتماد مخاطبان به ایمنی این فضا وجود دارد. مشروح این گفتگو را میتوانید در ادامه بخوانید:
با اعلام خبر بازگشایی سالنهای سینما و تئاتر از ابتدای تیر ماه از سوی وزارت ارشاد، برخیها درباره سلامت تماشاگران و حتی استقبال آنها از تئاتر اظهار نگرانیهایی کردهاند. با توجه که کرونا و تعطیلی فعالیتهای هنری اتفاقی جهانی بوده، در کشورهای دیگر چه چشماندازی برای از سر گیری فعالیتهای تئاتری وجود دارد؟
طبق چیزی که من میدانم در بیشتر کشورهای اروپایی به جز چند شهر مانند برلین یا بروکسل، سالنهای تئاتر بسته است. در این شهرها هم در سالنها قاب عکسی اگر در یک ردیف ۲۰ صندلی باشد در هر نوبت اجرا تنها چند صندلی را برای فروش بلیت باز گذاشتهاند. یعنی اجرای پروتکل بهداشتی، عملا ظرفیت یک سالن ۲۰۰ نفره را به ۴۰ یا ۵۰ صندلی کاهش داده است. تئاتر هم مانند تاکسی نیست که بگوییم به جای سه نفر، دو نفر در صندلی عقب بنشیند و به جایش ۵۰۰ تومان روی کرایه بگذارند.
تصور میکنم درصورت بازگشایی سالنهای تئاتر، اگر قرار به رعایت پروتکلها باشد از نظر اقتصادی صرفهای ندارد. کما اینکه بدنه تئاتر رسمی کشور را هم تماشاگرانی تامین میکنند که از قشر فرهیخته و فرهنگی جامعهاند و دست بر قضا از سایر طبقههای اجتماع و مردم، کرونا را جدیتر میگیرند. برای همین وقتی مشتری تئاتر قشری است که به سلامت خود اهمیت میدهد، وجوه مسئله از دو سمت بغرنج میشود؛ یکی از منظر اقتصادی این سوال را پیش میآورد که آیا تمرین و اجرای یک اثر در چنین شرایطی صرفه دارد؟ و دیگر اینکه آیا تماشاگر به وضعیت بهداشتی سالن اعتماد میکند که بیاید و تئاتر تو را ببیند؟
تئاتر به نظرم با قشری ویژه طرف است؛ قشری که کتاب میخواند، دغدغه دارد و اولویت فرهنگی میشناسد و حساستر است. به همین خاطر اساساً فکر نمیکنم که با باز شدن سالنهای تئاتر هم کاری از پیش برود.
بخش زیادی از جامعه هنرمندان تئاتر تنها منبع درآمدشان فعالیتهای هنری است و با وجود این نگرانیهایی که گفتید، اتکایشان به تنها درآمدشان برای مدتهای طولانیتر قطع خواهد شد...
بله یکیاش خود من. نکتهای که وجود دارد این است که تا ماه آگوست (مرداد/شهریور) در بسیاری از کشورهای اروپایی تئاتر تعطیل است؛ یعنی تا دو ماه دیگر تئاتر اروپا فعالیتی ندارد. منتها در این کشورها دولتها، شهرداریها، کمپانیها و انجمنها با روابطی که دارند و جذب اسپانسرهای شخصی و همچنین بیمه بیکاری بخشی از زیست هستی هنرمند را تامین میکند که البته هیچ کدام در ایران وجود ندارد. کما اینکه چند وقت پیش شاهد راهپیمایی و ایجاد توجهی از سوی هنرمندان در چند شهر اروپایی بودیم که دولت را به این سمت توجه داده بودند که اقتصاد ما در حال خطر است. در نتیجه کمکهای مالی ماهانه، حقوق بیکاری و جبران خسارت در بسیاری از کشورها برای هنرمندان در این چند ماه تعطیلی تئاترها وجود داشته است اما در ایران تنها خبرهایی که از حمایت دولت شنیدیم این بود که قرار است به گروههایی که برای اسفند تمرین کرده و آماده اجرا بودند وام و کمک هزینههایی تعلق بگیرد اما ما که چیزی ندیدیم. نهایت کاری که انجام شد در زمینه بیمه تامین اجتماعی بود که آن هم هنوز تامین اعتبار نشده است.
در شرایط کنونی، تنها تلاش خیلیها از جمله هنرمندان تئاتر برای بقاست؛ یعنی باید سعی کنید هر طور که شده زنده بمانید. من فکر میکنم حتی با بازگشایی تئاترها، مدتی طول میکشد تا این هنر به رونق قبلی خود بازگرد. درست است که مردم به واسطه معاشرت با کرونا ترسشان از این بیماری نسبت به اوایل اسفند ریخته است، اما پیشبینیها میگوید پیک دوم خطرناکتر و مهیبتر از راه میرسد. در نتیجه من فکر میکنم دوباره شاهد تعطیلی تئاترها باشیم و با این اوضاع، تا پایان سال عملاً تئاتری نخواهیم داشت.
آنچه از کمک شهرداریها، دولت و بخش خصوصی به تئاتر گفتید مربوط به کشورهای اروپایی با پیشزمینههایی است که از آن میشناسیم؛ فکر میکنید در ایران با همه مختصات و ظرفیتهایی که دارد برای ادامه حیات تئاتر چه راهی میتواند وجود داشته باشد؟
راستش من امیدی به دولت ندارم و فکر نمیکنم دولت بتواند پولی بدهد. از آنطرف، جز گروه قلیلی از تئاتر و سینمای ایران که اتفاقا پولهای خوبی درمیآوردند و الان هم همان روند برایشان ادامه دارد، عده کثیری از این صنف به واسطه کار نکردن و تعطیلی کلاسهای آموزشیشان درآمدشان را که تنها از همین راه بود از دست داده و دچار مشکل مالی شدهاند و با این همه باید اجاره خانه، قسط و انواع هزینهها را بدون آنکه درآمدی داشته باشند بپردازند.
در این شرایط نه به دولت امیدی داریم و نه زیرساخت فرهنگی کشور؛ دستکم ۲۰-۳۰ نفری که در تئاتر و سینمای ایران میلیاردی پول درمیآورند، میتوانستند انجمنی راه بیندازند تا به بخشی از جامعه هنری در این شرایط بحرانی کمک کنند. مانند کاری که هالیوود در آمریکا کرد و بسیاری از سلبریتیها و متمولان صنف به هنرمندانی که بضاعت مالی چندانی ندارند، کمک کردند. اما چون زیر ساخت فرهنگی چنین اقداماتی در ایران وجود ندارد چنین کاری در کشور ما رخ نداد. وقتی آدمها به دو دسته «بچاپ» و «چاپیده شده» تقسیم میشوند، عملاً خیلیها تا در حرفهشان به نان و نوایی میرسند، شرافت کمک کردن را هم از دست میدهند. در این چند ماه خبری نشنیدیم از اینکه میلیاردرهای سینما صندوقی راه بیاندازند و نفری چند میلیون تومان که برای آنها پولی نیست روی هم بگذارند تا چند میلیارد تامین اعتبار شود و از محل آن در خلاء توان دولت و شهرداری و نهادهای فرادستی، به همصنفانشان کمک کنند. یک فقر فرهنگی داریم که بر اساس آن نه تنها فرهنگ کمک درون صنفی در ما وجود ندارد، که خیلیها منتظر فرصتی هستند برای ویرانسازی همکاران خود. بر همین اساس فکر میکنم هر کدام از ما جزیرههای تنهایی هستیم؛ نه فقط در هنر، بلکه به واسطه کلانفرهنگ به فنا رفتهای که وجود دارد در باقی صنوف هم احتمالاً اینطور است که سعی میکنیم بهطور فرادا، تنها خودمان را نجات دهیم. در چنین شرایطی، من راهحلی به نظرم نمیرسد چون نه دولت پولی دارد و نه تامین اعتباری برای رفع این بحران انجام میشود. بنابراین چشمانداز روشنی از این وضعیت برای نجات تئاتر ندارم.
به عنوان هنرمندی که دغدغه آینده را دارد، فکر میکنید با این اوصاف قرار است با چه بحران بزرگتری روبرو شویم و چند درصد از هنرمندان تئاتر قرار است به مشاغل دیگری روی بیاورند؟
من فکر میکنم هماکنون این اتفاق رخ داده؛ تئاتریهایی را میشناسم که تغییر شغل داده و به کارهای دیگری مشغول شدهاند، چون اجاره دادن در شهرهای بزرگ و تامین معیشت فرزندان شوخی نیست. تراژدی دارد اتفاق میافتد و این بحرانی نیست که به این زودی دست از سر ما بردارد و تمام شود؛ میگویند «عروس مجلس ما خود همیشه دل میبرد، علیالخصوص که پیرایهای به آن بستند» قبل از آمدن کرونا هزار و یک مشکل، تبعیض، سانسور، نبود پول، تبلیغات و تقسیم تماشاگر در سالنها داشتیم که با همه آنها هنرمند باز هم میتوانست باریکهراهی را متصور شود اما الان همان هم دیگر نیست. بنابراین بحران اتفاق افتاده و ما تا گردن در بحران به سر میبریم حالا اینکه صدای خرد شدن استخوان آدمهای این صنف را نمیشنویم، مسالهای دیگر است. خیلی از مدیران، حقوقهای بالایی دارند و حسب تخصص یا رانت آنجا هستند و مشکل ما را عموما درک نمیکنند. با حجم زیادی از آدمهای متخصص و تحصیلکرده روبهرویند که درآمدشان صفر است و نمیدانند باید چه کار کنند؟ خود من درآمد ثابتی ندارم و مجبورم از خانواده قرض کنم. یعنی یک زیست استقراضی را پیش ببرم تا ببینم به کجا منتج میشود. نه کتابی در این شرایط منتشر و نه حقالتحریری پرداخت میشود، غر هم که بزنی شان خودت را پایین آوردهای اما منِ نوعی در این مدت علاوه بر اینکه امکان کارگردانی تئاتر را از دست دادهام، همه کلاسها و کارگاههایم هم کنسل شده و یک ریال در این مدت درآمد نداشتهام. حوصله آفرینش هنری هم ندارم.
برخی از هنرمندان در تعطیلی کسبوکار حقیقیشان، فضای مجازی را بهعنوان یک الترناتیو انتخاب کردند...
اینستاگرام و مانند آن پلتفرمهایی نیستند که بتوانی درآمد ثابت و ممتدِ لااقل چاله پرکنی برای تئاتر داشته باشد. همین چند وقت پیش بود که فهمیدم فیلمِ تئاترهای ما را بدون آنکه ریالی به صاحب اثر پرداخت کنند یا حتی قراردادی ببندند، به سایتهای ایرانی و خارجی فروختهاند. اساسا در کنار این بحران کرونا، عدم همدلی، راهزنی و چیزهای متنوعی وجود دارد؛ آدمهایی هستند که سعی میکنند برای بقای خودشان دیگران را بچابند و استثمار کنند و این در حرفه ما هم وجود دارد. اما در کنار اینها، متاسفانه خیلی از همکارانم را دیدم که در این مدت کتابخانه یا وسایل خانهشان را فروختهاند و لنگِ نان شبشان هستند. اوضاع خوبی نیست و نمیدانم تا چه زمانی قرار است دوام و قوام پیدا کند.