استاد ممتاز فلسفه علم در انگلستان مطرح کرد:
جهان بیش از پیش خطرناک و ناامن شده است/ تأخیر دولتهای انگلیس و آمریکا در برخورد با کرونا، با پوشش رهیافتهای علمی به خورد مردم داده شد/ دولتها شجاعت دروغین خود را کنار بگذارند
راپرت رید معتقد است که تأخیر دولتهایی مانند انگلیس و آمریکا در برخورد عاجل با کرونا و اعلام فاصلهگذاری اجتماعی تحت پوششی از رهیافتهای علمی به خورد مردم داده شد. تعلل دولت جانسون تا آنجا بود که دیگر کشورهای اروپایی، انگلستان را به اهمال متهم کردند. دولت بریتانیا هم اغلب با متهم کردن آنها با وکنشهای افراطی جوابشان را داد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، پرسش از اینکه قرنظینه ضروری است یا نه یکبار دیگر ما را متوجه نسبت پیچیده و تودرتوی سیاست و اخلاق کرد. باز این پرسش پیش آمده است که امر سیاسی تا چه میزان میتواند اخلاقی باشد و تا چه میزان باید چنان باشد؟ این نسبت این روزها با ورود پزشکان و دانشمندان به اتاقهای کنفرانس سیاستمداران و اصحاب قدرت پیچیدهتر هم شده است. گویی دانشمندان از دانشگاهها و آزمایشگاهها فراخوانده شدهاند تا در باب اینکه تصمیمات پارلمانها و دولتها چقدر درست و به نفع مردم است، استدلال کنند. راپرت رید (استاد ممتاز فلسفه علم در دانشگاه آنجلیای شرقی در انگلستان) معتقد است که استخدام دانشمندان به مقصور سرپوش بر مقاصد سیاسی صورت میگیرد. با او در باب نسبت اخلاق، سیاست و علم گفتگو کردیم.
امروز یکبار دیگر این پرسش جان گرفته است: آیا حاکمان باید به توالی اخلاقی تصمیمات خود فکر کنند؟ از این گذشته آنها این روزها میخواهند بگویند که تمام انتخابهایشان علمی است و این علمی بودن گویی برای اخلاقی بودن آن کافی است. اساسا تا چد این ادعا قابل قبول است؟
جهان بیش از پیش خطرناک و نامن شده است. این ناامنی و خطر وضعیتی برای ما فراهم آورده که تصمیماتمان به قدم زدن در تاریکی میماند. نمیدانیم قدم بعدی ممکن است چه عواقبی داشته باشد. دستکم پس از قرن نوزدهم به اینسو عالمگیری چنین مرگباری را تجربه نکردهایم. طی همین چند ماه اخیر ابتلای دو میلیون نفر به این ویروس تأیید شده و میشود حدس زد که چندین صد هزار مبتلای دیگر هم وجود دارند که هنوز شناسایی نشدهاند. در چنین شرایطی گوش و چشم مردم به زبان و دست دانشمندان و اطباست تا درنهایت بگویند که برای مقابله با این ویروس منحوس بناست چه کنیم؟
نخست وزیر انگلستان هم از قافله عذرخوانی مزورانه عقب نمانده است و تلاش کرده با علمی جلوه دادن تصمیماتش از ماهیت عمیقاً سیاسی آنها بکاهد. جانسون تقریباً در این چند وقت؛ هر زمان مصاحبه کرده یا کادر درمان را به اتاقهای کنفرانساش آورده، پشتوانه تمام تصمیماتش را بر مبنای شواهد تأیید شده علمی، اعلام کرده است. اما علیرغم این سخنان بسیاری از مردم کشور انگلستان جانسون را به سبب پنهان شدن پشت اقدامات دیگر کشورهای اروپایی و سوءاستفاده تمامعیارش از علم و لفاظ های علمی سخت نقد میکنند.
دولت میگوید روانشناسانی که جمع را بررسی میکنند نه فرد را (روانشناسان جمعی) معتقدند آستانه تحمل مردم در برابر قرنطینه سراسری بسیار محدود است و ممکن است طولانی شدن آن منجر به نارساییها شود اما این نظر غلط است. برای بیان دلیلش فرصت مفصلی لازم است. اما همینقدر بگویم که حفظ حیات رانه اصلی بشر است. شاید اگر این روانشناسانی که بوریس جانسون مدعیست چنین نظری دادهاند، اندکی فلسفه بلد بودند و ماهیت انسان را میشناختند، چنین نمیگفتند. این وضعیت دشوار ماست: برای رهایی از شر کرونا و تأمین سلامتی خود باید از نهادی حمایت کنیم که تصمیماتش نمیتواند عاری از رانه قدرت باشد. به نظر من، آماج تمام این نقدها را چنین میتوان صورتبندی کرد: به چه حقی میتوان تصمیماتی که با جان میلیونها انسان سر و کار دارد را بر مبنای شواهد صرفاً بنا کرد؟ تازه در بیشتر موارد این شواهد، صرفا شواهد هستند بدون آنکه تأیید شده باشند. وقتی تصمیم یا مجموعهای از انتخابهای شما مستقیماً به جان افراد یا حتی فردی گره خورده است، اگر نتوانید مبانی تصمیمات خودتان را تضمین کنید، هر کنش شما غیراخلاقی است. این همان کاری است که امروز دولت بریتانیا و البته ابالات متحده انجام میدهند. از این رو به نظر من، ما مجددا نیازمند بازنگری در مبانی بنیادینی هستیم که مبانی معرف ما از جهان را سامان دادهاند. یعنی اینکه ما امروز نیازمند بازگشت و وارسی اعتبار رهیافتهایی هستیم که به اصطلاح علمی و شاهد –بنیاد هستند. در واقع مساله این نیست که رهیافت علمی مفید است یا نه؛ بلکه مساله بر سر توالی آن رهیافتهاست. ما امروز باید به قدر کافی در باب توالی اخلاقی رهیافتهای علمی حساس شده باشیم. امروز یکبار دیگر باید بپرسیم که آیا میتوان علم را بدون توالی اخلاقی آن درنظر گرفت؟
آیا واقعاً روشهای علمی چنان بدیهی هستند که هیچ راه بدیلی برای خود به جای نمیگذارند؟
ما دائماً به همدیگر توصیه میکنیم که برای اتخاذ تصمیم حتماً شواهد کافی را بررسی کرده باشیم. این وارسی و بررسی بسته به میزان اهمیت موضوعی که میخواهیم در مورد آن تصمیمی بگیریم، مهمتر و حیاتیتر میشود. من نمیخواهم چنین میزانی از عقلانیت را رد کنم بلکه مساله این است که علمی بودن و علمی دیدن به علم گرایی، علم باوری و دست آخر علم زدگی قلب شود.
علم گرایی مجموعهای از ایدئولوژیهاست که برای داوری نهایی، در تمام زمینهها از اخلاق و سیاست و دین تا هر موضع دیگری، تنها علم را به رسمیت میشناسد. اگر کسی عالم را از پس چشمانداز علم باوری ببیند، آنگاه احکامی که براساس رهیافتهای علمی و شواهد صادر میشوند را تماماً به جهت ارزشی، خنثی تلقی خواهد کرد. یعنی از نظر او، علم اساساً در جانب حقیقت ایستاده و بیطرفی و استقلال خود را حفظ میکند.
اگر تصمیمات سیاسی را هم از این منظر ببینیم کاملاً گمراه خواهیم شد. برای سیاستمداری چون جانسون افسانه بیطرفی و استقلال علم مستمسکی است تا از پوششی برای تصمیمات سیاسی خود برسازند. اگر تصمیم سیاسی علمی قلمداد شود، آنگاه خود را نسبت به منافع این و آن بیطرف نشان داده و تنها جانب حقیقت را نگاه میدارد.
علم برای سیاست، سلاحی است که هم برای ساکت کردن مخالفان از آن استفاده میشود هم برای موجه جلوه دادن تصمیمات. تصمیم موجه برای سیاستمدار در این وضعیت این است که بگوید من بیاعتنا به هر چیزی؛ تنها به علم متعهدم. علم خود به حقیقت متعهد است، پس من جانب حقیقت را نگاه داشتهام. واقعیت این است که در مواجهه با چنین بحرانهای جهانی، علم تنها میتواند یکی از امکانات ما باشد. اگر جایگاه علم از امکان به یگانه رهیافت قطعی برکشیده شود، آنگاه چه بسا چیزی چون بمب اتم از آن بیرون بیاید. اگر علم امکان و نه بیشتر در نظر گرفته شود، آنگاه پای مبانی معرفتی دیگری که میتوانند اخلاق را و توالی اخلاقی کنشهای ما را بسنجند، به عرصه بازمیشود. دستکم این مبانی تازه به ما اجازه میدهند تا شناخت عمیقتری از نحوه کار یک تصمیم سیاسی پیدا کنیم. علم باید یاریگر ما باشد اما همه دارایی ما نه.
تأخیر دولتهایی مانند انگلیس و آمریکا در برخورد عاجل با کرونا و اعلام فاصلهگذاری اجتماعی تحت پوششی از رهیافتهای علمی به خورد مردم داده شد. تعلل دولت جانسون تا آنجا بود که دیگر کشورهای اروپایی، انگلستان را به اهمال متهم کردند. دولت بریتانیا هم اغلب با متهم کردن آنها با وکنشهای افراطی جوابشان را داد. اما آنچه در اینجا او افراط مینامد، محتاط بودن است. آنچه همه انجام دادهاند، احتیاط است. شاید آنها هم بعد از کرونا مجدداً روحیات علمزده خود را دریابند اما دستکم اکنون فهمیدهاند که وقت مغرور شدن به دستاوردهای علمی بشر نیست. مساله این است که کرونا اندک جایی برای دقت و ظرافت علمی باقی گذاشته است. تمام آمار حدودی است. وقتی پای دقت در میان نباشد یعنی ممکن است بسیاری مبتلا شوند یا حتی بیمرند بی آنکه در آمارها ثبت شوند. پس وقتی وضعیت چنین تاریک و مبهم است، تنها احتیاط و ترس و امید است که میتواند تسکین بخش باشد.
اگر قرنطیته ادامه یابد ممکن است فقر گسترش یابد. اگر قرنطینه لغو شود مردم میمیرند. تصمیم سیاسیِ اخلاقی درست در این بین چیست؟
دولتها امروز اخلاقاً و از نظر حقوقی مکلف هستند تا شجاعت دروغین خود را کنار بگذارند. این شجاعت میتواند هزینه سنگینی را بر گرده ملتها تحمیل کند و بنا به این هزینه سنگین، سیاست باید بیش از هر زمان دیگری، اخلاقی شود یا دستکم به مبانی اخلاق متعهد باشد. امروز نهاد قدرت در برابر انتخابی مهم قرار گرفته است: دخالت حداکثری به بهای حفظ جان مردم و تعطیلی اقتصاد یا دخالت حداقلی، مردن مردم و بازگشت رونق.
اینجا دیگر وجه علمباورانه یا علمی تصمیمات سیاسی فرومیریزد و مبانی ارزشی و منافع آشکار میشود. اینجاست که میتوان فهمید سیاست نه در جانب حقیقت که در جانب منفعتش میایستد چراکه معطوف به قدرت است. امروز منفعت دولتهای بریتانیا و آمریکا بیش از جان، گوشت و پوست و استخوان مردم به اعداد روی تابلوی بورس گره خورده است.