حسین علیشاپور در گفتوگو با ایلنا:
گفتمان غالب در آواز ایران متعلق به شجریان است/ در ۳۰ سال اخیر آوازخوان فعالی مانند شجریان نداشتهایم/ رشته آواز در سیستم آموزش دولتی وجود ندارد
حسین علیشاپور میگوید: بسیاری از هنرجویان به نیت آنکه در آینده خوانندهای مثل شجریان باشند سراغ آواز آمدهاند. حال آنکه خودِ او لا تتبع فراوان، خون دل و کارِ زیاد به جایگاه کنونی رسیده و این همان حلقه مفقوده زمان ما هست که درنهایت به جای پرداختن به سلوک شجریان، به امور سادهتری چون تقلید ناقص از صدا و لحن روی میآورند که موجب افت کیفیت آوازها، تکرنگی در آواز و افول این هنر میشود.
به گزارش خبرنگار ایلنا، موسیقی ایرانی طی چند دهه گذشته، بخصوص از سالهای پس از انقلاب به بعد دستخوش تغییرات بسیار شده. بیراه نیست اگر بگوییم دوران طلایی موسیقی ایرانی دهه 50 و 60 بوده است. زیرا در آن سالهای پرالتهاب بزرگانی چون زندهیادان حسن کامکار و محمدرضا لطفی درکنار هوشنگ ابتهاج، محمدرضا شجریان، حسین علیزاده، شهرام ناظری و دیگران با تشکیل و حضور گروههایی چون «شیدا»، «عارف» و «کانون چاووش» به تولید آثاری اجتماعی با تارپود ایرانی پرداختند و حال آن قطعات و آلبومها بخشی از میراث موسیقایی ما محسوب میشوند. همه بزرگانی که در مقاطع پرتنش و ملتهب پس از انقلاب و بدو آن فعال بودند، در بحبوبه ممنوعیت موسیقی و ابهامات پیرامون آن تا دهه شصت نیز همچنان به فعالیت خود ادامه دادند. در میان آن افراد محمدرضا شجریان باتوجه به موسیقی ایرانی و تمرکز مقوله آواز به تولید آثار متعدد پرداخت و او بود که با ارائه آثار همهپسندتر مخاطبان را به شنیدن آثار ایرانی بر اساس آواز ترغیب کرد.
گرچه شجریان و دیگر اساتید آواز طی سالها و دهههای اخیر شاگردان بسیاری را به جامعه هنری معرفی کردند، با این وجود مقوله آواز سالهاست از سوی همان شاگردان نادیده انگاشته شده، شاید به این دلیل که مخاطبان امروز کمتر گرایشی به موسیقی و آواز ایرانی دارند. اما بنا به دلایل بسیار نمیتوان همه قصورات را به گردن مخاطبان انداخت. هرچند واضح است که سلیقه مخاطبان امروز به دلیل تولید وافر آثار سخیف و بیاهمیت و سطحی به شدت تنزل یافته است، اما در نهایت این هنرمندان عرصههای مختلف هستند که باید با ارائه خوراک فکری مناسب و درخور در ترمیم و ارتقای سطح سلیقه مردم و مخاطبان موسیقی ایرانی بکوشند.
حسین علیشاپور یکی از بیحاشیهترین آوازخوانان موسیقی ایرانی است که از محضر اساتیدی چون صدیق تعریف، زندهیاد سیدنورالدین رضوی سروستانی و محسن کرامتی بهره برده و ظرایف شعرخوانی و تاکیدات کلامی و شیوه آوازی ادیب خوانساری را از زندهیاد منوچهر همایونپور آموخته و مکتب آوازی اصفهان را از حسین عمومی فراگرفته است. علیشاپور آلبومهایی چون «طلیعه دشتی»، «بادبان شکسته»، «آوای تو»، «نگارینه»، «نام تو» و «میرسد باران» را در کارنامه دارد و امروز هم همکاری با دیگر همکارانش فعالیتهای جدیدی را آغاز کرده است.
درحال حاضر آواز ایرانی نه از سوی تولیدکنندگان مورد حمایت است نه مخاطبان. بهنظرتان آواز طی چهل، پنجاه سال گذشته چه روندی را پیموده؟
در سالهای اولیه انقلاب به دلیل خالی شدن عرصه آواز از بسیاری نامداران، ضربه سختی به پیکر این هنر وارد شد. مضاف بر اینکه تغییر شرایط اجتماعی و سیاسی کلا به ضدیت با مقوله موسیقی انجامید. هرچند در سالهای اولیه پس از انقلاب، استادان شجریان و ناظری در این عرصه فعالیت فراوانی داشتند، اما به دلیل آن که مخالفتهای کلان با موسیقی پا گرفته بود، آواز نیز به عنوان یکی از رشتههای موسیقی تحت تاثیر این جریان واقع شد. تعطیلی رادیو و تلویزیون و مرکز حفظ و اشاعه موسیقی و تمامی نهادهای مرتبط با این هنر، مسلما تاثیرات مخربی بر جای گذاشت و هرچند در دهه آتی خوانندگان خوبی شروع به فعالیت کردند، اما نمیشود گفت آواز ایرانی شرایط بهتری پیدا کرد. آواز، ورای اینکه واجد مختصات فنی است، یکسری مختصات و لوازم اجتماعی نیز دارد که این دومی در ۴۰ سالهی اخیر همواره رو به افول بوده و تاثیر خود را بر بخش اول نیز گذاشته است. مسلما همه هنرمندان آوازخوان زحمات فراوانی در این مسیر میکشند، اما این زحمات به تنهایی کافی نیست و خیلی از علل و عوامل باید دست به دست یکدیگر دهند تا شاهد پیشبرد کار باشیم.
در این سالها اغلب خوانندگان به تصنیف روی آوردهاند. این اتفاق چقدر بر آواز تاثیر گذاشته است؟
این دو در تضاد با هم نیستند و نمیتوانیم بگوییم چون اقبال به تصنیف زیاد میشود پس گرایش به آواز کم میشود. اما واقعیت این است که تصنیف ساخته و پرداخته آهنگساز و ترانهسراست و خواننده نقش تالیفی مستقیم بر آن ندارد. آواز اما، بر قدرت بداههسازی و تالیف آنی خواننده استوار است و کاری است دشوار و زمانبر. مسلما اگر خوانندهای بخواهد در کوتاه مدت مراتب شهرت و درآمد را دریابد برای او بهتر است که تصنیفهای متعدد بخواند. این نگاه به دلیل سادهتر بودنش همچنین شرایط اجتماعی، نگاه غالب است و مسلم است که غالب مجریان و مخاطبان به آن رو میآورند.
شما از محضر صدیق تعریف، محسن کرامتی، منوچهر همایونپور و حسین عمومی بهره بردهاید. آموختههایی که همواره با شماست، چیست؟
توجه به اصالتهای ایرانی، نو شدن و نوگرایی در عین حفظ اصالتها، تتبع و مطالعه دائم، مردمداری و دوست داشتن مردم و رعایت احترام استادان و همکاران جوانتر. مهمترین چیزی که بنده از این عزیزان آموختم این بود که هیچ چیز ارزش شکستن دل عزیزی را ندارد و صفای باطن در این کار از هر چیز مهمتر است.
ردیف در آواز و موسیقی ایرانی چه اهمیتی دارد؟
به قول استاد گلپایگانی ردیف، به مثابه چهار عمل اصلی است و نهایتا هنرجوی آواز باید ضمن فراگیری دقیق ردیف، از آن عبور کند و آن را دستمایه کار خود قرار دهد و بر اساس آن بداههخوانی کند. اگر قرار باشد وسواس بر یادگیری ردیف توسط هنرجو، با این هدف صورت پذیرد که گوش هنرجو عادت به شنیدن دقیق کند خیلی هم خوب است. اما اگر این ذهنیت در هنرجوی آواز ایجاد شود که تمام موسیقیِ آوازی همین ردیفهاست، کار خراب میشود. به عقیده من فراگیری دقیق ردیف، تازه اول راه خلاقیت است.
محمدرضا شجریان تا چه حد بر پیشبرد و پیشرفت موسیقی ایرانی بخصوص آواز تاثیر داشته و دلیل ماندگاری آثارش چیست؟
مسلما گفتمان غالب در آواز امروز ایران، گفتمان استاد شجریان بوده و هست. سطوت و تسلط ایشان در این هنر، بر همه اهل آواز مسلم شده و خواص موسیقی و مخاطبان عام همگی بر این مسئله وقوف و اذعان دارند؛ خصوصا اینکه لااقل در سه دهه اخیر ما آوازخوان فعالی که در حدود ایشان توانایی داشته باشد، نداشتهایم. مسلما پرکاری ایشان به علاوه ویژگیهایی که ذکر آن رفت در مقبولیت عمومی ایشان تاثیر بهسزایی داشته و عموما بسیاری از هنرجویان به نیت آنکه در آینده خوانندهای مثل ایشان باشند به سراغ آواز آمدهاند. حال آنکه خودِ ایشان با تتبع فراوان، خون دل خوردنهای بسیار و کارِ زیاد به جایگاه کنونی رسیدهاند و این چیزی است که حلقه مفقوده زمان ما به شمار میآید. از این روی شاهدیم که بسیاری از کسانی که وارد حوزه آواز میشوند، به جای پرداختن به سلوک ایشان، به امور سادهتری چون تقلید ناقص از صدا و لحن ایشان روی میآورند که خود به خود موجب افت کیفیت آوازها، تکرنگی در آواز و افول این هنر میشود. به عقیده من کسی که قرار است وارد این هنر بشود، باید به همه شیوهها بپردازد و از همگان وام بگیرد و سایر سبکها را نیز کار کند تا بتواند با گرفتن ایدههای گوناگون و پرورش آنها، به عرصههایی تازهتر دست یابد؛ وگرنه جز درجا زدن چیزی عاید آواز نخواهد شد.
عمومیت یافتن ابزار آلات دیجیتال به شدت گونههای مختلف موسیقی را تحت تاثیر قرار داده و نحوه تولید آثار را به لحاظ کمی و کیفی دستخوش تغییر کرده که موسیقی ایرانی و آواز نیز از این روند مستثنی نیست. شما چه توضیحی دارید؟
اگر قرار باشد آوازی با نرم افزارهای مرتبط با کوک صدا مثل «ملوداین» به سر و سامان برسد، همان بهتر است خواننده آن، خواننده نشود! البته این یک بخش ماجراست. در سوی دیگر نیز سیستم ضبط دیجیتال به خواننده این امکان را میدهد که یک بیت یا تحریر یا قطعهای را دوباره و سهباره و چندباره بخواند تا به یک برداشت مطلوب برسد . اما به هرحال آوازی که از نظر مسائل پایهای بخواهد مبتنی بر اصلاحات دیجیتالی خوانده شود، همان بهتر که مسکوت بماند.
در دانشگاههای هنری و مراکز آکادمیک چقدر آواز ایرانی مورد توجه است؟
متاسفانه ما در سیستم آموزش دولتی موسیقی رشته آواز نداریم که از نظر من عجیب و البته دردناک است! در دانشگاههای علمی، کاربردی گویا این رشته وجود دارد که البته من سرفصلهای آموزشی آن را نمیدانم؛ اما میدانم که به طور کلی نظام جامع آموزشی چه در حوزه آکادمیک چه در حوزه مکتبی، رشتهای برای آواز ندارد.
نادیده گرفتن مکاتب آوازی توسط مدرسان و عدم علاقه هنرجویان به یادگیری آن، در کوتاه مدت چه آسیبهایی را در پی خواهد داشت؟
در وهله نخست مدرسان، خود باید به مکاتب آوازی اشراف داشته باشند تا بتوانند آنها را تدریس کنند. در بیشتر مواقع در آموزش آواز به هنرجویان ما شاهد اِعمال نگاههای نفی کننده (به دلیل عدم اشراف بر سبکهای دیگر) هستیم و همین مسئله موجب میشود از پرورش خوانندگان مسلط و جامعنگر بازبمانیم. اشاعه این مسئله علاوه بر ابعاد فنی، ابعاد اجتماعی را هم در پی دارد که شامل گروه گروه شدن آوازخوانان با نگاههای بعضا متخاصمانه و نافیانه به یکدیگر است. به هرحال خیری در این نوع نگاهها برای هنر نبوده و نخواهد بود.
در حال حاضر چه میکنید؟
با گروهی متشکل از استادان اردشیر و ارژنگ کامکار و دوست جوان آقای فرزاد محمدنژاد مشغول هستیم و چندین اجرا هم درشهرهای گرگان، ساری، بهشهر، بوشهر، خُنج و مشهد برگزار کردهایم که خوشبختانه استقبال خوب مخاطبان موسیقی ایرانی را در پی داشته است. نام گروه را «همنوازان برگریز» گذاشتهایم. اگر بخت یار شود و کرونا هم بگذارد که زندگی به روال عادی بازگردد، چندین برنامه دیگر داریم که در زمان خودش به اطلاع میرسد. در حوزه ساز و آواز هم معمولا برنامههایی را که دارم در کنار استاد هادی منتظری و محمد آدینه اجرا میکنم. چند اجرا هم با دوستان جوان موسیقی اصیل ایرانی در شهرستانها خواهم داشت .
با حضور کرونا، شما برای ادامه فعالیت و ارتباط با مخاطبان خود چه تمهیداتی را به کار بستهاید؟
در شرایط فعلی تدریس را به صورت آنلاین دنبال میکنم و گاه برخی اجراهای کوچک را از طریق اینستاگرام برای دوستان و علاقمندان داشتهام، اما از زمان شیوع کرونا متاسفانه ۵ کنسرت بنده کنسل شده و از دیدار عزیزان محروم شدهام.