در گفتوگو با محقق روانکاوی و هوش مصنوعی مطرح شد:
رواندرمانگران نگرانند که ارتباطات عمیق در فضاهای آنلاین شکل بگیرد/ دلایلمان برای تحقیر روابط فضای مجازی سست و بیپایه از کار درآمد/ اشتباهمان این است که فاصلهگذاری اجتماعی و فیزیکی را یکی میدانیم
الاین کسکت معتقد است: وقتی ما واقعیت را با حضور فیزیکی یکی میگیریم آنچه در فضای مجازی روی میدهد راصرفاً یک روگرفت میپنداریم و گمان میکنیم این واقعیت دست دوم، بیارزش و موقتی است. حتی گمان میکنیم میتوانیم در آن دروغ بگوییم.
به گزارش خبرنگار ایلنا، همواره تا نظمی که عادی میپنداریمش از میان نرود، امکان اندیشیدن به آن سخت دست میدهد. چه امر طبیعی بداهتی از خود عرضه میکند که پرسیدن را نامعقول و اندیشیدن را عبث جلوه میدهد. از این روی تفکر در باب وضعیتها تا حدی مستلزم فاصله گرفتن از آن است. یکی از وضعیتهایی که امروز امکان اندیشیدن به آن فراهم شده، درک روانی و فلسفی ما از واقعیت است. ما خو گرفتهایم که بهجای سخن از واقعیت از واقعیتهایی سخن بگوییم که در یک سلسله مراتب ارزشی قرار گرفتهاند. مخصوصا وقتی پای فضای مجازی و آنلاین هم در میان باشد، این دستهبندی ملموستر و شدیدتر میشود.
اما این روزها که مجبوریم با کسانی که اقرب نسب را با ما دارند در سطحی از واقعیت که نوعا تا پیش از این تحقیرش میکردیم؛ ارتباط بگیریم، احتمالا باید این پرسش پیش آمده باشد که: آیا مرزهای آنچه «واقعیت واقعا موجود» میدانستیم، غلط بوده است یا خود غلط بود آنچه میپنداشتیم؟ در این باب با "الاین کسکت" محقق روانکاوی و هوش مصنوعی و نویسنده کتاب«ارواح در عصر دیجیتال» شهر لندن گفتگو کردهایم.
از وقتی کرونا و به دنبال آن قرنطینه و تعطیلیهای سراسری پیش آمد؛ گویی نوعی تغییر در مناسبات هم رخ داده است و در این میان فضای مجازی دوباره خود به مساله تبدیل شد. در مورد تغییراتی که کرونا در برقراری نسبت ما با واقعیت ایجاد کرده، چه میتوان گفت؟
روزی بود که ارتباطات شکل گرفته در فضای مجازی را به این سبب که فکر میکردیم آن بخش از آن که در فضای واقعی درست شدهاند، معنادارتر هستند، تحقیر میکردیم. اما با برآیش عالمگیری کرونا که منجر به این شد که ما همه از یکدیگر و حتی از عزیزانمان جدا بیفتیم، یکبار دیگر گویی فضای دیجیتال به جهانی زنده بدل شد. شاید همین امر بهانه خوبی باشد که به این موضع بیندیشم که مرزهای جهان برخط تا کجا برکشیده میشود.
پیش از بحران کرونا بسیاری از ما درگیر نوعی منازعه با گوشیهای هوشمند خودمان بودیم. و هر روز بیشتر از قبل متقاعد میشدیم که شبکههای اجتماعی همانند سرطان هر روز رشد کرده و بیشتر از قبل زمان ما را که فکر میکردیم میتوانیم در جهت کارهای مفیدتری به کار ببریم، میبلعد. در نتیجه چاره را در این مییافتیم که هر روز مقداری از اپلیکیشنهایی که ماهیت ارتباط جمعی داشتند را حذف کنیم و بیشتر از قبل از کودکانمان بخواهیم که که از فضای مجازی فاصله بگیرند.
پیش از بحران کرونا؛ جریان اصلی رسانه تکنولوژیهراسی ما را تشدید کرده و بر آتش این ترس دمید که مبادا انقلاب دیجیتالی که بشر در حال تجربه آن است حتی از انقلاب صنعتی هم برای زندگیمان سمیتر باشد. اگر انقلاب صنعتی زندگی و معیشت هر روزه را مختل و حتی نابود کرده و جنتملنهای راهزن سرمایهداری خلق کرده، اما انقلاب دیجیتال؛ هوش مصنوعی و رسانه اجتماعی ثروتمند را به بشر عرضه کرده است. ما در آن رزوها که چندان هم دیر و دور نیست، خیال میکردیم که به دوران پیشا-دیجیتال و بهشت برین الهی خود برگردیم پیش از آنکه وسوسه انقلاب صنعتی و دیجیتال ما را آلوده کرده باشد. به روزهایی که در آن ارتباطات اجتماعی «در زندگی واقعی» تقرر داشتند. اما ما در وضعیت امروزمان اصلاً در شرایطی نیستیم که چنین آرزوی بکنیم. هر کدام از ما که باقی میماند، دیگری میمیرد.
وضعیت امروز ما حبس شدن در خانه است. اگر میخواهید بدانید امروز «زندگی واقعی» چیست، باید به حصر خودتان درون چهاردیواری خانه و محروم شدنتان از تمام امور اجتماعی نگاه کنید. «فاصلهگذاری فیزیکی» بسیار عنوان بهتری برای این روزهای ما است اما شاید بنا به دلایلی تریجح میدهیم که اسمش را بگذاریم «فاصلهگذاری اجتماعی». در پس این جایجایی، این باور نهفته است که ما نزدیکی و تقرب فیزیکی و اجتماعی را یکی میدانیم. در این نسخه جدید «زندگی واقعی» که اکنون در حال از سرگذراندن آن هستیم، گویی هیچ راهی دیگری برایمان باقی نمانده است جز اینکه اگر درصدد برقراری ارتباط با کسانی خارج از محدوده خانه خود هستیم راهی جز برقراری ارتباط برخط نداریم. این وضعیت سبب شده که حتی آنها که میان ارتباطات و برقراری نسبتها در «زندگی واقعی» و فضای مجازی تمایز قاطعی برقرار میکنند، این روزها نسبت به باورهای خود دچار تردید شوند و برای بسیاری که تا پیش از این دچار رسانههراسی بودند، رسانههای جمعی امر دلپذیرتر بنماید و آن متخصصان روانشناسی که مدام در بوق و کرنا میکردند که گوشیهایتان را زمین بگذارید تا سلامت روانتان از دست نرفته، الآن به یکباره همه میگویند گوشیهای را بردارید تا دچار انزوا و بیماری روانی نشوید.
بسیاری از روان درمانگران برای مدتهای زیادی به محیطهای مجازی و آنلاین از پس عینک بدبینی تکنولوژیهراسانه نگاه کرده و چنین گمان بردهاند که مناسبات و تعاملات مجازی جایگزینی جعلی برای ارتباط «واقعی» است. یک تحقیق میدانی وسیع که روی هزاران مورد از بیماران و رواندرمانگران اعمال شده، نشان داده که ارتباط وثیق و جدی میان رواندرمانگر و بیمار تا چه حد میتواند در برآورده کردن اهداف درمان بیماری روانی مراجعان مفید باشد اما مساله اینجاست که اکثر رواندرمانگران همچنان از این نگرانند که مباد «ارتباط عمیق و واقعی» بهجای فضای واقعی در فضاهای آنلاین جستجو شود. اما امروز به نظر میرسد وضعیت در حال تغییرت بنیادین قرار دارد. حالا بسیاری از کارآموزان رواندرمانگر برخلاف اسلاف خود گرچه با کراهت، آماده استفاده از فضاهای آنلاین برای درمان هستند.
اگر شهر "وین" اوایل قرن بیستم به امکان ارتباط با کیفیت بالا و با کدگذاری نقطه به نقطه دست بافته بود، چه بسا زیگموند فروید از آن به گرمی استقبال میکرد و چه بسا حضور توامان فیزیکی در مقام پیشنیاز ضروری هر ارتباطی چنین به امر مقدس و حتمی بدل نمیشد. اما نه تنها تاریخ دیگر به عقب برنمیگردد بلکه همین امروز هم بسیاری هستند که برای آنها راوابط آفلاین، آنهایی که با حضور فیزیکی روی میدهند، اصیل و روابط آنلاین تقلبی هستند یا دستکم روابطی هستند که دیری نمیپایند.
کرونا ویروس وضعیت ارتباطات آنلاین را تغییر داده تا بلکه فرصتی برای به چالش کشیدن معنای فضای واقعی و مجازی در نزد ما باشد. تنها در یک شرایط است که ساختن و حفظ روابط پایدار و عاطفیِ آنلاینی که در آن؛ طرفین از هم حمایت کنند، غیرممکن است و آن قطع اینترنت است. شواهد تجربی بسیار نیرومندی در دست است که اثبات میکنند بسیاری از ادلههای ما برای تحقیر روابط فضای مجازی بسیار سست و بیپایه هستند. اگر شما به این شبکه متصل شوید، هیچ چیزی نمیتواند به هر تفاوت معین و اثبات شدهای میان فضای واقعی و آنلاین کاری داشته باشد مگر اینکه خود شما مانع و سد راه شوید. شخصیت فردی، باورها، مواجهات چیزهایی هستند که در نهایت تجربه و مناقع شما را از روابط آنلاین برمیسازند.
چه موانعی در کار هستند که این تلقی را به ما بدهند؟
واقعیت این است که برخی موانع بر سر روابط مجازی اساساً خارجی هستند. ارتباطات مجازیای که صرفاً مبتنی بر پیام نوشتاری هستند، به جهت فقدان بافتار و زمینه پیچیده و ابهام آلودتر به نظر میآیند و فهم همدیگر و فهم احساس هم را با دشواری مواجه میکند. وقتی شفافیت و طبیعی بودن ارتباط رودرویی که هر روز برقرار میکنیم با نویز و کیفیت پایین صدا یا قطع و وصل شدن تصویر در ارتباطات مجازی مخدوش میشود، به یک معنا تمام ذهنیت ما از این ارتباط هم فرومیریزد و ما همچنان گمان میکنیم که این ارتباط یک بازسازی دروغین بیش نیست. ولی وقتی چنین موانعی وجود ندارند نگرش ما نسبت به مساله نسبت فضای مجازی و واقعی هم مثبتتر میشود. از سویی دیگر آنچه هم که در فضای مجازی و از طریق آن انجام میدهیم هم مهم است.
کاربران منفعل رسانههای اجتماعی کسانی که فقط صفحه را بالا و پایین میکنند و مدام در حال توجه روی سلبریتیها و اینفلوئنسرها هستند، بیشتر از بقیه در بازگشت به فضای که واقعی مینامند، دچار سرخوردگی میشوند. در واقع اتفاقاً برای این کاربران منفعل که در دام سلبریتیها افتادهاند، مساله تمایز جهانی که واقعی است و جهان مجازی بسیار برجستهتر است چراکه آنها با خارج شدن از فضای مجازی با حقیقت عریان زندگی خویش مواجه میشوند.
این وضعیت چگونه میتواند تغییر کند و آیا اساسا تکنولوژیهراسی ما بر پایه چه فهمی از واقعیت است؟
وقتی این موانع بیرونی نباشند یعنی وقتی ارتباط شفاف و دقیق و درست باشد و ما هم کاربری باشیم که به استفادهای که باید را از آن میکنیم، میتوانیم امیدوار باشیم و اینکه ارتباط مجازی به ما حس در خانه بودن بدهد. در یک تحقیق گسترده که در سال 2013 انجام شد، مشارکتکنندگان در پژوهش معتقد بودند مناسباتی که در فضای مجازی شکل میگیرند از همان مناسبات و روابط در فضای واقعی صمیمیتر و نزدیکتر هستند. شاید از این شگفتآور این مساله باشد که روابط مجازی و برخط بیشتر از روابط و در جهان واقعی میتوانند صمیمت را برانگیزند. من واقعاً به نتایج این پژوهش باور دارم و فکر میکنم روابط آنلاین در ساخت و استحکام روابط میتوانند موفقتر عمل کنند و این دقیقاً چیزی است که برخلاف باورهای ما در مورد عصر دیجیتال پیش میرود. در همان پژوهش مشخص شده بود که اثر سوئی که سپری کردن زمان در برابر مانیتور بر بزرگسالان میگذارد، به وضوح از نوجوانان بیشتر است.
تغییر دیگری که کرونا ویروس در مناسبات واقعی و مجازی ما ایجاد کرده، به مساله دیگری از وجوه زندگی بشر مربوط میشود. انسانها از دریافت حمایت اجتماعی احساس خوبی میکنند. در مورد این مساله هم که امروزه تحت تأثیر کرونا از بین رفته، باید نگران باشیم. چنانچه گفتم من معتقدم که فاصلهگذاری فیزیکی همان فاصلهگذاری اجتماعی نیست و نمیتواند هم باشد. شواهد موجود دال بر منفعت حمایت مجازی با عطف به بسیاری از آثاری که بر منفعت داد و ستدهای آنلاین تاکید میکنند، به ما سببی برای خوشبینی میدهد. همه چیز به ما منوط است. وقتی ما واقعیت را با حضور فیزیکی یکی میگیریم آنچه در فضای مجازی روی میدهد صرفاً یک روگرفت میپنداریم. گمان میکنیم این واقعیت دست دوم، بیارزش و موقتی است. حتی گمان میکنیم میتوانیم در آن دروغ بگوییم. ما دروغ گفتن در فضای مجازی را بد نمیشماریم، از فحاشی در آن ابا نداریم چون فکر می کنیم ذات این فضا یک دروغ است؛ اینجا «زندگی واقعی» جریان ندارد. حتی گمان میکنیم ما میتوانیم در این فضا هویت دیگری برای خودمان دست و پا کنیم. در نتیجه برای حمایت و عشق مجازی هم هیچ اهمیتی قائل نیستیم. کرونا به ما یاد میدهد که چیزی که «زندگی واقعی» یا «واقعیت واقعاً موجود» نامیده بودیم، میتواند بسیار خطرناکتر از چیزی باشد که فکرش میکنیم. همه چیز به این برمیگردد که آیا ما میخواهیم در مورد چیزی که به نام واقعیت شناختیمش تجدیدنظر کنیم یا نه.