خبرگزاری کار ایران

عباس جمالی در گفت‌وگو با ایلنا مطرح کرد:

وقتی دولت برای تئاتر برنامه ندارد، همواره بحران داریم/ هیجان‌زدگی فرصت «چه باید کرد؟» را از ما می‌گیرد/ آینده تئاتر از پساکرونا مبهم‌تر است

وقتی دولت برای تئاتر برنامه ندارد، همواره بحران داریم/ هیجان‌زدگی فرصت «چه باید کرد؟» را از ما می‌گیرد/ آینده تئاتر از پساکرونا مبهم‌تر است
کد خبر : ۸۹۸۲۱۵

عباس جمالی معتقد است تئاتر ما اساساً برنامه‌ریزی ندارد و از سوی دولت افق مشخصی برای آن طراحی نشده و می‌گوید: یک بداهگی در تمام فرآیند تئاتر وجود دارد که انگار همه چیز در لحظه و بداهه پیش می‌رود. وقتی دولت برنامه‌ای برای تئاتر ندارد، طبیعی است که به بحران برمی‌خوریم و همه چیز در ابهام خواهد بود؛ مانند وضعیت تئاتر در پساکرونا.

به گزارش خبرنگار ایلنا، تئاتر در ماه‌ها و شاید سال‌های اخیر با مشکلات بسیاری چه از نظر بحران‌های مالی و چه تماشاگر روبه‌رو بوده است؛ اما این بحران در دوره شیوع کرونا و تعطیلی همگانی سالن‌های تئاتر و فعالیت‌های هنری در هفته‌های اخیر جدی‌تر هم شده است. بحرانی که مختصات جدیدتری هم دارد و بسیاری از اعتماد از دست رفته تماشاگران بالقوه تئاتر برای حضور دوباره در سالن‌ها و میان جمعیت در پساکرونا می‌گویند و معتقدند کرونایی که دست روی جمع‌شدن‌های افراد گذاشته و آنها را برای هفته‌ها از هر نوع جمع شدنی بر حذر داشته، با رفتن‌اش هم اثرات خود را تا مدت‌ها ادامه خواهد داد. با عباس جمالی (نویسنده، کارگردان و بازیگر تئاتر) درباره وضعیت تئاتر در پساکرونا، بحران مخاطب و راهکارهای احتمالی مواجهه با این وضعیت جدید گفتگو کردیم که جمالی بیش از هر چیز روی پیش‌بینی‌ناپذیر بودن شرایط جدید و موقعیت‌های احتمالی که می‌تواند به دنبال داشته باشد، تاکید دارد. مشروح این گفتگو را می‌توانید در ادامه بخوانید:

بسیاری پیش‌بینی می‌کنند که تئاتر در پساکرونا با بحرانی جدی به نام بحران مخاطب روبرو خواهد شد چراکه تا تماشاگران همیشگی به حضور دوباره در میان جمعیت مانند سالن‌های تئاتر عادت کنند، مدتی طول می‌کشد. چقدر احتمال می‌دهید با چنین بحرانی در ماه‌های آینده روبه‌رو شویم؟

فکر می‌کنم تصور ما از شرایط هنر و به‌طور کلی جامعه پس از عبور از شیوع کرونا خیلی نامعلوم است؛ همان اندازه که خود ویروس مبهم است، وضعیتی که ایجاد می‌کند هم می‌تواند دچار ابهام باشد. در زمینه اعتماد دوباره مخاطب به سالن‌های تئاتر هم فرض‌هایی وجود دارد؛ برخی معتقدند پس از عبور از دوره شیوع گسترده بیماری، همچنان وحشتی در مردم وجود خواهد داشت و آنها را تا مدت‌ها از حضور در اماکن شلوغی مانند سالن تئاتر دور می‌کند. اما فرضیه دیگری می‌گوید با اتمام شیوع بیماری، مردم با شوق بیشتری به تماشای تئاتر می‌آیند. اما اینها همه فرضیه‌هایی است که درباره‌ هیچ‌کدام‌شان اطمینان چندانی نداریم، مانند همین که نمی‌دانیم خود بیماری اصلا چه زمانی تمام می‌شود و همین عدم آگاهی، بحران را شدیدتر می‌کند.

در این مدت، تمام ارکان و بخش‌های جامعه از همه‌گیری کرونا، قرنطینه‌های خانگی و فاصله‌گذاری اجتماعی و دیگر تغییرها در سبک زندگی عادی، متاثر شده‌اند و پیش‌بینی می‌شود تبعات این دوره زندگی از افراد، تا مدت‌ها وجود داشته باشد؛ فکر می‌کنید باید برای وضعیت مبهم تئاتر در ماه‌های آتی چه برنامه‌ریزی و چشم‌اندازی داشت؟

متاسفانه چون ما یک صنف و سندیکا برای تئاتر نداریم و خانه تئاتر هم چون صنف نیست و قواعد و قوانین آن را ندارد، به‌رغم تلاش‌هایی که کرده نتوانسته به دستاورد قابل توجهی برسد. بنابراین نمی‌توان امیدی به تحقق یک برنامه‌ریزی منسجم و درست برای مواجهه با هرگونه احتمالی از وضعیت تئاتر در ماه‌های آتی داشت چون چنین فکرهایی، تنها از یک جمع برمی‌آید. همانطور که گفتید، فرضی وجود دارد مبنی بر اینکه بحران دیگری برای تئاتر در راه است و برای آن باید به‌طور جمعی بیاندیشیم. بحران احتمالی چند وجه دارد؛ یکی بحران اقتصادی است و دیگری بحران روانی. و وجه مهم دیگر اینکه چگونه قرار است دوباره دورهم جمع شویم و به زندگی روزمره پیش از کرونا برگردیم؟ واقعیت این است که حتی پس از گذر از این دوره، وحشت از بیماری کماکان در بخش‌هایی از جامعه باقی می‌ماند و در تئاتر احتمالاً نمی‌توانیم کاری پرسوناژ را به صحنه ببریم. من هر چه سعی می‌کنم کمتر به آینده محتمل و البته مبهم تئاتر پس از کرونا فکر کنم، نمی‌شود. این ابهام وجود دارد و باید به شکل جمعی به آن بیندیشیم. به‌طور مثال تا جایی که می‌دانم اکثر سالن‌های خصوصی تئاتر از زمان تعطیلی فعالیت‌های هنری، با بحران مالی عجیبی دست و پنجه نرم می‌کنند. اینها مشکلاتی است که باید راه‌حلی هم داشته باشد؛ یعنی صنفی باید باشد که واسطه بین بدنه تئاتر و دولت شود. اما با دولتی مواجهیم که هیچ کمکی به هنرمندان نمی‌کند و شاید نمی‌تواند بکند، همانطور که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بدهی قابل توجهی به هنرمندان دارد. من جزو کسانی هستم که باید برای اجرای سال گذشته‌ام مبلغی از اداره‌کل هنرهای نمایشی دریافت می‌کردم که تاکنون خبری از آن نشده است. این مشکلات از ماه‌ها قبل وجود داشته بنابراین فکر می‌کنم بحران پیش‌ینی تئاتر از نظر مخاطب و مشکلات مالی، بحرانی که در پیش است را هم تشدید می‌کند. فکر می‌کنم تنها راه چاره، جمعی فکر کردن به این مسائل باشد.

پیش‌بینی شما از طول مدت احتمالی بحران پیش‌رو چقدر است تا پس از آن تئاتر بتواند به یک ثبات نسبی برسد؟

به‌نظرم این مساله هم خیلی مبهم است؛ چون تئاتر ما اساساً برنامه‌ریزی ندارد و از سوی دولت افق مشخصی برای آن طراحی نشده، یعنی یک بداهگی در تمام فرآیند تئاتر وجود دارد که انگار همه چیز در لحظه و بداهه پیش می‌رود. مثلا یک مدیر می‌آید، می‌گوید جشنواره فجر باید به شکل خاصی برگزار شود، یا به نوع خاصی از تئاتر علاقه دارد و حمایت از آن را در دستور کار قرار می‌دهد. واقعیت این است که برنامه‌ریزی کلانی برای تئاتر نداریم؛ برخی می‌گویند دولت اصلاً تئاتر را نمی‌خواهد اما من فکر می‌کنم دولت اصلاً برنامه‌ای برای این هنر ندارد و نمی‌داند باید با تئاتر چه کار کند؟ و خب، وقتی برای امری برنامه نداشته باشیم، همه چیز آن به‌طور بداهه پیش می‌رود و ممکن است اوضاع خیلی خوب یا خیلی بد شود. اخیرا بسیاری از دوستان تئاتری ما اعتراضی داشتند مبنی بر اینکه دولت مشاغلی که باید در دوره شیوع کرونا تعطیل شوند را اعلام کرده اما اشاره‌ای به تئاتر نکرد. گویی در پندار دولت، آنچه ما به آن مشغولیم، شغل محسوب نمی‌شود. فکر می‌کنم بخشی از این مسئله، تقصیر خود ماست؛ وقتی صنف و خانه‌ای برای کارگران تئاتر نداشته باشیم و نتوانیم حق و حقوق‌مان را بگیریم همیشه همین بساط خواهد بود. خیلی روشن است؛ وقتی دولت برنامه‌ای برای تئاتر ندارد، طبیعی است که به بحران برمی‌خوریم و همه چیز در ابهام خواهد بود.

جدای از وظیفه دولت در زمینه برنامه‌ریزی و حمایت مالی، فکر می‌کنید بخش دانشگاهی و پژوهشی چه کاری می‌تواند در این زمینه بکند که دست‌کم تئاتر ما بتواند چند قدم جلوتر از بحران‌های احتمالی باشد و با نگاه جامعه‌شناسانه‌تری مشکلات را واکاوی کند.

فکر می‌کنم ضعف بخش پژوهشی ما در این زمینه فراتر از تئاتر است. در این مدت فلاسفه و جامعه‌شناسان جهان نظریاتی درباره کرونا مطرح کرده‌اند؛ برخی معتقد بودند کرونا می‌تواند بحران عجیبی در سرمایه‌داری جهان به وجود بیاورد یا بعضی‌ها گفتند جنس این بیماری اصلاً از جنس خود سرمایه‌داری است. اما متاسفانه ما در این سال‌ها، نگاه عمیقی به مسائل به لحاظ پژوهشی و دانشگاهی نداشته‌ایم و بیشتر خوراک‌مان از آن طرف آمده و سعی کرده‌ایم تنها خوانشی داشته و بیش از هر چیز، نهضت ترجمه را دنبال کنیم. به همین دلیل در این مورد هم ما هنوز زاویه‌دید شخصی‌مان را نسبت به کرونا پیدا نکرده‌ایم. کرونا همان اندازه که برای بشر غم و اندوه و کشتار به وجود آورده شاید برای طبیعت وجهی رهایی‌بخش به‌همراه داشته است به طوری‌که طبیعت این روزها در متعادل‌ترین شکل خود در سال‌های اخیر به سر می‌برد. چنین پژوهش‌هایی نیاز به دستگاه‌هایی نظری دارد چون در پژوهش نمی‌توانیم بدون دستگاهی نظری به جهان نگاه کنیم. اما از آن‌جایی‌که ما اساساً این دستگاه نظری را نداریم و در این سال‌ها کسی هم برای به دست آوردنش تلاش نکرده، نمی‌توانیم انتظار پژوهشی عمیق در زمینه نسبت کرونا و تئاتر هم داشته باشیم. شاید باید به این فکر کرد که آیا کرونا می‌تواند دستگاهی نظری باشد؟ و آیا به مثابه طاعون در دوره رنسانس، کرونا هم قابلیت این را دارد که یک دستگاه نظری جدید مقابل نظام سرمایه‌داری و خشونت بشری بسازد؟ واقعیت این است که من تردیدی جدی نسبت به دوره پساکرونا که خیلی‌ها از آن حرف می‌زنند، دارم و فکر می‌کنم شرایطی موقتی است و جهان به زودی به چرخه سرمایه‌داری پیشین خود برمی‌گردد و بولدوزرها دوباره راه افتاده و دلفین‌ها فرار می‌کنند. اما به‌طورکلی معتقدم واقعاً نمی‌شود چیزی را برای آینده تئاتر ایران پیش‌بینی کرد چون دستگاهی نظری برای پژوهشی جدی در این زمینه نداریم. به تعداد زیاد تئاترهای مجازی و آنلاین که در هفته‌های اخیر در کشور به راه افتاده نگاه کنید؛ به اعتقاد من یک شتاب‌زدگی در آن وجود دارد. هرچند این فعالیت‌ها از یک هراس ناشی می‌شود و بالاخره باید در جایی تخلیه شود، اما این هیجان‌زدگی، اندیشه «چه باید کرد؟» را از ما می‌گیرد. یعنی آن عمق ترسی را که در نتیجه‌اش می‌توانیم ببینیم چه باید بکنیم، را از ما می‌گیرد. به نظر من باید به ترس و بحران خیره شد تا بتوان به‌طور عمیق راهکاری برایش پیش‌بینی کرد.

گفتگو: سبا حیدرخانی

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز