استاد علوم اجتماعی و اقتصاد سیاسی دانشگاه بریستول:
هیچ اقتصادی توان تعطیلی یکساله را ندارد/ اگر مردم سر کار بروند کرونا میکشدشان و اگر خانه بمانند، فقر!
فیلیپ توماس با اشاره به اینکه راهبرد تعطیلی گسترده در میان مدت موجب بار آمدن آثار اقتصادی ویژهای خواهد شد ، گفت: این توهم است که اقتصادی را یک سال تعطیل کنیم و بعد از یک سال آن را از همانجایی که بود، از نو سربگیریم.
به گزارش خبرنگار ایلنا، کرونا هر ضرری که داشته باشد دستکم ما را متوجه کرد که برخی از اصول مسلم اداره اقتصاد دنیا صرفاً اعدادی روی کاغذ نیستند. اعدای نظیر ضریب جینی، تولید ناخالص ملی و فاکتورهایی از این دست همگی حاکی از واقعیتی عینی هستند که گرچه در مواقع عادی ممکن است چندان بامعنی جلوه نکنند اما وقتی چنین بحرانی چند کشور را به میزان برابری مورد حمله قرار میدهد، آنگاه میتوان از میزان تابآوری کشورها به واقعیت عینی موجود در پس این آمارها پی برد.
امروز که تعطیلی گسترده بر تمام جهان حاکم شده و دنیای تا مغز استخوان دیجیتال و صنعتی ما به دستی ساکت بدل شده، این پرسش بیشتر از هر زمان دیگری سربرمیآورد که این دشت ساکت نشانه آرامش است یا گورستان آماده برای مرگ فقرا؟ آیا در این تعطیلی میتوان ژست دوستداری از طبیعت و ساخت جهانی ساکتتر گرفت؟
در باب اثرات اقتصادی کرونا و تعطیلیها با فیلیپ توماس (استاد علوم اجتماعی و اقتصاد سیاسی در دانشگاه بریستول در انگلستان) گفتگو کردیم.
ارزیابی شما از راهبرد تعطیلیهای گسترده که امروزه از امریکا و فرانسه تا ایران را دربرگرفته، چیست؟
در خانه ماندن همچنان بهترین سلاح ما برای مبارزه با عالمگیری کروناست. اما بحران اقتصاد جهانی اگر در پی این عالمگیری در انتظار ما باشد چندان که بعید هم نیست، میتواند تهدید به مراتب مهمتر و کشندهتری از کرونا ویروس باشد. در مقطعی مجبور خواهیم بود تا برای حفظ و حراست زندگی مردم، آنها را در خطر اندازیم.
امروز مردم در سراسر جهان در خانههایشان محبوس شدهاند. تعطیلی گسترده در سراسر جهان از مسابقات ورزشی تا کسب و کارهای خرد فعلاً اصلیترین راه مقابله با گسترش هرچه بیشتر ویروس است و شاید چه بسا تنها راهیست که میتوان در زمان فعلی به آن دست یازید.
توسعهی واکسنهای مؤثر برای ریشهکن کردن کرونا حداقل یک سال به طول خواهد انجامید تازه آن هم در خوشبینانهترین حالت.
تولید واکسن تنها آغاز کار است چراکه پس از آن این واکسن باید به تولید انبوه و صنعتی رسیده و بهطور انبوه وارد برنامههای درمانی شود. برای شخص من بسیار دشوار است که تصور نمایم تمام این فرآیندها در کمتر از هجده ماه به سرانجام برسند. ولی اجازه دهید چنین خیال کنیم که بتوانیم تا کل این فرآیند را در حدود یک سال مدیریت نماییم، حالا آیا فکر میکنید راهکار تعطیلی گسترده بهطوری که از بنز تا هاتداگفروشی محلی را دربرگیرد، میتواند اصلاً شدنی باشد؟
تعطیلی باخود دو پیامد به همراه میآورد که من در واقع آنها را معضلات تعطیلی مینامم: اولین معضل این است که تعطیلی گسترده بر خود افراد تأثیر میگذارد. واقعاً فکر میکنید مردم تحت چنین شرایطی که شبیه به حبس خانگی است تا دوارده ماه تاب میآورند؟
معضل دوم مربوط به اجتماع است. "جان دان" نویسنده قرن هفدهمی مینویسد: هیچ بنیبشری جزیرهای فرورفته در خویشتن خود نیست بلکه هر کس در سامان بشریت به دیگری گره خورده است. این سخن شاید آن روز ترجمان عینیِ دشواری داشت اما امروز که با ورود فضاهای مجازی ما در یک جهان سراسر بهم پیوسته و درهم تنیده، زندگی میکنیم، سخن جان دان قابل درکتر هم به نظر میآید. تقسیم کار که در کانون انقلاب صنعتی قرار دارد و ما آن را مرهون آدام اسمیت هستیم، از نظر تولید ثروت منفعت، بهداشت و رفاه زیادی به ما رسانده است ولی امروز دیگر هیچ کس حتی فکر این را هم که بتواند یا اصلاً بخواهد تمام نیاز خود را خودش برطرف کند، به مخیلهاش خطور نمیدهد.
بسیاری از مردم با اینکه تعطیلی عمومی یکساله اصلاً شدنی نیست، موافق هستند و از نظر آنها نمیتوان این تعطیلیها را برای مدت طولانی ادامه داد. اما در این شرایط پرسش این است که چقدر میشود این روند را ادامه داد؟
براساس روش مدلسازی من؛ دو ماه برای ایجاد تفاوت معنیدار در آثار پاندمی، کوتاهترین زمان ممکن است. تعطیلیهای گسترده از 23 مارچ در سراسر انگلستان آغاز شد و در عرض پنج روز توانست روند سرسامآور رشد سرایت را تا حدودی سرکوب نماید.
در ایتالیا هم کاهش روزانهی مبتلایان مرگ و میرها از 21 مارچ، روز قبل از آغاز روند کاهش در انگلستان آغاز شده ولی این روند تازه از آوریل در اسپانیا شروع شده است. وضعیت در آلمان هم کمابیش به همین حال است. نکتهای که مهم است اینکه این کاهش تدریجی ولو موقتی آمار مبتلایان میتواند زمان کافی را برای تمهید اقدامات جهت مقابله با موج دوم بیماری در اختیار ما قرار دهد. اما در مواجهه با تعطیلیهای گسترده نحوه و میزان کارکرد زندگی اجتماعی که قطعاً موجب کاهش اثربخشی عملکرد جمعی ما خواهد شد و همچنین در باب زندگی فردی هم باید بهای آن پرداخته شود، سلامت یک ملت و اقتصاد آن سراسر بهم وابستهاند بهطوریکه در مقاطعی اساساً میتوان آن دو را در دوجنبه مختلف از یک حقیقت واحد دانست.
تحلیل "ساموئل پرستون" از میزان امید به زندگی در برابر نرخ رشد توسعه و رفاه کشورها در سال 1975 نشان داد که مردمان کشورهای ثروتمند که از منایع مالی کافی برای تامین بهداشت عمومی و سلامتی برخوردارند، بیشتر از دیگران عمر میکنند. در کشورهایی که اصطلاحاً میتوان آنها را کشورهای حاشیهنشین جهان نامید از بدو تولید امید زندگی بیشتر از 50 سال را ندارند درحالیکه این امید به زندگی در کشوری چون ژاپن به 85 سال هم میرسد. چیزی حدود سه دهه میان این دو تفاوت وجود دارد. تفاوتی که از نظر علوم اجتماعی بسیار معنادار است.
در دانشگاه بریستول آمریکا فاکتوری با عنوان ارزش داوری (j-value) معرفی شده است که کار بررسی وجود یک تعادل عینی میان امید به زندگی و میزان هزینهای است که برای بهبود آن باید پرداخت. تمایزات برآمده و مشاهده شده در امید به زندگی ملی را میتوان با این فاکتور توضیح داد. گرچه میتوان نتایج این تحلیل را به صورت ریاضیاتی برای تحلیل و نشان داد اما برای دریافت پیام بنیادین آن نیازی به این چیزها نیست و با یک تأمل شهودی هم میتوان آن را دریافت. وقتی کشورها فقیر باشند، نمیتوانند منابع مالی خود را صرف بهبود مؤلفههای سلامت و امنیت از تأمین آب آشامیدنی سالم و با کیفیت گرفته تا تأمین نیازهای بهداشت روانی و جسمی دوره بازنشستگی کنند. انسانها هر جا که زندگی کنند انسان هستند.
فاکتور j-value این همگانی بودن مؤلفههای انسانی را بیشتر به رخ میکشد. از این نظر که نشان میدهد که مردم از هر نوعی که باشند سطح یکسانی از گریز از خطر را تصمیماتشان در بروز میدهند آنهم به توجه به اینکه اهل کجا یا کدانم نژاد باشند. از سوی دیگر فاکتور j-value نشان میدهد که در 162 کشور از مجموع کشورهای عضو سازمان ملل، هشتاد درصد تغییرات در امید به زندگی به ضریب GDP مربوط است. اگر این ضریب متحمل افت شود قطعاً اثر خود را بر شاخص امید به زندگی هم خواهد گذاشت. حالا اگر فاکتور ارزش داوری را بر بحرانی که کرونا ساخته اعمال کنیم، خواهیم دید که ادامه این روند منجر به چنان بحرانی خواهد شد که چه بسا از کرونا کشندهتر باشد. برای یک نمونه به انگلستان اشاره میکنم. GDP انگلستان در بحران شدید مالی سال 2007 چیزی حدود شش درصد سقوط کرد. همین امر منتج به تأثیر معنادار در امید به زندگی مردم شد.
بحران کوید-19بر تمام اقتصاد جهانی تأثیر گذاشته و بهطور غیرقابل منتظرهای بر کارگران تأثیر گذشته است. مشکل بنیادین برای راهبرد تعطیلیهای گسترده این است که نمیتوان تجارت را یک ماه تعطیل کرد و بعد از یک ماه توقع داشت که همه چز سر همان جایی باشد که یک ماه پیش بود. اگر کارخانهای به تولید و کار خود ادامه ندهد و آن را یک ماه متوقف کند، چنین نیست که به خواب زمستانی رود و بعد از یک ماه بدون هیچ تغییری در هیچ چیز مجدداً کار خود را آغاز کند، خیر! بلکه چنین تعطیلی عملاً کل روند تولید آن کارخانه را از کار خواهد انداخت.
کاملاً مشخص است که جهان در برابر وضعیت بسیار پیچیدهای قرار گرفته است وضعیتی که راهحلهای چندانی هم برای بشر باقی نگذاشته است. شاید بهتر باشد بگویم بشر دیگر راهحلی ندارد جز اینکه کاری نکند. اینکه ما امروز از مردم میخواهیم در خانه بمانند یعنی اینکه هیچ کاری از دست هیچ کس در جهان ساخته نیست. دستکم تا زمانی که بتوانیم واکسن را ساخته و آن را به تولید انبوه برسانیم اما شوربختانه این است که همین هیچ کار نکردن ما هم خود معضلی است. اگر مردم سر کار بروند کرونا میکشد و اگر سر کار نروند، فقر!