خبرگزاری کار ایران

در گفت‌و‌گو با مترجم آثار فلسفی مطرح شد:

دین در اروپا ذیل حقوق بشر و دموکراسی اجازه ورود به جامعه را دارد/ سکولاریسم از رهاوردهای مسحیت است/ دین امروز هم نمود فردی دارد هم جنبه هویتی

دین در اروپا ذیل حقوق بشر و دموکراسی اجازه ورود به جامعه را دارد/ سکولاریسم از رهاوردهای مسحیت است/ دین امروز هم نمود فردی دارد هم جنبه هویتی
کد خبر : ۸۹۳۹۶۷

کاوه راد معتقد است دین امروز در اشکال متفاوتی بازگشته است. از سویی به شکل رابطه فردی با خدا و ازسوی دیگر در معنا بنیادگرانه است. در این شرایط راه رهایی از افراط‌گرایی بازگشت به واقعیت در مقام امری تفسیری است.

به گزارش خبرنگار ایلنا، اروپای مدرن محصول خروج از جزمیت دینی و اقتدار کلیساست یا بسط امکان‌های نهفته در آن؟ این پرسش با همین صورت‌بندی نسبتاً پیچیده چنان است که می‌تواند سراسر تاریخ فلسفه را یونان "هزیود" تا کسی چون "هایدگر" را دربربگیرد. علاوه بر این اختلاف برخی از مهم‌ترین جریان‌های فلسفی در اروپا بر سر پاسخ به همین پرسش به وجود آمده. برخی از آنها اروپای مدرن را محصول برآمدن روشنگری و انقلاب صنعتی دانسته و معتقدند که بدون قطع علاقه از سده‌های میانه چنین دوران درخشانی به نظر آنها پدید نمی‌آمد. در سوی دیگر هم کسانی هستند که باور دارند اروپای مدرن در دل خود عمیقاً دینی و مذهبی است. در کنار تمام این پرسش‌ها در سال‌های اخیر با رشد رجوع به دین هم مواجه بوده‌ایم. از کاوه راد، پژوهشگر و مترجم آثار فلسفی که اخیراً کتاب‌های "آینده خدا مسیحیت" و "باور؛ الاهیات نیمه مومنان" را از "جانی وایتمو" ترجمه کرده، در باب این بازگشت و آن ریشه‌ها پرسیدیم.

امروز با موجی از تحلیل‌ها روبرو هستیم که از بیداری امر دینی در اروپا سخن می گویند. از سویی برخی از اشکال زشت افراط‌گرایی دینی هم در سراسر جهان سربرآورده است. این پدیده‌ها را چطور می‌توان صورت‌بندی کرد؟

دینداری امروز وارد بستری فردگرایانه و غیرنهادی شده است. این چیزی که در بازگشت امر دینی با عنوان دین به ساخت زندگی بشری با آم مواجه هستیم، به معنایی بازگشت دینداری فردی است. کسانی که این مسیر را می‌روند و به معنایی دین را فرادید زندگی خویش قرار می‌دهند در واقع خود می‌خواهند که آن را بپیمایند و چون وضع از این قرار است خودشان هم به هر میزان دست به جرح و تعدیل آموزه‌ها می‌زنند. این یک‌جور تجربه‌ی فردی و معنوی فردی شدن اعتقاد و فروپاشی نوع نهادی آن است. امروز اگر بتوان در جوامعی که مدرنیته را از سر گذرانده و وارد دوران پسامدرن شده‌اند، از بازگشت امر دینی سخن گفت، باید از دینداری‌های شخصی‌ سخن گفت که اقتدار و مرجعیت نهادهای دینی جهانی مثل کلیسا را به چالش کشیده و حتی در برخی موارد آن را از کار انداخته‌اند. در واقع این نوعی بازگشت امر دینی و دینداری از جایگاه نهاد دینی همچون کلیساست. استدلال اصلی "مارسل گوشه" نیز همین است که بازگشت دین با زوال توامان ساختار دینی و استیلای امر دینی در ساخت حیات جنسی و اجتماعی و مذهبی همراه است. ایمان مذهبی هنوز هم وجود دارد با این تفاوت که در نهادهای کلیسا و متون مقدس تجلی کمتری دارد و این تجلی بیشتر جای خود را به تجربه فردی داده است.

این بحث بی‌اعتمادی به نهادهای رسمی و دینداری نهادمند و تمرکز بر تجربه‌ی فردی گرچه مهم است ولی آنچه که در غرب شاهد آن بوده‌ایم و از آن به عنوان بازگشت مذهب یاد می‌شود، نباید ما را گمراه کند. ما باید با این پدیده برخورد محتاط‌تری داشته باشیم تا ببینیم که توضیحش چه چیزی است. چراکه این بازگشت امر دینی و دینداری لزوماً به این معنا نیست که مناسک مذهبی افزایش یافته‌اند بلکه مساله این است که این مناسک چون فزونی یافته‌اند، بیشتر به چشم می‌آیند.

یکی از مظاهر بازگشت امر دینی فقط در جوامع سکولار نیست. در میان جامعه مومنان رادیکال هم با نوعی برآمدن افراطی مناسک مواجه هستیم. نحوه ظهور و بروز مناسک و دینداری در میان مذهبیون افراطی و متعصب اغلب به شکل ابراز جمعی است. بنیادگرایی مذهبی که یکی دیگر از اشکال بازگشت، در واقع مایل است تا تمام مناسکش ابعادی بیرونی و اجتماعی شدید داشته باشد. در واقع برای آنها امر دینی نوعی احیای هویت از دست رفته و تلاش برای بازنمایی پررنگ آن در ساحت اجتماعی است. البته این تلاش برای بازنمایی عمومی امری مسبوق به سابقه است. باید بگوییم که برای مثال یک روزهایی است به نام روزهای دنیای جوانان کاتولیک که این روزها جوانان با پاپ ملاقات می‌کنند و مختص جوان‌هاست. این مناسک از دوران پاپ دوم آغاز شده و تبلیغات زیادی هم روی آن صورت می‌گیرد. نکته مهم و قابل توجه در اینجا آن است که هر ساله تعداد کسانی که برای دیدار با پاپ در این روز ثبت‌نام می‌کنند، افزایش می‌یابد اما تعداد جوانانی که برای تحصیل دروس دینی در مدارس عالی کلیسا ثبت‌نام می‌کنند، کمتر و کمتر می‌شود. این سنخ جدید دینداری و بازگشت به دین است. اگر بخواهیم این ویژگی‌ها را جمع‌بندی کنیم، باید بگوییم که دینداری جدید هم فردگراست و بر جنبه‌ها و تجارب معنوی شخصی تاکید دارد و هم در شکل بنیادگرایانه‌اش بر پررنگ کردن بازنمایی بیرونی مناسک دینی تاکید دارد. از سویی دیگر دینداری جدید مخصوصاً در جوامع سکولار به امری پویا و در سیلان تبدیل شده است به این معنا که اینکه ممکن است کسی در مقطعی از زندگی‌اش پیروی کاتولیک بوده و بعد بودا و بعد بی‌دین و ... بشود، یعنی مدام خود را در چرخش ببیند و در این هم هیچ اشکالی احساس نکند. ویژگی دیگر این است که از نظر نهادی ضعیف است و به مراجع رسمی که در مسیحیت کلیسا هست، منظور واتیمو از "نیمه مومنان" دقیقاً چنین کسانی است، بازمی‌گردد.

او می‌گوید من الهیاتم را برای نیمه مومنان نوشته‌ام. نیمه مومنان چه کسانی هستند؟ پاسخ او از دل خوانش از متن مقدس و انجیل برمی‌آید. نیمه مومنان یا مومنان کم‌اشتیاق کسانی هستند که تنها برای مراسم ختم و عروسی به کلیسا می‌روند و می‌گوید چه کسی حق دارد این افراد را از کلیسا رفتن محروم کند؟ و نباید بگوییم که چون شما بقیه‌ی موارد را قبول ندارید پس مسیحی هم نیستید. اتفاقاً من الهیاتم را برای چنین انسان‌هایی می‌نویسم. پس واتیمو برای کلیسا همچنان یک کارکرد تقلیل یافته ضعیف نهادی را حفظ می‌کند.

بازگشت مذهب به حوزه‌ی عمومی در این بین چه شکلی دارد؟ آیا اگر از بازگشت دینداری سخن می‌گوییم از دینی شدن امر جمعی هم سخن می‌گوییم؟

منشأ و مبنای تفکیک حوزه‌ی عمومی و حوزه‌ی خصوصی به اندیشه مدرن برمی‌گردد اما هرچه دوران مدرن پیش‌تر رفت و برخی از بحران‌های آن برملا شد، دریافتیم که این تفکیک به نحوی که بتوان خط فاصل قاطعی میان این دو حوزه برکشید، چندان هم میسر نیست و به مرور گویی مرز قاطعی که بگوید کجا حریم خصوصی است و کجا حریم حوزه عمومی رنگ باخت. باید پیکربندی مجددی در حوزه‌ی عمومی و خصوصی صورت بگیرد. این رنگ باختن رنگ‌ها بین حوزه‌ی عمومی و خصوصی نتایج به ظاهر متناقضی را در پی دارد. از طرفی ما شاهد این هستیم که دین در حوزه‌ی عمومی ظاهر می‌شود و از سوی دیگر ادعا می‌کنیم که این قسم از دینداری جدید بر پایه‌ی فردی انسان دیندار و خدا متکی است و یعنی یک چیز فردی است. اگر می‌بینیم که مذاهب به حوزه‌ی عمومی بازگشته‌اند به معنای بازگشت نظم پیشین نیست بلکه به معنای بازخوانی تازه‌ای از مذاهب است. به این معنا که بازگشت دیدنداری به حوزه عمومی همراه است با بازخوانی آنها در متن وسیع‌تر حیاط جمعی و تلاش برای سازگار کردن آنها با دموکراسی.

در واقع می‌توان ادعا کرد که بازگشت دینداری در عصر جدید در حقیقت در متن عرفی‌سازی روی می‌دهد. یعنی تلاش می‌کند تا بدون خدشه وارد کردن به ارزش‌هایی که عموماً از متن دین برگرفته نشده‌اند، دین را صرفاً در مقام سلوکی شخصی و حقی از حقوق بشر محترم بشمارد. مثال‌هایی که می‌خواستم عنوان کنم اینها هستند.

در سال 2001 تعارضی میان ساکنان یک مجتمع مسکونی در کانادا درگرفت. بخشی از ساکنان که یهودی بودند، می‌خواستند تا مناسک خود را برگزار کنند ولی عده‌ای دیگر مخالف بودند. دست آخر دادگاه این حق را به یهودیان داد تا در محل مقتضی مناسک خود را به جای بیاورند یا مثلاً چندی پیش مسلمانان در بریتانیا و اروپا به عرضه گوشت حرام معترض شدند. استدلال آنها این بود که وقتی نحوه ذبح برای مردم فرقی ندارد پس گوشت را با ذبح حلال عرضه کنند. در نهایت دادگاه‌های مدنی حکم به آزادی ذبح حلال و درج عنوان نحوه ذبح در بسته‌بندی‌های گوشت‌ها دادند. در واقع در تمام این موارد یک قاعده کلی وجود دارد و آن این است که بازگشت دین به عرصه عمومی محتاج همخوان با ارزش‌هایی‌ست که نوعاً دینی نیستند. برای همین است که معتقدم باید در مورد بارگشت امر دینی و افزایش دینداران با احتیاط بیشتری سخن گفت.

 معنی ایمان داشتن در چنین جهانی چیست؟

کنار گذاشتن فهم متافیزیکی از هستی و آن چیزی که هایدگر بازگشت به وجود می‌خواند. اگر متافیزیک را کنار بگذاریم باید همه‌ی فلسفه‌های عینیت‌گرا و جزمندی را کنار بگذاریم. این قطعیت و سنگینی متافیزیک باید شکسته بشود و تعدیل‌پذیری واقعیت باید جایگزین آن شود و تا این تعدیل روی ندهد، امکان هر شکلی از بنیادگرایی وجود دارد.

واتیمو جمله معروفی از نیچه نقل می‌کند؛ او می‌گوید: نیچه معتقد بود واقعیت ماحصل تفاسیر است اما من (یعنی واتیمو) می‌گویم حتی خود اینهم یک تفسیر است. من معتقدم این تلقی است که می‌تواند گشودگی ما به جانب دیگران و تکثر را ممکن کند. اگر تفاسیر و چشم‌اندازها محترم شمرده نشوند، ذات باوری‌‌ای سربرمی‌آورد که ممکن است از دل آن جزمیت مذهبی سنگینی بیرون آید. یک نکته که ذکرش خالی از فایده نیست، این است که از نظر واتیمو ریشه سکولاریسم در دل خود مسیحیت نهفته است. به این معنا که مسیحیت با آن قرائت تاریخی‌ای که مسیحیان از واقعه تجسد مسیح داشته‌اند، آبستن عرفی شدن بود. واتیمو می‌گوید خدا با فرستادن عیسی در مقام فرزند خود گویی تمام اختیاراتش را به عیسی تفویض کرده است و این از نظر واتیمو آغاز سکولاریزه شدن مسیحیت بود.

دین در اروپا ذیل حقوق بشر و دموکراسی اجازه ورود به جامعه را دارد/ سکولاریسم از رهاوردهای مسحیت است/ دین امروز هم نمود فردی دارد هم جنبه هویتی

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز