در گفتوگو با یک باستانشناس مطرح شد:
کشفیاتی درباره سه و نیم میلیون تا ۱۲ هزار سال قبل/ مردمان پارینهسنگ گوزن، گورخر، لاکپشت و حلزون میخوردند/ استفاده از زیورآلات نشانه انسان هوشمند است
مژگان جایز با اشاره به کشف ۲۵۰۰۰ قطعه دستساخته سنگی از دوره پارینهسنگی دشت ایذه به سایر کشفیاتی که از این حوزه داشته، اشاره کرد و از کاسپیها و البته زنجیره غذایی مردمان پارینه سنگی سخن گفت.
به گزارش خبرنگار ایلنا، مژگان جایز (باستانشناس) دارای مدرک دکتری باستانشناسی است و در حال حاضر عضو هیئت علمی و استادیار پیش از تاریخ گروه باستان شناسی دانشگاه تهران است. رشته باستان شناسی را در دانشگاههای تهران و تربیت مدرس آموخت و پس از آن سه سال عضو هیئت علمی پژوهشکده باستانشناسی پژوهشگاه سازمان میراث فرهنگی بود و اخیراً به عضویت هیئت علمی دانشگاه تهران درآمده است.
او دلیل انتخاب این رشته (باستانشناسی) را بیش از هر چیز علاقه به آثار فرهنگی و باستانی عنوان میکند و میگوید: اگرچه مانند بسیاری از دانشجویان، در هجده سالگی درک و فهم درستی از این رشته نداشتم و بیشتر آن را با هیجانطلبی و فعالیتهای میدانی اشتباه میگرفتم، اما در گذر زمان آشنایی با واقعیتهای این رشته خوشبختانه باعث شد علاقه من افزایش پیدا کند. بسیاری از افرادی که با رشته باستانشناسی از طریق رسانههای اغراقکنندهای مثل فیلمهای هالیوودی آشنایی دارند، تصور میکنند رشته باستانشناسی به معنای گذراندن عمر در بیابانها و رفتن به مکانهای هیجانانگیز و کشفیات عجیب و غریب است، حال آنکه در واقعیت فعالیتهای میدانی باستانشناسی صحیح و علمی، بسیار طاقتفرسا و در اکثر مواقع مستلزم صبر و حوصله فراوان هستند.
این باستانشناس ادامه میدهد: امروز بعد از گذشت بیست سال، آنچه که در این رشته برای من بیش از هر چیز جذابیت دارد، تحلیل رفتارهای انسانی و مسیری است که انسان در طول تاریخ پیموده است، زیرا فعالیتهای میدانی و کاوش و بررسیهای باستانشناسی در واقعیت بسیار کمتر از تصور عموم هیجانانگیز و مستلزم صبوری و انعطافپذیری در مقابل شرایط سخت است. ضمن اینکه بیشترین و سختترین کار باستانشناسی نه در محوطهها، بلکه در کتابخانه و در پژوهش صورت میگیرد. آنچه که در فعالیت میدانی کشف میکنیم اگر از مسیر پژوهش منجر به افزایش دانستههای ما در مورد انسان نشود، تنها اشیائی عتیقه هستند که خاموشند و حرفی برای گفتن ندارند. این کار دشوار باستانشناسان است که اشیاء خاموش را به سخن گفتن وادار کنند و بتوانند با انسان سازنده آنها در گذشتههای دور ارتباط برقرار کنند و این اتفاق تنها از مسیر مطالعه، پژوهش و خلاقیت رخ میدهد.
تخصص اصلی جایز، دوران پارینه سنگی و مطالعه دست ساختههای سنگی انسان در این دوران است. در حال حاضر، علاوه بر عضویت در پروژههای مرتبط با پارینه سنگی ایران، همچون طرح مطالعات پارینه سنگی حاشیه شمالی کویر مرکزی ایران، سرپرست پروژه طولانی مدت مطالعات پارینه سنگی دشت ایذه خوزستان نیز هست. این طرح در دهه ۱۳۸۰ به صورت پراکنده آغاز شده و اکنون دو سال است که بهصورت متمرکز به شناسایی غارها و پناهگاههای صخرهای پارینه سنگی در حاشیه دشت ایذه خوزستان میپردازد.
در ادامه گفتگوی خبرنگار ایلنا را با مژگان جایز میخوانید.
تخصص شما در حوزه دوره پارینه سنگی است، دوره پارینه سنگی به کدام دوره اطلاق میشود؟ کاوشهای باستانشناسی در محوطههایی که به دوران پیش از تاریخ میرسند چگونه است؟ آیا حضور متخصصانی از علوم دیگر و به قولی حضور متخصصان میان رشتهای در حوزه باستانشناسی این محوطهها نیاز است؟
دوران پارینهسنگی طولانیترین دوران تطور فرهنگ انسان است که از حدود سه و نیم میلیون سال قبل آغاز میشود و تا حدود دوازده هزار سال قبل ادامه پیدا میکند. در این دوران گروههای انسانی عمدتاً در فضاهای باز و نزدیک منابع آبی زندگی میکردند و از غارها و پناهگاههای صخرهای نیز به عنوان سرپناه استفاده میکردند. ابزارآلات انسان در این دوران با استفاده از سنگهای طبیعی ساخته میشد و منابع غذایی او از طریق شکار جانوران و گردآوری منابع غذایی گیاهی و جانوری که بهصورت طبیعی در محیط وجود داشتند، تأمین میشد.
در ایران تعداد فراوانی محوطههای پارینهسنگی کشف شدهاند که اکثر آنها مربوط به دوران پارینهسنگی میانی و جدید هستند که تاریخی بین حدود چهل و پنج هزار تا حدود دوازده هزار سال قبل را دارند. من در پانزده سال گذشته در پروژههای پارینهسنگی که در استانهای مازندران، خوزستان، قزوین، سمنان و لرستان انجام شده است به عنوان سرپرست یا عضو هیئت حضور داشتهام و این پروژهها شامل شناسایی و ثبت محوطههای پارینهسنگی و یا کاوش در آنها میشد. عمده مطالعات من در زمینه پارینهسنگی متمرکز بر دوران فراپارینه سنگی، از حدود هجده هزار تا حدود دوازده هزار سال قبل و در مناطق مازندران، در غار کمیشان و خوزستان، در منطقه ایذه بود.
کاوش در محوطههای پیش از تاریخ مبتنی بر ثبت و ضبط دقیق یافتههای باستانی و استخراج حداکثر اطلاعات از بخش کوچکی است که مورد کاوش قرار میگیرد. در کاوشهای پارینهسنگی، در مساحت بسیار محدودی حفاری صورت میگیرد و تلاش میشود از همان میزان محدود، همه اطلاعات لازم استخراج شود. ما در کاوشهای پیش از تاریخ تنها اشیاء باستانی که از خاک خارج میشوند را مطالعه نمیکنیم، بلکه حتی خود خاکی که به مرور زمان یا در برخی موارد در مدت کوتاهی در محوطهها انباشته شده است نیز حاوی اطلاعات فراوانی در زمینه محیط زیست و شرایطی است که گروههای انسانی پیش از تاریخ در آن زندگی میکردند.
کاوش در محوطههای پیش از تاریخ با کمک متخصصانی از علوم دیگر صورت میگیرد، مثل گیاه باستانشناسان و جانور باستانشناسان که به تشخیص بقایای گیاهی و جانوری که در کاوشهای این محوطهها به دست میآیند کمک میکنند. همچنین زمین باستانشناسان در این گونه کاوشها کمک میکنند بفهمیم که روند شکلگیری رسوبات و نهشتههای فرهنگی در محوطهها چگونه بوده است. ثبت و ضبط اشیاء و سازههای فرهنگی در چنین کاوشهایی به صورت بسیار دقیق صورت میگیرد و ما باید موقعیت دقیق هر شیئی را که به دست میآید ثبت کنیم، زیرا موقعیت، نحوه قرارگیری و ارتباط آن با سایر اشیاء میتوان اطلاعاتی را در اختیار ما بگذارد که قابل تکرار نیست. به همین دلیل است که کاوشهای غیرمجاز و حفاریهایی که توسط افراد غیرمتخصص فقط به قصد خروج اشیاء صورت میگیرد، باعث میشود اطلاعات فراوانی در زمینه محوطههای باستانی از بین برود.
به این نکته اشاره داشتید که تمام یافتهها در محوطههای پارینهسنگی حتا خاکی که در محوطه وجود دارد برای باستانشناسان اهمیت دارد. علاوه بر خاک، عموما چه اشیایی در محوطههای پارینه سنگی بدست میآید و هریک از اشیای باستانی که در این کاوشها بدست میآید چه چیزهایی برای گفتن به ما دارند؟
اشیائی که در کاوشهای پارینهسنگی کشف میشوند شامل دستافزارها سنگی انسانهای این دوران هستند که فنآوری و نحوه برطرف کردن نیازهای معیشتی آنها را آشکار میسازند. همچنین بقایای جانورانی که تغذیه مردمان این دوره را تشکیل میدادند به صورت استخوانهای شکسته یا کامل برجای مانده در محوطههای باستانی کشف میشوند. در موارد معدودی آثار هنری سادهای مثل سنگهای حکاکی شده یا صدفها و دندانهای سوراخ شدهای که نقش آویز و زینتآلات را داشتهاند نیز کشف میشوند. مجموعه این یافتهها به ما کمک میکنند انسانی را که سازنده و مصرفکننده آنها بوده است، بیشتر بشناسیم و الگوهای معیشتی و نحوه زندگی او را مطالعه کنیم.
به این مهم اشاره داشتید که در کاوشها و در محوطههای باستانی بقایایی گیاهی و حیوانی بدست میآید. در دره پارینهسنگی چه حیوانات و گیاهانی وجود داشتند که اکنون منقرض شدهاند یا به شکل دیگری در طبیعت وجود دارند؟
دوره پارینهسنگی دوران بسیار طولانی است و از چند میلیون سال قبل تا چند هزار سال قبل را دربرمیگیرد. وقتی با چنین دوره زمانی طولانی روبه رو هستیم قاعدتاً با طیف بسیار گستردهای از گیاهان و حیوانات روبه رو هستیم که در مناطق مختلف جغرافیایی با یکدیگر متفاوت هستند. بنابراین پاسخ به این پرسش در هر دوره از این دوران طولانی و در هر منطقه جغرافیایی متفاوت است. ضمن اینکه دوران پارینهسنگی تقریباً با دوران زمینشناسی مقارن است که آن را دوران کواترنری مینامیم و به عصر یخبندانها معروف است، به علت اینکه در این دوره که تقریباً دو و نیم میلیون سال طول کشید، چندین دوره زمین بسیار سرد و مجدداً گرم شد، که به دورههای بسیار سرد یخبندان و به دورههای گرم مابین آنها دوره میان یخبندان میگوییم. در اثر برخی از این یخبندان انواع مختلفی از جانوران منقرض شدند، مثلاً گونههای جانوری گربه دندان خنجری، ماموتها و فیلهای ماستودون جزء گونههای جانوری در عرض جغرافیایی بالاتر کره زمین هستند که در انتهای دوران کواترنری منقرض شدند؛ یا برخی از گونههای اسب و شتر در قسمتهای نزدیک به قطب در اثر گسترش یخبندانها منقرض شدند.
از سوی دیگر در حدود دوازده هزار سال قبل یخبندان گستردهای با نام دریاس جوان در کره زمین رخ داده است که در خاور میانه باعث پسروی جنگلها و گسترش پوشش گیاهی استپ شده است. به این ترتیب، نه تنها شاهد تنوع گیاهی و جانوری در طول دوران پارینه سنگی در مناطق مختلف دنیا هستیم، بلکه در هر دوره و در هر منطقه جغرافیایی گسترش و پسروی یخبندانها منجر به از بین رفتن یا گسترش گونههای جدیدی هم میشد.
با توجه به آنکه یکی از یافتههای باستانشناسی در محوطههای پارینهسنگی ابزارآلات است آیا از بررسی این اشیا و حتا سایر یافتههای باستانی توانستید متوجه شوید که تغذیه مردمان آن زمان بیشتر از چه حیوانات و حتا گیاهان یا میوههایی بود؟ درواقع در دوره پارینهسنگی چه میخوردند یا آیا نوشیدنی خاصی داشتند؟
بقایای جانوری و گیاهی در مناطق جغرافیایی مختلف متفاوت هستند. در ایران مشخصاً مطالعات جانور باستانشناسی در محوطههای پارینه سنگی مشخص کرده است که در دوران پارینهسنگی میانی در زاگرس گوزنها و اسبسانان (شامل گورخر) مورد شکار و تغذیه واقع میشدند. به میزان کمتری از گاو، گوسفند و بز وحشی استفاده میکردند. به غزال و گراز وحشی هم میتوان در میان حیوانات مورد شکار در این دوران اشاره نمود. در دورههای جدیدتر طیف گستردهتری از منابع غذایی را مورد استفاده قرار دادند، مثلاً انواع پرندگان یا منابع غذایی آبزی مثل انواع ماهیها و صدف. در میان بقایای جانوران مصرف شده در این دوران توسط انسانها لاک پشت و حلزون هم مشاهده شده است که بیشتر در محوطههای دوران پارینهسنگی جدید و فراپارینهسنگی به آنها برخورد میشود.
به آثار هنری سادهای مثل سنگهای حکاکی شده یا صدفها و دندانهای سوراخ شدهای که نقش آویز و زینتآلات را داشتهاند، اشاره داشتید. چه طرحهایی روی این سنگها حکاکی شدهاند (منظور اشکال حیوانی یا هندسی است) و هر کدام چه مفاهیمی داشتند و به چه منظوراز این زیورآلات استفاده میکردند؟ آیا صرفا برای زیبایی بود یا اهداف ماورایی مانند کسب قدرت و طول عمر و ... نیز در پس آنها وجود داشت؟
در مورد هنرهای تزئینی و زیورآلات، باید اشاره کرد که این آثار اگرچه در دوران پارینهسنگی میانی به صورت فرمهای ساده مشاهده میشدند، اما گسترش چنین رفتارهای انسانی مربوط به دوران پارینهسنگی جدید است که از حدود چهل هزار سال قبل آغاز میشود. در واقع شکلگیری این هنرها را جزء رفتارهای نوین و مختص گونه انسانی هوشمند میدانند. بخشی از این آثار، مثل آویزهای سوراخ داری که از سنگ، صدف، حلزون و دندان حیوانات ساخته میشدند، به عنوان زیورآلات استفاده میشد.
بر اساس مطالعه اقوام معاصری که هنوز سبک زندگی شکارگری-گردآوری را حفظ کردهاند، میدانیم که به احتمال، تزئین بدن هم جزء هنرهای آنها محسوب میشده است، که چون مواد مورد استفاده در این کار در طول هزارهها باقی نمیماند تا به دست باستانشناسان برسد، در مورد آن نمیتوان با قطعیت صحبت نمود.
نمونه حکاکی روی قطعات سنگ، با طرحهای ساده هندسی نیز به مقدار کم از بافتهای باستانی پارینهسنگی به دست آمده است. همین طور پیکرکهای سنگی که مونث هستند و نقاشیهای صخرهای از دیگر هنرهای این دوران هستند که البته همه این آثار از ایران به دست نیامده است و چنین آثاری در محوطههای ایران محدود به آویزهای سوراخ شده از محوطههای پارینهسنگی جدید در زاگرس، همچون غار یافته و غار بوف، و از محوطههای میان سنگی حاشیه جنوب شرق دریای مازندران، مثل غارهای کمربند و کمیشان کشف شدهاند. این آثار هنری، صرفنظر از جنبه کاربردی و زیباییشناسی، در برخی موارد دارای ارزش آیینی و قابلیت استفاده در مراسم آیینی انگاشته شدهاند. مثلاً آثار نقاشیهای غاری را جنسن جزء موارد آیینی جادویی به منظور تأمین شکار میداند، یا مثلاً کانینگام محقق دیگری است که پیکرکها را مرتبط با آیینهای باروری میداند؛ اما بایستی توجه نمود که در برخی موارد چنین ادعاهایی مبتنی بر مدارک علمی نیستند و بیشتر انعکاسی از تخیل هنرشناسان هستند. بر اساس مدارک علمی به سختی میتوان متوجه شد که در ذهن سازندگان آنها چه میگذشت.
در استانها و محوطههای متعددی در حوزه پارینهسنگی کاوش داشتید. کاوش در کدام محوطه باستانی برایتان جذابتر بود؟
محوطههای باستانی همگی به نوبه خود دارای اهمیت فراوانی هستند. برخلاف تصور عموم، حتی محوطههایی که یافتههای آنها چشمگیر و فراوان نیست هم میتوانند اطلاعات فراوانی را در اختیار ما قرار دهند. به همین دلیل برای من، همه محوطهها و مناطقی که در کاوش آنها حضور داشتهام به یک اندازه دارای اهمیت و جذابیت هستند. اساساً نگاه علمی و به دور از هیجان زدگیهای شخصی به مقوله باستانشناسی و محوطههای باستانی باعث میشود که تفاوتی در جایگاه و اهمیت آنها وجود نداشته باشد، بلکه همه آنها جزء میراث فرهنگی ایران و در مقیاس گستردهتر جزء میراث فرهنگی بشریت هستند و برای من کار کردن در تک تک آنها لذتبخش و جذاب بوده است.
از غار کمیشان و مصنوعات سنگی آن برایمان بگویید. مردمانی که در این غار زندگی میکردند چگونه زندگی خود را سپری میکردند؟ چه میخوردند و چه شکار میکردند؟ آیا سبک زندگی خاصی داشتند؟
غار کمیشان مازندران محوطهای مربوط به دوران میانسنگی است که در حدود سیزده هزار سال قبل گروههای شکارگران-گردآورندگان به تناوب از آن بازدید میکردند و در آن به زندگی و فعالیتهای معیشتی میپرداختند. این غار در کنار غارهای کمربند، هوتو و التپه در مازندران مأوای گروههای انسانی بوده است که فرهنگ آنها را امروزه با عنوان «میان سنگی کاسپی» میشناسیم.
در سال ۱۳۸۸ این غار توسط گروهی به سرپرستی دکتر حامد وحدتی نسب از دانشگاه تربیت مدرس مورد کاوش قرار گرفت و مطالعه دستافزارهای سنگی آن موضوع پایان نامه دکتری من بود و نتایج آن هم در ایران و هم در سطح بینالمللی منتشر شد. دستساختههای سنگی این محوطه ابزارهایی را نشان میدهند که مردمان کاسپی در دوران میانسنگی برای رفع نیازهای خود تولید و مصرف میکردند. در واقع این دستافزارهای سنگی، درست شبیه ابزارآلات فلزی، چوبی و پلاستیکی که ما امروزه استفاده میکنیم برای بریدن، خراشیدن، اره کردن، سوراخ کردن، قطع کردن و کوبیدن مورد استفاده قرار میگرفتند، با این تفاوت که در آن دوره هنوز فلزات کشف نشده بودند و همه آنچه انسان برای تولید ابزارآلات خود در اختیار داشت سنگهای طبیعی بودند. نحوه تولید ابزارالات از سنگهای خامی که در طبیعت وجود دارد فن آوری را شکل میداد که مردمان آن دوره مهارت زیادی در این زمینه داشتند.
با استفاده از این ابزارآلات علاوه بر شکار حیوانات، به سلاخی اجساد آنها نیز میپرداختند. همچنین منابع غذایی گیاهی موجود در طبیعت نیز با استفاده از این ابزارآلات گردآوری و پرداخت و برای مصرف آماده میشدند. برخی از این ابزار برای خراش دادن و شکل دادن به ابزارهای دیگری که احتمالاً از جنس چوب و استخوان بود، نیز استفاده میشد.
آیا بقایای حیوانات یا گیاهانی که مردمان کاسپی به عنوان خوراک استفاده میکردند روی ابزارها باقی مانده؟ این حیوانات و گیاهان از چه نوعی بودند و آیا اثری از آنها درحال حاضر در منطقه باقیمانده یا در مناطق دیگر ایران رویت شده است؟
کاوش در غار کمیشان در ابعاد بسیار محدودی صورت گرفته است. در مورد بقایای آثار روی دستساختههای سنگی نیاز به آزمایشات تحلیل ریزبقایا بر روی ابزارهاست که با توجه به اینکه چنین آزمایشی صورت نگرفته مستقیما درباره آثار برجای مانده اطلاعی در دست نیست؛ اما مطالعه آثار غار کمیشان، که توسط تیمی از متخصصین مختلف و به سرپرستی دکتر حامد وحدتی نسب انجام شده است، نشان داده است که غزال گونه غالب مصرف شده در این محوطه بوده است، همچنین بقایای گراز، گاو، گوزن و گوسفند وحشی، خرگوش و خارپشت، به علاوه پرندگان شامل کبک و لک لک و ماهی در میان استخوانهای مطالعه شده وجود داشته است که همگی منابع غذایی مردمان این دوره بودهاند. مطالعات مقدماتی بقایای گیاهی در این محوطه نشان داده است که آثار منابع غذایی درختی همچون زیتون و ازگیل و دانههای گیاهان علفی نیز در میان بقایای کشف شده از این غار وجود دارد.
آیا کاسپیها آیین و مراسم خاصی برای شکار و سلاخی شکار داشتند؟
تاریخچه مطالعات میان سنگی کاسپین به سالها پیش بازمیگردد. در واقع سه عدد از این محوطهها، شامل غارهای هوتو و کمربند و غار التپه در سالهای دور، توسط باستانشناسان غیرایرانی کاوش شدند. اگرچه در زمان کاوش، این متخصصان از روشهای قابل قبول استفاده کردند، اما مطالعات علمی در آن هنگام به اندازه امروز پیشرفته نبود. تنها محوطهای که در سالهای اخیر کاوش شده است، غار کمیشان است. بنابراین ما هنوز اطلاعات کافی در زمینه جنبههای مختلف آیینی در این محوطهها در اختیار نداریم. در واقع، شناسایی فرهنگ و صنایع این محوطهها به عنوان «میان سنگی کاسپی» در چند سال اخیر صورت گرفته است و مطالعات در این زمینه بایستی گسترش پیدا کنند. ضمن اینکه پاسخ به سوالات در زمینه مراسم و آیینها در دوران پارینهسنگی کار بسیار دشواری است، زیرا نیاز به مدارک معتبر در این زمینه دارد، که نظر به قدمت محوطهها، در بسیاری از موارد چنین آثاری کشف نمیشوند، یا برای اظهارنظر در زمینه مراسم آیینی کافی نیستند.
دو سال است که به شناسایی غارها و پناهگاههای صخرهای پارینهسنگی در حاشیه دشت ایذه خوزستان میپردازید. از یافتههای این پروژه برایمان بگویید.
مطالعات پارینهسنگی در دشت ایذه از دهه ۱۹۵۰ شمسی و پیش از انقلاب اسلامی توسط هنری رایت، باستانشناس آمریکایی آغاز شد. رایت در یک مطالعه محدود و غیرمتمرکز موفق شد ۱۸ غار و پناهگاه صخرهای را در این دشت شناسایی کند. طرح متمرکز مطالعات پارینهسنگی دشت ایذه، که از دو سال قبل با حمایت و مجوز پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری و پژوهشکده باستانشناسی در حال انجام است، منجر به شناسایی ۲۲۷ غار و پناهگاه صخرهای در دشت ایذه شده است. البته همه این غارها و پناهگاههای صخرهای دارای آثار پارینهسنگی نیستند. تیم من موفق شد در ۱۴۷ عدد از این تعداد آثاری از دوران پارینهسنگی را ثبت کند. این در حالی است که بررسی دشت ایذه هنوز کامل نشده است و پیشبینی میشود در صورت ادامه مطالعات بتوانیم تعداد بسیار بیشتری از غارها و پناهگاههای صخرهای را شناسایی کنیم. کاوش در برخی از این غارها و پناهگاههای صخرهای جزء برنامههای آینده این طرح محسوب میشود. نظر به تعداد بالای این محوطهها، کار ثبت و نمونهبرداری آثار آنها به صورت علمی و با دقت فراوانی صورت گرفته است و دانشجویان فراوانی از دانشگاههای مختلف ایران تاکنون در این طرح کارآموزی و شرکت کردهاند.
در مورد یافتههای این طرح بایستی اشاره کرد که نزدیک به ۲۵۰۰۰ قطعه دستساخته سنگی تاکنون از این محوطهها گردآوری شده است که بخشی از آنها مورد مطالعه قرار گرفتهاند و نتایج آن در کتب و نشریات علمی در داخل و خارج از ایران به چاپ رسیده است. بخش دیگری از این یافتهها در حال حاضر تحت مطالعه هستند و نتایج آنها به تدریج منتشر خواهد شد. بر اساس پژوهشهای صورت گرفته، غارها و پناهگاههای صخرهای دشت ایذه در دوران پارینه سنگی جدید (حدود سی هزار سال قبل) تا اوایل دوران نوسنگی (حدود ده هزار سال قبل) مورد استفاده گروههای انسانی بوده است که در منطقه زندگی میکردند. دستافزارهای سنگی آنها نشان میدهد که به احتمال زیاد در داخل دشت ایذه منابع غذایی خود را تأمین میکردند و از مواد طبیعی که در دسترس آنها بود استفاده میکردند. کشف تعداد زیادی از هاونهای صخرهای که در آنها مواد غذایی و دانههای گیاهی فرآوری میشدند در مجاورت غارها و پناهگاههای صخرهای ایذه، این احتمال را مطرح میکند که در آن هنگام مواد غذایی گیاهی در رژیم غذایی ساکنین دشت نقش مهمی داشته است. دشت ایذه دارای دو تالاب فصلی با نامهای میانگران و بندون است که از یکسو منابع غذایی دریایی را برای ساکنان دشت فراهم میکرد و از سوی دیگر به ما کمک میکنند اطلاعات بیشتری را درباره دوران پارینه سنگی دشت ایذه کسب کنیم. در سال گذشته و در کنار فعالیتهای باستانشناسی، با همکاری متخصصینی از سازمان زمینشناسی تلاش شد تا رسوبات دریاچهها نمونهبرداری شود. این مطالعه کمک میکند بفهمیم که آیا آب و هوای ایذه در آن موقع مشابه امروز بوده است یا به لحاظ دمای هوا و رطوبت با آب و هوای متفاوتی روبه رو بودهاند.
از اطلس گاهنگاری دوران پارینه سنگی ایران برایمان بگویید.
گاهنگاری دوران پارینه سنگی ایران کتابی است که به سفارش بنیاد ایرانشناسی تهیه شده است و اثر مشترک دکتر حامد وحدتی نسب و اینجانب است که در آن تلاش شده است تا مهم ترین مباحث، گاهنگاری و مهمترین محوطهها و مطالعات پارینهسنگی ایران به صورت خلاصه معرفی شوند. این کتاب در سال ۱۳۹۶ توسط انتشارات بنیاد ایرانشناسی به چاپ رسیده است. در این کتاب علاوه بر تعریف دوره پارینهسنگی، پیشینه مطالعات پارینهسنگی در جهان، گاهنگاری دوران پارینهسنگی، آثار پارینهسنگی قدیم، میانی و جدید ایران به تفکیک، و مقایسه تطبیقی جایگاه پارینهسنگی ایران و جهان ارائه شده است. به طور کلی این کتاب برای کسانی مناسب است که تمایل دارند به دور از مباحث سنگین و تخصصی، اما در چارچوب علمی و خلاصه با پارینهسنگی ایران آشنایی پیدا کنند.
از میان ابزارهای سنگی که مورد مطالعه قرار دادید کدامیک جالب توجه بود و چرا؟
دستافزارهای سنگی معمولاً به عنوان یک مجموعه در نظر گرفته میشوند که ترکیببندی و انواع مختلف هر یک میتواند اطلاعاتی را در اختیار ما بگذارد. در هر دوره از دوران پارینهسنگی و پیش از تاریخ این دستافزارها انواع و فن آوری متفاوتی را نشان میدهند که منطبق بر نیازهای مردمان سازنده آنهاست. مثلاً در دوران پارینهسنگی قدیم بیشتر ابزارها به شکل ساطور ابزار هستند، در حالیکه در دوران پارینهسنگی میانی سرپیکانهای شکار و ابزارآلات مربوط به سلاخی و پوستکنی حیوانات غلبه دارند، هنگامی که به دوران کشاورزی میرسیم ابزارآلات سنگی برای دروی گیاهان مناسب هستند.
مطالعه نحوه تولید و مصرف این دستافزارها در هر دوره جذابیتهای خاص خود را دارد. با توجه به اینکه اکثر مطالعات من متمرکز بر اواخر دوران پارینهسنگی جدید و دوره پس از آن است که به دوران فراپارینهسنگی معروف است، قاعدتا ابزارآلات این دوران برای من جذابیت بیشتری دارند. در این دوره به دلایل مختلف گرایش به تولید ابزارآلات کوچک که با عنوان میکرولیت میشناسیم رواج پیدا میکند، به این معنا که ابزارآلات سنگی در ابعاد کوچک تولید میشوند و به صورت ترکیبی از چند قطعه سنگی در یک ابزار واحد مورد استفاده قرار میگیرند. این ابزارآلات برای شکار، فرآوری مواد غذایی حیوانی و گیاهی، ماهیگیری و گردآوری منابع غذایی آبی و همین طور برای تولید آثار هنری مورد استفاده قرار میگرفتند.
آیا ابزارهای سنگی مناطق مختلف با یکدیگر تفاوت دارند چه نوع تفاوتهایی مورد توجه است؟
اینکه دستافزارهای سنگی در مناطق مختلف چقدر با هم تفاوت داشته باشند به دوران مورد نظر برمیگردد. در دورههای قدیمیتر، مشخصا پارینهسنگی قدیم، چون با دستافزارهای سنگی نسبتاً سادهتری روبه رو هستیم، میزان شباهت آنها در مقیاس بین قارهای تا حدی زیاد است. به دوران پارینهسنگی میانی که میرسیم، بازهم شباهتهایی بین مناطق مختلف قابل تشخیص است. مثلاً آنچه که ما با عنوان صنایع سنگی موسترین میشناسیم در گستره جغرافیایی وسیعی، با تفاوتهای کمتری، قابل مقایسه است. اما در دورههای جدیدتر، مثل پارینهسنگی جدید و فراپارینهسنگی، با افزایش جمعیتهای انسانی و گسترش مناطق جغرافیایی مسکون در کره زمین توسط این گروهها، تفاوت میان فن آوری گروههای انسانی و سبک تولید و مصرف آنها افزایش پیدا میکند. به گونهای که مثلاً در دوران فراپارینه سنگی در مناطق گوناگون ایران دستافزارهای سنگی نسبتاً متفاوتی را مشاهده میکنیم. البته همچنان میزان شباهتها بیشتر از تفاوتهاست، زیرا معیشت و شیوه زندگی گروههای شکارگر-گردآورنده دوران پارینهسنگی در بسیاری موارد شبیه هم است. اما میتوان گروههای متفاوتی را تشخیص داد که صنایع سنگی خاص خود را دارند.
سالهاست به عنوان باستانشناس در کاوشها حضور دارید و در عین حال یکی از اعضای فعال در هیات علمی دانشگاهها در حوزه آکادمیک محسوب میشوید، ارزیابی شما از وضعیت باستانشناسی در ایران چگونه است؟ آیا حوزه باستانشناسی ایران حرفی برای گفتن در عرصه بینالمللی دارد؟
وضعیت مطالعات باستانشناسی ایران در بیست ساله گذشته روند رو به رشدی داشته است. البته این بدان معنا نیست که مشکلات در حوزههای مختلف پژوهشی وجود ندارند؛ اما باستانشناسان ایرانی در دو دهه گذشته بسیار هوشمندانه عمل کردهاند. از سویی تلاش کردهاند تا با افزایش حجم مطالعات صورت گرفته میزان اطلاعاتی را که در زمینه باستانشناسی ایران داریم افزایش دهند؛ از سوی دیگر با بالا بردن سطح استانداردهای مطالعاتی تلاش کردهاند که پژوهشهایی در سطح بین المللی انجام دهند. به عبارت دیگر، به نسبت امکانات و محدودیتهایی که در اختیار جامعه باستانشناسی ایران قرار دارد، باستانشناسان ایرانی بسیار ایثارگرانه و فراتر از شرایط و امکانات توانستهاند محدودیتها را پشت سر بگذارند.
امروز به جرئت میتوان ادعا کرد که باستانشناسی ایران در سطح بینالمللی در مقایسه با پنجاه سال قبل حرفهای بسیاری برای گفتن دارد. نسل جدید باستانشناسان ایرانی به حوزههای مطالعات میان رشتهای و شاخههایی از باستانشناسی ایران علاقه نشان دادهاند که در گذشته فقط توسط باستانشناسان غیرایرانی انجام میشد، مثل دوران پارینهسنگی که در دو دهه گذشته تعداد متخصصان آن و حجم مطالعات صورت گرفته بسیار رو به افزایش بوده است. بنابراین آینده مطالعات باستانشناسی ایران بسیار امیدوارکننده است. اما بایستی در نظر گرفت که مشکلات فراوانی بر سر راه باستانشناسان ایرانی وجود دارد. با توجه به اینکه مطالعات پژوهشی باستانشناسی در حوزه مطالعاتی است که تنها از طریق بودجه دولتی حمایت میشود، دسترسی به منابع مالی تا حدی دشوار است؛ تعداد بسیار زیادی از باستانشناسان ایرانی، حتی فارغالتحصیلان دکتری با چالش استخدام مواجه هستند و تا سالها پس از فارغ التحصیلی کار مرتبطی پیدا نمیکنند و به شغلهای غیرمرتبط روی میآورند.
به دلیل فضای رقابتی در زمینه کار و بودجههای پژوهشی گاهاً با عدم شایستهسالاری مواجه هستیم که البته در همه زمینههای کاری و تخصصی رخ میدهد؛ از سوی دیگر بخش زیادی از مطالعات باستانشناسی مبتنی بر مطالعات آزمایشگاهی است و دسترسی به تجهیزات و تخصص آزمایشگاهی مرتبط با مطالعات باستانشناسی در ایران محدود و بعضاً گران است، به گونهای که به جرئت میتوان ادعا نمود که اکثر مطالعات آزمایشگاهی مواد باستانشناسی ایران در خارج از ایران صورت میگیرد. در نتیجه این موارد شاهد مهاجرت تعدادی از نخبگان در این رشته بودهایم؛ اگرچه همکاران من که در خارج از ایران زندگی میکنند همچنان فعالیتهای پژوهشی خود را متمرکز بر ایران و معرفی باستانشناسی ایران در سطح بینالمللی مینمایند، اما عدم حضور آنها در ایران به معنای از دست رفتن سرمایههای انسانی در این زمینه است.
در سالهای اخیر با فراهم کردن بسترهای مناسب جهت جذب نخبگان، به ویژه از طریق معاونت علمی و فن آوری ریاست جمهوری و بنیاد ملی نخبگان، شاهد برگشت تعدادی از نخبگان این رشته بودهایم که بسیار امیدوارکننده است و نشان میدهد مدیریت صحیح میتواند تا حد بسیار زیادی به بهبود شرایط کمک کند. علیرغم همه این موارد باستانشناسان ایرانی همچنان بسیار قوی عمل کردهاند و نسل به نسل پیشرفت محسوسی در زمینه مطالعات مشاهده میشود.
مدتی است شاهد شکلگیری هیاتهای مشترک باستانشناسی گروههای ایرانی و خارجی برای کاوش در محوطههای باستانی ایران هستیم. حضور باستانشناسان خارجی را در قالب هیاتهای مشترک در ایران چگونه ارزیابی میکنید؟
حضور باستانشناسان غیرایرانی و تشکیل هیئتهای مشترک برای باستانشناسی ایران هم یک فرصت و هم یک محدویت است، اینکه از چنین موضوعی چقدر به نفع جامعه علمی ایران بهره ببریم بستگی دارد به اینکه به چه نحوی این موضوع مدیریت شود. امروزه ما در دنیایی زندگی میکنیم که بدون داشتن ارتباطات علمی و بهرهبرداری از پیشرفتها و اندیشههای علمی جامعه بینالمللی و در انزوا نمیتوانیم به استانداردهای علمی لازم دست پیدا کنیم. اما اینکه چقدر از آنها میآموزیم و چقدر در این روابط بینالمللی موفق میشویم منافع کشورمان را حفظ کنیم کاملاً به دانش، مهارت، تعهد و آگاهی باستانشناسانی بستگی دارد که در این هیئتها مشغول به فعالیت هستند.
همکاران من در پژوهشکده باستانشناسی همواره بر این موضوع تأکید کردهاند که بایستی آن دسته از باستانشناسانی در هیئتهای بینالمللی مشغول به فعالیت باشند که در زمینه تخصصی خود و به لحاظ مدیریتی برترین هستند و در سطح بینالمللی توانایی ارائه فعالیتهای علمی با استاندارد بالا را داشته باشند. با توجه به اینکه باستانشناسی در بدنه میراث فرهنگی به فعالیت میپردازد، حفظ منافع ملی در اولویت نخست فعالیتهای باستانشناسی قرار دارد. تجربه دو دهه اخیر در زمینه هیئتهای مشترک باستانشناسی نشان داده است هر جا که همکاران ایرانی از صلاحیت و مهارت کافی برخوردار بودهاند و منافع ملی را به منافع شخصی و سازمانی اولویت دادهاند، نتایج درخشانی از هیئتهای بینالمللی به دست آمده است. اما متاسفانه مواردی هم وجود داشته که به دلیل آنکه اعضای ایرانی منفعل و فاقد صلاحیت بودهاند و بدون مدیریت صحیح برخورد کردهاند، نتایج کافی و قابل دفاع نبودهاند. ملاحظات مبتنی بر روابط و تعارفات، در نظر گرفتن منافع شخصی، ورود افراد به این هیئتها صرفاً به دلیل روابط دوستانه و عدم توجه به صلاحیت آنها از مواردی هستند که به راحتی میتوانند فرصتهای موجود را برعکس نموده و تبدیل به نتایج منفی کنند.
به این ترتیب مدیریت درست عامل تعیینکنندهای در زمینه هیئتهای مشترک است. حالت ایدهآل برای جامعه علمی ایران این است که از این فرصت استفاده کرده، نقصانهایی را که در زمینه دانش و تجهیزات آزمایشگاهی و علوم میان رشتهای داریم برطرف نماید و با آموزش دیدن نیروی ایرانی به تدریج کیفیت هیئتهای بینالمللی ارتقاء داده شود، به گونهای که بیشتر از متخصصین ایرانی در این هیئتها استفاده شود. نکته دیگر استفاده از ظرفیت متخصصین ایرانی است که در حال حاضر عضو موسسات بینالمللی و خارج از ایران هستند. با توجه به اینکه اکثر این باستانشناسان پایبند به ملیت و منافع ملی ایران هستند و تمایل دارند گامهای مثبتی در زمینه مطالعات علمی ایران بردارند، میتوانند ظرفیتی برای استفاده از امکانات موسسات بینالمللی در جهت منافع ایران فراهم کنند، که البته همه این موارد بستگی به مدیریت صحیح، استفاده از فرصتها و شایستهسالاری در این زمینه دارد.
گفتگو: معصومه دیودار