خبرگزاری کار ایران

در گفت‌وگو با ایلنا مطرح شد؛

مستندهای ساخته شده از شجریان درباره هنر او نبوده‌اند/ با قوه قهریه و جبهه‌گیری علیه هنرمند نمی‌توان نظر تاریخ را تغییر داد/ همیشه در یارکشی‌های سیاسی آدم‌ها را دسته‌بندی کرده‌ایم

مستندهای ساخته شده از شجریان درباره هنر او نبوده‌اند/ با قوه قهریه و جبهه‌گیری علیه هنرمند نمی‌توان نظر تاریخ را تغییر داد/ همیشه در یارکشی‌های سیاسی آدم‌ها را دسته‌بندی کرده‌ایم
کد خبر : ۸۸۳۴۸۷

حسن نقاشی می‌گوید: مستندهای ساخته شده درباره استاد شجریان نتوانسته او را برای ما تصویر کند و هیچکدام درباره هنر او نبوده است. متاسفانه ما همیشه در یارکشی‌های سیاسی سعی می‌کنیم، آدم‌ها را تفکیک و دسته‌بندی کنیم. اما نباید فراموش کرد که با قوه قهریه و جبهه‌گیری علیه هنرمند نمی‌توان نظر تاریخ را تغییر داد.

به گزارش خبرنگار ایلنا، یکی از پرطرفدارترین ژانرهای حوزه مستند که در جهان امروز علاقمندان بسیاری را جذب خود کرده است، مستند بیوگرافی‌ها هستند که به معرفی شخصیت‌های مهم تاریخ می‌پردازند. این مستندها علاوه بر روایتی که از زندگی شخصیت‌های مهم تاریخ دارند، به معرفی جغرافیای زیست فرد مورد نظر و دوران زندگی او نیز می‌پردازند که از این حیث از اهمیت قابل توجهی برخوردارند. 

محمدرضا شجریان یکی از مهمترین چهره‌های ایران معاصر است که با وجود محبوبیت بسیار در بین مردم، هنوز مستند قابل اعتنایی از زندگی هنری او ساخته نشده است. البته چند مستند با محوریت محمدرضا شجریان در این سال‌ها به نمایش گذاشته شده ولی هیچکدام از این آثار مورد توجه علاقمندان قرار نگرفته و بعضا با نارضایتی فعالان حوزه فرهنگ و هنر کشور نیز همراه بوده است. پیرامون این موضوع با حسن نقاشی (مستندساز) که بیش از یک دهه قبل در حال تهیه مستندی از زندگی محمدرضا شجریان بوده است، گفتگو کردیم. نقاشی در این گفتگو ضمن ارایه توضیحاتی درباره اهمیت ساخت مستندهای متعدد از زندگی هنری محمدرضا شجریان، درباره اینکه چرا هیچگاه نتوانست مستندش را به انتها برساند، هم سخن گفت.

 محمدرضا شجریان معاصرترین چهره‌‌ی فرهنگ و هنر ایران است که همه مردم با آوازهایش خاطرات مشترکی دارند. به عنوان یک مستندساز کیفیت مستندهای ساخته شده درباره او را چطور ارزیابی می‌کنید؟

به شخصه مستندهایی که از حضور آقای شجریان استفاده کرده‌اند را دیده‌ام و حقیقتا باید بگویم که هیچکدام از این آثار به صورت تخصصی درباره ایشان نبوده است. در هر حال سینمای مستند ایران وظیفه دارد که پرتره‌هایی از فرهیختگان جامعه خود را بسازد.

من بخشی از وقت و فیلم‌هایی که ساخته‌ام را صرف مطالعه فیلم‌های آرشیوی کرده‌ام و باید بگویم که در گذر ۷۰، ۸۰ سال گذشته، تصاویری از نوازندگان و خوانندگان چیره‌دستی ایرانی داریم که شاید امروز تنها خاطره ذهنی از آنها به‌جا مانده است زیرا متاسفانه ارتباط ما با آرشیو قطع است. یعنی اگر ما بخواهیم درباره بنان، حسن گل‌نراقی و خوانندگان سنتی نسل گذشته صحبت کنیم، حداقل تصاویر ممکن را داریم. ما آرشیو کاملی نداریم. به همین دلیل همیشه به این فکر می‌کردم که باید اتفاقی در زمینه فراهم کردن آرشیو از مشاهیر رخ بدهد و همیشه هم این آرزو را داشتم که درباره اساتید آواز آثاری تهیه شود.

به عنوان مستندساز متاسفم که در مورد استاد شجریان یک فیلم تخصصی هم ساخته نشده. شاید او راغب نبوده و شاید شرایط و فرهنگ جامعه به‌گونه‌ای بوده که اثری در این‌باره ساخته نشده است. دلیل دیگر هم این است که ما همیشه در یار و یارکشی‌های سیاسی و باورهای غالب در جامعه سعی می‌کنیم که آدم‌ها را تفکیک و دسته‌بندی کنیم. متاسفانه این اتفاق در تمام این سال‌ها رخ داده و به همین دلیل فارغ از اینکه آقای شجریان چه علایق و سلایقی دارند، می‌شد مستندهای تخصصی با حضور خود ایشان ساخته شود که متاسفانه این اتفاق رخ نداده است.

 شما هم سال‌ها پیش در حال ساخت مستندی درباره ایشان بودید که هیچ خبری از آن در دسترس نیست. داستان آن فیلم چه بود و سرانجامش چه شد؟

فیلمی که من قرار بود بسازم، هیچگاه به پایان نرسید. در واقع آن فیلم کارگاه آوازی بود در فرهنگستان هنر ایران که یکی از دوستان رسانه‌ای من آنجا کار می‌کرد و به واسطه شناختی که از دغدغه‌های من داشت، به من گفت که ما  کارگاه آوازی داریم که آقای شجریان در آنجا قرار است شاگردانی انتخاب کند و نسل جوان را محک بزند. به من گفت اگر راغب هستی، می‌توانیم از آنها راش‌هایی تهیه کنیم زیرا این تصاویر در آینده به درد خواهد خورد. با این هدف که این تصاویر در آرشیو مرکزی فرهنگستان هنر بماند و در آینده بتوان از اندرزها و توصیه‌های آقای شجریان برای نسل‌های بعدی استفاده کرد، کار را شروع کردیم. این تصاویر در حدود یک سال ضبط شده و من مسئولیت ضبط آنها را داشته‌ام. من این کار را با همکاری چند تصویربردار و صدابردار انجام دادم که در حدود ۱۰۰ تا ۱۵۰ نوار از آن تهیه شده است. اینکه این راش‌ها چگونه و در چه زمانی استفاده شود را نمی‌دانم ولی به نظرم متریال بسیار خوبی است که تمام دانش علمی و تجربی آقای شجریان در آن موجود است. او در مستند توضیحاتی می‌دهد و مدام خطابش به شاگردانی است که در آن کلاس نشسته و برای آنها حرف می‌زند، است که می‌تواند برای افراد دیگر نیز مفید باشد. در واقع می‌توان بعدها به این حرف‌ها استناد کرد. همچنین می‌توان این راش‌ها را در قالب گزارش، لوح آموزشی و حتی کتاب مورد استفاده قرار داد.

چرا فرهنگستان هنر سال‌ها پیش به فکر انجام این کار افتاد و آیا بخش‌های دیگر حوزه موسیقی هم به انجام کارهایی از این دست برای اساتید دیگر موسیقی مشغول هستند؟

امروز اتفاقات مثبتی در سینمای مستند رخ داده است. قبل از این می‌گفتیم که باید پژوهش انجام شود و پژوهش را منبع مکتوب می‌دانستیم. یعنی مستندساز باید به یک آرشیو و منبع کتابخانه‌ای یا میدانی بر اساس پروتکل پژوهش رجوع و شروع به تحقیق درباره موضوعی می‌کرد. اما در دو سه سال اخیر به این نتیجه رسیده‌اند که پژوهشگر چه بخواهد مستند بسازد چه اینکه روی موضوع پروژه تحقیقاتی داشته باشد، باید به جمع‌آوری تصویر و راش‌های مختلف از مکان، جغرافیا، فرهنگ، مردم و حتی سیاست منطقه مورد نظرش بپردازد و بعد در پروسه پژوهش آن تصاویر را ببیند و آماده ساخت فیلم و پیاده کردن پژوهش‌های انجام شده، بشود. می‌خواهم بگویم فرهنگستان هنر دوازده سیزده سال پیش پروژه پژوهشی تعریف کرد که در نوع خود اتفاق به شدت مثبتی بود. اکنون از سرنوشت راش‌ها اطلاعی ندارم. حتما در آرشیو فرهنگستان نگهداری می‌شود و امیدوارم روزی این پژوهش‌ها پیاده شود چراکه از نظر من صحبت‌های استاد در آن کارگاه‌ها برای نسلی که دنبال موسیقی اصیل ایرانی است، بسیار مفید خواهد بود.

من چند فیلم درباره موسیقی ساخته‌ام اما به‌عنوان یک شنونده‌ی موسیقی به این نتیجه رسیدم که ما در دوران بی‌هویت موسیقی به سر می‌بریم. اکنون هیچ حمایتی از موسیقی نمی‌شود و ارتباط افراد فعال در موسیقی با نسل گذشته خود قطع شده است. حتی خیلی از کسانی که می‌خوانند، به گونه‌ای غریزی این کار را انجام می‌دهند و حتی تلاش نکرده‌اند که اطلاعاتی از یک صد سال اخیر موسیقی داشته باشند.

شخصا در حال انجام کاری هستم و بر اساس اطلاعاتی که جمع کرده‌ام باید بگویم که شاید ایران در خاورمیانه تنها جایی باشد که صفحات سنگی به‌جا مانده از آن ثابت می‌کند چقدر موسیقی در دوران قاجار و پهلوی اول رونق داشته و اصیل بوده است که امروز ما ده، پانزده هزار صفحه داریم که شنیدن هر کدام از این صفحه‌ها برای مخاطب امروز مانند خواندن کتاب است. وجود انواع دستگاه موسیقی، نوازندگان و شعرای مختلف نشان می‌دهد که ما قدرت موسیقیایی داشته‌ایم. به همان صورت که در دوران قاجار، عکاسی به واسطه علاقه دربار به عکاسی، رونق پیدا می‌کند؛ احساس می‌کنم آن علاقه‌ای هم که به موسیقی در دوران قاجار وجود داشته، باعث می‌شود خیلی زود دستگاه‌های ضبط موسیقی وارد ایران شود و به این طریق آثار نوازندگان آن زمان ثبت می‌شود.

کشوری همچون ایران که غنا و تاریخچه‌ای به این صورت دارد و موسیقی در قرون مختلف بین عرفای آن جایگاه ویژه‌ای داشته است، امروز دوران بی‌هویت موسیقی خود را سپری می‌کند. برای همین وجود آدم‌هایی مثل شجریان و قرائت حفظ و نگهداری آن گفته‌ها چه در راش‌های من چه در هر فیلم دیگری، ضرورت دارد. باز تاکید می‌کنم به عنوان یک مستندساز و به عنوان کسی که چندین سال است در این سینما فعالیت می‌کنم، متاسفم که واقعا فیلم تخصصی درباره شجریان ساخته نشده است. حتی مدیران فرهنگی‌ ما باید این درس را سرمشق خود کنند تا پرتره دیگرانی که هنوز برای آنها فرصت هست، ضبط شود و دولت و مدیران ما برای این کار راغب باشند.

با وجود اهمیت شجریان در موسیقی آوازی ایران، چرا هنوز مستند با کیفیتی از او ساخته نشده و آیا اهمیت شجریان تنها محدود به موسیقی است؟

به هر حال ما از دهه ۵۰ به بعد فردی داریم به نام شجریان که توانسته در این شرایط بی‌هویت، در موسیقی یک مانایی ایجاد کند. البته دیگرانی هم هستند که باید از آنها یاد کرد. مثل استاد ناظری که واقعا جا دارد ما از ایشان کارهای جدیدی بشنویم. درباره ایشان یک فیلم ساخته شده است. البته ارتباط جماعت جوان با آقای شجریان که یک پیر جهان‌دیده است، خیلی نزدیک نبوده ولی شاید ارتباط آقای ناظری با جوان‌ها باعث شده مستند درباره او زودتر ساخته شود. حرف من این است که می‌شود شرایطی فراهم کرد تا آقای شجریان برای ما به‌عنوان الگوی موسیقایی معرفی شود. کلیپ و مصاحبه بسیاری از او داریم ولی هیچکدام از مستندهای ساخته شده از او تخصصی نیستند. شاید فردا کسی همه این راش‌ها را جمع کند و یک فیلم هم بسازد و گوشه‌ای از زندگی و کار و تلاش او را نشان دهد. ولی اینکه مثلا مستند با حضور خود آقای شجریان از صفر تا ۱۰۰ ساخته می‌شد و در کنارش پرتره‌ای شکل می‌گرفت و آنچه باید از ایشان بشنویم را از خودشان می‌شنیدیم، اتفاقی بود که جای آن در سینما و بین مردم خیلی خالی‌ست.

تا چه اندازه از مستندهایی که جناح‌های مختلف ـ از اوج تا شبکه بی بی سی ـ درباره شجریان ساخته‌اند، برخی  با رویکرد محضِ سیاسی و برخی برای تبلیغ ایدئولوژی مدنظر خودشان، به واقعیت نزدیک هستند؟

در مستندهای بیوگرافی که در جهان هم ساخته می‌شود، ما با این قضیه مواجهیم. به‌طور کلی نگرش‌های سیاسی در تمام دنیا موافقان و مخالفان خاص خود را دارد و ما باید این را بیاموزیم و یاد بگیریم و جزو فرهنگ عامه‌مان بشود که زندگی شخصی یک آدم را با هنرش مخلوط نکنیم. بزرگی می‌گوید که هنر فرد با شخصیت هنرمند کاملا متفاوت است. هنر فرد می‌تواند برای جامعه رهنما باشد؛ می‌تواند جامعه را دگرگون کند ولی شخصیت فرد به باورها و اعتقادات فردی او برمی‌گردد و ما بین این دو باید فرق بگذاریم. ما چه در سیاست، فرهنگ و حتی مسائل خیلی کوچک جامعه هنوز به پختگی نرسیده‌ایم که یک میراث‌دار هستیم و نباید سلیقه‌ای با آثار آنها برخورد کنیم.

از سوی دیگر ما در طول تاریخ شاعرانی داشته‌ایم که به زمانه خودشان انتقادهایی داشتند، ولی چه بلاهایی بر سر آنها آمده است. جامعه آنها را پذیرفته و آنها جلو آمده‌اند و امروز مانا شدند. قرار نیست با قوه قهریه و جبهه‌گیری علیه آنها بتوانیم نظر تاریخ را دگرگون کنیم. آثار، میراث و هنر خوب و ماندگار باقی می‌ماند و این فارغ از مباحث سیاسی است. ما در حال صحبت از آدمی هستیم که عمرش را برای هنر گذاشته است، به نظرم در خود ایران و در تلویزیون ایران باید میراث‌دار او باشیم و از او یاد کنیم نه اینکه دیگران این کار را برای ما بکنند. ما باید ثابت کنیم که هنر یک هنرمند از خود او برایمان مهم‌تر است.

آیا هیچکدام از مستندهای ساخته شده درباره محمدرضا شجریان، پوشش دهنده هنر او نبوده است؟

قویا همین‌طور است. ماجرا این بوده که هیچکدام از این آثار نتوانسته شجریان را به رخ ما بکشد. فکر می‌کنم که این مردم و علاقمندان به موسیقی هستند که با گوش کردن به آهنگ‌های او می‌توانند آنها را حفظ کنند.

ما در این مملکت چه خواننده‌هایی داشته‌ایم که به دلیل نبود امکانات ضبط درست، صدایی از آنها باقی نمانده است. به تازگی دانشگاهی در برلین؛ موسیقی منتشر کرده که مربوط به ۱۰۰ سال پیش ایران است. وقتی آن را گوش می‌کنید با وجود تمام بی‌کیفیتی که دارد، دستگاه‌هایی را می‌شنوید که حتی امروز تکرار نشده است. این نشان می‌دهد که آن خواننده در دوران خودش در گمنامی مانده است. ولی امروز ما در عصر دیجیتال زندگی می‌کنیم و باید از آدم‌ها و کاری که کرده‌اند و اهمیت کار آنها بدانیم. به همین خاطر است که می‌گویم چون به این دانش رسیده‌ایم باید از شجریان مستندهای خوبی ساخته می‌شد که متاسفانه نساخته‌ایم. این کوتاهی تقصیر کیست؟ این سوالی است که در واقع باید متولیان موسیقی در ایران به آن پاسخ دهند.

گفتگو: حامد قریب

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز