یادداشتی از اشکان زارعی؛
"شارعالشیوخ" تخیل یا واقعیت!؟
اشکان زارعی در یادداشت پیشرو مینویسد: جدای از شهر ساسانی هرمزاردشیر که در شهریور سال۱۳۱۰ خورشیدی ثبت ملی گردیده و نشانههای آن را میتوان در منابع تاریخی و تپهی باستانی آسیاباد و بوستان کوهساران آشکارا دید، هیچ سازه و ساختمان ۴۰۰ سالهیی تاکنون در اهواز یافت نشده است و شارعالشیوخ نیز به هیچ روی ریشهی تاریخی ندارد.
ابوالفضل محمدبن حسین بیهقی نویسنده تاریخ بیهقی در سدهی ۵ هجری میگوید: «تاریخ به راه راست رود که روا نیست تحریف و تبذیر در آن».
احمدبن فضلان نیز در سدهی ۱۰ هجری به همهی نویسندگان و رویدادنگاران روزگار خود سفارش میکند: «دروغ ننویسید که روزی حقیقت بر ملا میشود.»
این سخنان نشان میدهد پیشینیان نیز به راستگویی در تاریخ و جایگاه آن در روشنگری مردم پی برده بودند. از این رو است که نیاکان ما از دیرباز به درستی باور داشتهاند.
«ماه پشت ابر نمیماند»
اما شگفتا در جهان امروز که عصر ارتباطات نامیده شده و هر راز مگویی به سادگی آشکار میگردد، برخی آگاهانه یا ناآگاهانه به دستکاری تاریخ و وارونگی آن میپردازند.
شوربختانه در یک سال گذشته «گروهی اندک » بدون داشتن تخصص با نگاهی قومگرایانه از خانههایی ۴۰۰ساله و خیابانی در اهواز به نام شارعالشیوخ سخن میگویند. درحالیکه ازچنین پیشینهیی در هیچ دستنوشتهی تاریخی نامی برده نشده است.
به گواه تاریخنویسان٬ اهواز کنونی بر ویرانههای شهر ساسانی٬ هرمزاردشیر ساخته شده است. چنانکه حمزهی اصفهانی در ص۴۵ کتاب سنیملوکالارض والانبیا مینویسد: «اردشیر ساسانی شهر اهواز را پیافکند و سد بزرگی بر کارون بنا نهاد.»
همچنین نگارنده کتاب مجمل التواریخ در ص۶۱ کتاب٬ شهر هرمز اردشیر را دارای دو بخش جداگانه ویژه بزرگان مانند دبیران٬ موبدان و ارتشیان دانسته، آنرا هرمشیر میخواندند و بخش دیگر به نام هوجستان وازار (خوزستان بازار) که در آن بازرگانان٬ پیشهوران کشاورزان و سایر مردم زندگی میکردند و با آمدن سپاهیان مسلمان به خوزستان٬ بخش بزرگان آن ویرانه شده٬ بخش دیگر پابرجا ماند که اعراب آن را سوقالاهواز یعنی بازار خوزیها نامیدند و پس از اندکی نام اهواز به همهی شهر گفته شد».
چنانکه ابومنصور جوالیقی در سدهی ۵ هجری چامهیی را از جریر چکامهسرای عرب آورده که نام اهواز با(ه) یاد شده است.
این شهر تا سده ۶ هجری٬ پرآوازه و شکوفا بوده تا جاییکه به گفتهی محمدعلی امام شوشتری «شکر٬ خرما و پارچههای ابریشمی آن به اطراف عالم صادر میشد».
اما با گسترش بیماریهای طاعون و وبا٬ شکسته شدن سد شادروان٬ برگشتن رودخانه مسرقان از جوی خود و جنگهایی داخلی همچون جنبش صاحبالزنج٬ دیلمیان و صفاریان اهواز ویران گشته٬ مردم آن پراکنده شدند، به گونهیی که در پی این آشفتگیها شوشتر پایتخت خوزستان گردیده٬،اهواز تا سدهی ۱۳ آبادانی به خود ندید.
از اینرو شاه اسماعیل صفوی در سال ۹۱۴ هجری و نادرشاه افشار در سال ۱۱۴۲ هجری وقتی برای سرکوب گردنکشان به خوزستان میآیند٬ برای آرمیدن به رامهرمز٬ شوشتر و هویزه میروند. زیرا اهواز آن روزگار از ریخت شهری و جایگاه سیاسی٬ اقتصادی و اجتماعی برخوردار نبوده است.
چنانکه رخدادنگاران و سفرنامه نویسان سدهی ۱۰ تا ۱۳ هجری مانند میرزا مهدیخان استر آبادی٬ میرزا محمدصادق موسوی٬ اسکندربیگ ترکمان٬ سرهنگ لافتوس٬ سرهنری لایارد٬ کلمنت اوگاستس٬ حاج عبدالغفارنجمالملک و...... در کتابهای خود از اهواز نامی نبرده یا آن را دهکورهیی دیدهاند.
مادام ژان دیولافوا که ۱۳۳ سال پیش ۳ روز در اهواز بوده درص۷۲۷ کتاب «ایران٬ کلده وشوش» در سال ۱۸۸۷ میلادی درباره این شهر چنین میگوید:«این شهر بیش از دویست نفر سکنه ندارد که همه فقیرند و با نهایت سختی زندگی میکنند.
شیخ آنها پیر مردی است فوقالعاده ظالم و جبار که اتصالا آنها را تحت فشار قرار داده و با انواع شکنجهها حاصل دسترنج آنها را میگیرد».
لرد کرزن نیز دو سال پس از خانم دیولافوا در ص۴۲۵ کتاب ایران و قضیه ایران٬ اهواز را قریهیی دیده «که چند خانه گلی و حصیری پراکنده با جمعیتی نزدیک به هفتصد نفر دارد.»
آنچه روشن است اهواز پس از سال ۱۳۰۶ هجری قمری و فرمان آزادی بازرگانی و کشتیرانی در رود کارون از سوی ناصرالدینشاه قاجار از چهره و ساختار شهری برخوردار شده، راه پیشرفت و آبادانی را آغاز نمود.
به راستی اگر در اهواز خیابان شارع الشیوخ٬ خانهها و بناهای ۴۰۰ سالهی دیگری آنگونه که برخی میگویند٬ بوده است چرا از چشم حاج عبدالغفار نجمالملک که در ربیعالثانی سال ۱۲۹۹ هجری قمری چندین روز از جای٬ جای اهواز نقشهبرداری نموده پنهان مانده است؟
چگونه است که مادام دیولافوا از خیابان٬ مسجد٬ کاروانسرا٬ بازار و.. در شوش٬ دزفول٬ شوشتر و شهرهای دیگر یاد کرده٬ حتی نگارههای آنها را نیز در کتاب خود کشیده است اما از خیابان٬ مسجد یا خانهیی در اهواز نامی نمیبرد!؟
حتی تاریخنگاران خوزستانی نیز مانند مهراب امیری در کتاب «خوزستان» محمد تقیزاده در کتاب «تاریخ اهواز» و حاج کاظم پورکاظم در کتاب «جغرافیای تاریخی خوزستان» چنین خیابان و خانههایی را نمیشناسند.
همچنین بابک حسینی معاون میراث فرهنگی اداره کل میراث فرهنگی خوزستان در گفتگوی خود با خبرگزاری ایرنا روز یکشنبه ۶ بهمن ۹۸ وجود خیابان شارعالشیوخ در کوی عامری اهواز را به دور از «مستندنگاری و کارشناسی تاریخی» دانست.
اکنون باید پرسید وقتی که پژوهشگران٬ سفرنامهنویسان٬ تاریخنگاران بومی و نفر اول حوزه میراث فرهنگی استان٬ از شارعالشیوخ و خانههای دیگری با نامهای ناآشنا سخنی نگفتهاند گواه و نشانههای تاریخی «گروهی اندک» در این زمینه چیست؟
پیشینهی ۴۰۰ ساله نیز جای پرسش و شگفتی دارد زیرا کهنترین ساختمان در کوی عامری اهواز٬ مسجدی به همین نام است که در بهمن ۸۹ به شمارهی ۳۰۲۶۹ با دیرینگی ۲۲۸ سال ثبت ملی شده است.
داوری و پژوهش دربارهی تاریخ و میراث فرهنگی همواره به کمک منابع کتابخانهای و کاوشهای باستانشناسی انجام میگیرد و نمیتوان تنها بر پایهی تخیل٬ اندیشههای درونی ونگرشهای قومی به تاریخ نگریسته٬ در پی پیشینهسازی و ملتتراشی بود. یادمان باشد هویت باید باشد نه اینکه آن را ساخت.
بنابراین جدای از شهر ساسانی هرمزاردشیر که در شهریور سال۱۳۱۰ خورشیدی ثبت ملی گردیده و نشانههای آن را میتوان در منابع تاریخی و تپهی باستانی آسیاباد و بوستان کوهساران آشکارا دید٬ هیچ سازه و ساختمان ۴۰۰ سالهای تاکنون در اهواز یافت نشده٬ شارعالشیوخ نیز به هیچ روی ریشهی تاریخی ندارد.
یارینامه
*سنی ملوک الارض و الانبیا٬ حمزه اصفهانی
*معجم البلدان٬ یاقوت حموی
*صورهالارض٬ ابن حوقل
*سفرنامه خوزستان٬ عبدالغفار نجمالملک
*سفرنامه لافتوس٬ سرهنگ لافتوس
*سفرنامه لرستان و خوزستان، کلمنت اوگاستس دوبد
*ایران٬ کلده٬ شوش٬ مادام دیولافوا
*تاریخ پانصد ساله خوزستان٬ احمد کسروی
*خوزستان٬ کهگیلویه و ممسنی٬ احمد اقتداری
*تاریخ اهواز٬ محمد تقیزاده
*جغرافیای تاریخی خوزستان٬ حاج کاظم پور کاظم
* خوزستان٬ مهراب امیری