مهدی عطاریان در گفتوگو با ایلنا مطرح کرد؛
«هارمونیکا» در کشور همچنان مهجور است/ چینیها برای ساخت سازدهنی از چوب بامبو استفاده میکردند/ دلایل بازاجرای قطعه قدیمی «آداجیو» ساخته توماسو آلبینونی
مهدی عطاریان درباره اهمیت قطعه «آداجیو» میگوید: «آداجیو» یکی از قطعات معروف «نئو باروک» است که توسط توماسو آلبینونی برای سازهای زهی، ویولن سولو و ارگ نوشته شده است. من برای اولینبار این قطعه را برای «هارمونیکا» مجددا تنظیم کردهام.
به گزارش خبرنگار ایلنا، بازتنظیم و اجرای آثار قدیمی و با اهمیت یکی از اتفاقات مثبتی است که مخاطبان موسیقی به طور کم و بیش از آن استقبال میکنند. این اتفاق از آن جهت با ارزش است که آثار گذشتهگان را به یاد شنوندگان میآورد و از فراموش شدن آنها جلوگیری میکند. از سویی دیگر شاید استفاده از سازهای جدید و گاه مدرن در بازاجرای آثار کلاسیک و غیرکلاسیک، قدمی در جهت تکامل آثاری باشد که در گذشتههای دور توسط فعالان موسیقی با سازهای ابتدایی و گاه نا کامل تولید و اجرا شدهاند. این رویه و باز تولید آثار قدیمی یکی از اتفاقاتی است که ازسوی فعالان موسیقی ایرانی مورد توجه بوده است.
مهدی عطاریان، فعال جوان موسیقی که مبدع «ارکستر تکنفره» نیز هست به تازگی با انتشار قطعه «آداجیو» در فضای مجازی اثر خود را در معرض داوری قرار داده است. این آهنگساز و نوازنده درباره دلایل بازتنظیم و اجرای جدید «آداجیو» گفت: برای انجام این کار دلایل گوناگونی داشتم. یکی از مهمترین دلایلم این بود که بعضی از نسخههای تنظیم مجدد این قطعه را که میشنیدم واقعا اذیت میشدم و در یک کلام این باز تنظیمها و بازاجراها حرفهای نبود؛ بنابراین تصمیم گرفتم تا به اصولی که برخی از همکارانم در تنظیم مجدد قطعات توجه نمیکنند توجه نشان دهم.
از اثر جدیدتان که با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منتشر شده است، بگویید.
«آداجیو» یکی از قطعات معروف «نئو باروک» است که توسط توماسو آلبینونی برای سازهای زهی، ویولن سولو و ارگ نوشته شده است. من برای اولینبار این قطعه را برای «هارمونیکا» مجددا تنظیم کردهام.
چرا قطعه «آداجیو» اهمیت دارد؟ کمی درباره گذشته این اثر توضیح دهید؟
طی بمباران شهر درسدن، حدود دویستهزار نسخه خطی و چاپی از بین رفت و در میان آنها برخی از نسخههای خطی موسیقی وجود داشت که هیچوقت منتشر نشده بود. مجموعه بزرگی از آثار تومازو آلبینونی در این کتابخانه قرار داشت که همگی نابود شد. پس از جنگ، رمو جیازوتو با کتابخانه تماس گرفت و خواست تا هر چیزی را از آثار آلبینونی باقی مانده، به دست او برسانند. «آداجیو» نیز در سل مینور، قطعهای برای سازهای زهی و ارگ، منتشرشده در سال ۱۹۵۸ است. رمو جیازوتو یک تکه دستنوشته منسوب به آلبینونی را از کتابخانه شهر جنگ زده در سدن دریافت میکند. بر اساس این دستنوشته، او قطعهای به نام «آداجیو» در سل مینور منتشر میکند و مدعی میشود که ساخته آلبینونی است و خودش فقط تنظیم قطعه را انجام داده است. بعدها او داستان را تغییر میدهد و میگوید در دستنوشته فقط خط حامل بم و قسمتهای کوچکی از ملودی مشخص بوده و نیز ادعا میکند که خودش خالق اصلی اثر است. او هیچ وقت دستنوشته را منتشر نمیکند و هیچ نسخه یا رونوشتی از آن نیز در کتابخانه ایالت زاکسن یافت نمیشود.
با این تفاسیر خودتان «آداجیو» را متعلق به چه کسی میدانید؟
در کل من نیز مانند خیلیها معتقدم قطعه مشهور «آداجیو» در سل مینور ساخته تومازو آلبینونی است. با اینکه در مورد آهنگساز اصلی این اثر تردیدهایی وجود دارد، آلبینونی را از روی همین قطعه میشناسند. کارگردانانی چون اورسون ولز، پازولینی، هرتسوک و پیتر ویر و حتی هنرمندانی مانند سارا برایتمن، اینگوی مالمستین و گروههای «د دورز» و «آناتما» از این قطعه در کارهایشان استفاده کردهاند.
انگیزهتان از تنظیم مجدد این قطعه چه بود؟
برای انجام این کار دلایل گوناگونی داشتم. یکی از مهمترین دلایلم این بود که بعضی از نسخههای تنظیم مجدد این قطعه را که میشنیدم واقعا اذیت میشدم و در یک کلام این باز تنظیمها و بازاجراها حرفهای نبود؛ بنابراین تصمیم گرفتم تا به اصولی که برخی از همکارانم در تنظیم مجدد قطعات توجه نمیکنند توجه نشان دهم.
از کدام اصول حرف میزنید؟
مثلاً اینکه اثر مذکور را با بیسلیقگی تنظیم نکنم تا خدشهای به کار اصلی وارد نشود. ضمن اینکه بهتر دیدم اثر اصلی و اورجینال را تجزیه و تحلیل کنم تا ببینم دارای چه شاخصهها و ویژگیهایی است؛ بلکه بتوانم به نقاط قوتِ آن بفزایم. به طور کلی هدفم این بود که هم قطعه به شکلی به روزتر تنظیم شود و هم اینکه مردم را به یاد قطعه اصلی بیندازد. نه اینکه طوری تنظیم شود که حتی ذهن مردم را از قطعه اصلی دور کند.
در این میان به باز تنظیم اثری روی آوردید که ساز و کار و نقش اصلی آن برعهده ساز «هارمونیکا» بود.
دقیقاً همینطور است. در توضیح صحبت شما نیز باید بگویم، اجرای این قطعه با «هارمونیکا» نکات قابل تحسین بسیاری برایم در بر دارد. یکی اینکه متاسفانه «هارمونیکا» در کشور ما همچنان مهجور است و کارهای اینچنینی به شناساندنِ بیشترِ این ساز کمک میکند و تواناییها و پتانسیلهای این ساز را به شکل جدی نشان میدهد.
بیشتر هنرمندان سالهای سال به کسب دانش و تجربه در یک رشته (بخصوص از هنر مورد علاقه و فعالیتشان) میپردازند؛ اما نکته جالب درباره شما این است که به عنوان هنرمندی چند رشتهای فعالیت میکنید. درباره دلایل فعالیت همزمانتان در بخشهای مختلف موسیقی توضیح دهید.
پاسخ این سؤال با فلسفه به وجود آمدن «ارکستر تک نفره» یا « Solo-Orchestra » ارتباط مستقیمی پیدا میکند که توسط من، مبتنی بر قابلیتهای متنوع و همزمان یک هنرمند، شامل ملودیسازی، تنظیم، صدابرداری، میکس و مسترینگ، خوانندگی، تکنوازی سازهای گوناگون و نوازندگی همزمان چند ساز است.
چگونه به این دیدگاه رسیدید که باید چنین ارکستری را ابداع کنید؟
اولینبار سال 1377 برای ضبط صدای گیتارم وارد استودیویی شدم. یک قطعه را بارها ضبط کردیم، اما از صدابرداری صدای سازم رضایت نداشتم، زیرا صدایی که ضبط شده بود بسیار بیکیفیت بود. این مسئله در استودیوهای دیگر نیز بارها اتفاق افتاد. مشکل این بود که آن استودیوها نه صدابردار باسوادی داشتند و نه تجهیزات حرفهای کار را. از آن زمان متوجه شدم برای ضبط صدای گیتارم به شکل دلخواه (که خودم در بهترین آلبومهای موسیقی آن روزگار میشنیدم)، باید اطلاعاتم را در خصوص این رشته بالا ببرم. البته در دیگر بخشهای تولید موسیقی نیز این مشکل را میدیدم. به عنوان مثال ملودی یک اثر را به یک تنظیمکننده میدادم و او نیز آن را با بیسلیقگی تنظیم میکرد! یا مثلاً همان پروژه را برای میکس و مستر به شخص مورد نظر میسپردم و این مشکل در آن مرحله نیز تکرار میشد! البته در اغلب مواقع و نه همیشه و همه جا. مسئله بسیار مهم بعدی این بود که طی سالهای اخیر و در مواجهه با تنگناهای اقتصادی که گریبان اکثریت جامعه هنرسازان و هنرخواهان را گرفته و اجراهای موسیقیهای ناب را تقریباً به پستو کشانده، بیشتر هنرمندان اصلاً توان مالی ندارند تا در بخشهای مختلف تولید موسیقی، به بهترینهای فن رجوع کنند. البته مسائل و موارد دیگری نیز هست که ذکر آنها در این مجال نمیگنجد. در چنین اوضاع و احوالی من چه کار باید میکردم؟! یا باید راکد مینشستم و این نمودار افسرده و سیکل معیوب را نظاره میکردم یا اینکه باید از موانع موجود گذر میکردم. همه این موارد باعث شد از سالها پیش تحقیق و پژوهش را در بخشهای مختلف تولید موسیقی شروع کنم و بکوشم تا خودم سررشته امور را در دست گیرم.
«هارمونیکا» را در ایران بیشتر با نام سازدهنی میشناسند؟
«هارمونیکا» تاریخچهای کهن دارد. زادگاه این ساز کشور چین است که البته در سالهای دور تغییرات بسیاری کرده است. آن نوع سازدهنی که در گذشته توسط هنرمندان قدیم نواخته میشد، بسیار متفاوتتر از سازی است که در عصر جدید کاربرد دارد. در قرن هفدهم چینیها برای ساخت سازدهنی از چوب بامبو استفاده میکردند. آنها نام این ساز را شنگ (sheng) مینامیدند که در آن زمان به یکی از پرطرفدارترین سازها تبدیل شده بود. سپس دیری نگذشت که این ساز توسط بازرگانان به کل مردم دنیا معرفی شد. بعدها در اوایل قرن هجدهم، عدهای برای ساخت سازدهنی از فلز کمک گرفتند. در ادامه، با نتیجهگیری از ساختار جدید، دیگر کسی سازدهنی خود را از چوب بامبو نساخت.
سازدهنی با ساختار امروزی توسط چه کسی ساخته شده است؟
این اتفاق در سال 1825 رخ داده است. در آن مقطع شخصی به نام ریتا اولین سازدهنی مطابق با شکل امروزی را ساخت. این ساز دارای ۱۰ سوراخ صدا و ۲ صفحه برای تولید صدا در دم و بازدم بود. شکل صدا دهی و تولید صدا در این ساز اینگونه است؛ زمانی که هوا از طریق دهان در ساز به گردش درمیآید صدا تولید میشد. حدود ۴ سال پس از این اتفاق، شخصی آلمانی به نام مسنر که شغلش ساعتسازی بود شروع به تمرین با سازدهنی کرد. او با این کار توانست سود مناسبی به دست آورد و چنان تأثیری بر دیگر همکاران خود بگذارد که آنها نیزبه سازدهنی روی آورند.
مطرحترین نوازندگان «هارمونیکا» یا ساز دهنی با ساختار جدید چه کسانی هستند؟
«تامی ریلی»، «تری مک میلان»، «لری ادلر» و «استیو بیک» برخی از بهترین نوازندگان ساز دهنی هستند.
خودتان نوازندگی «هارمونیکا» را چه کسی آموختید؟
حدود ده سال از فعالیت حرفهایام در زمینه موسیقی میگذشت که به ساز «هارمونیکا» روی آوردم و نوازندگی آن را آموختم. پیش از این اتفاق، سالها بود اجرای بهترین نوازندههای این ساز را با دقت گوش میدادم. به همین دلیل با دیدن ویدئوها و دیگر ابزار آموزشی خیلی سریع با این ساز ارتباط برقرار کردم و کار را ادامه دادم.
آیا دلیل و انگیزه بازتنظیم و اجرای آهنگ «آداجیو» ساز «هارمونیکا» بود یا ضرورت شناساندن اصل اثر شما را به انجام این کار ترغیب کرد؟
«هارمونیکا» دلیل اصلی بازاجرای «آداجیو» بود. این قطعه را از کودکی دیوانهوار دوست داشتم، اما اغلب اوقات زمانی که آن را برای دوستانی که موسیقی را به شکل حرفهای دنبال نمیکردند، میگذاشتم مانند خودم از شنیدن آن لذت نمیبردند (البته شخصأ با قطعات بسیاری این مسئله را دارم) تا اینکه یک روز این قطعه را خیلی اتفاقی با «هارمونیکا» برای چند تن از دوستانی که ارادت چندانی به آن نداشتند، اجرا کردم. آنها از شنیدن اثر بسیار لذت بردند. برایم بسیار جالب بود که اجرای اصلی این قطعه را چندین بار برای آن دوستان گذاشته بودم، اما چنین واکنشی را از آنها ندیده بودم. این اتفاق شروع قصه بود و در ادامه تصمیم گرفتم آن را برای ساز «هارمونیکا» تنظیم کنم.
این چندمین بار است که «آداجیو» برای «هامورنیکا» تنظیم میشود؟
طبق تحقیقاتی که داشتهام، این اولین بار است که «آداجیو» برای «هارمونیکا» تنظیم شده است. به نظرم حس خیلی خوبی است که مردم عصر حاضر با ملودی که تقریباً 300 سال پیش نوشته شده، ارتباط برقرار کنند و برایم جالب است که میتوانیم قطعهای را بشنویم و از آن لذت ببریم که انسانهای 300 سال قبل نیز آن را شنیدهاند و لذت بردهاند.