خبرگزاری کار ایران

کارگردان مجموعه «از سرنوشت» مطرح کرد:

دیگرخواهی از حلقه‌های گمشده جامعه ایران است/ از حذف چند سکانس دلگیر شدم

دیگرخواهی از حلقه‌های گمشده جامعه ایران است/ از حذف چند سکانس دلگیر شدم
کد خبر : ۸۶۱۸۳۰

محمدرضا خردمندان می‌گوید: تفاوت ما با یک جامعه اروپایی این است که در اروپا طبقه متوسط را حفظ می‌کنند تا جامعه از هم نپاشد ولی ما برخلاف آنها عمل می‌کنیم. سینما هم از جامعه تاثیر می‌پذیرد، شاید به همین دلیل اکنون کمتر شاهد حضور قشر متوسط در آثار سینمایی هستیم.

به گزارش خبرنگار ایلنا، مجموعه «از سرنوشت» که هر شب ساعت 21:30 روی آنتن شبکه دو سیما می‌رود مشکلات کودکان بی‌سرپرست که در بهزیستی نگهداری می‌شوند را سوژه خود قرار داده است. به بهانه پخش این مجموعه با محمدرضا خردمندان که کارگردانی فصل اول و سوم این مجموعه را برعهده دارد، گفتگو کرده‌ایم.

از حذف چند سکانس دلگیر شدم

حذف لهجه بازیگر کرمانی به کار لطمه وارد کرد

چطور خودتان را با فضای تلویزیون وفق دادید و تفاوت‌های سینما و تلویزیون تا چه اندازه در روند کار تاثیر گذاشت؟

به طور کلی من آدم قصه محوری هستم و بیشتر از هر چیز قصه تعریف کردن را دوست دارم. وقتی فیلمنامه مجموعه «از سرنوشت» به دستم رسید، احساس کردم در تداوم مسیری است که با فیلم «۲۱ روز بعد» شروع کرده بودم. به نوعی یک فضای نوجوانانه خیلی جدی داشت که حداقل سال‌ها بود مشابه آن را در تلویزیون به این شکل نداشتیم.

در ابتدا تنها فصل اول این کار به من پیشنهاد شد که همان فاز کودکی داخل داستان بود و احساس کردم برایم جای چالش و تجربه کردن دارد و از سوی دیگر هم وسوسه مخاطب میلیونی تلویزیون هم برایم جالب و جذاب بود. همچنین باید بگویم اساسا برای خودم محدودیت و قاعده‌ای ندارم که فقط در یک ژانر و مدیوم کار کنم. اگر قصه‌ای مرا به چالش بکشاند و آن را دوست داشته باشم، به اجرای آن در هر مدیومی علاقمند هستم.

خط قرمزهای تلویزیون تا چه اندازه روند کار را با مشکل مواجه کرد؟ آیا در زمان پخش اتفاقی رخ نداد که از همکاری با تلویزیون پشیمان شوید؟

قصه ما در فصل اول در فضای نوجوانانه روایت می‌‌شد و چندان حساسیت برانگیز نبود. فکر می‌کنم چندین سکانس از کار ما درآورده شد که مدیران تلویزیون می‌گفتند به خاطر فضایی است که در آن زمان در کشور حاکم بود. بحث شهادت سردار سلیمانی و اتفاقات تلخ دیگری که در آن زمان رخ داد، به شدت فضا را متاثر کرد و چند سکانس سریال بود که از نظر آنها مناسب آن زمان نبود. به هر حال کمی از این موضوع دلگیر شدم چراکه از نظر من آن صحنه‌ها حداقل می‌توانست در بازپخش‌ها دیده شود به هر ترتیب قواعد تلویزیون همین است و وقتی شما می‌پذیرید که با آن کار کنید، این بخش را هم باید بپذیرید.

 اگر خلافکاری از یک خطه کشور در فیلمی نشان داده شود، لزوما به این مفهوم نیست که کل مردم آن خطه خلافکار هستند. اکنون اگر هر خلافی را به یک شخصیت تهرانی نسبت دهید، به هیچکس برنمی‌خورد اما این موضوع تا به شهرستان می‌آید، تبدیل به یک بحران در کشور می‌شود.

البته همانطور که گفتم این داستان ممیزی‌داری نبود که در آن خودم را سانسور کرده باشم. دقیقا هر آنچه که فکر می‌کردم لازمه پرداختن به قصه بوده را کار کردم و با کمترین میزان ممیزی روبه رو شدم. اما نکته‌ای که حس می‌کنم خیلی به کارم لطمه زد، حذف لهجه بازیگر کرمانی؛ حسین شریفی بود که در این مجموعه نقش بیژن را بازی می‌کرد. به نوعی بعد از قسمت پنجم که پخش شد، ظاهرا جرقه‌هایی در شهر کرمان خورده بود که به گوش مسئولان تلویزیون رسید و این موضوع مقداری فضا را متاثر کرد و از ما خواستند که صدای حسین شریفی را دوبله کنیم. من مخالف این موضوع بودم و در برابر آن مقامت کردم اما بی‌فایده بود و می‌گفتند این اتفاق می‌تواند به یک شر دیگری همچون مجموعه وارش تبدیل شود.

اساسا در این زمینه ما دچار یک مسئله جدی فرهنگی هستیم که باید آن را حل کنیم. اگر خلافکاری از یک خطه کشور در فیلمی نشان داده شود، لزوما به این مفهوم نیست که کل مردم آن خطه خلافکار هستند. اکنون اگر هر خلافی را به یک شخصیت تهرانی نسبت دهید، به هیچکس برنمی‌خورد اما این موضوع تا به شهرستان می‌آید، تبدیل به یک بحران در کشور می‌شود. در واقع این موضوع یکی از مسائلی است که به‌جای اینکه ما آن را حل کنیم، به‌گونه دیگری عمل می‌کنیم. البته من فکر می‌کنم مسئولان تلویزیون به خاطر مسئله مجموعه وارش نگران شدند که مبادا در این اوضاع ملتهب کشور، مسئله جدیدی به خاطر لهجه کرمانی حسین شریفی ایجاد شود.

اعتراض من این بود که این بازیگر قبل از این سریال هم با همین لهجه در فیلم "۲۱ روز بعد" و" ۲۳ نفر" به ایفای نقش جدی پرداخته است بنابراین چرا ما باید یک بازیگر را که از معدود بازیگران شهرستانی‌مان بوده و موفق هم بوده، به خاطر یک فرهنگ غلط محدود کنیم.

برای من کارگردان که برای این مسئله زحمت کشیده بودم و انتخابمم به خاطر اورجینال بودن این آدم بود، دوبله کردن صدای او، تصمیم عجولانه‌ای بود. من پیشنهاد دادم که به جای این کار حسین شریفی را به یک برنامه پربیننده دعوت کنید تا درباره نقش خود حرف بزند تا به این طریق مسئله را حل کنیم. اکنون سریال آقای تبریزی با آن همه هزینه میلیاردی عجیب و غریب چرا باید توقیف شده و پخش نشود؟ این یک مسئله فرهنگی است که باید آن را حل کنند چراکه به این صورت فیلمساز را از تنوعی که می‌خواهد در انتخاب بازیگران و پرداخت قصه داشته باشد، محروم می‌کنیم.

خیلی کم آثاری داریم که در آنها بار داستان را بچه‌ها به دوش بکشند

با دیدن کارهای شما می‌توان به علاقه شخصی نسبت به حوزه کودک پی برد. دغدغه کار کردن در این حوزه از کی و چطور به وجود آمد؟

کارهای من اصولا درباره کودک و نوجوان نیست. حتی درباره سریال از سرنوشت هم نمی‌توان گفت که برای مخاطب کودک و نوجوان ساخته شده است. کما اینکه آنها هم قشری از مخاطبان ما هستند. فیلم ساختن درباره مسائل کودکان به صورت ناخودآگاه از ابتدای فیلمسازی من و حتی زمانی که فیلم کوتاه می‌ساختم، وجود داشته است. در واقع باورپذیری و میزان همذات‌پنداری که مخاطب با بازیگر کودک و نوجوان دارد، به دیده شدن اثر کمک می‌کند.

یعنی اساسا مخاطب بی‌پرده و بدون قضاوت با آن مواجه می‌شود و به شدت آن را باور می‌کند. اتفاقی که در سینمایی ۲۱ روز بعد افتاد و فکر می‌کنم در مورد دو کودکی که وزنه اصلی قصه ما در فصل اول این سریال هستند نیز رخ داده است. به نوعی از فیدبک‌هایی که از مردم گرفته‌ام، می‌بینم که چقدر مردم بچه‌ها را دوست دارند و چقدر جذب قصه آنها شدند. به شخصه فکر می‌کنم یکی از دلایل آن این باشد که بچه‌ها خیلی به خودشان نزدیک هستند و ادا و اطوار درنمی‌آورند. به نوعی فضای اورجینالی که آنها دارند به کارگردان این فرصت را می‌دهد که آنها را به شکلی که خودش می‌خواهد دربیاورد. به نوعی این قابلیت و انعطاف‌پذیری در بچه‌ها وجود دارد. درباره بازیگر بزرگسال هم نه اینکه نباشد ولی خیلی کمتر است. یک بازیگر بزرگسال وقتی از یک مدل بازی کردن نتیجه گرفت، تمایل دارد که آن مدل را تکرار کند و این کار سختی است که شما بخواهید کلیشه‌های همیشگی و متدی که در آن موفق بوده را بشکنید و مدل جدیدی را طراحی کنید.

برخی از فیلمسازان معتقدند که انتخاب قهرمان داستان از بین کودکان و خانم‌ها به دیده شدن و فروش یک فیلم خیلی کمک می‌کند؟

به شخصه خیلی به این حرف اعتقاد دارم. گرچه حداقل تلویزیون و سینمای ما خیلی این حرف را باور ندارد و خیلی کم شاهد آثاری هستیم که در آن بار داستان را بچه‌ها به دوش بکشند. به نوعی اعتمادشان به این ماجرا کم است. یادم می‌آید زمانی که این کار را شروع می‌کردیم، خیلی از کارشناس‌های تلویزیون می‌گفتند قصه از قسمت سه و چهار که بچه‌ها می‌آیند می‌افتد و ضعیف می‌شود اما در عمل وقتی کار پخش شد، دیدیم که اتفاقا از وقتی بچه‌ها می‌آیند، مخاطب تازه‌ای به کار اضافه می‌شود. یعنی مخاطبان پیگیرتر و جدی‌تر به سریال جذب می‌شدند. من حداقل درباره نتایجی که تا به حال از کار خودم گرفتم واقعا این احساس را دارم که بچه‌ها به شدت دنیای اورجینال‌تری دارند و باورپذیرتر هستند. به نوعی کودکان دنیایی دارند که می‌شود با آن رویاها را شکل داد و از تبعات آسیب‌های اجتماعی بیشتر در زندگی آنها کم کرد. اگر این موضوع به تناسب در پرده سینما و تلویزیون نشان داده شود، می‌تواند چنین اثری داشته باشد.

 طبقه متوسط در حال از بین رفتن است

اکنون وقتی به آثار سینما و تلویزیون نگاه می‌کنیم، در برخی آثار تاکید بسیاری روی فقر طبقه پایین جامعه و در برخی دیگر طبقه ثروتمند تصویر می‌شوند. به نوعی قشر متوسط جامعه در آثار دیده نمی‌شوند. این موضوع را چطور ارزیابی می‌کنید؟

حداقل خودم چنین دیدگاهی ندارم که این مسئله آگاهانه باشد یا اینکه برنامه‌ای از قبل هدایت شده برای آن در نظر گرفته باشند. در واقع چهارچوب‌های دراماتیک قصه است که تعیین می‌کند ما چه تقابلی را بین شخصیت‌های داستان ایجاد کنیم. در رابطه با سریال از سرنوشت نیز باید بگویم که ما در این سریال با هر سه قشر فقیر، متوسط و ثروتمند مواجه هستیم. البته این اتفاق خیلی آگاهانه رخ نداده بلکه نیاز دراماتیک قصه چنین مختصاتی را رقم زده است.

اساسا فکر می‌کنم تقابل فقر و غنا یکی از جذابیت‌های سینما بوده و یکی از پررنگ‌ترین مسائل جامعه به شمار می‌آید. یعنی باتوجه به اتفاقات سال‌های گذشته و اشتباهات جدی اقتصادی که در کشور اتفاق افتاده، شکاف طبقاتی زیاد شده و طبقه متوسط در حال از بین رفتن است. به نوعی به طور وحشتناکی طبقه متوسط یا در حال تبدیل شدن به فقر مطلق هستند یا اینکه به پولدار جدی تبدیل شده‌اند.

تفاوت ما با یک جامعه اروپایی این است که در اروپا به هر شکلی طبقه متوسط را حفظ می‌کنند تا جامعه از هم نپاشد ولی ما عملا برخلاف آنها عمل می‌کنیم. به نوعی سینما هم از مسائل جامعه تاثیر می‌پذیرد و شاید به همین دلیل اکنون کمتر شاهد قشر متوسط در آثار هستیم

بنابراین اگر از این به بعد به صورت جدی‌تر شاهد قشر متوسط نباشیم، واقعا جای تعجبی ندارد. این فضایی است که خود کشور با تصمیمات غلطی که به لحاظ اقتصادی گرفته، به وجود آورده است. به عنوان مثال در همین جهش دلاری که در سال گذشته رخ داد، ما یک ریزش جدی در قشر مخاطبانی داشتیم که می‌توانستند زندگی معمولی داشته باشند ولی الان برای اینکه بتوانند خرج و مخارج زندگی‌اشان را تامین کنند، به سه شیفت کار کردن رسیده و ناگهان تبدیل به طبقه فرودست جامعه شده‌اند. از سوی دیگر عده‌ای که سرمایه‌ خود را تبدیل به دلار و چیزهای دیگر کرده بودند، ناگهان سرمایه آنها چند برابر شده و به این صورت فاصله بین طبقات زیاد شده است.

در واقع تفاوت ما با یک جامعه اروپایی این است که در اروپا به هر شکلی طبقه متوسط را حفظ می‌کنند تا جامعه از هم نپاشد ولی ما عملا جامعه را به سمتی می‌بریم که احتمالا در نهایت این تقابل اتفاق می‌افتد. خب سینما هم از مسائل جامعه تاثیر می‌پذیرد.

دیگرخواهی از حلقه‌های گمشده جامعه ایران است

نشان دادن طبقه پرورشگاهی در شرایط کنونی کشور که مردم با مشکلات شدیدی در حوزه اقتصادی مواجه هستند، با چه هدفی انجام شده؟

اگر دقت کرده باشید تمرکز اصلی قصه از سرنوشت اصلا روی پرورشگاه نیست. یعنی در فصل اول ما بستر پرورشگاه را برای درام قصه می‌بینیم ولی مسئله اصلی و تمرکز اصلی داستان روی رفاقت دو پسر قصه است. به عنوان مثال جایی که پسر داستان ما به خانه پدر و مادر جدید خود می‌رود، می‌بینیم که به خاطر رفاقت خود با هاشم به پرورشگاه برمی‌گردد و رفاقت را ادامه می‌دهد. همچنین در فصل دوم دو پسر از پرورشگاه بیرون می‌آیند و در مشکلاتی می‌افتند که خود جامعه برای آنها به وجود آورده است و در ادامه دیگر نشانی از پرورشگاه نیست.

مسئله اصلی این قصه واقعا پرداختن به بچه‌های پرورشگاه نیست، یعنی اگر قرار بود به این صورت باشد، حتی آن اتفاق دراماتیک می‌توانست غلط تفهیم شود. تمرکز اصلی مجموعه روی بحث رفاقت است.

وقتی فیلمنامه این مجموعه را می‌خواندم، به نظرم رسید یکی از حلقه‌های ارزش‌های گمشده جامعه نیمه مدرن امروز ایران که همه را به سمت فردگرایی سوق می‌دهد که خودت از پدر و مادرت هم مهمتری و هرکس دیگری در درجه بعد از تو قرار می‌گیرد، در این قصه به آن پرداخته شده است. در واقع این قصه به دیگرخواهی و ارزش‌هایی که در رفاقت عمیق وجود دارد، تاکید می‌کند.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز