نوام چامسکی در گفتوگو با AFP مطرح کرد:
مساله آمریکا کنترل منابع انرژی خاورمیانه است نه الزاما تصاحب آن/ عمل ترامپ ترور نبود، اقدام جنگی بود/ آمریکا تحملِ ایران مستقل را ندارد
فیلسوف مشهور آمریکایی میگوید: برای مردم رنجدیده منطقه غرب آسیا (سپهبد) سلیمانی قهرمان مبارزه با داعش است. وقتی ارتش عراق که تحت نظر آمریکاییها تعلیم دیده بود، در برابر داعش یکی پس از دیگری شهرها را تسلیم آنها کرد و اربیل پایتخت اقلیم کردستان در آستانه سقوط بود این سلیمانی و نظامیان شیعهی تحت امرش بودند که کشور عراق را از شر داعش نجات دادند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، در نخستین ساعات روز جمعه 13 دیماه 98 که خبر حملهی بزدلانه ارتش آمریکا به فرماندهان محور مقاومت به جهان مخابره شد، جهان شاهد شوکی بزرگ بود. حاج قاسم به شهادت رسیده بود و دنیا را با خون خود در حیرتی رعبآفرین فرو برده برد. حیرتی که امید میبرد و تاریکی میافزود، چه اهل اشارات نیک میدانستند که نام سردار سلیمانی برای منطقه و مردم و نظام ایران یعنی چه؟ بسیاری از تحلیلگران که از همان آغاز تصریح کردده بودند که بعید است تا سالها خبری به این مهمی در جهان بپیچد، بر این باور بودند که ترور سرداران جبهه مقاومت و جایگاه رفیع آنها نزد دولتها و ملتهای منطقه چیزی بیش از یک ترور است. آمریکا به سرکردگی ترامپ که پیشتر هم نشان داده بود از هیچ عمل غیراخلاقی و حقوقیای ابا ندارد، در قماری تمامعیار یکی از مهمترین اشخاص منطقه را هدف حمله قرار داد. این عمل که تهورش تنه به نابخردی میزند چنان بر جهان گران آمده بود که حتی عربستان سعودی؛ متحد درجه یک عرب آمریکا و شریک نظامی و نفتی آنها در لحظه اول حاضر به حمایت از آن نشد. در واقع در منطقه هیچکس از این اقدام خشنود نبود چه همه میدانستند که سلیمانی یعنی چه؟ اما رِژیم صهیونیستی تنها دولتی بود که شادمان از این حجم از درندگی از کاخ سفید تقدیر کرد. واقعیت این است که حتی اگر شواهدی هم به دست نیاید که این رژیم در ترور سپهبد سلیمانی چه از نظر اطلاعاتی و نظامی به آمریکا کمک کرده است، بیتردید وجود این رِژیم به لحاظ مبنایی محل اختلاف جدی ایران و آمریکاست. نوام چامسکی، فیلسوف و زبانشناس آمریکایی، در گفتگویی با AFP (آژانس خبری فرانسه) به بررسی تاریخی تنش میان ایران و آمریکا پرداخته است.
چامسکی با اشاره به رویداد هولناک ترور سپهبد سلیمانی و دلالتها و پیامدهای آن گفت: "این؛ یک عمل جنگی است؟ چه بسا بتوانیم در مورد این عمل آمریکا دچار ترِدید شویم که آیا با یک تروریسم بینالمللی از سر بیدقتی مواجهیم یا نه. به نظر میرسد که تصمیم ترامپ؛ مقامات بلندپایه پنتاگون را که دستور گرفته بودند تا گزینهها و زمینههای عملی این برنامه را بررسی کنند، وحشتزده کرد. اگر بخواهیم شرایط را بهتر درک کنیم باید از خود بپرسیم که ما در وضعیتی مشابه و قابل قیاس چه عکسالعملی از خود نشان میدادیم. تصور کنید که ایران دومین مقام لشگری ایالات متحده امریکا را در جایی نزدیک فرودگاه مکزیکو سیتی همراه با بسیاری دیگر از فرماندهان امریکایی و فرماندهان نظامی متحدان امریکا با موشک ترور میکرد. فکر میکنید واکنش ما در برابر این اقدام چه میبود؟ اینکه دریابیم که وضعیت خیالی تصویر شده و همچنین بهانه امریکا برای ترور وحشیانهای که میخواست از رهگذر آنها از تبعات آن دربرود، به مجرد اینکه تحت بررسی و معاینه دقیق قرار بگیرد، فرو میریزد، برای ما کافیاست.
(سپهبد) سلیمانی نه تنها در ایران بلکه در سراسر منطقه چهرهای شاخص و محبوب بود. کارشناسان سیاسی آمریکاییِ حوزه ایران هم به خوب یبه این معنا واقف هستند. یکی از برجستهترین ِاین کارشناسان یعنی "ولی نصر" که بیهیچ شکی از (سپهبد) سلیمانی بیزار بود، در جایی میگوید که عراقیها که شامل کردهای عراق هم میشود، او را نه شخصیت نفرتانگیزی که غرب سعی میکرد از او در اذهان مردم منطقه بسازد بلکه برای مردم رنجدیده منطقه غرب آسیا؛ قهرمان مبارزه با داعش است. آنها هرگز فراموش نکردهاند و فراموش هم نمیکنند وقتی ارتش یال و کوپالدار عراق که تحت نظر آمریکاییها تعلیم دیده بود، در برابر داعش یکی پس از دیگری شهرها را تسلیم آنها کرد و اربیل پایتخت اقلیم کردستان در آستانه سقوط بود این (سپهبد) سلیمانی و نظامیان شیعهی تحت امرش بودند که کشور عراق را از شر داعش نجات دادند. این اصلاً مساله کوچکی نیست."
وی در ادامه با اشاره به برخی از مهمترین ریشههای تاریخی نزاع ایران و آمریکا افزود: "اینکه در پس زمینه این نزاع چه میگذرد و دلایل بروز آن چیست، چندان پنهان نیست. کنترل و تصاحب منابع عظیم انرژی در خاورمیانه مدتهای زیادی است که به اصل اولیه سیاست خارجی ایالات متحده در قبال کشورهای منطقه بدل شده است: دقت کنید که مساله ضرورتا استفاده از این منایع نیست بلکه دعوا بر سر کنترل آنهاست. در دوران پس از جنگ جهانی دوم ایران همواره در کانون این سیاست آمریکا در قبال منابع انرژی قرار داشت ولی انقلاب اسلامی و گریز ایران از چنگ آمریکا امری نبود که آمریکاییها بتوانند آن را تحمل کنند. رد پای این حرص و طمع را میتوان تا 1953 وقتی که بریتانیا نتوانست در برابر خواست دولت وقت ایران در استفاده از منابع خودش مقاومت کند لذا از آمریکا در مقام قدرتی جهان درخواست کرد تا برای مدیریت مساله و عملیات استخراج نفت از سوی بریتانیاییها وارد معرکه شود، دید. این بود که بریتانیا علیرغم بیمیلی پای آمریکا را به این بازی کشاند. چنین کاری به آن معنا بود که بریتانیا بخشی از منافع مستعمرات خود را تسلیم امریکا کرده و در برابر شریک جوان خود مدیریت مناسبات جهانی سهم خود را تقلیل داده است.
ژنرال آیزنهاور با طراحی و ترتیب دادن یک کودتای نظامی، نظام پارلمانی ایران را ساقط و شاه مخلوع را دوباره بر سر کار گمارد و به این ترتیب آنها ضمن برگردان وضعیت به حال سابق، چهل درصد از تولید نفت ایران را در ازای خدمتی که به بریتانیا کرده بودند، به یغما بردند. در این وضعیت که نارضایتی عمومی از شاه رو به تزاید بود، شاه مورد حمایت آمریکا تنها راه چاره را در تشکیل ماشینهای کشتار اهریمنی دید. او که مرتباً از سوی سازمانهای دیدهبان صلح جهانی متهم به استفاده بیحد و حصر از خشونت میشد، دائماً با پشتگرمی به آمریکا که ایران را در کنار دیکتاتوری موروثی آلسعود و اسرائیل به کانون سیاسی و امنیتی منطقه بدل کرده بود، کمترین پاسخگوییای به این موارد نداشت. در واقع چنین وانمود میشد که ایران و اسرائیل در جنگ تمام عیار هستند ولی در حقیقت چنانچه اسناد محرمانه پس از سقوط شاه برملا کردند این دو همکاریهای رده بالا و گستردهای در مقام متحدان منطقهای ایالات متحده داشتند. حتی ارتباطات میان اسرائیل و عربستان سعودی اکنون که بیش از همه و در مقام متحدان منطقهای دولت دونالد ترامپ که کوشیده تا آنها را پایگاههای اصلی خود در منطقه قرار دهد، فاش میشود.
دولت کارتر که قویاً از شاه تا واپسین لحظه حمایت میکرد مقامات بلندپایه آمریکایی نظیر هنری کسینجر، دیک چینی و دونالد رامسفلد از بزرگتذین و معترترین دانشگاههای آمریکایی فراخوانده شدند تا شاه ایران را در برنامه اتمیاش کمک و یاری کنند.
جالب است که دولت کارتر حتی بعد از اینکه متوجه شده بود شاه ایران در پی سلاح اتمی بود بازهم دست از یاری او برنداشت. وقتی که جمیعت شگفتانگیز علیه شاه در خیابانها در حال تظاهرات بودند و خروج او از قدرت و کشور را میخواستند، دولت کارتر سراسر مات و مبهوت و مردد مانده بود که با این موج ایجاد شده چه باید کرد. در این میان سفیر اسرائیل اوری لوربان به کارتر پیشنهاد میکند که تهران را به راحتی میتوان با خشونت و کشتار تصرف کرده و ورق را به نفع شاه برگرداند. اما واقعیت این است که این ایده هم مؤثر واقع نشد. بعد از آنکه انقلاب ایران به پیروزی رسید، صدام حسین با حمایت تمام عیار آمریکا به ایران حمله کرد و بعد هم در اقدامی سراسر بیرحمانه از بمبهای شیمیای علیه ایران و کردهای عراق استفاده کرد. ریگان هیچگاه زیر بار این امر نرفت و حاضر نشد تا دولت عراق را محکوم کند. در نهایت دولت ایالات متحده؛ نیروی دریایی بیشتری به خلیج فارس برای حمایت از مواضع عراق پس از آنکه آمریکا از ناو وینسز با شلیک موشک؛ یک هواپیمای مسافربری ایرانی را مورد هدف قرار داده و 290 نفر را درجا کشت، فرستاد. پس از این وقایع بود که دولت بوش با فراخواندن برخی از محققان دولت بعث عراق برای فراگیری و توسعه صنعت هستهای عملاً ایران را در برابر خطری بزرگ قرار داد."
این فیلسوف و نظریهپرداز سیاسیِ آمریکایی در ادامه با اشاره به اینکه تمام تلاش آمریکا در منطقه و خاصه در تقابل با ایران بر روی حفظ مناقع اسرائیل متمرکز است، ادامه داد: "تنش و منازعه آمریکا که در سالهای اخیر بر روی برنامه هستهای ایران متمرکز شده بود بدون وقفه در این سالها ادامه پیدا کرده است. منازعات فوق دستکم در مقام نظر و روی کاغذ با انعقاد برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) در سال 2015 به پایان رسید. در این قرارداد بینالمللی که به تأیید شورای امنیت هم رسید، ایران بر سر کاهش برخی فعالیتهای اتمی خود در قبال تعلیق بخشی از تحریمها با شش قدرت جهانی به توافق رسید. آژانس بینالمللی اتمی بارها تاکید کرده که ایران تمام تعهداتش را در تمام بندهای متعهد شده انجام داده و جالب است که آژانس امنیت و اطلاعات ملی آمریکا هم این را تأیید کرده است. پرسشی که اکنون در این میان مطرح است آیا همانقدر که ایران به برجام متعهد بوده، آمریکا هم نسبت به آن تعهد داشته است؟ مشخصاً نه! برجام تصریح میکند که تمام طرفهای قرارداد ملزم هستند که به هیچ روی مانع مشارکت ایران و بهرهمندی او از منافع اقتصاد جهانی نشده و دسترسی ایران به کانالهای مالی را با مشکل مواجه نکنند. دونالد ترامپ مدعی است که خروج او از برجام و نقض آن کوششی است برای مذاکرات پیشرفتهتر و جامعتر. اما اگر ترامپ در پی ممانعت از دستیابی ایران به سلاح هستهای است خیلی ساده میتواند در منطقه غرب آسیا یک منطقه عاری از سلاح هستهای شامل اسرائیل و دیگران اعلام کند. چنانکه قبلتر هم من بحث کردم این مساله کاملاً راهحل سر راستی دارد. حمایت کشورهای منطقه از این پیشنهاد هر روز در حال افزایش است. دولتهای عرب که از مدتها پیش این طرح را پیشنهاد کرده و بر آن پافشاری کرده بودند با حمایت جدی و محکم ایران و کشورهای عضو عدم تعهد مواجه شدند. حتی اروپا نیز از این طرح حمایت میکند. ولی در واقع تنها یک مانع بر سر راه است: ایالات متحده. هر وقت که پای معاینه و بازرسی از زرادخانه موشکی اسرائیل باشد، یا حتی پذیرش اینکه در اسرائیل چنان اسلحهای وجود دارد گرچه هیچ تردیدی در این امر وجود ندارد که اسرائیل مملو از بمب اتمی است. دلیلش ساده است: تحت قوانین ایالات متحده و مشخصاً قانون سایمینگتون، پذیرش اینکه اسرائیل دارای سلاح اتمی است هرگونه کمک مالی و نظامی به آن را ممنوع خواهد کرد. موضوع دیگری که علاوه بر اینها وجود دارد، این است که بهانه آمریکاییها برای حمله به عراق که توسط متحدینش ازجمله بریتانیا و با استناد به ماده 14 قطعنامه 687 شورای امنیت صرفاً برای این طراحی شد که اسرائیل را از نظر اتهام همگان دور کنند."