چاپ دوم "سقراط، عیسی، بودا؛ سه آموزگار زندگی" در بازار کتاب
کتاب "سقراط، عیسی، بودا؛ سه آموزگار زندگی" نوشته "فردریک لونوآر" به چاپ دوم رسید.
به گزارش خبرنگار ایلنا، مردان بزرگ هم حیاتشان الهامبخش است و هم مرگشان روزنهای برای نظاره به حقیقت میگشاید. چنین شخصیتهایی حیاتشان مجرایی رو به سوی دانایی است و مرگشان فقدان نوری است که در خلا آن تاریکی بازمیگردد. اما آنچه در مورد چنین کسانی محل تامل است مرگ دلیرانه آنان است. حتی این مرگ دلیرانه تا بدان جا بر سر زندگی آنان سایه پراکنده که آنچه از امثال سقراط و عیسی و بودا به یاد مانده همین دم واپسین انتخاب است. همین دمی که بناست در آن انتخابی نهایی و سرنوشتساز صورت گیرد. همین انتخاب است که در نهایت قهرمان را به کام مرگ میکشد. چنین مرگی از سر اعتصامی است که راه را برای تعیین درست زندگی دیگران میگشاید. چنان که گویی از این مرگ است که دیگران اشارتی برای درست زیستن مییابند. اهمیت وجودی چنین شخصیتهایی به این سبب محل توجه قرار گرفته است که تامل در زندگی آنها رویکردی انتزاعی به زندگی نیست بلکه چون از رهگذر زیستن دلیرانه آنان؛ ذات خود زندگی در مقام امری زنده و همچنین ذات آدمی به مثابه موجودی که وجودش و فهم او از خویشتن در مشارکت فعالانه با زندگی سرشته میشود، زندگی و مرگ آنان واجد ارزش نظری است.
کتاب"سقراط، عیسی، بودا؛ سه آموزگار زندگی" کوششی است برای روایتی اگزیستانسیالیستی از زندگی کسانی که هر یک به نوعی در بزنگاهی خطیر میان "بودن و داشتن" با گزینش قهرمانانهیِ بودن، ما را به چالشی عمیق در برابر پرسش از نسبت خودمان با زندگی دعوت میکنند.
این کتاب که تالیف فردریک لونوآر است، در پنج بخش و 18 فصل با ترجمه قدرتالله مهتدی از سوی نشر فرزان روز به چاپ دوم رسیده است.
در پیشگفتاری که با عنوان "بودن و داشتن" که به معنایی مبنای نظری اثر نیز است، آمده:
پول و تحصیل دارائیهای مادی تنهای وسایلی بیش نیستند، که یقینا ارزشمندند اما هیچگاه به خودی خود هدف نیستند. تمایل به تملک در ذات خودش سیریناپذیر است و زاینده سرخوردگی و خشونت است. موجود انسانی چنان ساخته شده است که لاینقطع آرزوی داشتن چیزی را که ندارد دارد، حتی اگر به بهای ستاندن آن از نزد همسایهاش باشد. آری، همین که نیازهای مادی اساسی انسان- خوراک و سرپناه و وسایل نیکو زیستن- تامین گردید، وی نیاز دارد که برای داشتن رضایت خاطر و به تمامی انسان شدن به منطقی دیگر جز منطق "داشتن" روی بیاورد، که همانا منطق "بودن" است.