نویسنده کتاب «اجراهای اعتراضی زنان قاجار» مطرح کرد:
در تاریکترین دوران تاریخی اتفاقات روشنی در اندرونیها میافتاد/ بخش مهمی از تاریخ نمایش در اندرونیها جا مانده است/ تلاش زنان برای به چالش کشیدن تکصدایی دوره قاجار
آلما گشتاسب، نویسنده و پژوهشگر کتاب «نمایشگران پردهنشین: اجراهای اعتراضی زنان قاجار» نمایشهای زنانه در دوره قاجار را کنش اعتراضی زنان نسبت به قواعد جامعه پدرسالار قاجاری خواند و گفت: لحن اعتراضی زنانه نهفته در این بازیها کاملاً درونی و برآمده از تجربه زیست زنانه است و زنان در میان این محدودیتها، در زندگی روزمرهشان صاحبان قدرت را به نقد میکشانند.
آلما گشتاسب، نویسنده و پژوهشگر کتاب «نمایشگران پردهنشین: اجراهای اعتراضی زنان قاجار»، در گفتگو با خبرنگار ایلنا، پرسش اصلی این پژوهش را این دانست که «آیا میتوان در نمایشهای شادیآور زنانه دوره قاجار، نوعی کنش و اعتراض زنانه را به وضعیت نامناسب زنان در آن دوران جستوجو کرد؟» و گفت: هدف غایی این بود که نشان دهیم رگههایی از اعتراض و کنش اعتراضی را در این نمایشها میتوان یافت.
«نمایشگران پردهنشین: اجراهای اعتراضی زنان قاجار» کتابی پژوهشی از آلما گشتاسب است که به تازگی از سوی پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات منتشر و پخش شده است. به بهانه انتشار این کتاب و موضوعی که به آن پرداخته یعنی نمایشهای زنانه دوره قاجار با گشتاسب گفتگو کردیم که مشروح آن را میتوانید در ادامه بخوانید.
تحلیل نمایشها و بازیهای شادیآور زنانه در دوره قاجار
گشتاسب با اشاره به اینکه در این کتاب کوشیده به پرسشهایی مانند اینکه این نمایشها، چقدر قابلیت خوانشی فمینیستی باختینی را دارند؟، آیا رگههایی از خودآگاهی زنانه در این نمایشها هست؟ و آیا نمایشنامههای شادیآور زنان را میتوان واجد زبان زنانه دانست؟ پاسخ دهد، گفت: برای پاسخ دادن به این پرسشها، پژوهش را با روش اسنادی و تحلیل محتوایی در چهار فصل تدوین کرده و نگاشتهام.
او با تشریح اینکه در این کتاب در دو سطح محتوایی و شکلی به تحلیل نمایشها و بازیهای شادیآور زنانه در دوره قاجار پرداخته است، گفت: فصل اول با عنوان «زنان قاجاری: محبوس اندرون»، میکوشد بر اساس منابع تاریخی، سفرنامهها و آثار تحلیلی سیاسیـاجتماعی تصویری از زنان در عهد قاجار ارائه دهد، ولی ارائه چنین تصویری، برخلاف ارزشهای علمی آن به ابعاد خاصی از مسائل زنان محدود میماند و نمیتواند به عمق بسیاری از مسائل دیگر زنان در آن دوران رسوخ کند.
این نویسنده و پژوهشگر ادامه داد: در فصل دوم با عنوان «کارناوال پنهان: قیام در اندرون»، چارچوب تحلیل معرفی و مبانی تحقیق شرح داده شد. در فصل سوم، «نمایش شادی: گسستن از اندرون»، نمایشها معرفی و تلاش میشود عناصر، قواعد و ویژگیهای این نوع نمایشها توضیح داده شود. در نهایت، در فصل چهارم تحت عنوان «کارناوال زنانه: آتش در اندرون» نمایشها از نظر محتوایی و شکلی تحلیل و بررسی شده است.
فقدان پژوهش درباره مهمترین سنت نمایشی زنان ایران، نوشتن از نمایشهای زنانه را دشوار کرده
او همچنین با تاکید بر اینکه «مسائل مربوط به زنان جزو دغدغههای مهم جامعه ایرانی است که در سالیان اخیر مورد مناقشه اقشار مختلف اندیشمندان بوده و تبدیل به نوعی جدال ایدئولوژیک شده است» گفت: ترمیم و بازسازی این هویت بحرانزده نیازمند نگاه دقیق و عاری از سوگیری به گذشته است؛ بنابراین بهمنظور انجام یک پژوهش بیطرفانه، باید از تقدیس گذشته یا تاریک پنداشتن مطلق آن پرهیز کرد و به بررسی واقعبینانه زندگی زنان در سنت ایرانی پرداخت. از اواخر قرن نوزدهم و آشنایی ایرانیان با غرب، جامعه ایرانی شاهد تقابل و کشمکش بین طرفداران سنت و مدرنیته بوده و این رویارویی بهخصوص در مبارزه برای نحوه ساختن هویت جدید برای زن ایرانی بازتاب قابلتوجهی یافته است. از اینرو، طرفداران افراطی تجدد، سنت را تمام و کمال ناکارآمد دانستند و هویت جدیدی را بر اساس ارزشهای عام مدرنیته برای زنان تعریف کردند. از طرف دیگر، سنتگرایان با تقدیس گذشته، خواهان بازگشت به هویت اصیل زن ایرانی هستند.
گشتاسب با بیان اینکه «با در نظر گرفتن اینکه در رابطه با زندگی روزمره زنان ایرانی و بهویژه نمایشهای خصوصی زنانه در دوره قاجار پژوهشهای اندکی انجام شده است، انجام مطالعات جامعهشناختی بیطرفانه در این حوزه ضروری است» درباره پژوهش «نمایشگران پردهنشین: اجراهای اعتراضی زنان قاجار»، گفت: مسائل زنانه همیشه برای پژوهش، مساله جذابی بوده است به ویژه در کشوری که زنان علیرغم اتفاقات خوب، همواره در حاشیه هستند. در طول تاریخ، زنان همیشه مجبور به پنهان کردن هویتشان بودهاند تا آنچه هستند را نشان ندهند. وقتی با این نمایشهای زنانه در حد اشارهای کوتاه در کتابی از آقای جواد انصافی خواندم، برایم جالب بود که زنان ایرانی در دوره قاجار یا قبل از آن با وجود همه محدودیتها چطور توانستند این نمایشها را اجرا کنند.
این نویسنده و پژوهشگر با تاکید بر اینکه «در این پژوهش با توجه به خلأ ذکر شده به بررسی یکی از ابعاد زندگی روزمره بخشی از زنان ایران در دوره قاجار پرداختم تا با شناخت تاریخی که از گذشته زن ایرانی بهدست میآید، بتوانیم با رویکرد متفاوتی به تبیین نمایشهای خصوصی دوره قاجار بپردازیم» گفت: در واقع، پژوهش پیشرو، بازخوانی یکی از ابعاد زندگی زن ایرانی در دوره قاجار است که هدفش بررسی چگونگی بازتاب آن در نمایشهای رایج آن دوران است. نقطه حرکت در این پژوهش، واقعیت اجتماعی یا بهعبارت دیگر، شرایط بیرونی حاکم بر زندگی و ذهنیت زنان قاجاری است. برای دستیابی به درکی همهجانبه از زندگی زنان دوره قاجار، حوزه نمایش انتخاب شده است تا از آن طریق زوایای گوناگون و لایههای پنهان و ناگفته زندگی آنان که بهصورت خودآگاه و ناخودآگاه در گردهماییهای زنانه خصوصی بازتاب یافته، کشف و بررسی شود. برای شناخت هویت جنسیتی زنان باید سازه اجتماعی جنسیت در جامعه ایرانی آن دوره را شناخت تا بتوانیم دنیای زنان و بازتاب آن در بازیهای نمایشی دوره قاجار را درک کنیم. سؤال ما از کیستی و هویت زنان دوره قاجار است و برای پاسخگویی به آن زندگی روزمره آنان را انتخاب کردهایم.
تئاتریهایی که نمایشهای زنانه دوره قاجار را «غیرجدی» قلمداد میکردند
گشتاسب با اشاره به موانع و محدودیتهای پیشروی این پژوهش، با تاکید بر اینکه «خیلی برای پیدا کردن منبع اذیت شدم. سراغ هر کسی میرفتم میگفتند این نمایشها چیز مهمی نبود و میخواستند خوش بگذرانند!» گفت: بسیاری از تئاتریها، نمایشهای ایرانی را آثار فاخری قلمداد نمیکنند اما در مورد نمایشهای زنانه ایرانی این نگاه بیشتر هم به چشم میخورد. یادم است وقتی با یکی از افرادی که سالیان سال است در حوزه نمایشهای ایرانی کار میکند صحبت میکردم گفت اینها {زنانی که نمایشهای ایرانی دوره قاجار را اجرا میکردند} صرفا میخواستهاند وقت بگذرانند و فکری پشت اجراهایشان نبوده است! این حرف خیلی برایم عجیب بود؛ مگر میشود کاری را انجام داد بدون اینکه پشت آن فکری باشد؟
این پژوهشگر و نویسنده، تصریح کرد: وقتی درباره این نمایشها میخواندم دیدم مضامین این نمایشنامهها و خرده نمایشها چیزهایی هستند که هنوز هم برای من زن امروزی و خیلیهای دیگر جای سوال است؛ مثل پدیده چندهمسری یا انتقاد به وضعیت اقتصادی. یا خیلی از تابوهایی که هنوز هم در جامعه مدرن ایرانی وجود دارد بنابراین شروع کردم به مطالعه درباره اینکه زنان در آن دوره در چه وضعیتی بودند و چه احساس نیازی باعث میشده زنان دست به چنین اتفاقهایی بزنند؟ بعد به این نتیجه رسیدم که انگار هر آنچه تماما در جامعه وجود داشته و به زنان آسیب میزده را به صورت عینی در محافل خصوصیشان اجرا میکردهاند.
نمود تابوهای اجتماعی و اقتصادی زنان در طنز تلخ نمایشکها
گشتاسب ادامه داد: بیشتر مضامین نمایشهای زنانه، بر اساس مسائل و مصائب زنانه بوده؛ مثل هوو، خواستگاری، ارتباط بیرونی زنان با همدیگر و... و مسائلی که زنان از آنها آسیب میدیدند. بخشهایی هم مربوط به قصههای عامیانه و اتفاقات روزمره بود. مثلا «آبجی صنم» ارتباط یک مادر و دختر را نشان میدهد که جامعه جبری اقتصادی را بر آنها وارد میکند و انتقاد این نمایشنامه از نبود امنیت اقتصادی و امنیت عاطفی، شامل همه زنان آن دوره میشده است. یعنی مسائلی که امروز هم بهعنوان مشکلی برای زنان به چشم میخورد.
او با اشاره به اینکه پشت تمام این نمایشها طنز اجتماعی تلخی وجود داشته است و نمایشگران، با استفاده از یکسری المانهای زنانه این دغدغهها را نشان میدادند و سعی در کم کردن آثار آن داشتند، گفت: شاید این اعتراضها نمود بیرونی چندانی نداشتند اما این نمایشها طنزی انتقادی بودند که منجر به اعتراضی نهفته نسبت به تابوهایی میشده که هنوز هم با خیلی از آنها درگیر هستیم.
بازنمایی جهان زنان قاجاری در نمایشهای شادیآور زنانه
او تصریح کرد: شاید وجه ظاهری این نمایشها، رقص و آواز و شادی بوده اما این ماجراها به نوعی بازنمایی زندگی شخصی هر کسی در آن مجالس شرکت میکرده هم محسوب میشد. این نمایشها بازنمایی جهانی بوده که زنان آن دوره در آن زندگی میکردهاند. برای همین برایم سوال شد که چرا تاکنون به این نمایشها پرداخته نشده است؟ در دورهای که فمنیسم هنوز در غرب پا نگرفته بود ما نمایشهایی زنانه با زبانی زنانه داشتیم. هرچند مخاطب مرد نداشتند اما خیلی زودتر از غربیها به جهان زنانه، ادبیات زنانه و نمایش زنانه دست پیدا کردیم.
گشتاسب یادآور شد: برای این پژوهش، روی زندگی رومزه زن ایرانی در دوره قاجار کنکاش کردم؛ چراکه زوایای زندگی روزمره این زنها در این نمایشها ورود پیدا کرده بود و در این گردهماییهای زنانه تمام ابعاد جامعه و زندگیشان را بروز میدادند. برای درک کامل آن شرایط باید نگاهی جامعهشناختی، روانشناختی و در عین حال نگاهی زنانه به این اتفاق میداشتم. در شروع کار، با انبوهی سوال روبهرو بودم؛ چرایی این نمایشها برای من جالب بود و این نگاه جامعهشناختی از خواندن اتفاقات آن دوره و نمایشها شکل میگرفت و نقشه راهی بود.
گشتاسب همچنین درباره تعداد، پراکندگی جغرافیایی و دوره زمانی دقیق این نمایشهای زنانه در دوره قاجار گفت: تعداد این نمایشها مشخص نیست؛ یعنی ما دقیقا نمیدانیم از کی شروع شده و چقدر از این نمایشها داشتهایم. چون سندهای مکتوبی نداشتیم و اطلاعات مربوط به این اجراها، بیشتر به شکل شفاهی و سینه به سینه به ما منتقل شدهاند. از طرفی، نسخههایی از این نمایشنامهها در شهرهای مختلف با همدیگر ارتباط دارند. مثلا نمایشی که در شیراز اجرا میشده با کمی تفاوت در تهران یا کرمان هم اجرا میشده و آن را مطابق با جغرافیا و شرایط زندگی خودشان تغییراتی میدادهاند.
در تاریکترین دوره تاریخی، اتفاقات روشنی در اندرونیها میافتاده است
او خاطرنشان کرد: نمیشود درباره تعداد و پراکندگی این نمایشنامهها و اجراها آمار دقیقی ارائه کرد اما به ضرس قاطع میتوانیم بگوییم این نمایشنامهها از دوران قاجار جزء لاینفک زندگی زنان بوده است. حتی در دوره صفوی هم این نمایشها را داشتهایم؛ در دوره صفوی چند نویسنده شاخص زن داشتیم که به نقد جامعه مردسالار آن دروه پرداختهاند که این شروعی برای تسری آگاهی به خانهها و تمام اندرونیها بوده است. تاریخ دقیق شروع این نمایشها را نمیدانیم اما میدانیم این نمایشها منجر به اتفاقاتی خوب مانند آگاهیبخشی به زنان شده است؛ به عبارتی، در تاریکترین دوره تاریخی، اتفاقات روشنی در اندرونیها میافتاده است.
گشتاسب با اشاره به اینکه در اغلب شهرها این نمایشها اجرا میشده است و خیلی از این نمایشکها را در خراسان، کرمان، شیراز، تهران و... داشتهایم، گفت: ضمن اینکه الزاما برای زنان طبقه مرفه نبوده است. همه طبقات اجتماعی به آن دسترسی داشتهاند چون به ملزومات خاصی نیاز نداشتند و با استفاده از کمترین وسایل داخل خانه نمایش را راه میانداختهاند. دور تا دور اتاق پنجدری مینشسته و شروع به اجرا میکردهاند و از میان همان زنان، آنهایی که صدای بهتری داشتند اجرا میکردند و بقیه هم در نمایش نقش داشتند. شاید در طبقات بالاتر به شکل مفصلتری اجرا میشده اما این نمایشها به ابزار صحنه، لباس یا گریم خاصی احتیاج نداشتهاند. ضمن اینکه چون در اندرونی و دور از چشم مردم بوده محدودیتی برای شرکت در آن وجود نداشته است؛ این نمایش میتوانسته در یک مهمانی زنانه، شکل بگیرد و تنها محدودیت، عدم حضور مردان بوده است.
این نویسنده و پژوهشگر تصریح کرد: ضمن اینکه معتقدم مضامین انتقادی مطرح شده در این نمایشها و اتفاقاتی که در صحنه رخ میداده چیزهایی نبوده که مرد آن دوران بتواند بربتابد. برای همین احتمالا مردان خیلی در جریان نبودند که چه چیزی در اندرونیشان در حال رخ دادن است.
تمرکز بر نقش تن زنانه و مبحث «نوشتار زنانه»
نویسنده و پژوهشگر کتاب «نمایشگران پردهنشین: اجراهای اعتراضی زنان قاجار» با تاکید بر اینکه موضوع پژوهش «نمایشهای زنانه و بازیهای شادیآور» دوره قاجار است که هم به وضعیت زنان در این دوران میپردازد و هم به مسائل هنری مرتبط با امور زنانه که در قالب یکی از ژانرهای نمایشی مرتبط با فرهنگ عامه عرضه شده است، توجه دارد، گفت: ویژگیهای محتوایی و شکلی این نمایشها و بازیهای شادیآور موجب شد که رویکردی باختینی - فمینیستی را برای روشنتر کردن زوایای پنهان این پدیده اجتماعی - هنری در پیش بگیریم که هم تصویر زنان آن دوران را بازنگری میکند و هم به خود زنان اجازه میدهد که با شناخت واقعی بتوانند، خود را ارزیابی کرده و تصویر درستتری از خود ترسیم کنند.
گشتاسب با اشاره به اینکه تلاش کرده تا در تحلیل این نمایشها بهطور خاص بر نقش تن زنانه و همینطور مبحث «نوشتار زنانه» متمرکز شود که معتقد است در این نمایشها، نمود بارزی دارد، گفت: مسئله اصلی جستوجوی هر نوع کنش اعتراضی و مطالبه حقوق زنان به شیوههایی متفاوت از مبارزات کلاسیک زنان برای دستیابی به حقوق خود است. سلطه فرهنگ خاص جنسیتی در طول قرنها، به گونهای در همه عرصهها رسوخ کرده که خود زنان هم در بسیاری از مواقع، القائات این فرهنگ مسلط را پذیرفتهاند و حتی آن را رواج دادهاند. در این پژوهش تلاش کردم یکی از مصداقهای توانایی زنان را از طریق خوانش نمایشهای زنانه قدر نهم.
او با تاکید بر اینکه «فقدان پژوهش درباره مهمترین سنت نمایشی زنان ایران، نوشتن از نمایشهای زنانه را دشوار کرده است» گفت: پژوهشگرانی چون علی بلوکباشی که نخستینبار، نمایشهای شادیآور زنان را جمعآوری کرد، بهرام بیضایی در کتاب نمایش در ایران، داوود فتحعلی بیگی در مقاله «تقلید زنانه، یک سنت نمایشی»، محمدحسن ناصربخت، حسین فرخی و ناصر عاشورپور به نمایشهای زنانه ایران پرداختهاند.
خاطرات ندیمه ناصرالدین شاه از نمایشهای زنانه درباری
گشتاسب ادامه داد: همچنین، خاطرات مونسالدوله از مهمترین منابع زنانه به جامانده از دوران قاجار است که داستانها و توصیفهای ارزندهای در باب تعزیههای زنانه، مجالس روضهخوانی زنانه، تقلیدها و نقالیهای زنان دارد. «مونس الدوله» ندیمه زنان ناصرالدین شاه در خاطراتش نمایشهای زنانه درباری را با جزئیات فراوانی شرح میدهد و جهان نمایشهای زنانه را به روشنی توصیف میکند. هرچند آن دسته از نمایشهای زنانه که در دربار اجرا میشدند، صاحب فضای فراختر و هم دارای امکانات بیشتری بودند و با شکوه بیشتری اجرا میشدند و تفاوت کمی با نمایشهایی که در خانهها اجرا میشدند، داشتند.
او یادآور شد: نویسنده، تصویری دقیق و اصیل از زندگی زنان آن عصر را به دست میدهد. زندگی زنانی که کل تفریح آنها در همین مجالس زنانه خلاصه میشد. بنابراین کتاب خاطرات مونس الدوله را باید یکی از مهمترین منابع برای مطالعه تاریخ نمایش این سرزمین دانست؛ تاریخی که بخش عمده آن در اندرونیها جا مانده و به سختی میتوان از چندوچون آن خبردار شد.
گشتاسب یادآور شد: در سالهای اخیر، پایاننامهها و مقالاتی هم در اینباره نوشته شدهاند که هیچکدام اقبال کتاب شدن نداشتهاند و به همیندلیل، کمتر در دسترس هستند.
کنش اعتراضی زنان نسبت به قواعد جامعه پدرسالار قاجاری
او با اشاره به اهمیت این نمایشهای زنانه در دوره قاجار آن را کنش اعتراضی زنان نسبت به قواعد جامعه پدرسالار قاجاری خواند و گفت: لحن اعتراضی زنانه نهفته در این بازیها کاملاً درونی و برآمده از تجربه زیست زنانه است. زنان در میان این محدودیتها، در زندگی روزمرهشان صاحبان قدرت را به نقد میکشانند؛ یعنی زنی که تابع قواعد پدرسالار است با زبانی طنز و ادبیاتی منظوم و ادا و اطواری کارناوالی در کنار دیگر همجنسان خود در اجتماعی دور از مردان جمع میشدند و دغدغههای خود را بیان میکردند.
گشتاسب با تاکید مجدد بر زبان طنز و ساختارشکن این آثار در نقد قواعد حاکم بر آن دوره، گفت: در این اشعار (نمایشنامهها) مطالبه عمیق و جدی زنانهای به چشم میخورد و وجه اعتراضی زنانه نهفته در این اشعار از هیچ نگاه تیزبینی دور نمیماند. تن زنانه که همواره پوشانده میشود و در معرض دید قرار گرفتناش ناپسند و برخلاف عرف و اخلاق رایج شمرده میشود در اینجا نهتنها مجال ظهور پیدا میکند، بلکه به یکی از عناصر اصلی بیان و نمایش تبدیل میشود. کمتر نمایشی در این حیطه را میتوان نام برد که به نوعی به عنصر بدن زنانه و مسائل مرتبط با آن نپرداخته باشد.
تلاش زنان برای به چالش کشیدن تکصدایی حاکم بر گفتمان موجود دوره قاجار
این پژوهشگر با بیان اینکه «حضور دو عنصر کارناوالی و زنانگی باعث شده است که بیان و زبان این نمایشها نیز ویژگیهای متمایزی پیدا کند» گفت: در دورانی که زنان از جایگاه مناسب اجتماعی و وضعیت رضایتبخشی به لحاظ فرهنگی و اجتماعی برخوردار نبودهاند، نوعی کنش و اعتراض زنانه را هرچند اولیه و فاقد شناخت و درک کافی، ابراز داشتهاند که میتواند در ادامه مسیر برای اثبات حضور زنان در اجتماع درسآموز باشد.
گشتاسب در پایان خاطرنشان کرد: حضور عناصر کارناوالی و ابراز حالات زنانهای که مرتبط به ویژگیهای بدن زنان است در کنار فرم خاص بیان، مانند دوری از نثر و گرایش به شعر و موسیقی و ریتم، عدم ساختار سلسلهمراتبی، عدم روایتی قاطع و مستقیم همچون باقی روایتها و ساختار پرسشی اغلب آنها که گویی در تردیدند تا قطعیت که نوعی نوشتار زنانه بهحساب میآید، از مشخصات این نمایش هست. مشخصاتی که بر تلاش زنان برای به چالش کشیدن تکصدایی حاکم بر گفتمان موجود و بیان صداهای اعتراضی دلالت دارد.