کارگردان مستند کاست مطرح کرد؛
برخوردهای سلبی و محدودسازیهای چکشی در ارتباطات و رسانه جواب نمیدهد/ درحال تکرار مدیریت غلط فرهنگی و حاکمیتی قدیم برای ابزارهای ارتباطی کنونی هستیم
حامد سعیدیراد میگوید: یکی از مشکلاتی بزرگی که ما داریم، این است که برخوردمان با ابزارهای ارتباطی تغییر نمیکند. یعنی به نوعی مثل بسیاری از حوزههای دیگر از تاریخ درس نمیگیریم. درست همان برخوردی که با یک ابزار ارتباطی در نیم قرن پیش داشتیم و نتیجه آن را دیدیم را مجددا تکرار میکنیم.
به گزارش خبرنگار ایلنا، مستند «کاست» ازجمله آثار شبکه مستند سیماست که از حیث تاریخی به نحوه ورود نوار کاست به ایران و تاثیرات آن در جامعه آن روز ایران پرداخته است. پیرامون چگونگی ساخت این مستند و تاثیراتی که برخورد سلبی و ایجاد محدودیت برای تکنولوژی همچون نوار کاست در زمان خود به همراه داشته است، با حامد سعیدیراد که کارگردانی این اثر را برعهده دارد، به گفتگو پرداختیم.
چه اتفاقی رخ داد که در این زمان به سراغ ساخت مستندی درباره نوار کاست رفتید که به نوعی در زمان خود یک ابزار تکنولوژیک به شمار میآمده است؟
ما در سالهای گذشته با چیزی طرف بودیم به نام فناوریهای رسانهای. هر کدام از فناوریهای رسانهای فارغ از حوزه خاصی که برای آن اختراع یا اکتشاف شده و تغییراتی را رقم میزدند، این تغییرات را به حوزههای دیگری هم سرایت میدادند. نوار کاست نمونهای از همین موضوع است. چراکه هم در حوزه ضبط صدا و هم حوزههای فرهنگی، اجتماعی و مواردی از این دست زمینهساز ایجاد تغییراتی شد. در واقع این روندی است که با فناوریهای بعدی نیز در ارتباط است. به عنوان مثال فناوری اینترنت آمد و باز همین اتفاق رخ داد. همچنین فردا نیز فناوری دیگری آمده و مجدد اتفاقی به این صورت رخ میدهد.
مسئله این است که ما به عنوان یک کشور ۸۰ میلیونی که قبلا در معرض این فناوریها قرار گرفتیم و در آینده هم قرار میگیریم، خوب بوده که تجربیات خودمان را بررسی کنیم و ببینیم چطور با این موارد برخورد کردیم و چه موضعی در مواجهه با آنها داشتیم و نهایتا چه تاثیری از این موارد گرفتیم. بر همین اساس سعی کنیم برای آسیبشناسی این موارد را مطالعه کنیم و ببینیم در آینده و حتی همین امروز در مواجهه با فناوریهایی که در دسترس داریم چطور میتوانیم عمل کنیم.
برای شخص من دلیل پرداختن به این موضوع، بیشتر این بود که حس میکردم نیاز به چنین اتفاقی وجود دارد. حتی ما در این حوزه به صورت تاریخی یک ضعف داریم که مختص به ۳۰ یا ۴۰ سال قبل نبوده و بسیار قدیمیتر است و متاسفانه تا امروز هم ادامه داشته است.
تاثیر تکنولوژی در ساختار اجتماعی و سیاسی جامعه همیشه امری محسوس به شمار میآمده است. ساخت این مستند در زمان کنونی که تکنولوژی به سرعت در حال پیشرفت بوده، با چه هدفی انجام شد؟
امروز با پیشرفت تکنولوژی شاید بیشتر از همه، در معرض نکات مثبت و منفی آن قرار گرفتیم. به نوعی امروز زندگی ما به شکل عجیبی کاملا تحت سیطره ابزارهای ارتباطی جلو میرود، خصوصا با ظهور و بروز اینترنت که به نحوی تمام شئون زندگی ما را با خود درگیر کرده است. اکنون شاید بتوان گفت که ماجرا قدری پررنگتر شده است. یعنی اکنون از جزئیات زندگی تا بزرگترین تصمیماتی که میخواهید در زندگی بگیرید، شاید مرتبط و متصل به همین ابزارهای ارتباطی باشد که اینترنت یکی از آنها به شمار میآید.
در نتیجه اگر ما یک عقبگرد تاریخی میداشتیم و میدیدیم که یک ابزار رسانهای دیگر همچون نوار کاست، به چه صورت در زندگی شخصی و اجتماعی ما نقش ایفا کرد، شاید برای امروزمان که در معرض ابزارهای جدیدتر هستیم یا فردایمان که در معرض ابزارهای جدیدتری قرار خواهیم گرفت، نگاه و دید جامعتری را میتوانستیم داشته باشیم.
آیا با پرداختن به زمان ورود کاست در ایران، در پی همسانسازی ابزارهای تکنولوژیک دیگر در زمان کنونی بودید؟ یعنی به نوعی با اشاره به تغییراتی که تکنولوژی میتواند در ساختار اجتماعی و سیاسی به همراه داشته باشد، قصد دادن هشداری را داشتید؟
دقیقا تاحدی به همین صورت است، یعنی ما باید بدانیم که ابزارهای ارتباطاتی تغییر میکنند اما یک چیز عوض نمیشود و آن نوع برخورد ما با این ابزارها است. شاید نحوه برخوردمان با بسیاری از این ابزارها در طول تاریخ اشتباه بوده است. شاید در خیلی از موارد با آنها برخورد سلبی داشتیم و سعی کردیم آنها را محدود کنیم، بدون اینکه در جهت شناختن فرهنگ آنها تلاش کنیم و بتوانیم از آنها استفاده کنیم. به هر حال این موارد در حال تغییر هستند و به طور مرتب ابزارهای پیشرفتهتر با اسمهای متفاوتی به بازار میآید.
به شخصه فکر میکنم، یکی از مشکلاتی بزرگی که ما داریم، این بوده که برخوردمان با این ابزارها تغییر نمیکند. یعنی به نوعی مثل بسیاری از حوزههای دیگر از تاریخ درس نمیگیریم. درست همان برخوردی که با یک ابزار ارتباطی در نیم قرن پیش داشتیم و نتیجه آن را دیدیم را مجددا تکرار میکنیم.
در گذشته محدودسازی یا مدیریت غلط فرهنگی و حاکمیتی را پیش گرفتیم که امروز به شکل دیگر برای ابزارهای ارتباطی کنونی در حال رخ دادن است. اما این موضوع یکجایی باید تمام شود. یعنی باید یک فردایی باشد که نهایتا به این نتیجه برسیم که شکل برخورد سلبی و محدودسازیهای چکشی در حوزه ارتباطات و رسانهای خیلی جواب نمیدهد چراکه نهایتا این ابزارها راه خود را پیدا کرده و استفاده کنندههای آنها نیز راهی برای استفاده مییابند و نهایتا محتوای آن را به سلیقه خودشان تولید میکنند. حال این محدودیتهای ایجابی میتواند مجوزی یا فیلترینگ باشد. به هر حال راه دور زدن این موارد پیدا میشود و این اتفاق بارها در تاریخ رخ داده است. یک روزی این اتفاق برای روزنامهها میافتاد که در واقع در بستر شبنامهها و فرمتهای مکتوب دیگر، مجوزهای آن دوره را دور میزدند و ما چنین اتفاقی را از اواخر دوره قاجار داشتیم. یک روز هم موضوع نوار کاست بود که برای انتشار نیاز به مجوزهایی داشت. همچنین رسانهها نیز برای پخش بسیاری از محتواها اجازه نداشتند، اما به هر حال آنها راه خود را پیدا کردند. بعدها نوار وی اچ اس آمد و مجدد همین اتفاق رخ داد. امروز هم اینترنت بوده و باز همین اتفاق در حال رخ دادن است.
میتوان اینطور نتیجه گرفت که شما در این مستند در حال صحبت از سانسور و فیلترینگ هستید، اما به نوعی انگار صحبت درباره سانسور نیز با سانسور همراه شده است. آیا در انتخاب موضوع با محدودیت مواجه بودید و از این حیث به جای پرداختن به موضوعی همچون فیلترینگ فضای مجازی، به سراغ نوار کاست رفتید؟
نهایتا موضوعی که ما روی آن کار کردیم، نوار کاست بود، اینطور نبود که ما بخواهیم درباره اینترنت کار کنیم و نتوانیم و سپس به سراغ کاست برویم. البته در برنامهام بوده که به موضوعات دیگر درباره این موضوع نیز بپردازم. یعنی در این بازه تاریخی جلوتر بیایم و اتفاقات بعدی را تک تک مطالعه کنم و به نوعی اتفاقاتی که با این موضوع در تاریخ رخ داده را روایت کنم. در نهایت باید بگویم به این صورت نبود که بخواهیم فیلمی درباره سانسور اینترنت بسازیم و نتوانیم و سپس به سراغ ساخت مستند کاست برویم. به نوعی این منظور ما نبود. ما میخواستیم درباره کاست فیلم بسازیم، در مطالعه و پژوهشی که انجام دادیم، متوجه شدیم که در واقع در طول تاریخ با گسستهای مدیریتی مواجه بودیم که خود را با نمودهای مختلف نشان داده است. ولی اینکه ما بخواهیم درباره سانسور و اینترنت فیلم بسازیم و اجازه آن را نداشته باشیم، نبوده است.
با توجه به توضیحاتی که ارائه کردید در مستند شما نیز روی این موضوع تاکید میشود که سانسور و فیلترینگ نمیتواند با تکنولوژی مقابله کند و مردم در نهایت راه استفاده از تکنولوژیهای تازه را پیدا میکنند.
کلمه سانسور شاید خیلی درباره ابزارهای ارتباطاتی موضوعیت نداشته باشد. ما بیشتر در حال صحبت از محتواها هستیم، که این بیشتر به مدیریت کلان جامعه مربوط میشود و به این شکل خودش را نشان میدهد که محدودیتهایی مانع از رسیدن پدیدهای به یک شکل خاصی به دست مخاطبانش بشود. این درست بوده و ما حداقل در دوره صد سالهای زندگی میکنیم که تجربههای متعدد به ما نشان دادند که نمیتوان جلوی ابزارهای ارتباطاتی را گرفت. همچنین به تبع نمیتوان جلوی محتواهایی را گرفت که در بستر این ابزارها برای مخاطب خودشان تولید و توزیع میشوند و گسترش پیدا میکنند. این موضوع در تاریخ نمونههای متفاوتی داشته و شاید امروز هم به شکلهای دیگری شاهد این ماجرا باشیم. یکی از این نمونهها هم نوار کاست بوده است که به شکل خاص خود در این مستند به آن پرداخته شده است. این تنها دربرگیرند دستگاههای سیاسی نبوده و بحث فرهنگی ماجرا و تاثیری که در ساختارهای هنری هم میگذارد، همین است. یعنی سیاستگذاریهایی که آن زمان صورت میگرفت تا شکل خاصی از موسیقی گسترش پیدا کند و شکل دیگری از موسیقی و به طور کل هنر محدود شوند و مخاطبان کمتری پیدا کنند.
این موضوع در این بخشها هم خودشان را نشان میدهند و بخش عمدهای از مستند «کاست» نیز درباره همین موضوع است. تاثیری که کاست روی مخاطب شناسی گونههای هنری همچون موسیقی میگذارد. اینکه این گونهها با توجه به سیاستگذاریهای کلان چقدر در بستر یک رسانه ارزان و در دسترسی همچون نوار کاست گسترش پیدا میکنند، این یکی از مسائلی است که در این فیلم هم مطرح میشود. اکنون این ماجرا مقداری سختتر شده است. چراکه این ابزارها پیشرفتهتر شدند، در نتیجه کنترل و هدایت و محدودسازی آنها سختتر شده است. اما در آن دوره هم به همین صورت بود و شاید در بخشها و رسانههای مختلف خیلی تلاش میشد که محدودسازی و کنترل صورت بگیرد ولی نهایتا اتفاقی که در دهه ۵۰ افتاد و ما آن را دیدیم، این بود که ابزارهای رسانهای راه خودشان را پیدا کردند.
مخاطبانی که دنبال تولید محتوای خاص و انتشار آن بودند، نهایتا راه خودشان را پیدا کردند و توانستند موازی با جریان رسمی حاکم به حیات خودشان ادامه دهند و نهایتا مثل تجربههای مشابه دیگر دیدیم که مثل همیشه موفق نبود. نه در ایران و نه در هیچ کشور دیگری چنین اتفاقاتی موفق نبوده است.