بهاره فیاضی در گفتوگو با ایلنا مطرح کرد؛
اجازه نداشتم در هر گروهی حضور یابم و در هر محفلی بنوازم/ بداههنوازی از دوران قاجار وجود داشته/ نسل جدید صرفا دنبال حاشیه و شهرت است
بهاره فیاضی (موسیقِیدان، نوازنده، مدرس و سرپرست گروه موسیقی نوبهار) میگوید: یکی از موهبتهای زندگیام این بود که شاگرد ارشد طهماسبی بودم. ایشان تا 18 سالگی که به دانشگاه رفتم اجازه نمیدادند که در هر گروهی حضور یابم و در هر محفل و مکانی تار بنوازم و میگفت باید به آن حد و جایگاه برسی تا به تو چنین اجازهای بدهم.
به گزارش خبرنگار ایلنا، در مقطعی (پس از اتقلاب 1357 تا اوائل دهه هفتاد) موسیقی از محدودیتهای زیادی برخوردار بود و رسانهها کمتر اخبار مربوط به آن را منعکس میکردند. در این سالها بانوان سهم بسیار کمی از موسیقی داشتند و حداکثر فعالیت آنها حضور در برخی گروهها به عنوان نوازنده بود. به مرور زمان بر تعداد فعالان زن در این حوزه افزوده شد و سهمیه بانوان برای ورود به مراکز آموزشی افزایش یافت. میتوان گفت طی سالهای گذشته زنان زیادی در عرصه موسیقی تربیت شدهاند. برخی با تشکیل گروه به فعالیت میپردازند و برخی در حوزه پژوهش فعال هستند و تعدادی دیگر در هنرستانها، دانشگاهها و دیگر مراکز آموزشی به تربیت شاگرد مشغولند.
بهاره فیاضی (موسیقیدان، مدرس و نوازنده تار و سهتار) فرزند داود فیاضی (خواننده و مدرس آواز)، سرپرستی گروه موسیقی «نوبهار» را به عهده دارد و با همکاری اعضای آن و خوانندگی پدرش در جشنوارههای معتبر عنوانهای مختلفی کسب کرده است. او یکی از بانوانیست که طی سالهای فعالیتش از محضر استادان مطرحی بهره برده است. فیاضی طی سالها و دهههای گذشته از دانش بزرگانی چون حسین علیزاده، ارشد طهماسبی و زندهیاد محمدرضا لطفی بهره برده و در گروه بانوان «شیدا» به سرپرستی او نوازنده بوده است.
او که در زمینه تدریس نیز فعال است، درباره اهمیت ردیف میگوید: هنرجویان پس از آنکه یکی از ردیفها را به اجبار میآموزند دیگر به سراغ یادگیری ردیفهای دیگر نمیروند. اغلب هنرجویان بیشتر طالب شهرت هستند و فکر نمیکنند که برای رسیدن به این جایگاه ناچار از آموزش ردیف هستند این وضعیت در هنرستانها هم وجود دارد که باوجود تاکید زیاد معلمان به مقوله ردیف بازهم عدهای صرفا به دنبال گروهنوازی هستند و تنها اجرای گروهی برای آنها جذاب است.
شما سالهاست سرپرستی گروه موسیقی «نوبهار» را به عهده دارید. عمر این گروه چند سال است و طی این سالها به چه فعالیتهایی پرداخته است؟
گروه موسیقی «نوبهار» را سال 1379 راهاندازی کردم و پس از آن طی سالهای 1379، 80 و 81 در تالار رودکی چند کنسرت برگزار کردیم و در یکی دو شهرستان نیز به اجرای برنامه پرداختیم. علاوه بر اینکه چندبار در جشنواره موسیقی فجر شرکت کردیم و در سیوچهارمین دوره آن که سال گذشته برگزار شد نیز حضور داشتیم.
با وجود حضورتان در جشنوارههایی چون فجر و کسب عنوانهای مختلف؛ کنسرتهای کمی را روی صحنه بردهاید. اینطور به نظر میرسد که فعالیت اغلب گروهها منحصر به شرکت درجشنوارههاست. این رویه وجود دارد؟
ببینید «نوبهار» از آن دسته گروههایی نیست که دائما فعالیت کند و در طول سال همچنان تمرین داشته باشد. به طور کلی نحوه فعالیت ما بر اساس پیشنهادها و دعوتهایی است که برای اجرای کنسرت از ما به عمل میآید. یا مثلا اگر خودم برنامهای داشته باشم اعضای گروه را مطلع میکنم و برای به نتیجه رساندن اجراها چند ماهی به اتفاق هم تمرین میکنیم.
آیا این رویه بر اساس شرایط شکل گرفته یا خواسته و تمایل شما به عنوان سرپرست گروه است؟
خودم بیشتر به ضبط آثار تمایل دارم و احتمالا به اتفاق اعضای گروه «نوبهار» چنین پروژهای را در برنامه کاریمان خواهیم داشت و به ضبط آثار خواهیم پرداخت. اما اینکه خودمان را به برگزاری یک یا دو کنسرت سالانه ملزم بدانیم و به طور مداوم برای برگزاری آن تمرین کنیم خیر اینگونه نیست.
البته برگزاری کنسرت نیز دشواریهای خاص خود را دارد.
بله همینطور است اصولا برگزاری کنسرت کار سختی است، بخصوص در شرایط فعلی.
طی ماهها و سالهای گذشته چه آثار ضبط شدهای را منتشر کردهاید یا چه تولید چه آثاری را در دستور کار دارید؟
آلبومی دارم که حدود پنج سال پیش منتشر شده و به تکنوازی تار اختصاص دارد. نام این اثر «روشنا» است و در سال 1393 بوسیله آن توانستم جایزه «باربد» را از جشنواره موسیقی فجر همان سال به دست آورم. دی یا بهمنماه سال گذشته نیز توسط موسسه «ماهور» آلبومی را با نام «افرا» منتشر کردم که به تکنوازی سهتار اختصاص دارد. به هرحال، ساز اول من سهتار بوده و با این ساز موسیقی را آغاز کردهام.
شما از وجود اساتیدی همچون زندهیاد محمدرضا لطفی گرفته تا داریوش پیرنیاکان بهره بردهاید. درباره ویژگیها و شیوه تدریس آن اساتید و روندی که نزد آنها طی کردید، توضیح دهد.
اولین معلم اصلی من که نوازندگی تار را از ایشان آموختم آقای ارشد طهماسبی است. در واقع میتوان گفت بیشترین مطالب و موضوعات زندگیام را در کلاسهای ایشان آموختهام و به جرات میگویم که ایشان یکی از بهترین معلمان کشورمان هستند. حدود هشت سال نزد آقای ارشد طهماسبی بودم و تمام ردیفها و تکنیکها را از ایشان آموختم. در آن مقطع ردیف میرزا عبدالله را فرا گرفته بودم و پس از ورود به دانشگاه در جشنواره موسیقی دانشجویان اول شدم. سپس نزد آقای پیرنیاکان و داریوش طلایی ردیف استاد شهنازی را فرا گرفتم.
نزد حسین علیزاده چه آموختید؟
شیوه تدریس آقای علیزاده متفاوت بود و چند سالی شاگردشان بودم. ایشان در کلاسهایی که با من داشتند بیش از هرچیز به بداههنوازی توجه داشتند و به این مقوله میپرداختند و تکنیکهای مختص به خودشان و شیوه نوازندگی خودشان را مد نظر داشتند و به من میآموختند.
نحوه همکاریتان با زندهیاد محمدرضا لطفی به چه شکل بود؟
حدود پنج، شش سال با استاد لطفی همراه بودم و طی آن مدت چند سمت داشتم. هم در گروه بانوان «شیدا» که موسس و سرپرستش ایشان بودند، نوازندگی میکردم و هم اینکه دستیار ایشان بودم و زمانی که نبودند به امور مربوطه میپرداختم. هفتهای دو روز نیز در مکتبخانه میرزا عبدالله که بنیانگذارش ایشان بودند نیز تدریس میکردم و به جز همه اینها در کلاسهای استاد لطفی نیز شرکت میکردم.
در کلاسهای لطفی چه آموختید؟
طی دوران حضورم در کلاسهای استاد لطفی دوره کامل ردیف، تحلیل ردیف و دیگر مباحث تخصصی را از ایشان آموختم. به طور کلی با هرکدام از استادان مدت زمانی طولانی را سپری کردهام و کمترین زمان شاید مربوط به کلاسهای استاد داریوش پیرنیاکان است که حدود یکی دو سال طول کشید. طی آن مدت، بخشی از زندگیام در مرکز حفظ پژوهش موسیقی سپری شده و در آن مقطع مقولاتی مانند ردیف استاد شهنازی را استاد پیرنیاکان آموختم و با راهنمایی و همیاری ایشان در همان زمان بود که بر آثار قدیمی مربوط به دوره قاجار کار کردم. مدتی نیز نزد استاد مسعود شعاری بودهام و برخی از تکنیکهای سهتار و شیوه استاد صبا را از ایشان یاد گرفتهام.
برخی استادانی که در محضرشان بودهاید از نسل طلایی موسیقی به شمار میآیند. چه ویژگیهایی آنها را از نسلهای دیگر متمایز میکند؟
البته نمیتوان در این زمینه دلایل مشخصی را برشمرد و توضیحات واضحی ارائه کرد؛ اما آنچه آنها را با دیگران متفاوت میکند و هنرشان را تحت تاثیر قرار میدهد، جدیت در کارشان است و البته اعتقادی که به آن داشتند. آنها به اصالت و شیوهای که پیش گرفته بودند، معتقد بودند. تصورم این است در حال حاضر آن اعتقاد کمرنگ شده است و اینکه بچهها و نسلهای فعلی بیشتر درگیر ظواهر کارند. تا آنجا که خودم شاهد بودهام، شهرت برای نسلهای پس از ما اهمیت بسیاری دارد. آنها میخواهند طی مدت زمانی کوتاه به شهرت برسند تا زود به زود کنسرت بدهند و بیش از پیش شناخته شوند.
در مقطعی که شما آموزش میدیدید نگاه و هدف هنرجویان چه تفاوتی نسبت به نسلهای فعلی داشت؟
در مقطعی که من آموزش میدیدم آن آموزشها به طور کامل بود، اما حال اینگونه نیست و تصورم این است که بچهها به طور کامل آموزش نمیبینند و دوره آموزشی آنها کامل نمیشود. از طرفی بچههای نسلهای پس از ما آن بزرگان و استادان موسیقی را ندیدهاند و با شیوه و سبک و سیاق آنها آشنا نیستند. اگر توجه کنید دورههای آموزشی علاوه بر عدم انسجام، بسیار کوتاه مدت هستند.
نزد استادان مختلف آموزش دیدن، نوازنده را دچار سردرگمی نمیکند؟
میتوانم درباره تجربیات خودم از این اتفاق بگویم. تلاش من این بوده نزد هر استاد که فکر میکردم میتواند چیزی به من بیاموزد، بروم و از او بیاموزم. به طور مثال میدانستم که آقای طلایی بر شیوه شهنازی مسلط هستند و در جریان بودم که استاد پیرنیاکان نیز بر این مقوله اشراف دارند. البته مدتی بسیار کوتاه در حد پنج جلسه نیز خدمت استاد هوشنگ ظریف بودهام. البته ایشان استاد راهنمای پایاننامه مقطع کارشناسی ارشد من نیز بودهاند. طی دورهای کوتاه نیز ردیف استاد معروفی را نزد استاد ظریف کار کردهام. اما در حال حاضر مدرس هنرستان موسیقی دختران هستم و میدانم در این مرکز آموزشی بچهها به طور جدی ردیف کار میکنند. در هنرستان موسیقی پسران نیز وضعیت به همین شکل است و هنرجویان طی تحصیل در دانشگاهها نیز ادامه مبحث ردیف را میآموزند. اما این که میگویید به نوعی درست است. هنرجویان پس از آنکه یکی از ردیفها را به اجبار میآموزند دیگر به سراغ یادگیری ردیفهای دیگر نمیروند. همانطور که گفتم اغلب هنرجویان و فعالان موسیقی بر حواشی موجود توجه دارند و خیلی به اصل قضیه فکر نمیکنند. این وضعیت در هنرستان موسیقی نیز وجود دارد. با آنکه توجه بسیاری به مقوله ردیف وجود دارد و با وجود تاکید و جدیت معلمان در آموزش ردیف، بازهم عدهای به دنبال مقولاتی چون گروهنوازی و همکاری با گروهها توجه دارند زیرا برای آنها جذاب است.
آن زمان که هنرجو و دانشجو بودید چنین دغدغههایی وجود نداشت؟
یکی از موهبتهای زندگی من این بود که شاگرد ارشد طهماسبی بودم. ایشان طی مدتی که نزدشان میرفتم تا 18 سالگی که به دانشگاه رفتم به هیچ این اجازه را نمیدانند که در هر گروهی حضور یابم و در هر محفل و مکانی تار بنوازم. ایشان میگفتند باید به آن حد و جایگاه برسی تا به تو چنین اجازهای بدهم. آقای ارشد طهماسبی علاوه بر تدریس در زمینه پژوهش نیز بسیار فعالند و زحمات بسیاری برای موسیقی کشیدهاند. نتنویسیهای ایشان سالیان سال است که تدریس میشود و همین موضوع گواهی بر تلاشهای موثر ایشان است.
گروه موسیقی «نوبهار» به بداههنوازی و فعالیتهایی از این دست اهمیت بسیاری میدهد، با توجه به این موضوع بفرمایید چرا هرچه گذشته در این بخش ضعیفتر شدهایم.
به هرحال شاید این اتفاق، اقتضای دورهای است که در آن زندگی میکنیم. شاید مردم دنیای امروز حوصله آن را ندارند که در یک کنسرت، چهل دقیقه بداههنوازی بشنوند و شاید فشار و شتاب زندگی امروز بیشتر شده و در مقابل حوصله مردم نیز کمتر از قبل است. همه اینها دلایلی است که این عدم توجه را رقم میزند. اما هنوز هم هستند افرادی که همنسل من هستند و مقوله بداههنوازی برایشان مهم است و همچنان در این زمینه فعالند. امیدوارم این توجه، به نسلهای بعدی نیز انتقال یابد تا بداههنوازی مسیر خود را رو به آینده طی کند. به هرحال بداههنوازی مقولهای است که از گذشته و از دوران قاجار تا به حال وجود داشته است و استادان آن دوران میرزاعبدالله تا بقیه به آن توجه کردهاند. در حال حاضر اغلب گروهها و افراد به اجرای آثار قبلی و پیشتر ساخته شده میروند و آنها را اجرا میکنند.
آیا میتوان گفت بداههنوازی شاخصی برای ارزیابی توانایی نوازنده است؟
به طور معمول در بداههنوازی، نوازنده باید مجموع داشتههای خود از استادان مختلف را از آن خود کند و سپس به اجرای آنها بپردازد. یکی از مشکلاتی که در حال حاضر وجود دارد این است که اغلب گروهها به اجرای قطعات از پیش ساخته شده میپردازند. شاید همانطور که گفتید توانایی نوازندگان در آن حد نیست که مثلا بیست دقیقه روی صحنه ساز بزنند.
با این تفاسیر میتوان گفت سطح کیفی بداههنوازی به تمرین نوازنده بستگی دارد؟
بله همینطور است. اتفاقا چند سال پیش در یک سمینار خلاقیت که در دانشگاه تهران برگزار شد، شرکت کردم. قرار بر این بود که در آن برنامه به شیوه استاد محمدرضا لطفی نوازندگی کنم. تقریبا یک ماه پیش از برگزاری سمینار این موضوع را به من گفته بودند و طی آن مدت، واقعا صبح تا شب دوباره و سهباره و ده باره فقط آثار زندهیاد لطفی را گوش میدادم و در نهایت حدود 20 دقیقه روی صحنه ساز زدم. در آن اجرا جملهها، جملههای آقای لطفی نبود اما تلاش کردم شیوه، شیوه ایشان باشد. تلاش کردم آنچه که اجرا میکنم از درون من نشات گرفته باشد و اصطلاحا مال خودم باشد.
توانایی بداههنواز صرفا در تمرین خلاصه میشود؟
به نظرم بداههنوازی نوعی آهنگسازی است که در لحظه رخ میدهد. بنابراین نوازنده باید توانایی آن را داشته باشد که در لحظه چیزی خلق کند.
با توجه خلق در لحظه، میتوان گفت بداههنوازی از آهنگسازی سختتر است.
من نیز چنین نظری دارم و تصورم این است که بداههنوازی سختتر از آهنگسازی است. زیرا حس مخاطبان نیز در کیفیت آن موثر است. اینکه نوازنده با مخاطبان حسی مشترک برقرار کند، موضوع بسیار مهمی است.
بداههنوازی برای شخص شما تا چه حد اهمیت دارد؟
بداههنوازی همیشه برای من مهم بوده و طی سالهای فعالیتم بیشترین زمان را صرف آن کردهام.
گروه «نوبهار» در آینده چه فعالیتهایی خواهد داشت.
طی سه ماه باقی مانده از سال 1398 بعید میدانم اتفاقی رخ دهد؛ اما سال آینده احتمالا اثری را ارائه خواهم کرد. حال اینکه آن کار با همراهی گروه تولید شود یا به صورت ساز و آوازی، موضوعی است که فعلا نمیتوانم درباره آن توضیح دهم. به جز پروژه کوچکی که با همراهی پدرم داود فیاضی به صورت ساز و آوازی به سرانجام میرسد، قرار است حدودا یک ماه دیگر از سوی خانه موسیقی مراسم بزرگداشتی برای ایشان برگزار شود. طی آن مراسم با همراهی پدرم حدود یک ربع، بیست دقیقه اجرا خواهیم داشت. امیداورم شرایط مهیا و بر وفق مراد باشد تا به انجام اموری که گفتم، بپردازم.