یادداشتی از رضا سخایی؛
سینمای ایران فیلسوفانش را کنار گذاشته است
رضا سخایی در یادداشت پیشرو مینویسد: سینمای ایران که کاملا آینه جامعه و مردمانش است به جای نمایش گذاشتن ایرادات،ت وهمات ظاهری را برای مردم نشان میدهد.
از پیدایش خلقت تا زمان حال همه انسانها از روح و گل ساخته شدهاند و هیچ تغییری در ساختارشان نبوده و نخواهد بود و اخلاقهای رفتاری و احساسات درونی هر فردی ربطی به زمان، مکان و تاریخ ندارد. حسادت، دروغ، تملق، دزدی، خودخواهی، غرور، عشق و تنفر همگی بخشی از خصوصیات هر فردی از آدم ابوالبشر بوده و تا انتهای حضور انسان ادامه دارد ولی تفاوت عکسالعملهای ناشی از این رفتارها در زمان حال و گذشته در این است که تکنولوژی و ارتباط توانستهاند سرعت تاثیرگذاری و بحران ناشی از آنها را بیشتر کند و هرگاه این امر به کرات و توسط تعداد زیادی از انسانها رخ دهد و قبح آنها بریزد، میتواند تبدیل به فرهنگ شود.
متاسفانه این فرهنگ متشکل از حواشی این مسئله ابزار افراد متظاهریست که سلاحشان همان خصوصیات باطلی است که از اول خلاف با ایشان بوده و هر جا نفوذ کردهاند با همین سلاح و با رانتهای برگرفته از همین ابزار توانستهاند یک جامعه را دچار ویروس و بیماری کنند. هر جامعهای که مریض این نوع رفتار باشد میتواند آفتی باشد بر جان حکومتی که از شروع تشکیلش اهدافی چون استقلال و آزادی در گفتار و کردار را داشته و سلامت اقتصادی، نظامی و فرهنگی را مسئله مهم خود عنوان کرده است.
در اوایل انقلاب برخی از افراد قصد تعطیلی سینما را داشتند و هوشمندی مسئول سینمایی وقت و نمایش فیلم گاو برای امام (ره) و درک صحیح و فیلسوفانه ایشان از این فیلم موجب ادامه مسیر سینما شد و اینجاست که باید اذعان کرد فلسفه و شعور سینما و جامعه را نجات داد. و هم اکنون چهل و دو سال از انقلابی گذشته که سینمایش فیلسوفانش را کنار گذاشته و درگیر فیلسوف نماها در اجرا شده و یا اینکه برخی از مسؤلینش بر اساس توهم ناشی از مدرکگرایی تحصیلات غلط خود را به شکلی فیلسوف مآبانه به سینما تحمیل کردهاند و تقلید کردار و انقلاب گفتار جای دگرگونی اعمال و تاثیرگذاری کلام را گرفته است.
سینما که کاملا آینه جامعه و مردمانش است به جای نمایش گذاشتن ایرادات، توهمات ظاهری را برای مردم نشان میدهد و خط اول تبدیل به صف اول شده است. خط اول نشان از عشق است ولی صف اول خودنمایی است، خط اولیها اهل دغدغه و تعهداند و صف اولیها در هر زمینه ژست و نمایش دغدغهی آنهاست و بیشتر نگران دوربین و لنز مورد نظرشان میباشند، خط اولیها لباسشان خاکی است که برگرفته از کار و تلاش است ولی صف اولیها نگرانند خاکی بر لباسشان ننشیند.
چاره چیست؟ ایا ایراد از مسولین است یا سینماگران و یا مردم؟ قطعا هر سه مورد چراکه مسئولین و سینماگران از دل همین مردم بیرون آمدهاند و مشکل از جایی شروع شده است که خود اقدامی و تعهد جایش را به خودنمایی و تذکر داده است و تمام عرصههای اجرایی، محلی برای نمایش افراد شده و مردم به جای علاقمندی برای دیدن نمایش در سالنها چه بر پرده و چه به روی سنها تمایلشان بر نمایشهای پارلمانی، ساختمانی، اداری و اقتصادی شده است.
متاسفانه این روند باعث شده تا سانسورهای درست را کنار گذاشته و نمایشهای درست زندگی را دچار سانسور کنند و این اتفاق چنان در همه آدمها ریشه دوانده که خودسانسوری روش اکثریت شده و ریا، تظاهر، تزویر و دروغ هم در سالنهای نمایش و هم در جامعه به شکلی بیسابقه در حال اکران است و نامش را باید یک نیروی اتمی توهمی گذاشت که انرژی هستهای واقعی که حق مسلم همه است را کنار گذاشته و به نمایش حواشی آن پرداختهایم.
تنها راه نجات از این بحران رجوع کردن به خط اولیهاست امیدواریم خداوند انرژی هستهای درونمان را در مسیر حقیقت هدایت کند تا با خط اولی بودن هم در جامعه و هم در سینما مصوب سازندگی درست شویم و تعریف درست معمار انقلاب از هنر که همان دمیدن روح تعهد در کالبد انسانهاست را با متعهد کردن خود و جامعه به سرانجام برسانیم.