عباس غزالی مطرح کرد؛
خطرِ آدمهای بیهنری که در فضای مجازی دنبالکنندگان میلیونی دارند/ دعوت تلویزیون از این افراد تولید آسیب میکند
عباس غزالی ضمن بیان اینکه آدمهای بیهنر در فضای مجازی دنبالکنندگان میلیونی دارند فاجعه است، گفت: شاید این افراد بخواهند به هر صورتی زندگی کنند ولی ما به عنوان مسئولینی که تلویزیون را در اختیار داریم نباید آنها را به برنامهها دعوت کنیم.
به گزارش خبرنگار ایلنا، عباس غزالی در این سالها در آثار متفاوتی ظاهر شده است. این بازیگر با سریال «وضعیت سفید» به کارگردانی حمید نعمتالله بیش از پیش مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت. به طوری که بسیاری بعد از پخش این مجموعه آینده درخشانی را برای او تصور میکردند. غزالی گرچه در تلویزیون با اقبال مواجه شد اما در سینما آنچنان مورد توجه قرار نگرفت و هنوز هم نتوانسته در مدیوم سینما قابلیتهای خود را به نمایش بگذارد.
او به تازگی در سریال «پناه آخر» بازی نقش پسری را برعهده داشت که در آلمان بزرگ شده و حال به ایران آمده است. به این بهانه با او به گفتگو پرداختیم.
وقتی به کارنامه کاری شما نگاه میکنیم، اغلب شاهد تلاشی هستیم که در جهت انتخاب نقشهای متفاوت انجام دادید اما با این وجود گاها شباهتهایی هم در این نقشها وجود دارد. فیلمنامهها و نقشهای پیشنهادی تا چه اندازه زمینهای برای تجربه نقشهای متفاوت را در اختیار بازیگران قرار میدهند؟
اهالی هنر و سینما از جمله کارگردان و تهیهکننده، به هر حال به فکر منافع خودشان هستند. یعنی به بازیگر آن نقشی را پیشنهاد میدهند که قبلا امتحانش را در آن نقش پس داده و مردم با آن ارتباط گرفتهاند. البته همه به این صورت نیستند ولی این نقدی است که من به اکثر آنها وارد میدانم.
جدا از این موضوع فکر میکنم مسئلهای که سبب میشود بازیگر به تکرار بیفتد یا متفاوت عمل کند، دست خود بازیگر است. یعنی به نوعی من بایستی شرایط را برای خود به گونهای مدیریت کنم و برنامهریزی داشته باشم که این مسئله به وجود نیاید. یعنی اینکه میتوانیم نقشهای تکراری نپذیریم و مدتی کار نکنیم. این موضوع مطمئنا سختیهایی را به وجود میآورد و برای آن صبوری و تحمل باید کرد که جزئی از بازیگریست. به شخصه آنقدر بازیگری و نگاه مخاطب برایم مقدس و ارزشمند بوده که سعی میکنم کمفروشی نکنم و در هر کاری حضور نداشته باشم.
علاوه بر این وقتی نقشی پیشنهاد میشود، ابتدا به متفاوت بودن آن فکر میکنم اما بعد از قبول نقش، اول به این فکر میکنم که شخصیت باورپذیر باشد. چراکه به نوعی اگر شخصیت باورپذیر باشد، تماشاگر مطمئنا با آن ارتباط میگیرد.
مطمئن باشید که در ابتدا تماشاگر دوست دارد که کاراکتر را باور کند، بعد اگر بخواهد به طور شخصی کارنامه عباس غزالی را ببیند و آن را در کنار شخصیتهای دیگری همچون بهروز وضعیت سفید، رضا شکری سریال مینو یا شخصیتی که در فیلم اعترافات ذهن خطرناک من بازی کردم، میگذارد و آنجا میگوید که آیا متفاوت هست یا خیر.
به طور کلی بازیگر نیز همچون یک بازیکن فوتبال، اگر خیلی تکنیکی باشد ولی در خدمت تیم نباشد، در نهایت میگویند او در حال تکروی است. در نتیجه من نمیگذارم تک روی صورت گیرد، اول در خدمت فیلمنامه، فیلم و کارگردان هستم که اگر این موارد به یک هارمونی برسد، مخاطب دوست خواهد داشت.
به طور کلی اگر دوست دارید، متفاوت باشید، بایستی در انتخاب نقشها خیلی حساسیت داشته باشید. تلاش من هم بر همین اساس بوده که از روی پیشنهادات روی میز بهترینها را انتخاب کنم.
در گذشته صحبتهایی درباره ناقص بودن فیلمنامههای شبکه نمایش خانگی مطرح میشد، ولی اکنون بر اساس اعلام تعدادی از بازیگران، مدتی است که تصویربرداری سریالهای تلویزیون نیز با فیلمنامههای ناقص شروع میشود. این موضوع تا چه اندازه میتواند به کار بازیگران لطمه وارد کند و سبب کاهش کیفیت مجموعههای نمایشی شود؟
قطعا به کیفیت لطمه میزند چراکه یک بازیگر تا وقتی که نداند ابتدای نقش از کجا شروع میشود و کجا پایان مییابد و در این مسیر چه تحولات، پیچ و خم و فراز و نشیبی دارد، چطور میتواند یک شناسنامه واحد برای شخصیت صادر کند تا بر اساس آن در راستای نقش حرکت کند.
وقتی بازیگر در جریان این موضوعات نیست، تبدیل به آدمی شده که تنها گریم شده، لباس پوشیده و مثل عروسک به آن میگویند که چپ بیا، راست برو و خودش خبر ندارد که سکانس بعدی قرار است بالا برود یا پایین بیاید. این موضوع در نهایت، هرچقدر هم شما آن را در لحظه خوب اجرا کنید، چون عمیق نیست، سطحی شده و روی تماشاگر آن تاثیر ۱۰۰ درصد را نخواهد گذاشت.
به عنوان مثال من اگر نمیدانستم کاراکتر امیر علی در سریال پناه آخر از جایی با کینهای آمده و بعد به یک آگاهی رسیده و کشفی صورت گرفته، هویت خود را متوجه شده، مادرش را پیدا کرده و در نهایت موضوع برایش روشن میشود، چطور میتوانستم ندامت آخر کار آن را بازی کنم.
پس این موارد خیلی مهم است که اکنون بعد از سکانس پایانی، برایم پیامهایی میآید که ما خیلی تحت تاثیر قرار گرفتیم. اینها همه نشان دهنده این است که من از ابتدا برای آن طراحی و فکر کردم و پازل نقش را قطعه به قطعه کنار هم گذاشتم تا درنهایت این چهارچوب را کامل کنم.
سریال پناه آخر از جمله آثار مناسبتی تلویزیون به شمار میآید. منطق قصه کارهای مناسبتی خیلی از موارد به سمتی میرود که شاید روی کار بازیگر تاثیر بگذارد و او مجبور شود بر اساس آن چیزی که نوشته شده بازی کند. با این مسئله چطور کنار میآیید؟
اصولا کارهای مناسبتی خیلی به ما پیشنهاد میشود و ما هم در مجموعههایی به این صورت، این مسائل را دیدهایم. یک آسیبی که اصولا کارهای مناسبتی میبینند یا این خطر در کمین آنهاست، به واسطه مناسبت آن زمان پخش بوده که در واقع خیلی از قصه فدای آن مناسبت میشود و داستان میلنگد.
این خطر وجود دارد اما در قصه سریال پناه آخر، من از ابتدا که آن را خواندم، دیدم که با حفظ ارزشها و مقدسات و مناسبتی که در داستان وجود دارد، داستان اصلی ماجرا کاملا در حال انجام کار خود بوده و این دو در کنار هم هیچکدام به دیگری آسیب نزده و اتفاقا خوب به هم تنیده شده است.
اما به هر حال کار مناسبتی یک ویژگیهایی دارد که همه میدانیم باید موضوعاتی در آن اشاره شود. ولی در عین حال باید مناسبت با توجه به خصوصیتش به صورت محسوس اشاره شود.
در صحبتهای خود به لزوم وسواس داشتن بازیگران و اینکه در هر کاری ظاهر نشوند، اشاره کردید. اما شاید این عدم حضور بازیگران حرفهای، زمینهای را برای حضور افرادی فراهم کند که شاید با واسطهای غیر از توانایی در بازی وارد این عرصه شوند و مشکلاتی را در حرفه بازیگری ایجاد کنند. این موضوع را چطور ارزیابی میکنید؟
این موضوع درستی است. اما هر کسی به اندازه خود میتواند اصلاحی را صورت دهد ولی در نهایت این اتفاق اگر اتفاق بدی است، فکر میکنم، مربوط به یک ارگان خاص باشد و مسئولیت آن مربوط به من بازیگر نیست.
من مسئول این هستم که از خودم و نگاه مخاطب که به من امتیاز داده مراقبت و پاسداری کنم و جواب اعتماد آنها را بدهم و در کاری حضور پیدا کنم که در شان مخاطب باشد. ولی اینکه در این مراقبت کسان دیگر خیلی راحت وارد میشوند، به شخصه کاری از دست من برنمیآید و نمیتوانم اصول خود را زیر پا بگذارم. باید به آنها خرده گرفت که این مسیر را ایجاد میکنند که مطمئنا در دراز مدت به کلیت آثار آسیب میزند. چون همانطور که میبینید، علاوه بر پایین آمدن کیفیت آثار، سطح سلیقه مخاطب هم پایین آمده است.
در نهایت من همیشه یک نقدی به فضای مجازی دارم و آن وجود آدمهای بیهنری است که در این فضا دنبالکنندگان میلیونی دارند. اینکه فردی بیهنر است، یک طرف ماجرا بوده و هر کسی میتواند یک علاقهای داشته باشد ولی ببینید که چقدر این افراد را دنبال میکنند، این دنبال کنندگان چه کسانی هستند که در واقع ما مسیر را باز کردیم تا به این اندازه دنبال کننده داشته باشند. این دنبال کنندگان همه نوجوانها و جوانهای این کشور هستند که قرار است آینده ما را بسازند. اگر از یک شخص بیهنر این مدل طرفداری میکنند، یعنی یک چیزی را پسندیدهاند و این خیلی فاجعه است.
روزی در تلویزیون در یک ویژه برنامهای که مهمان دعوت میکنند، دیدم که یک شخصی را آورده بودند از جمله همین آدمهایی که دنبالکنندگان زیادی دارند اما بیهنر هستند. جالب بود که این فرد به این معروف بود که بدل کس دیگری است و من خودم یک لحظه گفتم، یعنی تلویزیون کسی را در ویژه برنامه دعوت کرده به عنوان چی؟ اسم این فرد را باید هنرمند یا چه چیز دیگری بگذاریم.
اگر هنرمند است، هنر آن شبیه یکی دیگر بودن است؟ این هنر نیست، تازه باز هم اگر طرف اصلی ریش خود را بزند که دیگر شبیه هم نیست. به نوعی میخواهم بدانم که چرا ما در حال بزرگ کردن این افراد هستیم؟
البته منظورم این نیست که بازیگر دعوت کنند، ولی میتوانند یک نخبه دعوت کنند که در روستای ناکجا آبادی اختراعی ثبت کرده است. این افراد باید بزرگ شوند، نه کسی که بیهنر است. آن آدم دوست دارد به این صورت جلو برود و همه دنیا با او به عنوان اینکه بدل کس دیگری است عکس بگیرند، ولی ما که تلویزیون را در اختیار داریم و مسئولیم نباید چنین کاری کنیم.
یعنی شرایط به گونهای شده که برای جذب مخاطب، کسی را دعوت میکنیم، که در فضای مجازی صرفا دنبال کننده دارد تا به واسطه او، آن مخاطبان را پای تلویزیون بکشانیم.
در واقع میخواهیم ابرو را درست کنیم، اما چشم را هم کور میکنیم. به نظر من این اتفاق خیلی به فرهنگ و هنر کشور آسیب میزند و خطرناک است و اگر به این صورت پیش رود، به شخصه آینده خوبی را برای این فضا نمیبینم و از این بابت به شدت ناراحتم.