یک کارشناس رسانه مطرح کرد؛
ایرادهای سریال ستایش بسیار جدی است/ ضعف مدیریتی و نظارتی بر فیلمها و سریالها حاکم است
علیرضا دباغ میگوید: ایرادات سریال ستایش را بیشتر در بخش هنری و تخصصی آن میبینم که بسیار هم جدی هستند. یکی از این موارد هم نگاه سردستی به موضوعات است.
علیرضا دباغ (کارشناس رسانه و استاد دانشگاه) درباره ساخت فصل سوم مجموعه «ستایش» به خبرنگار ایلنا گفت: به زعم بنده فصل سوم مجموعه ستایش توانسته بیشتر از فصل دوم، مخاطبان را با خود همراه کند. در واقع جذابیت قصه و شخصیتپردازیهایی که در سری اول به خوبی صورت پذیرفت، سبب دنبال کردن سریهای بعدی این مجموعه شده و مخاطبان منتظر هستند ببینند سرنوشت شخصیتهای اصلی داستان چه میشود.
وی در ادامه صحبتهایش، ساخت فصلهای جدید برای مجموعههای پرطرفدار تلویزیون را اقدامی مثبتی معرفی کرد و اظهار داشت: ساخت فصلهای مختلف برای سریالهای پرطرفدار، در دنیا مرسوم بوده و از قضا برای ستایش نیز رخ داده است. البته در این راه باورپذیر بودن شخصیتها و ملموس بودن سیر داستان برای مردم از جمله نقاط مثبتی به شمار میآید که سبب همراهی آنها با سری سوم این مجموعه شده است. شخصیتهایی مثل حشمت فردوس که علاوه بر زن ستیز، مرد سالار و خشن بودن، وجهه بازاری دارد که مردم با آن آشنا هستند و بعضاً نمونههای مختلفی از این افراد را دیدهاند. و یا خود ستایش که نمونهای از فداکاری مادران این سرزمین به شمار میرود. به نوعی این مدل از شخصیتپردازی، برای مردم ما ایجاد جذابیت کرده و سبب برقراری ارتباط با مخاطبان شده است.
دباغ در پاسخ به اینکه آیا در این سری از مجموعه برای رساندن پیام امیدواری به مردم، تصویر غلوآمیز و غیرواقعی از امیدوار ماندن شخصیت اصلی داستان (حشمت فردوس) داده نمیشود، گفت: خلق یک شخصیت منفی باورپذیری مانند حشمت فردوس یکی از نقطه قوتهای این سریال به شمار میآید. ممکن است احساس شود درباره این کاراکتر قدری غلوّ شده اما این به معنای باورناپذیر بودن رفتار این شخصیت نیست. حشمت فردوس در فصلهای قبل نیز انسانی جدی، پیگیر و سختکوش معرفی شده؛ پس بدیهی است در این شرایط سخت هم از پا ننشیند و بخواهد دوباره سرپا بماند. هرچند مورد خیانتهای اطرافیانش قرار بگیرد. نکتهی مهم این است که در روال داستان، حشمت فردوس متوجه برخی اشتباهات خود میشود که در برخی از دیالوگهای او میتوان این موضوع را حس کرد، مثلاً در سکانس ملاقات با خانوادهی متکبر داماد ستایش.
آرامشبخشی وظیفه صداو سیما است
وی ادامه داد: اگر از زاویه دیگر به این موضوع نگاه کنیم، شاید نتیجه دیگری حاصل شود. رسانههای گروهی وظایف متعددی را برعهده دارند. به عنوان مثال اطلاع رسانی، آموزش، سرگرمی، تفریح و آگاهی بخشی از جمله همین وظایف به شمار میآید. اما یکی از وظایف مسکوت مانده رسانه در سالهای اخیر، مسئله آرامش بخشی در جامعه است. این کار وظیفه رسانه است اما متأسفانه در سالهای اخیر در سریالهای تلویزیونی شاهد نقض این موضوع هستیم. میزان خشونت و خیانت آنقدر در سریالهای ایرانی زیاد شده که به سلب آرامش و آسایش جامعه انجامیده است. ای کاش نهادی وجود داشت که بر این رفتار برنامهسازی شبکهها و سریالسازی سیما فیلم نظارت میکرد. با قاطعیت میگویم که در شرایط فعلی جامعه، هر کاری برای امیدوار کردن مردم انجام دهیم کم است. این کار به خصوص در مورد سریالهایی که در ساعتهای پرمخاطب پخش میشوند و خانوادهها آن را تماشا میکنند، باید در دستور کار صداوسیما قرار بگیرد.
این کارشناس رسانه در پاسخ به این پرسش که آیا برای رسیدن به یک پیام مثبت منطقیست که داستان را قربانی کنیم، گفت: معتقد به قربانی شدن داستان نیستم بلکه اعتقاد دارم داستان به خوبی پردازش نشده است و از دید هنری، هم نویسنده و کارگردان و هم تدوینگر در این ماجرا مقصرند. فصل سوم ستایش از لحاظ داستانی ابتدا خیلی خوب شروع شد و مخاطب را با خود همراه کرد و میتوانست امیدآفرین باشد، اما در ادامه به خصوص از قسمت ۱۷ تا ۲۴ به طور کلی مسیر داستان عوض شد. در نتیجه ما بهجای یک سریال خانوادگی پرکشش، شاهد یک داستان پلیسی جنایی سطحی شدیم که بر قضاوت ما از موفقیت فصل سوم تأثیر منفی گذاشت.
نشان دادن بدبختیهای مردم در سریالهای خشن و پر از جرم و جنایت اتفاق خوبی نیست
وی افزود: به اعتقاد من متأسفانه یک تصور غلط در تصمیمسازان سریالهای تلویزیونی در دهه گذشته در ایران به وجود آمده است که حاصلش نشان دادن بدبختیهای مردم در سریالهای خشن و پر از جرم و جنایت است. بارزترین آنها عروس تاریکی یا همان بوی باران است که با انتقادات بسیاری مواجه شد اما نشان داد مرکز سیما فیلم در چنبرهی تفکری اسیر گشته که وزنهی جرایم اجتماعی را در سریالهای تلویزیونی سنگینتر از آرامشبخشی جامعه کردهاند. این در حالی است که در دنیا برای آرامشبخشی به مخاطبان در تلویزیون هزینه میکنند. درست است فرهنگ غربی با فرهنگ ایرانی اسلامی تفاوتهای فاحشی دارد اما متاسفانه سریالهای خارجی هم که برای پخش انتخاب میشوند، اغلب پلیسی یا جنایی هستند.
دباغ در ادامه بیان کرد: سریال ستایش که تا قسمت ۱۵ با شیبی ملایم و کژدار و مریز در حال ارتباط با مخاطب بود و از مؤلفههای امیدآفرینی استفاده میکرد از قسمت ۱۶ به بعد اسیر همان آسیبی که بیان کردم، شد. اعتیاد، فقر، طمع، عقدههای حقارت، کینههای دیرین و در نهایت قتل و خشونت چاشنی سریالی شد که میتوانست برای خانوادهها جذاب و امیدآفرین باشد. بنابراین باید بگویم آنچه اینجا قربانی شد، امیدآفرینی و آرامشبخشی کل سریال ستایش بود.
وی ادامه داد: به شخصه ایرادات سریال را بیشتر در بخش هنری و تخصصی آن میبینم که بسیار هم جدی هستند. یکی از این موارد نگاه سردستی به موضوعات بوده؛ به طوری که برای مخاطبی که کوچکترین اطلاعاتی درباره قوانین کسب و کار دارد سوالاتی به وجود میآید که پاسخی برای آن پیدا نمیکند. مثلاً مشخص نمیشود، حشمت فردس که میوهها را با کشتی برای صادر کردن به امارات میبرد، چرا آن را بیمه نکرده است؟ یا فرایند صادرات اینقدر آسان است که در ۴۸ ساعت شخصی میوه را از باغات مازندران برداشت و بستهبندی کند و با خودش روی لنج بگذارد و ببرد آن ور آب؟ او که بعد از انداختن میوهها به آب، تمام سرمایهی خود را از دست داده، چرا به سادگی و بدون هیچ شکایت و دعوایی به خانه برمیگردد؟ چطور پروسه ویزا گرفتن برای امارات تا این اندازه سریع رخ میدهد؟!
دباغ در ادامه اظهار داشت: البته ایرادهای خیلی شفافتری هم در این مجموعه وجود دارد. به عنوان مثال قرار بود میوهها در بستهبندی خیلی زیبایی فرستاده شود، ولی وقتی آنها را به دریا میریزند، ما کارتنهای بیکیفیتی را میبینیم که پرتغالها از آن به راحتی بیرون میریزند. حتی سازندگان سریال به خود زحمت ندادهاند که حداقل ۵۰ عدد جعبه مشابه آنچه ادعا میشد که عامل جذابیت فروش آنهاست را نشان دهند تا سکانس دریا به گونهای باورپذیر باشد که این همان پرتقالهایی است که برای حشمت فردوس حکم طلا را دارد. بماند که ما از کشتی و دریا و طوفان هم تصویری ابتدایی میبینیم که نشانهی ضعف کارگردانی به شمار میآید.
کارگردان، تهیهکننده و صداوسیما باید از مردم عذرخواهی کنند
این استاد دانشگاه ضمن بیان اینکه اشکالات زیاد دیگری نیز در سریال وجود دارد، ادامه داد: علاوه بر آنچه گفته شد شاهد مواردی هستیم که نشاندهنده ضعف مدیریتی است که بر حوزه نظارت بر فیلمها و سریالها حاکم است؛ و الّا مگر میشود که ستایش بعد از این همه سالی که گذشته و سختیهایی که متحمل شده، نه تنها یک چین بر صورتش نیفتاده باشد، بلکه حتی جوانتر از فصل قبل باشد. اگر این موضوع درست باشد که این اتفاق به دلیل آن است که بازیگر حاضر نشده زیر گریم سنگین برود تا به پوستش لطمه نخورد، هم کارگردان و تهیهکننده و هم صداوسیما باید از مردم عذرخواهی کنند که با وجود هزینههای قابل توجهی که صرف میشود، حتی برخی عوامل قدرت اعمال بدیهیترین وظایف خویش را ندارند یا نظارت و دقت کافی در بدیهیات صورت نمیگیرد.
وی افزود: همچنین بازیگر شخصیت نازگل (دختر ستایش) در سری قبلی این مجموعه حدیث میرامینی بود که خوب هم ظاهر شده بود اما اکنون حذف شده و بازیگر دیگری به جای او جلوی دوربین آمده است. یا بازیگری که به ترکیه مهاجرت میکند (صابر) و بعد احتمالاً برای اینکه روابط داستان جور در بیاید، حاضر به کشتن نقش او میشوند و به طور کل او را از قصه حذف میکنند. اینجا این سوال پیش میآید شما که به راحتی بازیگری جایگزین نقش نازگل کردید چرا برای نقش صابر این کار را انجام ندادید؟ حتی اگر قرار بر مردن صابر هم بود به جای این نماهای دور از او که بهجای تداعی نقش منفی، احساس معصوم گونه بودن وی را القا میکرد، اگر از یک بازیگر دیگر استفاده میشد، بهتر نبود؟
کدام مسئول قبول میکند اشتباه کرده که بخواهد عذرخواهی کند!
دباغ همچنین در واکنش به صحبتهای آرمان زرین کوب (تهیهکننده مجموعه ستایش) که گریم شخصیت اصلی داستان را مورد تایید سازندگان معرفی کرده بود، گفت: اگر گفته باشند هم بعید نیست بالاخره هم ایشان و هم ما میدانیم که در ایران زندگی میکنیم نه سوئیس. در ایران کدام مسئول قبول میکند اشتباه کرده که بخواهد عذرخواهی کند!
وی در بخش پایان صحبتهایش اظهار داشت: معتقد به بد بودن این سریال نیستم چراکه مردم را پای سریال نشانده است. مردم سرگرمی، نشاط آفرینی و امید میخواهند و این مجموعه تقریباً به جز قسمتهای اخیرش این موارد را به همراه دارد اما ای کاش نواقصی که گفتیم، وجود نداشت تا اثر کاملتر و بهتری را مشاهده میکردیم.