مدیر برنامه مطالعات اسلامی دانشگاه ییل:
مسلمانان نقش گستردهای در پایان دادن به قرون وسطا داشتند/غرب با خوی تهاجمی به دنبال به زانو درآوردن شرق بوده/جبران عقبماندگیها با استفاده از تحول در علوم انسانی امکانپذیر است
پروفسور «اسما سعید» معتقد است؛ همزمان با بیداری غرب و آغاز رنسانس، سرزمینهای اسلامی و شهرهای بزرگ و ثروتمند آن، مورد تهاجم وحشیانه مغولها قرار گرفتند و از میان رفتند و این اتفاق باعث بروز یک عقبماندگی تاریخی معکوس نسبت به سدههای پیشین، میان شرق و غرب شد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، پس از بروز جنگهای صلیبی میان مسلمانان و مسیحیانی که تحت رهبری پاپ اوربان دوم، که با انگیزه بازپس گرفتن بیتالمقدس از مسلمانان به بهانه هزارمین سال تصلیب (عروج) حضرت مسیح (ع)، به سرزمینهای اسلامی یورش آورده بودند؛ شکستی مفتضحانه به بار آمد و اروپاییها بدون امکان تسخیر بیتالمقدس، به سرزمینهای خود بازگشتند. با این حال، بسیاری از پژوهشگران تاریخ سدههای میانه و قرون جدید، از نقش این مواجهه در پایان یافتن قرون وسطا در اروپا و آغاز عصر رنسانس سخن به میان میآورند. نشانههای مستند این مدعا را در آغاز ساختن کشتی و کاغذ و از سرگیری تجارت توسط اروپاییها میدانند. سفرنامهنگاریهای نخستین سدههای رنسانس و پیش از وقوع انقلاب صنعتی، به خوبی بیانگر شگفتزدگی مردمان سرزمینهای اروپایی در بازدیدهایشان از ایران، مصر، چین و هند است. شهرسازی، اغذیه، وفور کالا، گستردگی تجارت، امنیت بالا و محترم داشتن دانشمندان دینی و غیردینی، از برجستهترین نکاتیست که سیاحان و سفرنامهنویسان اروپایی پیش از انقلاب صنعتی، در سفر به مشرقزمین، مورد اشاره قرار میدهند. پروفسور «اسما سعید» استادتمام رشته اسلامشناسی و مدیر برنامه برنامه مطالعات اسلامی دانشگاه ییل و نگارنده اثر برجسته «انتقال دانش و اندیشه از مسلمین»، در گفتگو با ایلنا از اهمیت تاریخی انتقال تکنولوژی و دانشهای انسانی از مشرق به مغرب و خلاف جهت طبیعی تاریخ، سخن میگوید.
پس از پایان جنگهای صلیبی، اروپاییها از باورهای پیشین در رابطه با مذموم بودن تجارت دست برداشتند و نسبت به نوسازی صنایع خود و گسترش تجارت با غرب پرداختند. علت این تکانش شدید در بنیانهای نظری غرب در رابطه با مسائل اقتصادی چه بود؟ آیا جنگ به تنهایی میتواند باعث این تغییرات شود؟
جنگهای صلیبی حدود دو قرن طول کشیدند و باعث مواجهه غربیها با مظاهر مختلف تمدن مسلمانان شدند. در ابتدا جنگجویان صلیبی تحت تاثیر دستورات کلیسا، مظاهر تمدن اسلامی را برنمیتافتند و پس از دیدن رونق بسیار زیاد سرزمین شامات و مصر در جنگ، احتمال دادند که سایر سرزمینهای اسلامی رونق بسیار بیشتری به نسبت سرزمینهای مرزیشان دارند و البته آنها که خاطره بازپس گرفتن اندلس (اسپانیا) را به خاطر داشتند و بناهای باشکوه و بازارهای پررونق آن را دیده بودند، به این جمعبندی رسیده بودند که تفاوتهای بنیادینی در نگاه به زندگی مدنی در دو سوی زمین وجود دارد و مردمان مشرق، به زندگی مادی هم توجه بسیار زیادی دارند. به این ترتیب به نتیجهای رسیدند که براساس مشاهدات مستقیم مبتنی بر آن، توانستند در یک فرآیند عرفی، نسبت به این موضوع تغییرات لازم را اعمال کنند؛ هم تجارت را تسهیل کردند و هم به رشد صنعت و علوم تجربی و انسانی توجه کردند.
میتوان از انتقال دستاوردهای علمی شرق به غرب، بر اثر یک عبرت نظامی سخن به میان آورد؟ اصولا همواره جریانهای تمدنی مسیری از غرب به شرق را طی کردهاند، چگونه در این مورد، خلاف روند تاریخی صورت پذیرفت؟
بسیار جالب است که بدانید، این نکته هم صحیح است و هم نادرست! گزاره شما در رابطه با خلاف جهت تاریخی بودن این اتفاق صحیح است اما باید بدانید که نخستین جرقههای این ماجرا در اسپانیا بروز یافت! درواقع اسپانیا غربیترین نقطه در اروپاست و بازهم این جریان از نظر تاریخی اتفاق افتاده است. با این حال، آشنایی کشورها با دستاوردهای علمی یکدیگر، معمولا از طریق رویارویی نظامی اتفاق میافتاد و کشورها با درگیریهای نظامی و با پیروزی یا شکست، به این نتیجه میرسیدند که تا چه اندازه پیشرفتهتر هستند و یا عقبافتادگیهای بافاصلهای نسبت به این دشمنان خود دارند. شاید نشود تعبیر مواجهه نظامی با تکنولوژی را در گذشته تاریخ، به شکلی جدی مطرح کرد اما دستکم در چند سده اخیر، این رویه به شکلی تاریخی مورد پذیرش بسیاری از پژوهشگران تاریخ علم در جهان بوده و آنها این روند را به عنوان یک صورت نرمال از صورتبندی تاریخی این موضوع مدنظر دارند.
بیشترین میراثی که از علوم رایج در سرزمینهای اسلامی به غرب منتقل شد، شامل چه علومی بود؟ آیا این اثرپذیری در مردم مغربزمین، تاثیرات مثبتی را هم برای مسلمانان به دنبال داشت؟
علومی که از مشرق به غرب منتقل شده بودند، از تنوع بسیار زیادی برخوردار بودند و از دانش فنی ساخت تجهیزات مختلف، تا علوم پزشکی و علوم انسانی و ریاضیات را دربرمیگرفت. این علوم، باعث شدند که دیدگاههای زمینی، جایگزین دستورات کلیسایی شوند که هیچ گونه سعادتی را در روی زمین ممکن نمیدانست. درواقع این تنوع باعث شد که کشاورزی به سرعت از مسیر فئودالی و معیشتی خارج شود و باعث شد که تامین غذا، بسیار سریعتر و برای جمعیت پرشمارتری، تسهیل شود. ساخت کشتی و قطبنما و کاغذ و برخی از تجهیزات مرتبط با آبیاری، باعث رشد تجارت شد و از بین رفتن موانع تجاری هم باعث شکلگیری شهرهای بسیار بزرگ و ثروتمند در اروپا شد. در علوم انسانی هم، تمامی دستاوردهای مسلمانان، در زیرشاخههای علوم فلسفی و عقلی، ادبیات، تاریخنویسی و جغرافیا و علوم اجتماعی، به غرب منتقل شد و باعث پدید آمدن میراث علمی و فلسفی و ادبی بسیار بزرگی در غرب شد. علوم فنی و مهندسی مبتنی بر ریاضیات نیز به علت انتقال میراث گستردهای که از سرزمینهای اسلامی آمده بود، تمدن بشری در رشتههای فنی و مهندسی رشد بسیار زیادی کرد. باید با تاسف به این نکته اشاره کنم که همزمان با بیداری غرب و آغاز رنسانس، سرزمینهای اسلامی و شهرهای بزرگ و ثروتمند آن، مورد تهاجم وحشیانه مغولها قرار گرفتند و از میان رفتند و بسیاری از آن شهرها هنوز هم نتوانستند که جایگاه واقعی خود را احیا کنند و درواقع باعث بروز یک عقبماندگی تاریخی معکوس نسبت به سدههای پیشین، میان شرق و غرب شد و این بار، غربیها دیگر تواضع شرقیها را برای پیشرفت محدود به مرزهای خودشان نداشتند و با خوی تهاجمی به دنبال به زانو درآوردن شرق بودند و عصر استعمار را آغاز کردند. جبران این عقبماندگی، با استفاده از تحول در علوم انسانی امکانپذیر است و تغییرات بنیادین در علوم انسانی، میتواند راه را برای پیشرفت در تمامی زمینههای تکنولوژیک برای سرزمینهای اسلامی فراهم کند.