خبرگزاری کار ایران

در گفت‌وگو با محمود گودرزی مطرح شد؛

ولتر به دنبال تقبیح استعمارگری و مداخله در امور کشورهای دیگر بود/ وقتی داستان بهانه‌ای می‌شود برای طرح عقاید فلسفی‌/ «کاندید» از سفرهای گالیور تاثیر پذیرفته است

ولتر به دنبال تقبیح استعمارگری و مداخله در امور کشورهای دیگر بود/ وقتی داستان بهانه‌ای می‌شود برای طرح عقاید فلسفی‌/ «کاندید» از سفرهای گالیور تاثیر پذیرفته است
کد خبر : ۸۰۳۷۰۹

محمود گودرزی معتقد است که ولتر با نگارش اثر کاندید در پی آن بود که افراد در امور یکدیگر مداخله نکنند و دولت‌های استعمارگر نیز از مداخله‌های استعماری خود در امور سایر کشورها دست بردارند. وی همچنین برآنست که این اثر در پی به چالش کشیدن خوش‌بینی افراطی لایب‌نیتس در رابطه با ساختار این جهان است.

به گزارش خبرنگار ایلنا، نمودهای عینی عصر روشنگری در انگلستان را با انقلاب صنعتی و نمایشگاه بزرگ کریستال پالاس و افتادن سیب از درخت روی سر نیوتن می‌شناسند و نمادهای ذهنی آن در انگلستان را هم، با پرچم فلاسفه بزرگی نظیر توماس هابز، فرانسیس بیکن، دیوید هیوم، جان لاک و جان استوارت میل می‌شناسند و عقلانیت ابزاری (به تعبیر وبری) را در تابلوی عقاید آدام اسمیت دنبال می‌کنند. با این حال، فرانسه مسیری متمایز برای ورود به عصر روشنگری را پیمود و راه انقلاب بزرگ را برای تحول سیاسی برگزید، کاری که انگلیسی‌ها، پس از صدور فرمان مگناکارتا از آن بی‌نیاز شده بودند. به‌رغم تفاوت در مسیر تحول تاریخی و ورود به عصر آگاهی‌های نوآئین، پرچم‌داران بزرگی برای تبیین خرد زمینی داشت؛ ژان ژاک روسو، شارل دو منتسکیو، فرانسوا ماری ولتر، با پیشگامی رنه دکارت، عقلانیت روشنگری را در میان فرانک‌ها بسط دادند و به مثابه پیشگامان روشنگری، در کنار فلاسفه آلمانی و انگلیسی، بر مصدر خردورزی معاصر نشستند. با این حال قدرت اثرگذاری و محبوبیت ولتر، از تمامی فیلسوفان یاد شده بسیار بیشتر بود. اثر «کاندید» یا خوش باور ولتر، رمانی با جامه‌ای داستانی بر قامت اندامی فلسفی است که این فیلسوف رند فرانسوی با نگارش آن، تتمه اقتدار قرون وسطایی کلیسا را به باد فنا داد.

«محمود گودرزی» مترجمی که برگزدان آثاری از امیل زولا، آلفونس دوده، الکساندر دوما، ژان لویی فورنیه، گی دو موپاسان از زبان فرانسوی و برخی آثار دیگر از ادبیات انگلیسی و ژاپنی را در کارنامه دارد، در گفتگو با ایلنا، به برخی از زوایای مهم اثر کاندید و رویکردهای نگارشی ولتر می‌پردازد.

 آیا جان‌مایه و شالوده داستان کاندید، همان «بیل زدن باغچه خود» و عدم مداخله در زندگی عموم مردم است؟ آنچنان که از گفتگوی پیرمرد درویش ترک و کاندید برمی‌آید؟

ولتر در کاندید حرف‌های بسیار زیاد و متنوعی گنجانده است و من فکر نمی‌کنم که خواسته باشد تنها به یک نتیجه‌گیری مشخص از روایت داستانی خود در این اثر برسد اما آن‌چه که از زبان درویش ترک می‌گوید، شاید تنهاترین و مفیدترین راه‌حل عملی برای دوری از فلسفه ورزی‌ها افراطی و حرافی‌های بی‌حاصلی است که در دنیای فیلسوفان معاصرش رواج داشته است. اینکه به جای بحث و جدل، درنهایت سودمندتر این است که باغ خودمان را آباد کنیم و کاری به کار دیگران نداشته باشیم.

 پانگلوس (معلم کاندید) نماد فلاسفه‌ای نظیر لایب نیتس، الکساندر پوپ، و سایر متالهین قرون وسطاست که می‌گویند این جهان بهترین جایی بود که خدا می‌توانست برای زیست انسان خلق کند؟

بله، دقیقاً! ولتر ظاهراً استاد پانگلوس را از روی شخص لایب‌نیتس خلق کرده و یکی از اهدافش از نوشتن این کتاب، تاختن به خوشبینی افراطی فلسفی او بوده که در نهایت به یک محافظه‌کاری بی‌فایده منتهی می‌شده است.

ولتر در این اثر به رفتارهای استعماری فرانسه در سایر کشورها، اعتراض دارد و خواهان عدم مداخله دولت فرانسه در امور سایر کشورهاست؟ زرق و برق ناشی از دستاوردهای استعماری دولت فرانسه و تفلسف متفکران آنجا به سبک یونان باستان (و نه غرب معاصر) ولتر را خشمگین کرده بود؟

این نکته هم یکی از نکات متعددی است که ولتر از طریق این داستان پرفراز و نشیب به آن اشاره کرده و هدف انتقاد خود قرار داده است و نتیجه‌ای که از این استقرا می‌گیرد از این قرار است: طماعی، پول‌پرستی و رفتار وحشیانه برخی از ملل ـ به ظاهر ـ متمدن غربی و مقایسه آن با خلوص و صفای ملت‌هایی که هنوز از تمدن مدرن بویی نبرده بودند اما به واقع رفتاری بسیار متمدنانه‌تر، اخلاقی‌تر و انسانی‌تر از این کشورهای مهاجم و غارت‌گر دارند.

 آثار متاخری نظیر «زائر افسون شده» لسکوف تا چه اندازه از این اثر تاثیر پذیرفتند؟ آیا همچنان خوش‌باوری افراطی، یک معضل تکرار شونده در میان ابنای بشر بوده که لازم می‌شد تا اثر کاندید، همچنان در آثار ادبی بسیار دیگری بازتولید شود؟

متأسفانه این اثر را هنوز نخوانده‌ام و نمی‌دانم تا چه اندازه از داستان کاندید متأثر بوده اما خود کاندید از «سفرهای گالیور» جاناتان سویفت، به طور مشخص تأثیر پذیرفته است. به طبع تجربیات انسانی می‌توانند در مکان‌ها و دوره‌های مختلف تاریخی تکرارشونده و مشابه به یکدیگر باشند.

سیر داستان، از دئیسم و خداباوری کاندید و استادش پانگلوس، به تردید در انگاره‌های مطلق‌انگارانه و خرافی دینی می‌رسد. آیا این سیر تطور، روایت حال و زندگی خود ولتر است؟

بله، بی‌شباهت با سیر زندگی خود ولتر نیست. ولتر ابتدا دانش‌آموخته مدرسه دینی بود و چه بسا همین آشنایی با علوم دینی رایج در آن زمان، باعث شد که او تا حدی از باورهای رایج مذهبی فاصله بگیرد. البته شرایط قرن هجدهم چنین می‌طلبیده و اغلب فیلسوفان آن دوران خداباور بودند اما به کلیسا اعتقادی نداشتند و حتی به مبارزه به آن برخاستند؛ برخلافِ فیلسوفی مثل دنی دیدرو که اصولاً ماتریالیست بود و به خدا هیچ گونه ایمانی نداشت.

یعنی ایمان‌باوری در دستور کار او نبود؟ چون خود ولتر می‌گفت که: برای من مشخص است که یک هستی هوشمند و با برنامه ذاتی وجود دارد و این موضوع ایمان نیست بلکه موضوع عقل است...

ولتر به خدا ایمان داشت، به خالقی که دنیا را خلق کرده است، اما چندان در اداره‌اش دخالت نمی‌کند.

خدای ساعت ساز؟ معمار بازنشسته؟ چیزی شبیه به دئیسم مورد نظر فیزیوکرات‌ها؟

بله، شاید باوری شبیه این داشته!

چه تفاوت‌های اساسی میان داستان ساده دل و کاندید وجود دارد؟

متأسفانه «ساده دل» l'Ingénu را نخوانده‌ام و نمی‌دانم چه تفاوت‌هایی با «کاندید » دارد اما مشخص است که ولتر یک منظومه فکری منسجم را در سر می‌پرورانده است.

چرا ولتر در آثار ادبی‌اش همواره پس‌زمینه جغرافیا را به عنوان امر انضمامی و غیرمهم می‌پندارد؟ آیا او به دنبال ایجاد گونه خاصی از جهان‌وطن‌گرایی بود؟

به طور کلی ولتر، رمان‌نویس نیست، فیلسوف است و قالب داستان، تنها بهانه‌ای است برای مطرح کردن عقاید فلسفی‌اش. طبیعی‌ست که جزئیاتی مانند توصیف مکان یا افراد، دغدغه‌اش نباشد! در واقع همه چیز در این داستان‌ها، ابزاری برای طرح عقاید فلسفی ولتر است.

پس جغرافیا هم به طور کلی موضوع تفلسف ولتر نمی توانست باشد؟

خیر. اگر ولتر از اشرافیت و اشراف‌زاده‌ها انتقاد می‌کند، هدف انتقادش فقط اشرافیت فرانسوی نیست، اشرافیتی است که در اروپای آن زمان، اعم از فرانسه، انگلستان، سوئد و همچنین در دربار پروس دیده بود! در کل او یک فیلسوف جهان‌وطن و لیبرال بود!

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز