در گفتوگوی ایلنا با یک باستانشناس مطرح شد؛
از افسانههای شهرهای زیرزمینی تا مِهرکدهها و امامزادگان/ تغییر بازه زمانی عصر آهن با کشف یک قبرستان/مخالفان آیین مهرپرستی در ایران، خودزنی فرهنگی میکنند
یک باستانشناس از شهرهای زیرزمینی و نخستین دستکندها که به افسانههای جمشید میرسد سخن گفت و به مهرکدهها و ساخت امامزادگان بدون شجره بر بقایای آتشکدهها اشاره داشت و با توجه به کشفیاتی که در استرک بدست آمده از تغییر تاریخگذاری و بازه زمانی عصر آهن خبر داد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، مجید منتظر ظهوری دانش آموخته دکتری باستانشناسی از دانشگاه تهران است که از فروردین ماه سال ۹۸ به عضویت هیات علمی دانشگاه تهران درآمد و در موسسه باستانشناسی دانشگاه تهران نیز فعالیت خود را آغاز کرده است.
او متولد سال ۱۳۵۹ در دولتآباد اصفهان است. دیپلم خود را در رشته ریاضی فیزیک گرفت اما به دلیل علاقهای که به هنر داشت، در کنکور هنر شرکت و در نهایت در رشته باستانشناسی قبول شد.
اوایل امر به دلیل حس کنجکاوی و زیبایی شناسانهای که در باستانشناسی میدید، مجذوب این رشته شد اما وقتی وارد این حوزه شد، گام در دنیایی متفاوت گذاشت. معتقد است: وقتی از باستانشناسی صحبت میشود، به یاد تخت جمشید، سفر و زیباییها میافتید این درحالی است که خود باستانشناسی، عرقریزان جسم و روح است. کاوش در محوطه باستانی به شدت سخت است چراکه باستانشناسی به لحاظ کار میدانی و مطالعاتی بسیار سخت و دشوار است.
او با تاکید برآنکه عموم جامعه به باستانشناسان به عنوان افرادی که به دنبال گنج هستند نگاه میکنند، ادامه داد: به جز خانواده باستانشناسی و چند گروه دیگر از جمله تاریخ و جامعهشناسی که به نوعی با حوزه باستانشناسی در ارتباط هستند، سایر عموم جامعه هیچ اطلاعی از باستانشناسی ندارند. هر زمان از باستانشناسی صحبت میشود، مردم به یاد گنج، طلسم و فیلمهای مومیایی و... میافتند. شاید از این روست که در بیشتر مواقع شاهد تخریب محوطههای باستانی هستیم.
منتظر ظهوری بیش از ۸ سال سابقه تدریس در دانشگاه را دارد و سالها تجربه و کاوش در محوطههای باستانی، دو فصل کاوش در شهرستان خمین در شهر دستکند زیرزمینی، بررسی در شهر اردشیر خوره فیروزآباد فارس، سرپرستی سه فصل کاوش در فیض آباد کاشان، معاونت هیاتهای کاوش در محوطه بیدگول هراتکان، دو فصل کاوش در محوطه عصر آهن استرک، کاوش در استانهای همدان، کرمان و بررسی در شهرستانهای اصفهان را در کارنامه خود ثبت کرده است. در ادامه گفتگوی ایلنا را با مجید منتظر ظهوری میخوانید.
باتوجه به تحقیقاتی که داشتهاید، دلیل بوجود آمدن شهرهای زیرزمینی و دستکند را در چه عواملی میدانید؟ این شهرها چگونه و براساس چه نیازهایی بوجود آمدهاند؟
سازههای زیرزمینی یا آنچه در دل کوهها و تپهها کنده میشوند، تاریخی کهن و بحث گستردهای دارند. در اساطیر و افسانهها رد پای دستکندها به چشم میخورد. در بخشی از افسانه جمشید به مجموعه جمکند اشاره شده. شهری زیرزمینی که با دست کنده شده. اینجاست که معماری زیرزمینی را برای اولین بار در اساطیر ایران شاهد هستیم.
اگر بخواهیم به دستکندهایی که در حوزه باستانشناسی شناسایی شده؛ اشاره کنیم، قدیمیترین آنها که در کوهها ساخته شدهاند مربوط به دوره مادها هستند. بیشتر این دستکندها نیز گوردخمهها هستند و در غرب کشور و سلیمانیه عراق پیدا شده. در دوره هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان نیز شاهد گوردخمهها هستیم که در قالب دستکند در دل کوهها کنده شدهاند.
دستکندهای زیرزمینی بیشتر مانند تپهها نمود پیدا میکنند که اگر بخواهیم به لحاظ مواد باستانشناسی مورد بررسی قرار دهیم، قدیمیترین آثاری که تاکنون به لحاظ استقراری بدست آوردیم، به دوران اشکانیان بازمیگردد. به طور مثال در همدان شهر دستکند سامن را داریم که سفالهای دوره اشکانی در آنجا بدست آمده است.
در سمیرم نیز مجموعه دستکند تپه هژدر را پیدا کردیم که منجر به کشف سفالهای دوره ساسانی شد. این مجموعهها، دستکندهایی هستند که در دل تپهها کنده شدهاند و اگر بخواهیم پیشینه این نوع دستکندها و دستکندهایی که در دل زمین کنده شدهاند را پیدا کنیم، میتوانیم نگاهی به شاهنامه و تسخیر دژ سپید توسط سهراب اشاره کنیم. وقتی سهراب این دژ را فتح میکند، متوجه میشود که همه اهالی قلعه ناپدید شدهاند و بعدها میفهمد که مردم به زیرزمین رفتهاند. این امر نشان از دستکندهای زیرزمینی دارد که در اساطیر ما به آن اشاره شده است.
در پاسخ به این سئوال که انسان چگونه اولین بار توانست به چنین شیوهای از معماری پی ببرد، باستانشناسان احتمال میدهند که برای نخستین بار کندن قنات -که مهندسی آن به دوره هخامنشیان میرسد- به مردم نشان داد که میتوانند از این شیوه معماری که به نوعی معماری زیرزمین، است، برای استقرار در مواقع خطر حتی دوری جستن از سرما و گرما استفاده کنند.
درخصوص دلایل بوجود آمدن شهرهای دستکند، چه زیرزمین و چه در دل کوهها و تپهها، عوامل مختلفی مطرح میشود. یکی از این استقرارگاهها بخصوص در مرکز فلات ایران است که در قرون میانه اسلامی تحت عنوان عراق عجم میشناسیم و شامل اصفهان، همدان، تهران، مرکزی میشود. در این بخش بیشترین تعداد دستکندهای زیرزمینی را شاهد هستیم که از دوران تاریخی مانند اشکانیان و ساسانیان تا قرون اسلامی را دربرمیگیرد. بخصوص مقارن با زمان حمله مغولها به ایران، شاهد بوجود آمدن تعداد زیادی از دستکندهای زیرزمینی هستیم. سفالهای زیادی از دوران خوارزمشاهی و دوره مغول نیز در این شهرهای دستکند زیرزمینی بدست آوردهایم.
تپه رباط آغاج در خمین و سفیدشهر که میتوان از آن به عنوان یک شهر مذهبی یاد کرد، مملو از مواد فرهنگی از دوره خوارزمشاهیان و دوره مغول و ایلخانیان است. باتوجه به آنکه بعد از این دوره، مواد فرهنگی در این شهرهای زیرزمینی پیدا نکردیم، یعنی این شهرها میتوانستند در ارتباط با سیستم دفاعی در برابر هجوم آن دوره ساخته شده باشد. البته اقلیم منطقه نیز به صورتی است که سرما و گرمای بسیار شدیدی در فصول مختلف دارد. از این رو میتوان گفت این شهرهای زیرزمینی میتوانستند پناهگاهی برای رهایی از برودت هوا نیز باشند.
چرا از شهر دستکند زیرزمینی سفیدشهر که در آران و بیدگل کشف کردید به عنوان یک شهر مذهبی یاد میکنید؟ چه عناصر معماری و مواد باستانشناسی در این شهر زیرزمینی دستکند بدست آوردید؟
در سفیدشهر، با بخشی روبهرو هستیم که دقیقا محل استقرار است. البته فضایی جدا از این فضا نیز پیدا کردیم که ساختار معماری متفاوتی دارد و حدود ۶۰۰ متر از فضای استقراری فاصله دارد و با مواد متفاوت ساخته شده. این بخش از شهر زیرزمینی سفیدشهر، امروزه در زیر یک بنای مذهبی به نام قدمگاه علی قرار گرفته. معماری این بخش، چلیپایی است و عناصری مانند چاه آب که در مرکز این بنای چلیپایی قرار دارد، مدالیوم فلزی که نقش خورشید و چلیپا روی آن حک شده و سفالهایی با نقش سرو و صلیب، به وفور در این بخش پیدا شده.
با توجه به آنکه این بخش از معماری دقیقا زیرِ بنایی پیدا شده که امروزه به عنوان یک بنای مذهبی مطرح است از این رو احتمال میدهیم، این بنا مربوط به یکی از آیینهای پیش از اسلام است که در دوران اسلامی هم به صورت مخفی مورد استفاده بود. نمیتوانیم به طور حتم بگوییم که این بنا، مِهرکده بود؛ اما میتوان گفت، مربوط به آیینی از دوران پیش از اسلام است که بعدها با اسلام درهم آمیخته و شمایل اسلامی گرفته.
هرچند برخی معتقد هستند که آیین مهر و مهرپرستی در ایران وجود نداشت، اما من معتقد هستم آیین مهر در ایران وجود داشته چراکه از دوره اشکانیان گرفته تا قرون اسلامی شواهدی از مهرپرستی داریم. حتی یکی از هفت مرحله سلوک در آیین مهر، به نام پارسی است. این واژه گواهی بر این مدعاست. اما برخی دوست دارند، که همیشه ساز مخالف بزنند و مخالف وجود آیین مهرپرستی در ایران هستند. به نوعی میتوان گفت خودزنی فرهنگی انجام میدهند.
حتی در محلی که مهرکده سفیدشهر قرار دارد، هر سال شب یلدا در همان منطقه که امروزه به نام قدمگاه علی معروف است، مردم منطقه حلیم میپزند و قربانی میکنند و میگویند این مراسم و آیین را بر اساس آنچه از پدران و پدران آنها به ارث رسیده، انجام میدهند.
در حوزه باستانشناسی در بسیاری از موارد شاهد آن هستیم که بناهای مذهبی امروزی روی بناهای مذهبی گذشتگان از آتشکده گرفته تا معابد مهری بنا شده است. میتوان گفت مکانهای مذهبی ایران باستان، در عصر حاضر با اسلام درهم آمیخته و تبدیل به مکان مذهبی همسو با دین اسلام شده است. آیا میتوان گفت بنای بسیاری از امامزادگانی که این روزها در روستاها شاهد هستیم، بر روی بقایای آتشکدهها بنا شدهاند؟
معتقد هستم بنای بیشتر امامزادگانی که این روزها در روستاها میبینیم و عقبه تاریخی دارند، بر روی معابد مهری و آتشکدهها بنا شده است. بسیاری از باستانشناسان مانند ریچارد کلای و گریشمن نیز معتقد هستند بسیاری از امامزادگانی که شجرهنامه قابل قبولی ندارند، میتوانند در ارتباط با ادیان پیش از اسلام باشند که در دوره اسلامی دچار دگردیسی شده و شمایلی از اسلام را به خود گرفتهاند. میتوان گفت، این دگردیسی در اروپا نیز اتفاق افتاده چنانکه بسیاری از میترائیومها تبدیل به کلیسا شدهاند. از این روست که بسیاری از کلیساها، چلیپا شکل هستند. کلیساها در بیشتر کشورها مانند ارمنستان، گرجستان و کشورهای اروپای شرقی پلان چلیپایی دارند و بسیاری از آیینهای میتراییسم در دین مسیحیت نفوذ میکند. حتی میتوان گفت، پاپ همان پدر در آیین مهر است. با وجود تمام این تشابهات، از آنجایی که در ایران به طور تخصصی به این موضوع پرداخته نشده، تصورات بر آن است که آیین مهر در ایران وجود نداشته. این درحالی است که در ایران مهرکده کشف شده با تمام عناصر موجود در مهرکدههایی که در اروپا بدست آمده است.
چطور شد در اطراف قدمگاه علی به کاوش پرداختید که در نهایت منجر به کشف شهر زیرزمینی دستکند سفیدشهر شد؟
شورای شهر سفیدشهر از وجود این بنای زیرزمینی آگاهی داشتند و موفق شدند مسئولان میراثفرهنگی را برای انجام کاوش متقاعد کنند. پژوهشکده میراثو گردشگری نیز مجوز کاوش را داد و کار انجام شد. درحال حاضر بخشی از استقرار زیرزمینی بدست آمده و تمام آثار کشف شده، مربوط به قرن ۶ و ۷ هجری است. تا قرون ۶ و ۷، در بسیاری از موتون، آثاری از مهرپرستی دیده میشود. حتی در برخی از اشعار حافظ مستقیم به آیین مهر اشاره شده و میگوید: در مکتب حقایق پیش ادیب عشق / هان ای پسر بکوش که روزی پدر شوی
پسر و پدری که حافظ به آن اشاره دارد، نسبت خانوادگی نیست بلکه مراحل نخست آیین مهر است که بعد از هفت مرحله تبدیل به پدر (راهنما) یا همان پدر روحانی در دین مسیحیت میشوند. میتوان گفت این اندیشه بعدها در اسلام، تبدیل به بخشی از عرفان میشود.
در کاوشی که در شهر زیرزمینی سفیدشهر داشتید، مدالیوم فلزی پیدا کردید که طرح خورشید و چلیپا روی آن نقش شده بود. از مفاهیمی که از کشف این آثار بدست آوردید، بگویید. آیا در سایر بخشها نیز با چنین معماری دستکندی روبهرو شدید؟
آنچه که در شهر زیرزمینی سفیدشهر بدست آوردیم نادر و منحصر به فرد بود. حتی سفالینههایی پیدا کردیم که نقش سرو و صلیب روی آنها وجود دارد. حتی بخشی که به مذهبی بودن آن یقین داریم گواهی بر آیینی بودن این مکان دارد. در شهر خمین نیز طی کاوشهایمان اتاقکی چلیپایی شکل پیدا کردیم که البته مواد فرهنگی که در آن اتاقک بدست آوردیم بسیار محدود بود. اما در سفیدشهر مواد فرهنگی متنوع و متعددی بدست آوردیم.
یکی از کاوشها و بررسیهایی که انجام دادید در شهر اردشیر خوره بود. این شهر را به عنوان نقطه عطف پایان دوره اشکانیان و آغاز سلسله ساسانیان میدانند. از آنچه طی کاوش در اردشیر خوره بدست آوردید برایمان بگویید.
اردشیر خوره پایتخت سیاسی- آیینی- مذهبی ساسانیان است. اردشیر قبل از آنکه در سال ۲۲۴ میلادی اردوان پنجم را شکست دهد، در محدوده قلمرو پادشاه اشکانی شروع به ساختن این شهر میکند، همین امر سبب توبیخ اردشیر و شماتت او توسط پادشاه وقت اشکانیان شد. میتوان گفت، ساخت شهر اردشیر خوره، نقطه آغاز شورش و سرکشی اردشیر بر علیه اشکانیان بود. این شهر بعدها تبدیل به نخستین پایتخت ساسانیان شد.
اردشیر خوره کاملا بر اساس عناصر یک پایتخت و شهر شاهی ساخته شده و از محلات مختلف برای طبقات و عموم جامعه خبری نیست. فقط طبقه برتر جامعه در آن جای دارند، چیزی شبیه به تخت جمشید و پاسارگاد که فقط مخصوص طبقه خاصی از جامعه است.
این شهر کاملا دایرهای شکل با قطری در حدود ۲ کیلومتر است. بعد از ساخت شهر بیشاپور، از اهمیت اردشیر خوره کاسته میشود اما تا قرن ۶ و ۷ پررونق بود. در این شهر گلاب تولید میشد که بسیار معروف بود و از آن به عنوان گلاب جوری یاد میشود. البته این گلاب در شهر باستانی گور تولید میشد که از آنجایی که عربها در الفبای خود «گ» ندارند از آن به عنوان «جور» یاد میکردند و گلاب این منطقه به گلاب جوری معروف شد. این گلاب به آندلوس و آفریقا صادر میشد.
تنگهای شیشهای فراوانی نیز در این منطقه بدست آوردیم که در کارگاه ساخت شیشه تولید میشدند و احتمالا برای نگهداری گلاب مورد استفاده قرار میگرفتند. انواع سکهها و سفالینهها و معماریهای شاخص مانند آتشکده و سیستم آبرسانی پیشرفتهای را نیز کشف کردیم. همچنین کتیبههای فراوانی بدست آمده چراکه اردشیر پیوند دین و دولت را در حکومت خود پایهریزی کرد و دیگر از تکثر ادیان در دوره پادشاهی او خبری نیست و تک خدایی رواج یافت. این مهم در منابع مکتوب بدست آمده.
چند فصل کاوش در استرک را پشت سر گذاشتید؟ از یافتههای این کاوشها برایمان بگویید.
کاوش در استرک یک کار مشترک بین هیاتهای باستانشناسی دانشگاه کاشان بو دانشگاه ورشو لهستان است. در این محوطه، قبرهایی معتلق به عصر آهن پیدا کردیم. اشیای فلزی و مفرغی در این قبرها بدست آمده و گورها، دخمههای چکمهای شکل هستند. با توجه به کشفیاتی که در استرک بدست آوردیم، تاریخ گذاری و بازه زمانی عصر آهن تغییر میکند چراکه در گذشته عصر آهن را مربوط به سالهای ۱۵۰۰ میدانستند اما اکنون باتوجه به آزمایشهای کربن ۱۴، تاریخگذاری قبرستان استرک کاشان مربوط به نیمه نخست و نیمه دوم هزاره دوم است.
بیشترین اشیایی که بدست آوردیم، سفالهای خاکستری است که درواقع ازجمله سفالهای تدفینی به شمار میروند و استفاده روزمره ندارند. سرنیزه، مهرههایی که با سنگهای نیمه قیمتی تزیین شدهاند، مهرهایی با اشکال هندسی و... در این منطقه کشف شد. روی مهرها نقش حیواناتی مانند بز طراحی شده بود.
یکی از موضوعاتی که مورد بررسی قرار دادهاید هنر در زمان اشکانیان و بخصوص بررسی سیمای زنان در هنر اشکانی است. از یکسو در دوره اشکانیان شاهد تاثیر هنر هلنی و یونانی در هنر ایرانی هستیم و از دیگر سو، نقش زنان و الهههای زن در گچبریها و آثار این دوره پررنگتر میشود. آیا میتوان گفت در دوره اشکانیان بار دیگر مانند دوره ایلامیان شاهد ظهور و تاکید بر الهههای زن و مقدس شدن نقش زن در جامعه بودیم؟
در دوره هخامنشیان شاهد کاهش تصاویر زنان در آثار هستیم این درحالی است که در دوره اشکانیان شاهد تحول و دیده شدن نقش زن در آثار تاریخی هستیم. این امر نشان از تاثیر هنر هلنی دارد. از این رو روی ظروف، گچ بریها و... شاهد نقوشی از زنان هستیم. اما نمیتوان بهطور قطع، آنچه در دوره ایلامیان گذشته است را به سایر بخشهای تاریخی پیوند داد چراکه بحث ایران غربی با ایران شرق متفاوت است. معتقد هستم ایلامیان تحت تاثیر تمدن بینالنهرین بودند و سایر بخشهای ایران دارای تطوری متفاوت بودند. البته نمیتوان گفت هیچ ارتباطی نداشتند بلکه صحبت در این خصوص نیازمند تحقیقات بیشتر است.
آیا تاکنون با محوطههای باستانی روبه رو شدهاید که قبل از کاوش باستانشناسان به دلیل حفاریهای غیرمجاز، تخریب شده باشد؟
در بسیاری از موارد این اتفاق میافتد که مردم محلی تا استخوان یا چیزی در محوطهای پیدا میکنند در صدد حفاری برمیآیند و از آنجا که بدون علم و آگاهی این کار انجام میشود، تخریبهای فراوان به دنبال دارد. به طور مثال در محوطههایی که مربوط به دوره نوسنگی، دورهای که انسان هنوز به فلز پی نبرده، است، به دنبال اشیای گرانبها میگردند اما چون چنین اشیایی مانند سکه و ظروف فلری اصلا در آن دوره وجود نداشته، چیزی جز تخریب محوطه و حفر چاههای عمیق به همراه نخواهد داشت. به وفور شاهد چنین اتفاقاتی در محوطههای باستانی هستیم. حتی محوطههایی که در دست کاوش بود به دلیل آنکه کاوش یک فرایند زمانبر است، به دلیل حضور حفاران غیرمجاز دچار آسیب شدهاند چنانکه در یکی از محوطههای همدان در حال خارج کردن یک ظرف سفالی از دل خاک بودیم و باید این کار به آرامی انجام میشد تا ظرف سالم بماند اما روز بعد که به محل کاوش بازگشتیم، دیدیم که کوزه را شکستهاند.
کاوش را هیاتهای باستانشناسی خارجی را در کارنامه خود ثبت کردهاید. از تجربیات همکاری با باستانشناسان خارجی برایمان بگویید. حضور این هیاتها در ایران و کاوش در محوطههای باستانی، چه فوایدی برای ما دارد؟
هیاتهای باستانشناسی خارجی نظم بیشتری دارند. به لحاظ علوم میان رشتهای و روشهای کاوش به لحاظ تئوری و میدانی از ما جلوتر هستند و به برخی روشهای جدید اشراف دارند. دسترسی آنها به نرمافزارهای موجود بیشتر است. البته باستانشناسان ایران هم در این وادی دستی بر آتش دارند. با این وجود معتقد هستم، همه چیز را همگان دارند و باید از علم و دانش و تجربه همه در حوزه باستانشناسی استفاده کنیم. ضمن آنکه حضور آنها در ایران میتواند در معرفی باستانشناسی ایران در عرصه بینالملل موثر باشد. در همایشها شرکت میکنند و مقالات را در مجلات بینالمللی منتشر میکنند.