خبرگزاری کار ایران

روزبه حصاری در گفت‌وگو با ایلنا مطرح کرد:

نسل من بیشتر از هرچیزی عادت کرده پشتِ در بماند/ مشهور شدن در جامعه اصلا کار سختی نیست/ در بازیگری اصلا خوش نمی‌گذرد

نسل من بیشتر از هرچیزی عادت کرده پشتِ در بماند/ مشهور شدن در جامعه اصلا کار سختی نیست/ در بازیگری اصلا خوش نمی‌گذرد
کد خبر : ۷۹۴۰۰۴

روزبه حصاری با بیان اینکه نسل من بیشتر از هرچیزی عادت پشت در ماندن را یاد گرفته، گفت: مشهور شدن در جامعه امروز اصلا کار سختی نبوده، اما هنر با درد عجین بوده و یک واقعیت محض است. بر همین اساس باید بدانیم که در بازیگری اصلا خوش نمی‌گذرد.

به گزارش خبرنگار ایلنا، مخاطبان روزبه حصاری را با سریال «یادآوری» به خاطر می‌آورند. این بازیگر در تازه‌ترین تجربه کاری خود در مجموعه «سلام آقای مدیر» به ایفای نقش پرداخته است. حصاری در این سریال عهده‌دار نقش مدیر یک دبیرستان پسرانه بوده که با چالش‌های بسیاری همراه است. به بهانه بازی در این سریال با او به گفتگو پرداختیم.

رسالت سینما و تلویزیون درس اخلاق دادن نیست

در سریال سلام آقای مدیر نقش مدیر دبیرستانی را بازی می‌کنید که شاید تا حدی متفاوت از مدیرهایی است که تا امروز سراغ داشته‌ایم. به عنوان مثال این مدیر در دعوای بین شاگرد و ناظم مدرسه طرف شاگرد را می‌گیرد. تا چه حد برای این شخصیت می‌توان مابه‌ازای حقیقی در نظر گرفت؟

این‌روزها خیلی این کامنت را از مردم می‌گیرم که کاش ما همچین مدیری داشتیم، یا اینکه این مدیرها کجا هستند. حتی این موضوع برای من هم خنده‌دار شده است، ولی به شخصه اعتقاد دارم که شاید این مدیر امروز در ناخودآگاه بچه‌ای ده ساله تاثیر بگذارد و بدون اینکه او یادش بماند، وقتی در سن ۴۰ سالگی خودش را در قامت مدیر مدرسه یا فضای آموزشی دیگری دید؛ به اندازه‌ای این کاراکتر برایش دلچسب باشد، که ناخودآگاه از ویژگی‌های مثبت آن در رفتارش استفاده کند.

البته رسالت سینما و تلویزیون کار هنری بوده و قرار نیست که ما به آدم‌ها درس اخلاق دهیم. اما حتی اگر مابه‌ازای شخصیت امیرعلی صدرا را در جامعه ندیده باشیم، بد نیست فکر کنیم که به این صورت هم می‌شود. حالا این کار قصه است که به شما نشان دهد اینطور می‌شود یا اینکه به این صورت اصلا ممکن نیست.

به نظرم امیرعلی صدرا در دعوای ناظم و شاگرد، خیلی با اینکه آن فرد، ناظم است و دیگری دانش‌آموز، مواجه نمی‌شود بلکه او با این مواجه شده که چه کسی حرف درست می‌زند.

روز به روز قدرت شنیدن در جامعه کاهش پیدا می‌کند

واژه استاد در حال حذف شدن است به‌جایش از همکار استفاده می‌شود

اصولا چقدر در جامعه ما به حقوق افراد توجه می‌شود که اکنون ما نمود آن را در سریال می‌بینیم؟

خیلی کم. ما جامعه‌ای هستیم که روز به روز قدرت شنیدن در آن کاهش پیدا می‌کند. این موضوع مهمی بوده که باید برای آن فکری کرد. ما به شدت، کم همدیگر را می‌شنویم. کافیست در خیابان به مردم نگاه کنید؛ اکثر جوان‌ها هِدسِت در گوش خود گذاشته‌اند. چون حوصله شنیدن ندارند و چیز شنیدنی هم وجود ندارد. به همین دلیل موسیقی مورد علاقه خود را گوش می‌دهند. ولی ما نباید کاری کنیم که جوان‌ها گوش‌شان را روی حرف‌های ما ببندند.

در مورد بحث آموزش که در این سریال هم به نوعی با آن مواجه هستیم، لازم است مطلبی را توضیح دهم. آن چیزی که امروز در بحث آموزش در دنیا اتفاق می‌افتد؛ به این صورت بوده که آدم‌ها وقتی به درجه‌ای از دانش در حرفه‌ای می‌رسند، تصمیم می‌گیرند که این دانش را به افراد دیگر انتقال دهند.

به این ترتیب روی دانش خود پژوهش می‌کنند و اطلاعاتشان در این زمینه را به‌روز کرده و سپس به افراد دیگر انتقال می‌دهند. همین فرهنگ فزاینده به نفر بعدی هم انتقال پیدا می‌کند. به این صورت اگر آن نفر بعدی هم روزی استاد شود، با همین فرمان درس می‌دهد. اما ما اینجا همچنان با افتخار از فوت کوزه‌گری یاد می‌کنیم که تنها استاد آن را می‌داند. خب ممکن است استاد درگذرد و عمرش کفاف یاد دادن آن به نفر بعدی را ندهد؛ در این صورت باید چه کرد.

من به شوخی به یکی از استادانم می‌گفتم که شما می‌گویید فوت کوزه‌گری را هنوز به ما یاد نداده‌اید. خب اگر در طول تاریخ، هر کدام از اساتید هنر یادشان رفته باشد که یک فوت را به شاگردانشان انتقال دهند، یک طوفان از هنر ما کم شده تا اینکه به آن اضافه شده باشد.

این موضوع خیلی بحث جدی است که باید به آن توجه شود. امروز واژه استاد در حال حذف شدن از واژگان دنیا بوده و به جای آن از واژه همکار استفاده می‌شود. اما در اینجا دوستان روز به روز، زودتر استاد شده و این موضوع آنقدر برایشان مهم است که اگر کسی آنها را استاد خطاب نکند، ناراحت می‌شوند.

البته احترام پیشکسوت جای خودش؛ در واقع من در حال صحبت از عنوان حقوقی استاد هستم که خیلی عنوان حساسی است. چون شاگردی که سر کلاس شما می‌نشیند، سراسر چشم و گوش بوده و فقط شما را می‌بیند. بنابراین فرهنگ آموزش خیلی فرهنگ حساسی است. اینکه ما فکر کنیم بلد هستیم و حال بقیه باید برای یادگیری پیش ما بیایند، درست نیست. برای آموزش به دیگران هر روز باید دانش خود را به روز کرد.

نسل من بیشتر از هر چیزی عادتِ پشت در ماندن را یاد گرفته

باتوجه به اینکه بارها از سختی ورود چهره‌ها به سینما و تلویزیون صحبت می‌کنند، بعضا شاهدیم که عده‌ای به سادگی روند چهره شدن در تلویزیون را طی کرده و به نوعی به ایفای نقش‌های متعدد در تلویزیون و سینما مشغول می‌شوند. این روند برای شما به چه صورت اتفاق افتاد؟

متاسفانه در دوره‌ای هستیم که از امید صحبت کردن، شعار دادن تلقی می‌شود. اما زندگی به من یاد داده است که اگر در تاریک‌ترین نقاط، امید خود را حفظ کنم، بعد از آن اتفاق خوبی می‌افتد. در واقع منظورم لحظه شیرین بعد از یک دوره تلخی بوده و به نظرم این رنگ‌آمیزی است که زندگی را زندگی می‌کند.

علاوه بر این موضوع، به شخصه کاملا پیگیر بچه‌هایی هستم که در حوزه تئاتر، موسیقی و عرصه‌های دیگر پشت در مانده‌اند و این موضوع آزرشان می‌دهد. اما انگار نسل من بیشتر از هرچیزی عادت پشت در ماندن را یاد گرفته است. نسلی که همواره می‌گوید ما را راه نمی‌دهند. باید پارتی داشته باشید و پول خرج کنید تا به سینما راه پیدا کنید. خود این موضوع یک گره ذهنی ایجاد کرده و سبب ناامیدی می‌شود. در صورتی که ما باید این فاز و این جملات را از ذهن خودمان پاک کنیم و نگوییم که نمی‌گذارند. بگوییم اگر بخواهیم می‌توانیم. این وظیفه‌ای است که این نسل در قبال خودش دارد. اما متاسفانه رفتارهای سلیقه‌ای، ندیده شدن قریحه‌ها و ذوق‌های هنری هم در صنف ما وجود دارد و می‌توان درباره آن ساعت‌ها صحبت کرد.

به شخصه بعد از کلی پرس‌وجو و تحقیق، روزی که تصمیم گرفتم بازیگری را ادامه دهم، این موضوع را در ذهنم بستم و فقط شروع به تلاش در این حرفه کردم. البته حتما در مواقعی از کار ناراحت و ناامید شدم اما نگذاشتم سرد شوم. به این ترتیب سعی کردم با آدم‌هایی معاشرت کنم که به‌جای نمی‌توانیم، به واژه می‌توانیم معتقد بودند.

به عنوان مثال یادم می‌آید وقتی برای سریال «یادآوری» تست دادم، ۱۵ تا ۲۰‌امین دفتری بود که آن سال برای تست می‌رفتم. به نوعی در تست دادن‌های مختلف، خودم را محک زده و از نظر آن آدم‌ها برای بهتر کردن کار خودم استفاده می‌کردم. در نهایت این تلاش‌ها، همیشه یک فردی وجود دارد که به نسل جوان اعتماد می‌کند. مانند حجت قاسم‌زاده‌ اصل که در سریال «یادآوری» به من اعتماد کرد.

عده‌ای صحبت‌هایی را مطرح می‌کنند مبنی بر اینکه روزبه حصاری با استفاده از روابط توانسته روند چهره شدن را خیلی سریع طی کند.

اگر نگویم اولین نفر، شما دومین نفری هستید که این موضوع را به من می‌گویید. ابدا به این صورت نبوده است. نوروز یک سالی بود که من به پدرم گفتم تصمیم گرفته‌ام، بازیگری را انتخاب کنم. حتی خانواده ما هنری نبودند و برادرم بر همین اساس به من گفت؛ طبق شنیده‌های ما در این حرفه باید پول یا پارتی داشت. گفتم، من بعید می‌دانم. چراکه اگر کسی با پول و پارتی هم آمده باشد، قطعا محو خواهد شد. البته من اعتقاد داشته و دارم که همه بر اساس استعدادشان پا به این حرفه گذاشته‌اند.

بعد از سریال «یادآوری» مدت‌ها کار تصویر نکردم ولی هر سال یک یا دو نمایش روی صحنه داشتم. البته پیشنهاد سینمایی و تلویزیونی بود، اما صبر کردم. چراکه یادآوری دو مسئولیت برای من داشت، یکی خود آن کار بود و دیگری بچه‌هایی بودند که با کار تئاتر به تصویر رسیده و بعد فراموش‌شان شده بود که از تئاتر آمده‌اند. به شخصه تئاتر را برای تئاتر کار می‌کنم. بر همین اساس وظیفه خودم می‌دانستم که این موضوع را به خودم و دوستانم یادآوری کنم و بگویم همه چیز از تئاتر شروع می‌شود.

مسیر شهرت آسان‌تر از مسیر هنر است

در بازیگری اصلا خوش نمی‌گذرد

برخی بازیگران تئاتر می‌گویند که بعضا برای پروژه‌های سینمایی با آنها تماس گرفته شده و از آنها می‌خواهند که به طور رایگان نقش‌هایی را بازی کنند. این اتفاق برای شما هم رخ داده؟ اگر بازیگری به عنوان یک شغل پذیرفته شده، دیده شدن بدون دستمزد واقعی، در آن چه جایگاهی دارد؟

این قضیه با من هم خیلی مطرح می‌شود. حمید سمندریان می‌گفت، کمدی باید در صحنه اتفاق بیفتد؛ وگرنه خنداندن مردم خیلی کار سختی نبوده و با سخیف‌ترین کارها هم می‌توان مردم را خنداند؛ ولی کمدی خلق کردن در صحنه کار هرکسی نیست. ارجاع این حرف در جامعه امروز مشهود است. مشهور شدن در جامعه امروز اصلا کار سختی نبوده و خیلی افراد از همین شهرت آدم‌ها برای کارهای خودشان استفاده می‌کنند. به واقع با این موضوع کار ندارم. چراکه کاری هم از من برنمی‌آید. بنده تنها می‌توانم کارهایی به این صورت را انجام ندهم.

خیلی از دوستانی که اکنون در فضای مجازی اینفلوئنسر هستند، روزگاری بازیگر تئاتر بودند. اما زمانی ناامید شده و در فضای مجازی کارهایی را انجام دادند و به معروفیت رسیده‌اند. سپس عده‌ای به واسطه همین شهرت آنها را برای کارهایی انتخاب کردند. همین موضوع یک ذهنیت غلط ایجاد کرده که حتما باید معروف شویم تا ما را انتخاب کنند. خیر؛ برای بازیگری باید به ندانسته‌ها فکر و آنها را تبدیل به دانسته کرد. بازیگری عرصه سختی بوده و در آن اصلا خوش نمی‌گذرد.

البته همه این موضوع به این بستگی دارد که ما چقدر عاشق بازیگری باشیم. مسیر شهرت خیلی مسیر آسان‌تری از مسیر هنر است. هنر با درد عجین بوده و یک واقعیت محض است. حتما بقا در هنر می‌تواند عاملی برای شهرت باشد، اما ابدا شهرت عاملی برای هنرمند شدن نیست.

اگر روزی معیار انتخابم حواشی باشد؛ بازیگری را کنار می‌گذارم

در طول تاریخ سینمای ما بازیگران کمی زیست کرده‌اند و اغلب بازیکن بوده‌اند

بعضا شاهد تولید حاشیه‌هایی از سوی بازیگران هستیم که به نوعی سبب می‌شود تا آن فرد در صدر اخبار باقی بماند. آیا یک بازیگر برای ماندگاری نیاز به تولید حاشیه هم دارد؟

به شخصه اگر روزی احساس کنم که معیار انتخابم حواشی است، آن روز بازیگری را کنار می‌گذارم. بنده معتقدم مدیوم‌های تئاتر، تلویزیون و سینما تنها ویترین بازیگر هستند و حاشیه برای او بی‌معنی است.

اگر یک روز تهیه‌کننده‌ای به من بگوید روزبه جان به خاطر فالوئر بالایت بیا در کار ما بازی کن، همان جا از دفتر بیرون می‌آیم. البته خیلی از پیشنهادها به خاطر میزان فالوئر داده می‌شود ولی بعضا هم ممکن است کار هنری، سبب جذب مخاطب برای من شود. ممکن است نوع زندگی یک هنرمند برای برخی از مردم جذاب باشد و حتی خیلی از کسانی که می‌خواهند بازیگر شوند، این المان‌ها را نگاه کرده و می‌گویند برای بازیگر شدن باید این موارد را در خودمان ایجاد کنیم. کمدی جایی است که دوستی می‌گفت فلان هنرمند معتاد بوده است، پس من هم به اعتیاد روی آورم تا مثل آن شخص شوم.

به نوعی در طول تاریخ سینمای ما بازیگران کمی زیست کرده‌اند و اغلب بازیکن بوده‌اند. در نهایت باید بگویم در دوره ملتهب و پرسرعتی هستیم که همه از سر آشفتگی یکسری رفتارهای اشتباه را انجام می‌دهند. در واقع این همان دوران گذار است که امیدوارم هرچه زودتر تمام شود.

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز