استاد دانشگاه خنت بلژیک در گفتوگو با ایلنا:
هنر اسلامی بسیار پیچیده است و به معناشناسی نیاز دارد/ ایران نتوانسته از گنجینههای هنری خود بهرهبرداری مناسبی کند
استاد دانشگاه خنت بلژبک معتقد است: هنر اسلامی در ایران محوریت متفاوتی با سایر سرزمینهای اسلامی دارد و ایران اثر بسیار زیادی بر انواع هنرهای تجسمی و معماری در گونههای مختلف هنر اسلامی داشته با این حال هنوز نتوانسته از این ظرفیت بزرگ خود، بهره لازم را ببرد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، هنر در سرزمینهای اسلامی و به ویژه ایران، در دوران پس از ظهور اسلام، نمودهای متفاوتی پیدا کرده و این نمودها در تمامی لایههای زیستی مردمان این سرزمینها، تعین داشت. هنر، به عنوان تفننی بیرون از تجربه زیسته و زیستجهان مردمان این سرزمینها به کار نمیآمده و همواره به عنوان بخشی از پاسخ به نیاز تداول زیبایی در میان مردمان این سرزمینهای، فنون هنری، خود را در آیینه ابنیه و کالاهای مورد بکارگیری مردم میدیدند. به عبارتی دیگر، هنر به عنوان امری منفک و مستقل از زیست اجتماعی به شمار نمیآمد و همواره در ذیل نیازهای روزمره مردم تعریف میشد. تعریف هنر کالایی از اشیای کلاسیک که روزگاری اسباب ارتزاق عمومی بودند، در دوران معاصر تحقق یافته و پیش از این، هرآنچه که هنر معماری نامیده میشد و در ذیل آن هنرهای دیگری نظیر شیشهگری، مشبککاری، مقرنسکاری، میناگری، نقاشی ساختمانی، گچبری و کاشیکاری به تنهایی به عناون یک هنر یا صنعت دستی نامیده میشوند، در واقع صناعتی برای مرتفعسازی نیاز به یک مسکن آرامشبخش است. این را میتوان به سایر هنرهای دیگر در سرزمینهای اسلامی نیز تسری داد. دکتر «تام دیکورت» استاد دانشگاه خنت بلژیک، در رابطه با اهمیت تحقیق پیرامون هنر اسلامی، رهاوردهای نوینی را عرضه میکند.
در منابع تحقیقی کدام طیف از آثار را به عنوان آثار مرتبط با هنر اسلامی در نظر میگیرند؟ آیا آثاری که صرفا به سرزمینهای تعلق دارد در ذیل هنر اسلامی قابل تعریف هستند؟ آیا در سرزمینهای اسلامی، هنر سکولار نیز وجود دارد؟
آن چیزی که ما از هنر اسلامی میفهمیم، طیف گستردهای از هنرهای تجسمی است که اصولا ریشه در هنر کلاسیک دارند و چندان با هنرهای مدرن و پست مدرن ارتباط مفهومی و نمادین برقرار نکردهاند! به این معنا، هنر اسلامی ردههایی از هنر کلاسیک در یک هزاره گذشته را دربرمیگیرد که بیشتر در سبک زندگی مردم قرنهای هشتم میلادی تا قرن هفدهم را دربرمیگیرد و آخرین دوران شکوه این هنر را باید در دوران امپراتوریهای صفوی و عثمانی، در ایران و ترکیه دنبال کنید. البته در هنر اسلامی، نقوش گیاهی و طبیعی که به نوعی هنر ناتورالیستی کلاسیک بوده، هنری به نام هنر عربی مطرح است که میکوشد تا در آثاری که خلق میکند، با ایجاد پیچشهایی که در آثار دارد، میکوشد که نامتناهی بودن آفریننده (خدا) را در این آثار نمایش بدهد. این طیف از آثار در کنار آیینهکاریهای و کاشیکاریهای پیچیده که در مدارس کلاسیک و مساجد به کار گرفته میشدند، هنرهای مذهبی سرزمینهای اسلامی هستند و البته هنرهای سکولار نیز در سرزمینهای اسلامی وجود دارد که بیشتر با تکیه بر فلزات و موسیقیها شکل گرفتند. با این حال تعریف دقیقی از هنر اسلامی در دست نداریم اما باتوجه به اینکه ادیان، در شکلگیری ابعاد خاصی از هنر معنوی و پدیدارشناسانه از نمودهای مختلف هستی، نقش بسیار زیادی دارند. با این حال منظور از هنر اسلامی، دقیقا به آن دسته از هنرهای بازمیگردد که سابقه شکوفایی آنها به دوران پس از ظهور اسلام بازمیگردد و میشود به هنرهای مربوط به معماری، طلاکاری (تذهیب) و خوشنویسی اشاره کرد.
آیا محدودیتهای ترسیمی در هنر اسلامی نسبت به هنرهای یونانی ـ گوتیک، کلیسایی و مانوی وجود دارد؟
اعتراف کنم که پرسش مشکلی طرح کردید! پاسخ پرسش شما را باید در دیدگاههای پدیدارشناسانه این مکاتب، نسبت به جهان هستی و موجودات زنده دنبال کرد. در دیدگاههای هنری مکاتب یونانی و گوتیک، ترسیم برهنه و جزئیتر از موجودات زنده محدودیتی ندارد اما در ترسیمات کلیسایی و اسلامی، به هیچ وجه چنین اصالتی به موجودات زنده نمیدهند و خداوند را به عنوان منشا هستی در نظر میگیرند و به همین ترتیب، هنرهای اسلامی و کلیسایی، تکیه عجیبی به دین دارند و هستیشناسی هنری آنها هم دینی است. در مانویسم هم پوشیدگی، جدیت داشت و تنوع رنگ با بکارگیری نور، مورد تاکید است. معماری گوتیک هم بر اساس آزادی وزش باد و ساختمانهایی که با ستونهای فراوان طراحی شدند، اثرات زیادی را بر معماری کلیسایی داشته است اما معماری اسلامی، ارکان متفاوتتری را در خود دارد و در ایران، به پیوند با رنگ آسمان و گلهای باغ بهشت تاکید بیشتری دارد و منارهها و گلدستههای مساجد در ایران، نشان میدهد که تلقیهای باستانی هم با امر دینی گره خورده است. هنر مانوی هم اثرات زیادی بر این اندیشه هنری در اسلام گذاشته است و البته در ایران اثرات بیشتری گذاشته است. هنر یونانی هم در آثار هنری برجای مانده از ایران دوران سلوکیان و پارتها (اشکانیان) خودنمایی میکند و در معماری و مجسمهسازیهای و ظروف آن دوران، آثار هنر یونانی ـ گوتیکی وجود دارد. با این حال محدودیتهای هنر اسلامی باعث شده که خلاقیتهای نمادین و معنوی آن، افزایش چشمگیری داشته باشد و حجم گستردهتری از معنا را در قالب بکارگیری گسترده نور و رنگ و طرحهای مختلف اسلیمی و گل و مرغ، به مخاطب عرضه کند.
هنر اسلامی در دوران امروز چه جایگاهی دارد و آیا با همان قوت سابق میتواند در عرصههای اجتماعی به حیات خود تداوم دهد؟ تداوم هنر اسلامی در دوران کنونی، باعث کالایی شدن هنرهای معنوی نخواهد شد؟
تعریف امروزین ما از هنر، براساس نظامهای زیباییشناسی در دنیاست که کمتر از سه قرن قدمت دارند و در نظامهای جدید معرفتی هنر، به آثاری که در جنبههای مختلف زیباییشناسی اهمیت دارند، نسبت «هنری بودن» میدهیم. با توجه به تغییرات گستردهای که در سبک زندگی مردم در سرزمینهای اسلامی و به ویژه در ایران و ترکیه اتفاق افتاده است، بسیاری از هنرها را باید به عنوان تفنن یا صنایع دستی دنبال کرد. متاسفانه ایرانیها توجه چندانی به سرمایههای ارزشمند هنری خود ندارند و از آنها برای ساختن تصویر واقعی خود در دنیا استفاده نمیکنند. ترکیه توانسته که نظام معماری تاریخی اسلامی را بازسازی کند و برای موسیقی ملیاش که در ذیل هنر اسلامی قابل تعریف است، سرمایهگذاری گستردهای کرده است اما ایران بدون توجه به هنرهای تجسمی گسترده و متنوعی که داشته و نقش معنوی خودش در هنرهای اسلامی، چشمپوشی کرده است. امیدوارم ایرانیها بتوانند با سرمایهگذاری رسانهای و اقتصادی روی معرفی هنرهای اسلامی که خود در محوریت آن قرار دارند، ترسیمی زیباییشناسانه از ایران و اسلام به دنیا عرضه کنند. این را هم باید اضافه کنم که برای بقای برخی از هنرها، راهی جز کالایی کردن برخی از ابعاد آن هنر وجود ندارد و نباید به شکل منفی با این پدیده مواجه شویم!