استاد دانشگاه لایدن هلند در گفتوگو با ایلنا:
دهه آینده، سرنوشت خاورمیانه را مشخص میکند/ ایرانیها روابط با همسایگان را بدون دخالت قدرتهای فرامنطقهای تنظیم میکنند/ دنیا باید جایگاه تاریخی ایران را به رسمیت بشناسد
مایک وارنر معتقد است که ایران با سرمایهگذاری گسترده روی تکنولوژیهای سنگین، به دنبال تثبیت هویت تاریخی خود به عنوان قدرت منطقهای از مسیر تکنولوژی است و دنیا باید این جایگاه تاریخی ایران را به رسمیت بشناسد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، روابط منطقهای ایران با همسایگانش همواره به عنوان یک سوژه جذاب در مطالعات منطقهای و سایر متون میانرشتهای علوم انسانی، مطرح بوده است. روابطی دیرپا که از هر منظر، ایران را به عنوان سوژه مستقل مورد مطالعه قرار میدهد و محوریت سنجش روابط با دیگر همسایگانش را، همواره بر محور رفتار و کنش سیاسی، تاریخی و فرهنگی خود قرار میدهد. به همین دلیل، برای پیجویی اثرگذاری ایران بر همسایگانش، مطالعات گسترده تاریخی لازم است ولی سنجه مطالعات تاریخی به تنهایی تکافوی توضیح آنچه که امروز در منطقه میگذرد را نمیکند! تدین تمامی کشورهای همسایه ایران (منهای ارمنستان) به دین اسلام و دسترسی گسترده کشورهای حوزه خلیج فارس به منابع سوختهای فسیلی باعث شده تا پارامترهای مختلفی در تصمیمگیریهای سیاسی ایران برای تنظیم روابطش با کشورهای منطقه، در دستور کار تاریخی ایران واقع شود. بررسی ریشههای تاریخی آنچه که در روابط ایران و همسایگانش حائز اهمیت بوده، شاید بتواند پرتوی بر تاریکخانه عکسهای ظهور نایافته از روابط ایران با همسایگانش را به دست بدهد.
دکتر «مایک وارنر» استاد دانشگاه لایدن هلند، نویسنده کتاب «سیاست خارجی ایران» و عضو هیئت رئیسه مرکز مطالعات اسلامی آمستردام، به رغم تحصیل در رشته علوم سیاسی، مطالعات گستردهای در رابطه با روابط ایران و همسایگانش داشته که ممکن است انگشت بر نقاط کلیدی تاریخ این روابط و شاید، گرانیگاههای اساسی و قفلهای شکسته در روابط کنونی بگذارد. گفتگوی ایلنا با این استاد دانشگاه را از نظر میگذرانید.
چه وجوه مشترکی در زمینههای تصمیمسازی سیاسی، در رفتار حاکمان خاورمیانه، با تاکید بر ایران وجود دارد؟
خاورمیانه، سرزمین مسلمانان است و بدون تردید، مسلمان بودن مردم این کشورها و سیاستمدارانشان باعث میشود که این کشورها به یکدیگر حس نزدیکی داشته باشند و این حس نزدیکی، به طور طبیعی در سیاستگذاریهای این کشورها اثرگذار خواهد بود. زبان دینی مشترک (عربی) و تاریخ طولانی از همزیستی با یکدیگر، به حاکمان این سرزمینها یاد داده تا اختلافاتشان را به خاطر افکار عمومی بتوانند با گفتوگو حل کنند. این نکته به ویژه در میان اعراب حوزه خلیج فارس بیشتر دیده میشود؛ زیرا آنها سنتهای قبیلهای تاریخی خود را هنوز هم زنده نگه داشتهاند و با سنت بزرگسالاری (شیخوخیت)، مسائل را به هر نحوی که مصلحت میدانند، مرتفع میکنند.
در ایران بنابر دلایل تاریخی، ارتباط با کشورهای مختلف مبتنی بر یک مدار تاریخی قرار میگیرد و مسائل در چارچوب منظومه رفتاری تاریخی دیده میشود. به همین دلیل کشورهای همسایه ایران، همواره خود را ملزم به رعایت این چارچوبهای تاریخی میدانند! البته استثنائات و تنشهای به وجود آمده در منطقه، به دلیل وجود پارامترهای تعیین کننده مرتبط با تامین امنیت پایدار جریان انرژی و همچنین امنیت رژیم صهیونیستی در منطقه تشدید شده است. ایران با استدلالهای مبتنی بر منطق تاریخی و مذهبی خودش، موجودیت اسرائیل را به رسمیت نمیشناسد و اسرائیل نیز، با تکیه بر همین موضوع، به ایجاد اختلاف میان کشورهای مختلف منطقه مشغول شده است و سعی دارد با استفاده از این متد کلاسیک، راهبردهای خودش را به پیش ببرد؛ به این ترتیب ایران، بازهم این رژیم را مقصر وضع موجود میداند و در نهایت به دنبال حل اختلافات پیش آمده بر مبنای تکیه بر دستورهای اسلامی است و نشانههای آن را در برقراری مجدد کانال حج برای ایرانیها میتوانید دنبال کنید. همچنین در اوپک هم، ایران با کمک همسایگانشان و به ویژه با عربستان، در مسیر توافق قرار دارد و ایرانیها به خوبی یاد گرفتهاند که روابطشان را با همسایگان، بدون دخالت قدرتهای فرامنطقهای تنظیم کنند.
سازهانگاری هویتی در تاریخ روابط منطقهای، چه تاثیری در شکلگیری تضاد منافع در منطقه دارد؟
اینکه کشورها به عنوان دوست یا دشمن، یکدیگر را در نظر بگیرند؛ صرفا به تهدیدات عینی یا ناسازگاری منافع مرتبط نیست. روابط میان دولتها، محصول تعاملات تاریخی است و نکته اساسی این مسئله را باید در دیدگاههایی دنبال کرد که نمایندگان این دولتها، در رابطه با دولتهای دیگر، در کشورهایشان به اشتراک میگذارند. درواقع تضاد منافع را به طور غیرطبیعی و از طریق دنبال کردن الگوهای جنگ روانی و سایر متدهای رسانهای، در میان شهروندان ایجاد میکنند تا بتوانند برای تضاد منافع طراحی شده، کسب مشروعیت نیز داشته باشند.
برای فهم تضاد منافع میان دولتها، باید از روایات تاریخی آنها آگاهی داشته باشیم و دولتهایی که از روایات تاریخی متضاد یکدیگر آگاهی دارند، در اکثر موارد مورد اختلاف، با سرعت بیشتری به نتیجه میرسند. من در کتاب «سیاست خارجی ایران»، توضیح دادهام که چگونه یک روایت هویتی که برآمده از یک ساخت گفتمانی کهن دینی بوده، چگونه توانست در مسئله هستهای، برای ایران یک صورتبندی هویتی متمایز در جهان عرضه کند و به عنوان یک سپر تمایزآفرین هویتی، در دو دهه گذشته، ایران را به عنوان یک عنصر متمایز هویتی تاریخی در دنیا به رسمیت بشناسند و به این نکته توجه کنند که ایرانیان دارای حیثیتی تاریخی و هژمونیک در گذشته بودند و باید به این خواست ایرانیان برای متفاوت بودن، رسمیتبخشی در سطح جهان، صورت بپذیرد. ایران در شرایطی که با هسته سخت ستیزگرایی قدرت در جهان مواجه شده بود، با تاکید بر حقوق تکنولوژیک خود، ایستادگی در برابر این هسته سخت را تاب آورده است و برای خود یک هویت سازهانگارانه متمایز تعریف کرده است که میتوان، ریشههای آن را در تداوم تاریخی ایران و روح امپراتوری بودنش، جستوجو کرد.
توازن میان قوای تاریخی در خاورمیانه، در یک دهه گذشته چه مسیری را تجربه کرده و در آینده، با توجه به الگوهای موجود، به کدام مسیر خواهد رفت؟ آیا توازن قوا در خاورمیانه برهم خواهد ریخت و نقش قدرتهای خارجی بیش از پیش خواهد شد؟ یا قدرتهای منطقهای در خاورمیانه، توازن جدیدی ایجاد میکنند که هماهنگ با منافع درون منطقهای تعریف خواهد شد؟
در یک دهه گذشته، عربستان ابتکارات متفاوتی را در سیاستهای منطقهای خود آغاز کرده که با مرگ پادشاه پیشین این کشور (ملک عبدالله)، و روی کار آمدن پادشاه جدید، سیاست خارجی خویشتندارانه پیشین را کنار گذاشته و به جای رفتارهای پشت پرده، سیاست خارجی تهاجمی را در دستور کار خود قرار داده که نمونههای آن را در حمله نظامی به یمن، محاصره اقتصادی قطر، تهدیدهای مداوم علیه ایران، اعدام رهبر شیعیان عربستان و خریدهای چشمگیر نظامی چند صد میلیارد دلاری از آمریکا، میتوانید دنبال کنید.
عربستان به علت دسترسی گسترده به منابع نفتی و جایگاهی که در جهان اسلام دارد، به دنبال رهبری بدون رقیب تمامی اعضای سازمان کنفرانس اسلامی و همچنین کشورهای شورای خلیج فارس، اتحادیه عرب و اوپک است که تلاش میکند تا این هدف را در تمامی این سازمانها تثبیت کند.
قطر و امارات، با سرمایهگذاریهای گسترده در زیرساختهای اقتصادی خود و جلب توجه سرمایهگذاران و توریستهای جهان به خود، توانستند که سطح متفاوتی از اثرگذاری را، از خود به نمایش بگذارند. ترکیه در یک دهه اخیر با نوسانات مختلفی در رابطه خود، با مخالفان کُرد و جریان فتحالله گولن مواجه شد که باعث شد دستاوردهای ثبات اقتصادی و سرمایهگذاریهای گسترده یک دهه پیش از آن در ترکیه، با خطر مواجه شود که نخستین آثار این زلزله در انتخابات شهرداری استامبول، خود را به نمایش گذاشت. پاکستان و افغانستان، همچنان با بحران ثبات در حاکمیت سیاسی مواجه هستند و مصر، دوران جدیدی از دیکتاتوری نظامی را تجربه میکند. دولت نتانیاهو نیز در مجامع بینالمللی و حقوقی، با چالشهای سنگینی از جانب ایران مواجه شده است و نیروهای هوادار ایران در خاورمیانه نیز، دشمنی سرسختانهای با این رژیم دارند و بسیار دور از ذهن است که این تنش، قابلیت کاهش یافتن در یک دهه آتی را داشته باشد.
ایران با سرمایهگذاری روی تکنولوژیهای سنگین و پیچیده و همچنین سرمایهگذاریهای داخلی برای برنامههای دفاعی، نشان داده که رویکرد هویتسازی بر اساس قدرت منطقهای با اتکای به تکنولوژیهای پیشرفته را دنبال میکند. البته مخالفان ایران، همچنان به تلاش خود برای محدود کردن یا توقف کامل برنامههای تکنولوژیک ایران ادامه خواهند داد و به نظر میرسد که یک دهه آتی، معطوف به جنگ رسانهای، حقوقی و دیپلماتیک لابیستهای ایرانی با لابیستهای مخالف ایران، خواهد شد. اگر ایران بتواند چالش یاد شده در دهه حاضر را مدیریت کند، میتواند خود را به عنوان یک قدرت منطقهای تثبیت کند و دنیا نیز با به رسمیت شناختن آن جایگاه برای ایران، از به چالش کشیدن ایران به عنوان یک قدرت تثبیت شده، خودداری خواهد کرد. دهه آینده، سرنوشت تاریخی خاورمیانه و توازن قوا در آن را مشخص خواهد کرد.