استاد دانشگاه استنفورد مطرح کرد:
مولانا بیشترین ایدهها را درباره صلح مطرح کرد/ افغانستان به خاطر نفوذ ایدئولوژیهای پیکارجو، ناامن شد/ با افزایش آزادیهای اجتماعی و سیاسی افغانستان بار دیگر به سرزمینی صلحجو تبدیل میشود
دکتر «رابرت کریوس» معتقد است که افغانستان به خاطر رسوخ شدید ایدئولوژیهای پیکارجویان، درگیر ناامنی شد و مداخلههای کشورهای پاکستان و عربستان، علاوه بر سالیان طولانی اشغال توسط شوروی و آمریکا، باعث شده که مقاومت عمومی، در قالب رفتارهای پیکارجویانه ایدئولوژیک نمو پیدا کند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، هر یک از سرزمینهای همسایه ایران که روزگارانی دیرین بخشهایی مشترک از یک سرزمین بودند، اکنون پارههای فرهنگی همان کالبد پیشین را در آینهای شکسته، به نام خاورمیانه، به نمایش گذاردهاند. هرکدام از این سرزمینها، دستکم حامل بخشهایی از یک سبک زندگی فرهنگی و باورمندی مستقل هستند که بخشهایی از یک نقشه فرهنگی بزرگتر را، در روزگاری نه چندان دور نشان میدهد که الگوهای ریزقدرت «micro power » چه در سطح زبان و چه در سطح اجتماع، هنوز پارههایی از یکسری برشهای ناتمام از تاریخ است که آن سرزمینها را به دامان ایدئولوژی وانهاده است. یکی از این سرزمینها افغانستان است. سرزمینی در شرق ایران که عمده مردمانش به دین اسلام تشرف دارند و به زبان فارسی نیز، سخن میگویند؛ با این حال، آلایشهای ایدئولوژیک در میان نیروهای مختلف این سرزمین، برآیندی از تقابلهای درونسرزمینی را با پرگاری بسیار تیز و برنده، در دایرهای بدون خروجی، ترسیم میکند. تضاد منافع، فساد ساختاری، عدم تفکیک دقیق قوا، حضور نیروهای خارجی، تجمع گعدههای ایدئولوژیک جهادی و پایین بودن سطح تراز تجاری و نرخ سرمایهگذاری، المانهای روشنی از آینده این سرزمین را مخابره نمیکند، با این حال، دکتر «رابرت کریوس» استاد دانشگاه استنفورد و پژوهشگر مسائل افغانستان، حول پرسش از چرایی پریشانحالی همسایه شرقی ایران، پاسخهای امیدوارکنندهای به پرسشهای ایلنا میدهد.
افغانستان از زمان جدایی از ایران، دورههای اشغال توسط سه قدرت بزرگ انگلیس، شوروی و آمریکا (ناتو) را پشت سر گذاشته و در کمتر از یک و نیم قرن، سه نوبت اشغال را تجربه کرده و با این حال، همچنان به ثبات دست نیافته است. دلیل تداوم این بیثباتی چیست؟
افغانستان یک سرزمین ثروتمند است که مردمان فقیری دارد و یکی از دلایل فقر طولانیمدت این مردم، اشغالهای مکرر، در کنار عملیاتهای نظامی گسترده و جنگهای پارتیزانی نامنظم و عملیاتهای تروریستی گاه و بیگاه است. هنوز یک دولت فراگیر ملی که مورد پذیرش تمام گروههای قومی و فرهنگی- مذهبی افغانستان باشد، روی کار نیامده است. به دلیل موقعیت ژئوپولیتیکی افغانستان که در همسایگی چین و ایران قرار دارد، این دو کشور نفوذ فرهنگی و تاریخی طبیعی در این کشور دارند، با این حال، نفوذ جریانات گسترده ایدئولوژیک مذهبی در این سرزمین، نشان دهنده حضور قدرتهای درون منطقهای دیگری مثل پاکستان و عربستان در میانههای بافت اجتماعی و سیاسی افغانستان است. به همین دلیل هیچ وقت، با این سطح از تضاد نیروها، روح ثبات به افغانستان بازنخواهد گشت و این نکته زمانی با ناراحتی بیشتری همراه خواهد بود که بدانید این سرزمین سرشار از استعدادهای فراوان برای پیشرفت و آرامش است. افغانستان سرزمینیست که مولانا را به جهان هدیه داده است که بیشترین اندیشهها را در رابطه با صلح و آرامش ارائه کرده است.
علت رسوخ و اثرگذاری پرسرعت ایدئولوژیهای مختلف در افغانستان، چیست؟ چرا ایدئولوژیها با این سرعت میتوانند در این سرزمین اثرگذاری شدید داشته و حتی برای خود، سرمایه اجتماعی کسب کنند؟
ما در دو دهه گذشته قرن کنونی، با شکلگیری پدیدهای به نام «افغانالعرب» روبرو هستیم. پس از اشغال افغانستان توسط شوروی، یک جریان مقاومت دینی در کنار مقاومت ملی افغانستان شکل گرفت که براساس آن ائتلاف، باید با دشمن خارجی که برای نابودی یک سرزمین اسلامی، به خاک آنجا هجوم آورده، مبارزه گستردهای صورت میگرفت و مبارزان بسیار زیادی از جهان عرب در این سرزمین برای جهاد با شوروی حضور پیدا کردند که به آن، «افغانالعرب» گفته میشود. این پدیده، آمیزهای از نگاههای امتگرایانه نیروهای جهادی عرب ـ که عضو القاعده بودند ـ بود که در این میان نیروهای مختلف مبارز افغان هم، دیدگاههای بنیادگرانه را برای خود انتخاب کردند و صاحب نفوذ شدند. شکلگیری جریانات جهادی در این کشور، باعث فشار شدید بر شوروی برای خروج از خاک افغانستان شد و محبوبیت زیادی برای این جریانات در آن زمان ایجاد کرد اما این خروج، افغانستان را به دستان یک ایدئولوژی مرگبار به نام طالبان داد که در کنار القاعده، پیکارجویان افراطی را بر تمام امور افغانستان مسلط کرد. مردم افغانستان هنوز امکان خروج از این وضعیت را پیدا نکردهاند، هرچند وضع امروز آنها بسیار بهتر از دو دهه پیش است. افغانستان با فقر و خرافات شدیدی دست و پنجه نرم میکند و درهم تنیده شدن این دو پدیده، در کنار سالهای طولانی جنگ، باعث شده تا ایدئولوژیها، هرکدام برای شعارهای به ظاهر رهاییبخش، برای برخی از مردم این کشور جذاب به نظر برسد و مردم در اطراف آن جمع شوند؛ شاید دلایل اصلی این نفوذ ایدئولوژیک را باید در همین نکات کانونی دنبال کنیم.
آیا چشمانداز بهتری پیش روی افغانستان قرار دارد؟
با تغییر کانون حرکات افراطی مبتنی بر ایدئولوژی دینی از افغانستان به عراق، این کشور دوران آرامتری را سپری میکند. مردم افغانستان تلاش بیشتری میکنند تا کشورشان در مسیر سازندگی قرار بگیرد و در این راه، به گفتوگوهای ملی روی آوردهاند. ترورها و بمبگذاریها هم با کاهش روبرو شده است، طالبان نیز در جریان فرآیند گفتوگوهای ملی «لوی جرگه» افغانستان قرار گرفته است و همه این موارد، نشان میدهد که با افزایش آزادیهای اجتماعی و سیاسی و تلاش برای ایجاد امنیت سرمایهگذاری، افغانستان آینده بسیار روشنتری به نسبت یک قرن گذشته را داشته باشد و دوباره به یکی از سرزمینهای صلحجوی جهان تبدیل شود.