داریوش مختاری مطرح کرد؛
جرات لازم برای به نتیجه رساندن رسمالخط جدید در کشور وجود نداشت/ هنرهای تجسمی و گرافیک بهترین زاویه هزینهتراشی برای دولت/ سوءاستفادههایی به نام تجسمی برای غیرتجسمیها
طراح رسمالخط جدید فارسی معتقد است: نباید از بیماریهایی که در حوزه گرافیک وجود دارد چشمپوشی کرد چراکه این روزها هنرهای تجسمی تبدیل به بهترین بخش برای صرف بودجه سازمانها و به قولی پول خرج کردن آنها شده است. این گونه به نظر میرسد بهترین زاویه هزینهتراشی برای دولت همین بخش هنرهای تجسمی و بخصوص گرافیک و طراحی پوستر است. سوءاستفادههایی که به نام تجسمی برای غیرتجسمیها انجام میشوند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، گرافیک، گرافیتی، هنر شهری، رسمالخط فارسی، مجسمههای شهری و طراحی تایپوگرافیکی شخصیتهای شاهنامه بخشی از فعالیتهایی هستند که داریوش مختاری طی ۶۴ سال عمر خود انجام دادهاست. هرچند او در کودکی به دلیل بیماری فلج اطفال با مشکلات جسمانی روبه شد اما این مشکلات مانعی برای فعالیتهای هنری او نبود و اکنون حضور در بسیاری از نمایشگاههای گرافیک، نقاشی و مجسمهسازی در داخل و خارج از کشور در کارنامه او به چشم میخورد.
داریوش مختاری (هنرمند گرافیست) متولد ۲۵ بهمن ۱۳۳۴ در شهرستان خرمآباد و دانشآموخته دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران در سال۱۳۶۶ است. از جمله آثار او در زمینه حجمهای شهری میتوان به مجسمه نام حضرت علی (ع) در بزرگراه امام علی (ع)، کلمه «خدا»، «انسان»، «عاشق» از جنس آهن در ایستگاه هفت تیر مترو، تندیسهای «شهر و شهروند» در بیست مرکز فرهنگی-هنری شهرداری تهران و اولین یادمان معلولین ایران که در پارک ملت نصب شده است، اشاره کرد.
با این وجود عشق اول و آخر او در تمام طول زندگیاش، خط فارسی و طراحی جدیدی برای آن بود. میگوید: از دوران مدرسه به خط علاقه داشتم و همواره سعی میکردم در نامهنگاریهایی که با دوستانم دارم، از خطوط جدید که فکر میکردم طراحی کردهام، استفاده کنم. البته آن روزها با اصول و قاعده طراحی خط آشنا نبودم اما از سر علاقه این کار را انجام میدادم. بعدها در دانشگاه هنر خواندم و در نهایت با نرمافزار طراحی خط آشنا شدم، حس درونیام را دنبال کردم و درنهایت موفق شدم تا رسمالخط جدید برای فارسی ابداع کنم.
البته اکنون بیش از ۱۰ سال است که مختاری درصدد جمع آوری و تالیف مجموعه ۱۳ جلدی هنر ایران است. اثری که آرتور ابهام پوپ بیش از یک قرن پیش کار کرد و با بررسی آثار تاریخی و میراث فرهنگی، توانست مرجعی برای هنر ایران تالیف کند که سالها مورد استفاده قرار گرفت. هرچند این کتاب در ایتالیا و ژاپن منتشر شده بود اما فقط چند سال است که به فارسی ترجمه و در اختیار هنردوستان قرار گرفته.
مختاری دراین خصوص میگوید: این روزها مشغول تبدیل کردن این نقوش به فرمهای امروزی هستم. پوپ سعی داشت با بررسی و کاوش در حوزه باستانشناسی، هنر ایران را پالایش و جمع آوری، مرتب و ارائه کند؛ بدون آنکه دخل و تصرفی در آن داشته باشد. من نیز از این اشکال در حوزه گرافیک خروجیهایی در قالب نشانه و پوستر تهیه کردهام. در نخستین مجموعه به نشانهها پرداختم که مجموعه آنها، پایان تابستان سال جاری به اتمام میرسد و البته دو سال است که درخصوص پوسترهای هنر ایران باستان نیز فعال هستم که بعدها تکمیل خواهد شد.
در ادامه گفتگوی ایلنا را با داریوش مختاری میخوانید.
این روزها درحال تکمیل مجموعهای ۱۳ جلدی از نمادها و نشانهای هنر ایران باستان هستید که یک قرن پیش آرتور اپهام پوپ به آن پرداخته بود. این درحالی است که طی سالهای گذشته شاهد انتشار کتابهای متعدد با محوریت موضوع نشانهها و بخصوص نشانههایی که در هنر ایران باستان بدست آمدهاند، بودیم. مجموعه شما چه تفاوتی با این آثار دارد؟
آثاری که در حوزه نمادها منتشر شدهاند در بیشتر مواقع ردههای مختلف نشانه را دنبال کردهاند. رده اسطورهای، تاریخ و فرهنگ هنر ایران تاکنون محور این پژوهشها نبود. طراحان گرافیک به ضرورت سفارش به نشانههای ایران باستان پرداختهاند و اینگونه نبوده که این اصل را محور قرار دهند و عمر و انرژی خود را پای آن بگذارند.
در بیشتر مواقع شاهد آن هستیم که طراحان گرافیک، لوگو تایپ کار میکنند. لوگو تایپ، سادهترین و سهلالوصولترین زاویه رسیدن به یک نشانه است. ولی در رده نشانهسازی، نشانههای اسطورهای و هنری نیز داریم که اگر به این محوریت توجه شود، با مجموعهای گسترده روبه رو خواهیم شد که دست نخورده است؛ نه آنکه دیگران در این موضوعات کار نکرده باشند، بلکه با چنین محوریتی به این مقوله نگاه نشده. معتقد هستم باید حامی دولتی و کسی که دلش برای مملکت بسوزد، این پروژه را حمایت کند.
البته بد نیست به این نکته هم اشاره داشته باشم که طی این سالها به تمدن جیرفت برخوردم که مرا بسیار هیجانزده کرد. از این رو تمدن جیرفت را هم مورد توجه قرار دادم که در مجموع میتوان گفت، ۴ کتاب آماده انتشار دارم.
هرچند هنر ایران طی یک قرن گذشته با تحولات بسیار همراه بود و اشکال زیادی به آن اضافه شد چراکه باستانشناسان طی این سالها در کاوشهای خود به کشفیات جدیدی دست پیدا کردهاند که البته این کشفیات از حوزه این کتاب خارج است. درواقع امکان به روز رسانی ندارم چراکه این کار تقریبا رو به پایان است. البته این کار امکان ادامه یافتن دارد و نسل جدید و طراحان جدید باید این کار را ادامه دهند و این کار را بهروز رسانی کنند.
با توجه به آنکه سالهاست در حوزه نمادها و اشکال هنر ایران باستان کار میکنید و در بیشتر مواقع شاهد نمادهای بدوی در هنر ایران باستان هستیم، کدام اشکال اعم از دایره، مثلث، مربع و کدام نمادها اعم از شیر و خورشید، درخت زندگی و... در اعصار مختلف تکرار شدهاند؟
زمانی که به تاریخ و تمدن ایران باستان بازمیگردیم، همه این نمادها در بخش اسطورهای جای میگیرند. حال آنکه اسطوره در جوامع و ادبیاتهای مختلف، معنای دیگری پیدا میکند اما زمانی که در حوزه تجسمی جای میگیرد به تاریخ و هنر گذشتگان ما میرسد. به طور مثال، نماد شیر و خورشید داستان بسیار مفصلی در پس خود دارد که نیازمند مطالعه و تفسیر است. از آنجایی که من فقط این نمادها را گردآوری کردهام در حوزه پژوهشی و فلسفی آن ورود نکردم.
اگر بخواهم از وجه تجسمی به نمادها نگاه کنم میتوانم بگویم تمام این اشکال دائم تکرار شدهاند. به طور مثال روی سفالها شاهد خطوط شکسته هستیم که میتواند نشان از آب باشد. این اشکال شکسته در ادوار مختلف کار شده البته من به سیر تکرار یا عدم تکرار آن در ادوار مختلف کار نداشتم. فقط خروجی این آثار را جمع آوری کردهام.
یکی از علاقهمندیهای شما طی سالهای گذشته طراحی رسمالخط فارسی است. این درحالی است که بسیاری از افراد، خط و الفبای زبان پارسی را عربی میدانند و معتقدند پس از سقوط ساسانیان و چیرگی اعراب بر ایران این خط از اعراب و رسمالخط قرآن از سوی ایرانیان به عاریت گرفته و جایگزین الفبا و خط پهلوی شده است. رسمالخطی که ابداع کردید چه تفاوتی با آنچه امروز به عنوان خط پارسی میشناسیم دارد؟ به نظر شما چرا گرافیستهای ایرانی به سمت طراحی رسمالخط فارسی جدید برای تایپوگرافیهای فارسی نمیروند؟
اینجا مجبور هستم بدون سانسور صحبت کنم و مشکل را بگویم. در ادوار مختلف خطهای مختلف داشتیم؛ زمانی که اسلام ظهور میکند خط عربی به عنوان خط مرجع انتخاب میشود. از این رو سایر خطوط مرده به حساب میآیند. نباید فراموش کرد که هر خط برای هر زبان خصوصیات آن زبان را بیان میکند وقتی که خط عربی به عنوان رسم الخط ایران معرفی میشود چند صدای اصلی مانند «گچ پژ» در این خط جای ندارند. از این رو فرهیختگان آن زمان برای آن صداها علامتگذاری انجام میدهند.
مصریها نیز چنین کاری را برای رسم الخط زبان خود انجام دادند. مسالهای که اینجا به آن برخورد میکنیم آن است که خط همیشه یکی از معضلهای زبان فارسی بوده و بیشترین انرژی را در طول ادوار مختلف از ما گرفته چراکه همواره شاهد آن هستیم بچهها و دانش آموزان در دیکته با مشکل روبرو هستند این مشکل از خط ما و الفبایی که برای ما در نظر گرفته شده، نشات میگیرد. بیشتر افراد، خط فارسی را دشوارخوان دانستهاند. خیلی چیزها را مینویسیم اما نمیخوانیم. برای بعضی آواهای یکسان، حروف الفبای متفاوت داریم. در کلماتی مثل زن و ظهر و لذید و مریض، فقط یک صدای «ز» شنیده میشود اما ما در خط فارسی این صدا را با چهار حرف متفاوت مینویسیم. دشواریهای خط فارسی البته به همین جا محدود نمیشود. دیکته صداهای مختلف در زبان فارسی به دانش آموزان تحمیل میشود.
در دوره قاجار بعد از مشروطیت که شاهد تحولات اجتماعی هستیم تحولات دیگری از جمله تحول در خط فارسی را نیز شاهدیم. همیشه در طول تاریخ در مقابل تحولات پیش رو یک نیروی بازدارنده نیز وجود دارد که از قضا قوی هم هست. البته بیشتر مواقع این نیروی بازدارنده را در حوزه ادبیات و علوم انسانی شاهد هستیم.
از این رو شاهد کارشکنیهای نیروهای بازدارنده در حوزههای مورد تحول هستیم. در دوره قاجار که تحول در خط فارسی در جریان قرار گرفته بود افرادی که این موضوع را مطرح میکنند سیاسیون بودند که البته طراح نبودند و از این حوزه سررشته نداشتند به این معنا که یک فرد سیاسی به این نتیجه رسیده بود که در حوزه ادبیات و رسمالخط فارسی مشکل داریم اما از آنجا که از طراحی سررشته نداشت خروجی کار با مشکلاتی در حوزه طراحی روبرو شد و اینجا بود که نیروهای بازدارنده دست به کار شدند و به قول معروف آتو گرفتند. این کار تا دوره پهلوی نیز به همین منوال پیش رفت تا آنکه دوباره مورد توجه قرار گرفت اما از آنجا که باز هم شاهد عدم حضور طراحان در کنار تغییر رسمالخط فارسی بودیم از این رو باز هم با شکست روبرو شد.
زمانی که کودک بودم مانند سایر دانش آموزان با دیکته و رسمالخط فارسی مشکل داشتم در آن زمان سعی کردم چند رسمالخط ابداع کنم این کارها تا زمانی که نرم افزار طراحی خط وارد بازار شد ادامه یافت. زاویههای مختلف را با استفاده از این نرم افزار امتحان کردم. سعی من بر آن بود تا تعداد الفبای فارسی را به تعداد صداهای موجود در این زبان تقلیل دهم. در چنین رسمالخطی دیگر شاهد چهار نوع «ز» نخواهیم بود. همچنین زیر و زبر در قالب اشکال نمایشی خط فارسی را خواناتر کردند.
در زوایهای دیگر فقط شکل حروف را در نظر گرفتم به این گونه که همان الفبای مرسوم فارسی را متحول کردم به این صورت که میتوانیم در این نوع رسمالخط تکنگاری داشته باشیم و حروف به یکدیگر نچسبند این امر را در طراحی بسیار مشهود است اما ممکن است در حوزه ادبیات خوانش آن کمی دشوار باشد.
این خط را با در نظر گرفتن عقبه خط عربی و با توجه به خطوط لاتین طراحی کردم در واقع میتوان گفت فونتی که ابداع کردم عقبه خط کوفی را دارد که البته آن نیز از اَوِستایی گرفته شده است و میتوان گفت فونت «دارا» شباهت بسیار زیادی با حروف اوستایی ایران دارد. سعی من بر آن بود تا با چنین عقبهای نیروهای بازدارنده را خنثی کنم و اگر روزی بخواهند نقدی در مورد رسم الخط من داشته باشند، میتوانم به تاریخچه آن اشاره کنم چراکه دارای یک تاریخچه مستند است و بر اساس آن طراحی شده است.
آیا میتوان عدم استقبال طراحان گرافیک به ابداع رسمالخط جدید فارسی و مشکلاتی که در حوزه تایپوگرافی فارسی وجود دارد را به دلیل وجود نیروهای بازدارنده دانست؟
کسی برای انجام چنین کاری پا پیش نمیگذارد. هر چند در این حوزه کارهایی انجام شده اما جرات لازم برای به نتیجه رساندن آن وجود نداشته. همیشه در مقابل تغییرات بزرگ که بخصوص در حوزه خط میتواند اتفاق بیفتد با چالشها و نیروهای بازدارنده بسیار زیادی روبرو میشویم چنین تحولی نیازمند عزم ملی است. من خطی طراحی کردهام که تمام آن فرم است و میتوان هر مطلبی را با این خط طراحی کرد و به نوعی یک کتیبه از آن خلق کرد. جا افتادن یک رسمالخط جدید در کشور نیازمند زمان است.
یکی از کارهایی که شما انجام دادهاید طراحی شخصیتهای شاهنامه با استفاده از تایپوگرافی است طراحی شخصیتها بخصوص شخصیتهای اسطورهای مانند آنچه در شاهنامه به آن اشاره شده با استفاده از تایپوگرافی چگونه میسر میشود؟
در مرحله نخست سعی من بر آن بود برای خلق شخصیتهای شاهنامه بر اساس چاپهای سنگی که از شاهنامه مصور شده است الهام بگیرم و سعی کردم در حد شخصیتسازی با استفاده از تایپوگرافی این آثار را به وجود بیاورم. دوست داشتم محفلهای رزم و بزم شاهنامه را نیز طراحی کنم که دیدم کامپیوتر و سیستمی که در اختیار دارم پاسخگوی چنین پروژهای نیست چراکه با برنامه وکتور کار میکردم.
ارزیابی شما از آنچه اکنون در فضای حال حاضر گرافیک ایران جریان دارد، چیست؟ آیا در عرصه بینالمللی شناخته شده است و حرفی برای گفتن دارد؟
گرافیک ایران خوب پیش میرود. دنیای ارتباطات به اندازهای وسیع شده که پروسه خلق اثر تا مطرح شدن و درنهایت فراموش شدنش به یک لحظه وصل است. اگر در اینترنت یک موضوع را جستجو کنید دنیایی از طرحها با محوریت آن موضوع در جلوی چشم شما ظاهر میشود. گرافیستهای ایرانی نیز در این فضا فعال هستند. در یک دوره فقط یک پیکاسو وجود داشت اما امروزه با توسعه دهکده جهانی شاهد ظهور صدها پیکاسو هستیم؛ درواقع میتوان گفت فضای مجازی و اینترنت این فرصت را حتی به پیکاسوهایی که در دورترین نقطه دنیا فعال هستند داده تا بتوانند هنر خود را ارائه دهند.
نباید فراموش کرد که هر پدیده اتفاقات مثبت و منفی در پس خود دارد بسیاری از گرافیستهای ما در فضای مجازی گم شدهاند البته خیلی از این گرافیستها نیز راه خود را با استفاده از فضای مجازی پیدا کردهاند و حرف خود را در حوزه جهانی مطرح میکنند. این امر یک امر جهانی است و ناگزیر شاهد مزایا و مزیتهای آن هستیم.
با توجه به آنکه یکی از گرافیستهای فعال در حوزه هنر ایران هستید نظرتان در خصوص فعالیتهای انجمن طراحان گرافیک چیست؟ آیا پیشنهادی برای بهبود روند فعالیت هنرمندان و خلق آثار هنری دارید؟
در گذشته عضو انجمن بودم اما ارتباطی با آنها ندارم. سالهاست گوشهنشین شدهام و به اندازهای سرم شلوغ است که وقت پرداختن به موضوعات جانبی را ندارم.
معتقد هستم باید برای هنری که خلق میشود اعتبارنامه ازسوی انجمنهای تخصصی هنر تجسمی صادر شود این امر میتواند آغازگر اجرایی شدن طرح کپیرایت در ایران باشد بر اساس اعتبارنامهها میتوان قیمتگذاری آثار را نیز انجام داد در چنین شرایطی هر هنرمندی با توجه به تجربه و درجه هنری که دارد آثارش قیمتگذاری میشوند در این صورت دیگر شاهد کپیکاریهایی مرسوم و قیمتگذاریهای نجومی در حوزه هنرهای تجسمی نخواهیم بود.
این روزها شاهد انتشار فراخوانهای متعدد با موضوعیت و محوریت طراحی پوستر و گرافیک هستیم که توسط ارگانها و دستگاههای مختلف منتشر میشوند این گونه به نظر میرسد که هیچ گونه انسجامی در انتشار این فراخوانها وجود ندارد؛ ضمن آنکه گویی طراحی پوستر و شاخه گرافیک تبدیل به یکی از دم دستترینها در حوزه هنرهای تجسمی شده است. آیا به نظر شما در این عرصه یک ملقمه نابسامان هستیم؟
اینکه وزارتخانهها و ارگانها به صورت جداگانه درصدد برگزاری جشنوارههای مختلف در حوزه هنرهای تجسمی برآیند چیز بدی نیست اما ایراد، زمانی نمودار میشود که برگزارکنندگان این جشنوارهها از دانش لازم برای فعالیت در حوزه هنرهای تجسمی برخوردار نیستند. نیاز است تا هیئت انتخاب آثار و شورای سیاستگذاری از میان افراد متخصص انتخاب شود و از انجمنهای تخصصی که در حوزه هنرهای تجسمی فعال هستند کمک بگیرند تا بتوانند مسیر را درست طی کنند اگر چنین امری در پیش گرفته شود نه تنها اشکالی نخواهد داشت بلکه در فرهنگسازی در جامعه موثر خواهد بود.
البته نباید از بیماریهایی که در حوزه گرافیک وجود دارد چشمپوشی کرد چراکه این روزها هنرهای تجسمی تبدیل به بهترین بخش برای صرف بودجه سازمانها و به قولی پول خرج کردن آنها شده است. این گونه به نظر میرسد بهترین زاویه هزینهتراشی برای دولت همین بخش هنرهای تجسمی و بخصوص گرافیک و طراحی پوستر است. سوءاستفادههایی به نام تجسمی برای غیرتجسمیها انجام میشوند.
شاید از آنجایی که نظام گرافیک نداریم این حوزه در و پیکر ندارد و هر کسی به خود اجازه میدهد به آن ورود کند.
علاوه بر آنکه در حوزه گرافیک فعال هستید، دستی هم بر آتش مجسمهسازی دارید و از قضا به برگزاری سمپوزیوم بسیار اعتقاد دارید. نظرتان درخصوص هنر گرافیک شهری اعم از مجسمههای شهری و نقاشیهای دیواری چیست؟
هر چند ترجیح میدهم در حوزه مجسمهسازی صحبتی نداشته باشم اما در حوزه مجسمههای شهری نگاه گرافیکی نیز وجود دارد و معتقدم هستم همانطور که در گرافیک شهری شاهد ناهنجاری بصری هستیم در حوزه مجسمههای شهری نیز ناهنجاری بیداد میکند البته معتقد هستم مجسمههای شهری یک پله از حوزه تجسمی بهتر کار میکنند.
به بحث ناهنجاریهای بصری که در گرافیک شهری شاهد هستیم اشاره داشتید این ناهنجاریها بیشتر در کدام بخش مشهود هستند؟
در حوزه دیوارنگاری شاهد ناهنجاریهای بسیار زیاد هستیم. از یکسو تعداد آنها بسیار زیاد است و از دیگر سو هماهنگی بین طرح انتخاب شده و مکانی که روی آن تصویر شده نمیبینیم. این روزها شاهد نقش بستن نقاشیهای هنرمندان بزرگ روی دیوار هستیم که البته بدون به کار گرفتن سلیقه گرافیکی و بصری اتفاق افتادهاند. به طور مثال نقاشیهای پرویز کلانتری که فضایی کویری دارند و بر روی کاهگل نقش شده بودند، روی دیواری در بزرگراه تصویر شده است. با توجه به فضای روستایی این نقاشیها و جانمایی آن در بزرگراههای شهر شاهد تناقضی در تصویر بصری هستیم که در ذهن مخاطب به جا میگذارد. این نمونهای از یک انتخاب نامناسب و جانمایی نامناسب اثر هنری است. تیپ کارهای آثار هنرمندی مانند کلانتری نیازمند یک فضای وسیع است نه اتوبان! در اتوبان کسی چنین طرحی را نمیبیند و به سرعت از کنارش رد میشوند اتوبان جای مناسبی برای نمایش فضای کاهگل نیست.
در حوزه نقاشیهای دیواری شاهد تخریبهای بصری بسیار زیادی هستیم، ضمن آنکه این روزها سعی میشود روی هر دیواری یک نقش کشیده شود این در حالی است که در دنیای رنگی و پر از نقشی که امروزه زندگی میکنیم گرافیک شهری باید خلاقانه عمل کند و دنیای دیگری را پیش روی مخاطب قرار دهد. البته این روزها گرافیستها در دنیای رنگی موجود به سمت طراحیهای سیاه و سفید روی آوردهاند.
یکی از بخشهای گرافیک شهری که این روزها در کشورهای پیشرفته مورد توجه قرار گرفته، طرحهای گرافیتی است. از آنجا که این هنر یک هنر معترض به حساب میآید و معمولا از سوی دولتها نقض میشود وضعیت آن در ایران چگونه است؟
همانطور که گفتید، گرافیتی یک هنر اعتراضی است. هر چند در جوامع غربی برای این هنر برنامهریزی انجام شده و حتی دیوارهایی برای گرافیتیکارها اختصاص داده شده اما هنوز در ایران هنری نوپا و جدید است. ضمن آنکه در بسیاری از کشورها نیز یک هنر غیرقانونی به حساب میآید. هنرمند گرافیتی چهره خود را نشان نمیدهد و نمیخواهد شناخته شود البته در برخی از مواقع شاهد دستگیری هنرمندان گرافیتی هستیم این در حالی است که شهرداری میتواند گذرگاهی را برای گرافیتکاران در نظر بگیرد که این امر نیز نیازمند فرهنگسازی در جامعه است.