یادداشتی از ربیعی؛
بیدولتی ایرانیان!
سخنگوی دولت در یادداشت پیشرو القای «دو دولتی» و «حاکمیت دوگانه» را نقد میکند و شرح میدهد که چرا باید از این کار مخرب دست برداشت.
مردم ما مصرفکننده منفعل و پذیرشگر تکسویه برنامهها و سریالهای تلویزیونی داخلی و خارجی نیستند. درست از لحظهای که سریالی تمام میشود سریالی دیگر در قالب بحثهایی بیانتها در سطح جامعه و شبکههای اجتماعی درباره «مضمون اصلی» آن نمایش آغاز میشود و فیلم را به اسارت «نقد فیلم» درمیآورد. آیا میتوان به همان اندازهای که یک سریال درصدد القای یک اندیشه معین است در همان رسانه، شاهد سریالی از مباحثات آزاد درنقد آن بود؟ در غیر اینصورت، یعنی در شرایط فقدان مباحثه آزاد در نقد و بررسی فیلمها و سریالها، فرآیند مباحثه در زیر پوست شهر متوقف نخواهد شد بلکه متوجه آن چیزی خواهد شد که سریال ها بنا بر محدودیتهای ذاتی خود نمیخواستند نشان دهند و با وجود این بهطور ناخودآگاه و ناخواسته «نشان داده اند». سریالی را به عرصه تصور وخیال درآورید که در صدد القای پدیده «دو دولتی» در یک کشور معین باشد. راه دوری نرویم، در همین کشور همسایه ما ترکیه، سریال «وادی گرگ ها» (به ترکی «کورتلار وادی سی») که ازسال ۲۰۰۳ آغاز وحدود ۱۰۰ قسمت در سه سال استمرار یافت، پدیده «دو دولتی» وحتی «دو ملتی» را در ترکیه بهشکلی خاص بهتصویر میکشد. اگر همه پیرایههای تصویری و نمایشی را حذف کنیم سریال بر یک داستان ساده استوار شده است: ترکیه توسط شورایی امریکایی-اسرائیلی بهنام «شورای گرگها» اداره میشود. دستهای نامرئی آن شورا کنترل همه امور ترکیه را به دست دارند. قهرمانی بهنام «پولات علمدار» که از ردههای پایین مافیا بالا آمده نهایتاً به شورای مرکزی آن سازمان مافیایی راه مییابد و بتدریج با آگاهی از ماهیت ضد ملی شورا آن را منهدم میکند. پولات در همین حال ضربات سختی به شاخه آن شورای چند ملیتی در عراق وارد میآورد. جاسوسی امریکایی بهنام «آرون فلر» را در این سریال میبینیم که رئیس یک مرکز مطالعات استراتژیک است و دولت و نهادهای ترکیه را در مشت خود دارد. پولات حق آن جاسوس-پژوهشگر را نیز کف دستش میگذارد.
نام «گرگ» در سریال مذکور نقشی نمادین دارد و نوعی داروینیسم اجتماعی را به نمایش میگذارد: آنجا که گرگهای بیگانه کنترل امور میهن را بهدست گرفتند قهرمانان ملت هم اگرچه گرگ صفت نیستند اما پنجههای گرگین خود را بر پیکر گرگهای نفوذی که کنترل دولت ونهادها را به دست گرفتهاند فرو میکنند. در آن سریال همچنان که «مافیای بد-مافیای خوب» داریم گرگ هم به خوب و بد تقسیم میشود و جنگ قهرمانان «وادی گرگها» علیه «شورای گرگها» را نمادینه میکند. گرگ خوب را میتوان به اعتباری با وام گرفتن تعبیری از یک رمان ایرانی «گرگ اجنبیکش» نامید.
فیلمها و سریالها هم مثل هر اثر هنری چنین خاصیتی دارند: چیزی که بهطور ناخودآگاه و ناخواسته در فیلم آمده از آن چیزهایی که بهطور آشکار «داد میزند» معنای بیشتری دارد. آیا ما بهطور ناخواسته در دام شبیه سازیهای القایی توسط دشمنان نیفتادیم که تلاش دارند کشورما و حاکمیت ما را بهشکل یک حکومت «غیر عادی» و ناهمخوان با مقتضیات عصر مدرن نشان دهند؟ در ترکیه در ایامی که سریال «کورتلار وادی سی» به روی صحنه میرفت پدیده «دو دولتی» یک پدیده رایج بود. سریالها و فیلمهایی که در کشورمان سعی در القای «حاکمیت دوگانه» و نظام «دو دولتی»دارند بهطور ناخودآگاه در دام شبیه سازیهایی میافتند که سرشت مقایسهناپذیر و اصیل یک نظام اسلامی و مردم بنیاد را تحتالشعاع یک سلسله عملیات پلیسی و امنیتی قرار میدهد. دشمنان ایران میخواهند بگویند در ایران یک نظام متعارف و بهنجار که براساس هنجارهای مشروع و مردمی «یک ملت-یک دولت» کار میکند برسرکار نیست. آنها نه تنها تلاش میکنند از «دو دولتی» حاکم برایران «بگویند» بلکه جهد میورزند که مدعای خود را به نحوی «نشان دهند.»
نخستین تلاش برای تهاجم به اصل «یک ملت-یک دولت» در نطق سازمان مللی ترامپ در شهریور ۹۶ متجلی شد. ترامپ برای القای «بیدولتی ایرانیان» لبه تیز حملات خود را متوجه مشروعیت دموکراتیک نظام ایران کرد و مدعی شد هر آن جلوهای از دولتمداری و مردمسالاری که در ایران مشاهده میشود در حقیقت یک «ماسک» و یک ظاهر دروغین بیشتر نیست که ربطی به ماهیت نظام ندارد. مدعای ترامپ این بود که نظام ایران ماهیت دیکتاتوری دارد و یک نقاب دموکراسی که بر آن روکش شده است. در حقیقت ترامپ همان سوزوگداز صهیونیستی نتانیاهو علیه روحانی را به بیانی شسته رفتهتر تکرار میکرد. تشبیه نتانیاهویی «گرگی که در لباس میش دموکراسی ظاهر شده» این بار و در حقیقت برای اولین بار، به گفتار مسلط رئیس جمهوری امریکا علیه ایران و دولت ایران تبدیل شد.
هدف اصلی صهیونیستها و لابی جنگ افروز امریکایی در کاخ سفید و کنگره از طرح مدعای مذکور روشن است: صهیونیستها میخواهند بگویند ایران یک دولت «عادی» نیست که سویه مردمی و انتخاباتی آن عیناً در سیاست خارجی و داخلی آن منعکس شود، برعکس، در پس ظاهری از دولت و جمهوریت که از دل صندوقهای انتخابات فوران میکند، دولتی دیگر در اعماق وجود دارد که «دولت حقیقی» است. یعنی اگرچه مردم ایران همین دولت مرئی و ظاهری را انتخاب میکنند اما چیز دیگری بهنام «دولت در اعماق» وجود دارد که همه کارها بهدست اوست و اوست که باید «دولت واقعی» ایران محسوب شود. در حقیقت صهیونیستها به این وسیله میکوشند یک تصویر مأخوذ از یک زمینه متفاوت و از یک کشور متفاوت را بر سیمای سیاسی کشورمان فرافکنی کنند: «دولت عمیق» یک اصطلاح شناخته شده در سالهای حکومت کودتایی در ترکیه بود.کشور همسایه ما ترکیه اکنون آن دوران را که با حاکمیت و سیطره نظامیان در عرصه سیاست و اقتصاد و بانک و فرهنگ مشخص میشد پشت سرگذاشته است. در آن سالها در پشت «دولت ظاهری» که ویترین دموکراسی نیم بند ترکیه محسوب میشد دولتی دیگر وجود داشت که «دولت عمیق» نام گرفت. جایگاه متمایز نظامیان در ترکیه و تفکیک میان «دولت مرئی» و دولت عمیق البته ریشه در تاریخ خاص ترکیه داشت که نظامیان را به مثابه هسته اصلی و مرکزی در تأسیس دولت-ملت ترکیه بازنمایی میکرد. همین تاریخ خاص و متفاوت است که بنیاد شبیهسازی میان ساختار سیاسی وساختار دو کشور را درهم میشکند: نظام جمهوری اسلامی در کشور ما برآمده از انقلابی است که معمار کبیر آن رژیم شاه را «دولت غیر قانونی» میدانست و میگفت دولتی که بر ملت و بر نهادهای انتخابی مثل مجلس و ریاست جمهوری متکی نیست و بهزور کودتا مستقر شده یک «دولت غیر قانونی» است. نظام نوین در ترکیه اما از یک زمینه متفاوت یعنی از دل فرادستی مطلق نظامیان در نقطه تأسیس آن نظام برآمده است و نمیتوان آن مدل را بر ایران فرافکنی کرد. در نقطه تأسیس جمهوری اسلامی هیچ رد و آثاری از اینکه این نظام از دل یک فضای سراسر رازآلود مخفی و امنیتی و پلیسی و نظامی برآمده باشد بهچشم نمیخورد. در نشانهشناسی تصویری فیلمها و سریالهای ترکیه شاهد برجستهسازی پلیسی امنیتی جماعت «از ما بهتران» هستیم که بنا برتعریف تنها گروه و سازمان فسادناپذیر و سازشناپذیری است که مخوفترین آزمونها را تاب میآورد. آن فیلمها در آن جامعه و در آن شرایط بخصوص کارکرد خود را دارند و به حس ناتوانی و عدم اعتماد به نفس جامعه به نوعی پاسخ میدهند.
انطباق آن تاریخ و آن شرایط خاص بر جامعه ما حتی به طور ناخواسته خطایی نابخشودنی است. باید بهجای فیلمها و برنامههایی نمایشی که القای «دو دولتی» و «حاکمیت دوگانه» میکند اندکی خلاقیت بیشتر به خرج داد و به متن جامعه بازگشت و انتخاب آن را محترم شمرد.
بخصوص در شرایطی که رسانههای تقدیسگر جنگ و تحریم در خارج از کشور همه توان تصویری خود را برای القای ناامیدی و بیحاصلی انتخابات در ایران بهکار گرفتهاند باید مرزهای خود را با آن تصویرپردازیهای تحریف شده را روشن کرد و نباید امکانات وثروتهای ملت را درچاه ویل شبیه سازیهای ارزان ریخت و مرزهای یک نظام مردم-بنیاد را با تصویر پردازیها و بازنماییهای دونالد ترامپی از ماهیت انقلاب و دولت و سیستم برخاسته از انتخاب ملت درهم آمیخت.