احیاکننده سازهای تالشی در گفتوگو با ایلنا:
تالشیها برای دام، کوچ و حتی آب دادن به گله موسیقی و مقام دارند/ موسیقی تالش ناتورالیستی و طبیعتگراست/ تنبور تالشی کوچکترین ساز مضرابی است
آرمین فریدی درباره با احیای تنبور تالشی میگوید: علی رویان و قربانعلی رضایی پیشکسوتانی بودند که در روزهای آخر حیاتشان به سراغشان رفتم. عزیزعلی محبی را یک روز قبل از فوتش دیدم. زمانی که خدمتش رسیدم تنبورش دیگر از بین رفته بود. یکی از تنبورها را با همان ابعاد و اندازه تنبور خودش بازسازی کردم و به دستش دادم. او نیز هرآنچه در ذهنش بود نواخت.
به گزارش خبرنگار ایلنا، تالش یکی از شهرهای استان گیلان است و یکی از مناطقی است که موسیقی آن ضمن قدمت بسیار دارای تنوع ساز بالایی است. آرمین فریدی (آهنگساز، نوازنده، پژوهشگر و موسس و سرپرست گروه «کادوس») یکی از محققانی است که طی مدت 15 سال درباره موسیقی شمال ایران و موسیقی تالش پژوهشهای بسیاری کرده و آثار متعددی را در این زمینه به چاپ رسانده است. فریدی که شاگرد محمدرضا درویشی (موسیقیدان و پژوهشگر) است و در پژوهش و تحقیقات کتاب جامع دایرهالمعارف سازهای ایرانی با او همکاری کرده و به بازسازی و احیای تنبور تالشی پرداخته، درباره ویژگیهای این ساز میگوید: تنبور تالش کوچکترین ساز مضرابی ایران است و همین مضرابی بودن تنبور تالشی یکی از ویژگیهای آن است و تعداد دستانها یا همان پردههای تنبور تالشی کمتر از دستانهای تنبور مناطق دیگر است.
موسیقی تالش چه ویژگیهایی دارد؟
موسیقی تالش بسیار کهن است و به دلیل کوهستانی بودن منطقه و دور بودن از مرکز بسیار بکر و کهن باقی مانده است. کوهستانی بودن یکی از ویژگیهای موسیقی تالش است و زندگی هزار ساله شبانی و دامداری مردم این منطقه بر چند و چون آن تاثیر گذاشته است. به این ترتیب میتوان گفت موسیقی و مقامهای باقی مانده بالای دوهزار پانصد سال قدمت دارند، زیرا زندگی دامداری بشر کهنتر از زندگی کشاورزی است و موسیقی تالش مربوط به آن دوره است. تالشیها در تمام قسمتهای مربوط به دام و کوچ و حتی در شیوه آب دادن به گوسفندها موسیقی و مقام دارند. به طور مثال مردم تالش برای شیر دادن گوسفند به بره در مواقعی که مادر فرزندش را نمیپذیرد، مقام خاص خودشان را دارند. یا اینکه برای چرای گاوها در کوهستان از ساز لهله استفاده میکنند. خودم نیز طی تجربیاتی که در مناطق اطراف داشتهام، چنین کاربردی را به چشم دیدهام. به اتفاق دوستان مشغول نواختم بودیم و کمی بعد متوجه شدیم که گاوهای اطراف به سمت ما آمدند و سعی داشتند پوزهشان را به لهله نزدیک کنند. حتی شنیدهام نواختن مقام «شبَچره» در چرای شبانه گوسفندان بر افزایش چرا و میزان شیردهی آنها موثر است. بنا به همین دلایل باید گفت موسیقی تالش «ناتورالیستی» یا طبیعتگرایانه است. توضیحاتی که دادم درباره موسیقی شبانی است که از همه کهنتر است. تالش ملودیهای جمعی دارد که در کشاورزی و بخشها و مشاغل دیگر مورد استفاده قرار میگیرد و کار را برای تالشیها راحتتر میکند.
مبنای فعالیت گروه «کادوس» که شما سرپرست و موسس آن هستید، چیست؟
گروه «کادوس» در سال 1382 تشکیل شده و در ابتدا رویکردمان این بود که همه سازها تالشی باشد اما بعد سازهای دیگر را هم به کار گرفتیم . یکی از کارهای ما این بوده که برای اولین بار سازهای محلی بازسازی و احیا شده تالش را در کنار «لهله» یعنی نی تالشی، دایره و دیگر سازهای منطقه، مورد استفاده قرار دادهایم. طی این سالها نیز کنسرتهای برونمرزی برگزار کردهایم و در مسکو و بلاروس به اجرای برنامه پرداختهایم و آلبوم «تالشهبرا» نیز یکی از تولیدات گروه موسیقی «کادوس» است.
در ایران چه فعالیتهایی داشتهاید و آیا در طول سال تمرینات مستمر دارید یا بهطور مقطعی به تولید اثر و اجرای برنامه میپردازید؟
گروه «کادوس» برای من و اعضا برنامهمحور بوده است، اما متاسفانه در ایران گروهها به طور کامل مورد حمایت قرار نمیگیرند تا تمرینات متعدد داشته باشد و سرپا بمانند و به حیات خود ادامه دهند. به همین دلیل هرگاه موقعیتی برای اجرا داشتیم با دوستان جمع میشدیم و تمریناتمان را از سر میگرفتیم و در نهایت به اجرای برنامه میپرداختیم. طی فعالیتهای داخلی در جشنوارههای مختلف شرکت کردهایم و بنا به فراخور و محوریت آن رویدادها، تعداد اعضای گروه را کم و زیاد کردهایم و گاه پیش آمده به اتفاق سه یا چهار نفر به اجرای برنامه پرداختهایم. به طور مثال تعداد اعضای گروه «کادوس» در جشنواره موسیقی فجر سال گذشته سه نفر بوده است. مدتها تمریناتمان به صورت مقطعی بود، اما در حال حاضر حدود شش ماه تا یک سال است که تمرینات مستمر داریم زیرا درصدد آن هستیم که تور کنسرت داشته باشیم و به اجرای برنامههای مختلف بپردازیم، اما خب عموم فعالیتهایمان برنامهمحور بوده است.
آنچه برایتان اهمیت دارد اجرای کنسرتهای داخلی و برونمرزی است یا صرفا به تولید آلبوم فکر میکنید؟
هم اجراهای برونمرزی و هم اجراهای داخلی را مدنظر داریم. به طور کلی حضور در جشنوارهها جزو برنامههای ماست، اما زمانی که قرار بر برگزاری کنسرت است یا باید با یک کنسرتگذار همکاری کنیم یا اینکه خودمان صفر تا صد رویه را برعهده بگیریم که کار بسیار مشکلی است، به همین دلیل و به دلیل عدم وجود حمایتها، کمتر درگیر این پروسه میشوم. البته دوبار نیز چنین رویهای را تجربه کردهام و سختیهای بسیاری را متحمل شدهام. به هرحال برگزاری کنسرت به طور شخصی کار آسانی نیست. شما حساب کنید سرپرست گروه باید تا آخرین لحظه به دنبال انجام کارهای مختلف باشد و برای مقولاتی چون صدا، فروش بلیت و هماهنگیهای مختلف نگرانیهای بسیاری را متحمل شود.
گروه «کادوس» طی این سالها به لحاظ مالی چگونه تامین شده است؟
برآورده کردن نیازهای مالی گروه به عهده خودمان بوده است. جالب اینکه گروه ما همیشه اصرار و تاکید داشته که سازهای بومی منطق تالش را در تولید و اجراها به کار گیرد و همواره تلاش کردهایم آثار خلاقانه تولید کنیم و از ایدههای کمتر استفاده شده بهره بگیریم، اما همه این ویژگیها باعث نشده تا از سوی مسئولان ذیربط مورد حمایت قرار گیریم. جالب اینکه برخی از دانشجویان کشوری چون کانادا برای ارائه تز دکترا و پایانامه خود به ما مراجعه کردهاند و از من راهنمایی خواستهاند که من نیز به آنها گفتم مقامهای کهن منطقه را در اختیارشان قرار میدهم و جالب اینکه آنها در جواب گفتند موسیقی امروز صرفا به دنبال آثار قدیمی نیست و آن آثاری که توسط گروههای جدید تولید میشوند نیز جذاب و کارآمد هستند، اما متاسفانه در ایران به این مسائل و آثار با کیفیت توسط هنرمندان توجهی نمیشود. به طور مثال، میتوانم بگویم صداوسیمای گیلان حتی یک بار هم از ما برای اجرای برنامه دعوت نکرده است. در صورتیکه شبکههای ملی و برنامه های محبوبی همچون «ایرانگرد» که برد فرا مرزی دارند به ما و آثارمان توجه نشان دادهاند.
درباره سازهای بومی تالش کمی توضیح دهید و بگویید کدامها را بازسازی و احیا کردهاید.
نی بومی «لهله»، سورنا، دایره و تنبور تالشی مهمترین و کهنترین سازهای منطقه تالش هستند. تنبور تالشی حدودأ تا صد سال پیش در منطقه تالش رواج داشته است، اما طی فرآیندی چند دههایی به محاق رفته و تنها نشانه باقیمانده از آن عکسی در یک کتاب بوده است. همین و بس.
تنبور تالشی به لحاظ قدمت چه پیشینهای دارد؟
اگر به نقش برجستههای کهن بنگرید و تاریخ بینالنهرین را مرور کنید، خواهید دید که تنبوری کوچک در دست مجسمههای باستانی است که با مضراب نواخته میشود. طبق تحقیقاتم پیش از بازسازی و احیای این ساز متوجه شدم که این ساز در ادبیات شفاهی مردم منطقه مورد توجه بوده و در ترانهها، اشعار و ضربالمثلهای آنها کاربرد داشته است. در متون تاریخی نیز به این نکته برخوردم که در آثار یکی از شاعران قرن هفتم و هشتم هجری از تنبوره تالشی نام برده شده است.
شما چطور و طی چه روندی تنبور تالشی را بازسازی و احیا کردید؟
هیچگاه مدعی نیستم که همه کارها را خودم انجام دادهام و در این میان برخی از دوستان و اساتید نیز به من کمک کردهاند. عاشیق ایمران حیدری (عاشیق معاصر و نوازنده و پژوهشگر) به عنوان سازند ساز، استاد محمدرضا درویشی، جناب دکتر علی عبدلی پژوهشگر منطقه تالش و آقای چنگیز شکوری بزرگانی هستند که در این مسیر مرا یاری کردهاند و از آنها ممنونم.
کمی درباره نحوه تحقیقات و پژوهشهایتان در زمینه احیای تنبور تالشی توضیح دهید و بگویید برای پی بردن به ساختار ساز و اجرای بهتر و درستتر تنبور تالشی به سراغ چه اشخاص یا منابعی رفتید؟
در ابتدا موفق شدم تعدادی از سازهای قدیمی و شکسته و در شرف نابودی را از انباریهای قدیمی پیدا کنم. طی آن روند به سراغ نوازندگان پیشکسوتی رفتم که بالای صد سال سن داشتند. استاد صالح بیداری نوازنده تنبور تاشی در اوائل یا اواسط دهه شصت قطعهای را نواخته بودند که ده، دوازده دقیقه آن موجود بود و آن را شنیدم. ایشان یکی از آخرین نفراتی بودند که برای تحقیقاتم به سراغشان رفتم؛ زیرا اولویتبندی کرده بودم تا اول به سراغ پیشکسوتانی بروم که به دلیل کهولت سن، احتمال داشت نتوانم آنها را ببینم. به طور مثال آقای عزیزعلی محبی را یک روز قبل از فوتشان دیدم و در یکی از روستاها خدمتشان رسیدم. زمانی که خدمت این اساتید رسیدم تنبورشان دیگر کارایی نداشت و من یکی از تنبورها را بر اساس تنبور ایشان و با همان ابعاد و اندازه بازسازی کردم و به دستشان دادم. ایشان نیز بر اساس هرآنچه در ذهنشان بود نواختند و من نیز ضبط کردم. گلعلی رویان و قربانعلی رضایی هنرمندان پیشکسوتی بودند که در روزهای آخر حیاتشان به سراغشان رفتم و سازی بازسازی شده را به دستشان دادم و آنها نیز نواختند. در آن مقطع تلاشم این بود که در رابطه با ساز فراموش شده تنبور هرآنچه را لازم است، به دست آورم و در همین راستا به نوع پردهبندیها و مقامهای مربوط به آن پی بردم و آنها را به کار گرفتم. خوشبختانه تا همین لحظه بیش از پانصد نمونه از این ساز بازسازی شده است.
تنبور تالشی به لحاظ ساختاری و مقامی با تنبور دیگر مناطق، بخصوص تنبور منطقه کرمانشاه و گوران چه تفاوتها و شباهتهایی دارد؟
تنبورها و دوتارها در گذشته تنبور نام داشتهاند. مثلا فارابی در رسالهاش به تنبور بغدادی و تنبور منطقه شرق ایران اشاره میکند و دوتارها نیز از همین خانواده بودهاند. درباره تفاوتهای ساختاری این ساز نیز باد بگویم که تنبورهای مناطق دیگر ایران از تنبور تالش بزرگتر هستند. تفاوت دیگر در نحوه نواختن است. تنبور مناطق دیگر با پنجه نواخته میشوند، اما تنبور تالش با مضرابی از جنس پوست درخت گیلاس یا شاخ تراشیده گاومیش نواخته میشود و زمانی که نوازندهها مضراب نداشتهاند انگشت اشاره را بر انگشت شصت میگذاشتهاند و از آن به عنوان مضراب استفاده میکردهاند. به این ترتیب میتوان گفت تنبور تالش کوچکترین ساز مضرابی ایران است و همین مضرابی بودن تنبور تالشی یکی از ویژگیهای آن است. تعداد دستانها یا همان پردههای تنبور تالشی کمتر از دستانهای تنبور مناطق دیگر است. به طور مثال تنبور منطقه کرمانشاه 14 پرده دارد و تنبور تالشی دارای 9 یا ده پرده است که اگر پرده دهمی بر دسته ساز بسته نشود طی نواختن به وسیله اشاره از آن استفاده میشود. نکته دیگر اینکه تنبور تالشی بر خلاف سازهایی که فواصلشان بر اساس بملها و دیزها است، کرون دارد.
پیش از آنکه به سراغ احیای تنبور تالشی بروید استنباطتان از صدا و نحوه نواختن آن چه بود؟
از آنجا که هیچ ذهنیتی از صدای تنبور تالشی نداشتم، بیشتر تنبور کرمانشاه مد نظرم بود و تنبور تالشی را نیز با همان شیوه مینواختم، تا اینکه نوازندگان قدیمی، پیرمردها و مردم منطقه با ظرافت مرا به نواختن مضرابی رهنمون کردند. اینکه هرچقدر صدای تنبور تالشی زلالتر باشد تالشیها از آن بیشتر لذت میبرند. تالشیها در چنین مواقعی اصطلاحی دارند و میگویند این تنبور«نجیب» است و هرچه صدای ساز زلالتر و ظریفتر و منفکتر باشد میگویند نجیبتر است.
آیا تنبور تالشی در آن منطقه سازی عرفانی به حساب میآید؟
تنبور تالشی بیشتر به طبیعت متمایل است و اصطلاحأ سازی «ناتورالیستی» است. صدای روشن و شفاف این ساز با فضای چشمه و کوهسار همخوانی دارد و به نوعی برگرفته از اقلیم منطقه تالش آن است. به هر حال شیوه نواختن هر ساز انعکاس دهنده ویژگیهای همان منطقه است و اقلیم و طبیعت هر منطقه بر شیوه نواختن سازها تاثیر گذاشته است. مثلا در منطقه کرمانشاه بعد عرفانی تنبور مدنظر است یا در شیوه دوتارنوازی منطقه خراسان و حتی ترکمن، تاخت و تاز اسبها بر شیوه نواختن ساز تاثیر داشته است. به طور کلی سازهای هر منطقه ویژگیهای خاص خودشان را دارند.
درباره موسیقی مقامی منطقه نیز کمی توضیح دهید.
به جز مقامهایی که با کمک پیشکسوتان این عرصه شناسایی شدند، مقامهای دیگر را از روی نی تالشی و سرنا، روی تنبور پیاده کردم. ضمن اینکه تحقیقات گستردهای در رابطه با سازهای بادی تالش نیز داشتهام و مقامهای تالش را تحت عنوان سی مقام سازی تالش در دومین جلد از کتاب مرجع موسیقی تالشی که دایرهالمعارف موسیقی تالش است، منتشر کردهام. در این کتاب به کمک دوستان دانشگاه تهران، تمام مقامها را تفکیک کردهایم و آن مقامها برای اولین بار مشخص شدهاند و آنها را هم با تنبور و هم با لهله مینوازیم. این مجموعه توسط حوزه هنری گیلان همراه با چهار سیدی صوتی در دسترس است. برای نگارش این اثر حدود ده، پانزده سال زمان گذاشتهام و تحقیق و پژوهشهای بسیار داشتهام.
جلد اول کتاب موسیقی تالشی درباره چیست؟
جلد اول کتاب موسیقی تالشی، حاوی صد ترانه تالشی است که همراه نتها و آوانگراییها با ضمیمه چهار سیدی صوتی اورجینال توسط حوزه هنری در سال 1390 منتشر شده است.
گویا جلد دوم این مجموعه جامعتر از جلد اول است زیرا به جمعآوری مقامها پرداختهاید؟
بله در جلد دوم کتاب به مقامهای سازی تالش پرداخته شده است که اتفاقأ کار بسیار مشکلی بود، زیرا تفکیک مقامها به دلیل اختلاط اسامی و تداخلهای اجرایی و آشفتگی مناطق مختلف، دشواریهای بسیاری را در پی داشت. این اثر از نظر پژوهش بر مقامهای سازی کار بسیار نویی است و میتواند برای پژوهشهای آتی محققان و هنرمندان موسیقی نواحی واکتشافات بیشتر در زمینه موسیقی نواحی بسیار کارآمد و راهگشا باشد. متاسفانه چاپ و انتشار این اثر انعکاس زیادی نداشته است. البته حوزه هنری گیلان برای رونمایی از آن مراسمی برگزار کرد؛ اما عموما آثار اینچنینی در همین مقطع باقی میمانند و از آنجا که هیچگونه دیدگاه پژوهشی یا دید کلان موسیقی وجود ندارد، چنین آثاری مورد بررسی قرار نمیگیرند و جایگاه خود را پیدا نمیکنند و در نهایت سالها در گوشه کتابخانهها خاک میخورند.
به جز تنبور به بازسازی چه سازهایی پرداختهاید؟
لهله کهن یکی از همین سازها است که البته در منطقه کاملا زنده بوده و حیات داشته است. سازی داشتیم به عنوان لبک تالشی که البته نوازندگان کمی دارد و فقط یکی دو نفر از آنها در قید حیات هستند و در حال حاضر مشغول احیای این ساز هستیم. سرنای تالش نیز دو نمونه است که یکی مربوط به منطقه جنوبی فومنات است و نمونه دیگر آن مربوط به منطقه شمالی است. سرنای منطقه شمال نیز بازسازی شده و با دوستان مشغول کار روی آن هستیم. البته بخشی از تالش که در گذشتهها به روسیه پیوست نیز سازهایی دارد که قدمت زیادی دارند و بسیار مهجور واقع شدهاند.
از فعالیتهای آینده خودتان و گروه «کادوس» چه خبر؟
مجموعهای پژوهشی به حوزه هنری تحویل دادهام که حاوی شصت سیدی از گنجینه موسیقی گیلان و تالش است و آنها را طی این سالها از آرشیو خودم و آثار ضبط شدهای که از گذشته تاکنون جمعآوری کرده ام، تهیه کردهام. این اثر بزرگترین مجموعه از موسیقی یک منطقه در ایران خواهد بود که امسال منتشر میشود. با همکاری اعضای گروه «کادوس» به اتفاق آقای هوشنگ حاجی بداغی از شاگردان ارشد استاد قسمت خانی و به یاد ایشان اثری را منتشر خواهیم کرد که ضبطش به پایان رسیده و در حال میکس و صداگذاری است. جلد سوم موسیقی تالشی را نیز در دست نگارش دارم و امیدوارم عمری باشد تا آن را نیز به مرحله انتشار برسانم.