سریال از "یادها رفته" موفق در قصهگویی و آگاهیبخشی
احسان نظری کارشناس رسانه معتقد است که سریال از یادها رفته توانسته با احترام به مخاطب قصهای جذاب تعریف کند.
نخستین مواجههی مخاطب تلویزیونی با سریال از یادها رفته، احترام تمام و کمال عوامل سازنده به آنهاست. عموم نماهای این مجموعه تلویزیونی از غنایِ زیباییشناسانه برخوردارند و یکی از مواردی که این اثر را از دیگر آثار تلویزیونی سالهای اخیر متمایز میکند همین امر است. از طرفی دیگر قصهپردازان این مجموعه با هوشمندی خاطرهای مشترک را روایت میکنند: سیر عشق در حال و هوای پر تب و تاب تهران. شهری که در هر برههای از تاریخ دستخوش اتفاقات تلخ و شیرین شده است.
زخمها برداشته و دوباره به همت زنان و مردان التیام یافته و از نو برخواسته. اما تهرانِ از یادها رفته، از جهتی دیگر مورد اهمیت است. قصه در فضای کشف حجاب رضاخانی روایت میشود. زمانی که اقلیتی منسجم بر علیه خواست اکثریت مردم شوریده و این موضوع نظم موجود در مناسبات مردم شهری – نیمهشهری تهران را برهم زده است. آنچه در این اثر میبینیم، خردهروایتهایی تنیده در دل روایت اصلی است که با ظرافت، سایه-روشن زندگی مردم زمانه خویش را در این بازهی زمانی میکاود. و برای تحقق این امر از تمام پتانسیلهای سینمایی؛ از نورپردازی، تصویربرداری، طراحی صحنه و لباس گرفته تا جزئیات بازیِ بازیگران و دیالوگهایی با لحنهای متفاوت بهره گرفته است.
به عنوان مثال با شروع قصه ما فقط با چند خانواده از طبقات مختلف آن دوره همراه میشویم، موردی که در دیگر آثار مشابه و روایت شده در این دوره زمانی نیز شاهد بودهایم. اما رفته رفته بهواسطهی حرکتِ شخصیتهای اصلی، مخاطب در همین سطح باقی نمیماند، بلکه با لایهی هویتی دیگری از شهر تهران – به مثابه ایران - در آن مقطع زمانی مواجه میشود.
یعنی آشنایی زدایی از تهران قدیم با سنگفرشها، ویترینها، تیپها و مشاغلی که بهجا و نابهجا در ذهن مخاطب ایرانی نقش بسته شده. همچنین قصهپردازیِ ماجرا محور، درجا نزدن در موقعیتها، پرهیز در اطناب و خودنمایی در دیالوگها و خلق تصاویری چند لایه برگرفته از رنگها و مفهوم نور-سایه؛ همه و همه بیننده را با اثری متفاوت روبرو میکند. موارد یاد شده محل تفاوت در رویکرد قصهپردازان و سازندگان این اثر است.
حال سوال اینجاست که چرا ساخت چنین پروژهای جای تحسین دارد. اول از همه، نقب زدن به تاریخ ایران و برساختن روایتی چند لایه با نگاهی غیرمغرضانه کاری بس دشوار است. بهخصوص تاریخِ ایران در دورهی مذکور. همه میدانیم که امروزه اکثر مخاطبین رسانههای جمعی – بهخصوص رسانهی ملی – نسل جوان هستند. نسل جوانی که از همهی زمانها بیشتر در معرض آگهیها و گاه آگاهیهای یکسویه از رسانههای مختلف قرار دارند.
به همین دلیل روایت قصهای عاشقانه در بستر زمانی کوتاه اما مهم در تاریخ ایران از اهمیتی فراوان برخوردار است. قصهای که شاهد آن هستیم شعار نمیدهد. بیانیه صادر نمیکند و با صدایی متواضعانه رویدادهای دراماتیزه شده را با استناد به آنچه بر مردم ایرانزمین گذشته از مقابل دیدگان مخاطب عبور میدهد.
از یادها رفته، جدای آنکه در ایجاد جذابیت و سرگرمی موفق است، در عینحال مخاطبهای نیز با انسانِ فردا برقرار میکند. انسانی که بیشتر از همه به این امر آگاهی دارد که عشق در هر زمین و زمانهای چارهساز است. عشق، بستر رشد و نموِ ایمان است. عشقی که به دلیل انباشت سنت ادبی – عرفانیِ ما در لایههای نهان هر آدمی در این سرزمین رسوخ کرده. متن و زیرمتنِ تصاویر ارائه شده در این مجموعه ابتدا بهواسطهی برانگیختن حس زیباییشناسانهی مخاطب و سپس ارائهی خوانشی کلاسیک و ازلی-ابدی از عشق در خدمت برقراری این مخاطبه است.
با همهی این اوصاف ساخت این مجموعه باید مدیران رسانهی ملی را در این تصمیم درست مصممتر کند که میشود با انتخاب متن درست، عوامل مشتاق به حرفهشان و مدیریت هزینهها سنگ بزرگ را نشانه نرفت. بلکه با اتکا به موارد ذکر شده می توان این الگوی موفق را در تولید دیگر مجموعههای تاریخی تکرار کرد.