استاد دانشگاه کمبریج در گفتوگو با ایلنا:
منشور حقوق بشر کوروش نمایش شکوه آزادی در ظرف زبان فارسی است/ آینده درخشانی را برای ایرانشناسی و مطالعات اسلامی پیشبینی میکنم
پروفسور کریستین ون رویمبکه معتقد است که زبان فارسی زبانی بسیار پیچیده است و دلیل آن را برآمده از پیچیدگیهای تاریخی ایران میداند و معتقد است که بکارگیری استعارات و کنایههای فراوان در ادبیات فولکلوریک مردم ایران، نشانهای برای اثبات این مدعاست.
به گزارش خبرنگار ایلنا، مطالعات مربوط به رشتههایی نظیر شرقشناسی، ایرانشناسی و اسلامشناسی، در کنار پژوهش در زبانهای فارسی و عربی در اروپا، نخست با پیشگامی انگلیسیها و از قضا توسط دانشگاه کمبریج آغاز شد. این مطالعات طیف وسیعی از تحقیقات در رابطه با متون کلاسیک و تاریخی و تصحیح آنها، چاپ اختصاصی نسخ اصلی و خطی آثار پیشین، ترجمه متون کلاسیک فارسی، اوستایی، پهلوی، سانسکریت و عربی به زبان انگلیسی و ممعرفی آنها در جوامع غربی؛ از جمله اقداماتی بود که این موسسات انجام میدادند. پروفسور «کریستین ون رویمبکه» استادتمام هلندیتبار رشته مطالعات ایران در دانشگاه کمبریج و مدیر پروژه شاهنامه نسخه کمبریج، در گفتگوی پیشرو ضمن برشمردن ابعادی از اهمیت زبان فارسی، به پیچیدگیهای و دشواریهای مطالعات تاریخ ایران پرداخت.
علت علاقهمندی شما به زبان فارسی چه بود؟ آیا اساتیدی در انگلستان، چنین ذوقی را در شما ایجاد کردند یا حاصل پژوهشهای شخصی و تاملات خودتان بود؟
اجازه بدهید تا از یک تجربه عجیب برای شما صحبت کنم. هنگامی که من رزومه و درخواست خود را برای پذیرش به دانشگاه، در رشته مطالعات تاریخ ایران دادم؛ با اظهار شگفتی از جانب دانشگاه مواجه شدم که با تعجب فراوان، علت علاقهمندی من به زبان فارسی را جویا شده بودند و البته پیشنهاد تحصیل در رشته اقتصاد را به من دادند! با این حال اراده من، مبنی بر این بود که این زبان را که به شدت از آهنگین بودن واژگانش لذت میبردم، برای تحصیل و پژوهش انتخاب کنم. این زبان به قدری برای من شگفتیآفرین بود که مجبور شدم تا ابعاد بسیار جزئیتر و متنوعتری از تاریخ ایران را برای مطالعه دنبال کنم.
آدرس هایی که شما در نوشتههایتان از علاقه به زبان فارسی میدهید، یک زمان از کتیبه داریوش شاه هخامنشی سر برمیآورد، یک زمان از تاریخ ایران پس از اسلام و یک زمان از بهتزدگی ترکهای آسیای مرکزی و مغولها ـ که با تعبیر «پریشان ذهن» از آنها یاد کردید ـ در قبال فرهنگ و تمدن ایرانی سخن میگویید. چگونه توانستید این حجم از پیچیدگیهای تاریخ ایران را با علاقه دنبال کنید و در قبال آنها پژوهشهای گسترده نیز داشته باشید؟
من مایلم تا برای پاسخ به این پرسش به بخشهایی از زوایای همین شخصیتها و دورههای تاریخی برگردم. شما در کتیبه بیستون داریوش شاه هخامنشی، پیش از آنکه مفهوم دادگری و عدالت را در پایان متن کتیبه ببینید، میبینید که تمامی واژههای به کار رفته در این متن، بیش از رساندن یکسری ماجراهای تاریخی و بیش از خود نتیجهگیری مورد نظر داریوش هخامنشی، از آهنگی عدالتخواهانه برخوردار هستند! منشور حقوق بشر کوروش هخامنشی را هم مورد توجه قرار دهید. متن منشور، پیش از آنکه مرتبط با حق آزادی انسانها باشد، درواقع نمایش شکوه آزادی در ظرف زبان فارسی است! اینکه این زبان، در آن زمان، گنجایش مفاهیمی را داشت که کمتر زبانی از دوران باستان، میتوانست چنین ظرفیتی داشته باشد!
شما در مقالات و یادداشتهایتان از عظمت شاهنامه فردوسی، جادوگری زبان سعدی و شکوه حافظ سخن به میان میآورید و حتی از سرنوشت اندوهناک صادق هدایت، اندوهگین میشوید اما پژوهشهایتان در رابطه با تاریخ و ادبیات ایران، بسیار جزءگرایانهتر است؛ به عنوان مثال مقالهای دارید تحت عنوان «بررسی ارجاعات شعر نظامی در رابطه با گیاهان»! آیا زبان فارسی را این اندازه پهناور و پیچیده میدانید که تحقیقات کلان را در رابطه با آن کارساز نمیبینید و توجه به جزئیات را تا این اندازه سودمند میدانید؟
نه! به هیچ وجه نگفتم و ننوشتم که پژوهشهای کلان را در رابطه با فرهنگ، تاریخ و زبان و ادبیات فارسی و بهطور کلی ایران، مفید نمیدانم! بلکه باید بگویم، این توانی که در اختیار من و بسیاری دیگر از پژوهشگران تاریخ و ادبیات قرار دارد، حاصل پژوهشهای گسترده، کلاسیک و تاملات کلان است. درواقع زیربنای کارهای فکری و تحقیقاتی ما، مبتنی بر کارهاییست که بسیاری از مورخان و ایرانشناسان پیش از ما، در مطالعات خود در رابطه با ایران انجام دادهاند! در رابطه با قسمت دوم پرسش هم باید بگویم، زبان فارسی واقعا پیچیده است! در این زبان، یک تاریخ پرفراز و نشیب، پنهان شده که اثر خود را در تمامی کنایهها، استعارات، ضربالمثلها و حتی فولکلورهای عادی مردم نیز گذاشته است. ادبیات شفاهی ایرانیان که بسیار هم غنی هست، خودش سندی برای اثبات این حرف هست. درست است که فردوسی بسیار زبان محکم و باشکوهی دارد ولی آیا زبان فارسی، همانگونه که در اختیار فردوسی بود، در اختیار سعدی و حافظ هم قرار گرفت؟ شما اگر به فاصله زمانی شناخته شدن حافظ و اختلاف زمانی او با سعدی و زبان هر دو دقت کنید، متوجه میشوید که در فاصله حدود صد سال، بسیاری از مفاهیم و حتی حالتهای زبانی هم، تغییرات گستردهای داشتند؛ که این پیچیدگی، حاصل بروز یکسری تجربههای متناقض تاریخیست! برای همین، باید در مطالعه و پژوهش در زبان فارسی، دقتها و ابزارهای پیچیده و مخصوصی بکار بگیرید.
بررسی تاریخ تحولات زبان فارسی، نیازمند بررسی تاریخ تحولات زبانهای باستانی نظیر اوستایی و پهلوی و همچنین زبان عربی هست. آیا این حجم از نیاز به توجه به جزئیات، پژوهش در رابطه با تاریخ ادبیات و مفاهیم را دشوار نمیکند؟
زبانهای کلاسیک ایران باستان مثل اوستایی که چیزی شبیه به زبان لاتین برای اروپاییهاست و در واقع یک زبان دینی بود، برای فهم تاریخ تحول زبان فارسی بسیار سودمند است؛ البته باید بگویم که این زبان، از نحوه دینداری ایرانیان در گذشته و حال حاضر و همچنین سبک زندگی ایرانیان در دوران باستان، اطلاعات بسیار خوبی به هر پژوهشگری که این زبانها را بداند، میدهد. زبان پهلوی در واقع همان زبان فارسی کلاسیک است که برای فهم زبانشناختی از فارسی امروز، باید به آموختن آن مشغول شوید. زبان عربی هم که زبان دینی مسلمانان است و آن نیز پیچیدگیهای زیادی دارد و البته پیوستگیهای فراوانی با زبان فارسی دارد. در واقع همانطور که آثار زیادی بر زبان فارسی امروز گذاشته، آثار بسیاری نیز از فارسی پذیرفته است و شما برای فهم دقیق اشعار سعدی، مولوی و حافظ، به فهم زبان عربی نیز نیاز دارید. من دانشجویان ایرانی و غیرایرانی زیادی داشتم و تفاوتهای بسیاری در فهم جزئیات زبان فارسی و تاریخ ایران در آنها دیدم. باید بگویم این زبان و البته تاریخ ایران، ظرفیتهای پژوهشی بینظیری دارد و باید یادآوری کنم که تمام تحقیقاتی که تاکنون در این زمینه صورت پذیرفته، بخش بسیار ناچیزی از ظرفیتهای زبان فارسی را دربرمیگیرد. البته آینده درخشانی را برای ایرانشناسی و مطالعات اسلامی پیشبینی میکنم.