گفتوگو با کارگردان و بازیگر فیلم سینمایی رضا؛
قوانین ارشاد برای برخی پنبهای و برای دیگران آهنین است/ همه بلاتکلیفیم
علیرضا معتمدی میگوید: متاسفانه قوانین ارشاد برای برخی فیلمسازان آهنی و برای برخی فیلمسازان پنبهای است. با ما با قوانین آهنین رفتار شد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، علیرضا معتمدی بعد از نگارش چند فیلمنامه سینمایی، اولین فیلم خود را به نام "رضا" کارگردانی کرده و سپس آن را در بیش از 14 جشنواره معتبر جهانی به نمایش درآورد. او در گفتگوی پیشرو میگوید: میخواستم داستان عاشقی را تعریف کنم که در جامعه مدرن گرفتار عشق اسطورهای شده و نمیتواند آن را فراموش کند. او در زمان و جامعه معاصر مانند مجنون و خسرو عاشق شده است. فیلم رضا هماکنون در گروه هنر و تجربه اکران شده است.
شخصیتهای فیلم همه به شکلی در درون داستان بلاتکلیف هستند و انگار خودشان نمیدانند چه چیزی از زندگی میخواهند. به نظر میرسد این بلاتکلیفی ناشی از بلاتکلیفی انسان در دنیاست؟
واقعیت این است که ما در دوره و زمانهای هستیم که آدمها به دلایل مختلف تکلیفشان با خودشان و با محیط اطرافشان مشخص نیست و من نیز علاقه داشتم به شکلی این بلاتکلیفی را در فیلم نشان بدهم. این بلاتکلیفی در بین روابط آدمها بین هم بیشتر است. ما در زندگی همواره به دنبال چیزهای دیگری هستیم اما نمیدانیم چه امکانات و امتیازات و ویژگیهایی را داریم که قدرش را نمیدانیم. وقتی آن را از دست میدهیم تازه برایمان اهمیت پیدا میکنند. البته پررنگ شدن بحث بلاتکلیفی در فیلم بعد به داستان اضافه شد و از ابتدا میخواستم داستان یک عاشقی را تعریف کنم که در جامعه مدرن یک عشق اسطورهای دارد و به هیچ شکل نمیتواند آن را فراموش کند. او در زمان و جامعه معاصر مانند مجنون و خسرو عاشق شده است. میخواستم نشان بدهم که این شکل عاشقیت که در داستانها و اسطورهها وجود دارد در شرایط مدرن امروز چگونه میشود و چه سرانجامی دارد.
در اساطیر و در داستانهای عاشقانه حتی در همان دوران گروهی به مجنون ایراد میگرفتند که لیلی چه ویژگی دارد که تو عاشقش شدهای و مجنون پاسخ میداد که شما عاشق نیستید اما ما هرگز مجنون را متهم به بلاتکلیفی نمیکنیم.
شکل عاشقی و رفتاری که با آن میشود تقریبا در همه زمانها به یک شکل است. در داستانها هم دوستان اطراف رضا به او میگویند که چرا عاشق فاطی (سحر دولتشاهی) شده است؟ به همین دلیل نیز من در این فیلم تمرکز بیشتر را روی شخصیت مرد گذاشتم و داستان و حتی نوع فیلمبرداری را به شکلی جلو بردم که مخاطب خیلی جذب شخصیت زن اصلی فیلم نشود اما تفاوتی که نوع عاشقیت امروز با دوران مجنون دارد این است که اگر عاشقهای آن زمان از عشق لیلی سر به بیابان میگذاشتند، ما در جامعه مدرن تلاش میکنیم اگر معشوق به ما نگاه نکرد یا او را فراموش کنیم یا به زندگی معمولی خود ادامه دهیم همانگونه که رضا در فیلم عمل میکند.
لوکیشن فیلم شهر اصفهان است. نوع قاببندیها تاکید بر معماری اصفهان و حتی شغل رضا به نوعی بر گذشته تاکید دارد و انگار این گذشته هرگز دست از سر انسان مدرن برنمیدارد؟
ریشه ما همانند شخصیت اصلی فیلم در گذشته است و هر چند شخصیت زن فیلم قصد دارد تغییری در او ایجاد کند اما ما در طول فیلم میبینیم که گریزی از گذشته نیست اما اینکه بگوییم ما دائم در گذشته زندگی میکنیم و به آن افتخار میکنیم و این افتخار یکی از دلایل رشد نکردن ماست را قبول ندارم. شخصیت اصلی فیلم نیز این گونه است تعلقی به گذشته دارد اما روابطش با آدمهای اطراف و شکل مواجهه او با مسائل و مشکلاتی همچون طلاق کاملا امروزی است.
به نظر میرسد شخصیتهای فیلم که نماد افراد مدرن در جامعه هستند علاوه بر اینکه در روابط خود بلاتکلیف هستند به زندگی روزمره خود نیز خو گرفتهاند و نمیخواهند از آن رها شوند زیرا میترسند اگر این وضعیت را تغییر دهند و مثلا وارد یک رابطه شوند برای آنها مسئولیتهایی داشته باشد که حوصله آن را نداشته باشند؟
دقیقا مساله همین مسئولیتپذیری است رضا چون عاشق است رابطه را بسیار جدی گرفته و به همین دلیل قبل از طلاق همسرش از او میپرسد اگر بچهدار شده بودیم یا تو باردار بودی، تکلیف چیست؟ دائم تلاش دارد که رابطه را یک مرحله جلوتر ببرد اما طرف مقابل دائم دوست دارد رابطه را روزمره کند و از مسئولیت فرار کند.
اما رضا چه در زمان طلاق و چه بعد از آن اصلا روی عاشق شدن خود پافشاری نمیکند درحالیکه به نظر میرسد اگر حرفش را به همسرش میگفت شاید وضعیت تغییر میکرد؟
رضا شخصیت تنهایی است که کمتر حرف میزند و بیشتر دوست داشتنش را در عمل نشان میدهد و علاقهای ندارد که احساساتش را با حرف بیان کند. او بلد است که چگونه احساساتش را بگوید ولی نمیخواهد آن را به زبان بیاورد ولی وقتی مثلا با طرف مقابل به مسافرت میرود یا اجازه میدهد همسری که از او طلاق گرفته به دیدنش بیاید و برایش غذا میپزد، نشان از علاقمندی او دارد گرچه طرف مقابل این مساله را متوجه نمیشود.
رضا همزمان که درگیر مشکلات روزمره است در حال یک نگارش رمانی تاریخی است و انگار بسیار علاقمند است که یکی از شخصیتهای آن رمان باشد؟
آنچه که باعث میشود شخصیتهای حاضر در فیلم به نوعی به هم مرتبط شوند رمانی است که رضا در طول فیلم در حال نگارش آن است و آنچه مانند یک نخ تسبیح همه تکههای زندگی رضا را به هم وصل میکند، داستان و رمانی است که رضا در حال نگارش آن است و هر قسمت از رمان را برای یکی از شخصیتها تعریف میکند. آنچه رضا را نجات میدهد نیز همین رمانی است که مینویسد و به نوعی پایانبندی رمان با سکانس پایانی فیلم مقارن و همزمان میشود و به نوعی قصه زندگی رضا با رمانی که مینویسد کاملا درهم تنیده میشود مانند یک نقاشی که یک تصویر رو دارد و یک زیرلایه.
چرا در این فیلم بازی کردید؟
از ابتدای نگارش فیلمنامه مشکل اصلی من انتخاب بازیگر نقش اصلی رضا بود و اصلا دوست نداشتم از ابتدا خودم در فیلم بازی کنم زیرا همزمان تهیهکنندگی و کارگردانی را هم برعهده داشتم و با توجه به اینکه این فیلم اولم بود سختیهای زیادی داشت. چند ماه به دنبال انتخاب بازیگر مورد نیاز برای این شخصیت بودم و دنبال چهرهای بودم که حرفهای نباشد و نابازیگر باشد و بکگراندی با خودش به فیلم نیارود اما متاسفانه به دلایل مختلف نتوانستیم گزینه موردنظر خود را پیدا کنیم. از سوی دیگر هر کسی که فیلمنامه میخواند پیشنهاد میکرد که خودم نقش شخصیت اصلی را بازی کنم و در نهایت تصمیم گرفتیم که خودم نقش اصلی را بازی کنم. سحر دولتشاهی و ستاره پسیانی هم اولین انتخابها بودند که خوشبختانه پذیرفتند در فیلم بازی کنند که بازیگران خوب و انعطافپذیری هستند. سحر دولتشاهی کار بسیار سختی داشت زیرا مجبور بود تمام کارهایی که باعث میشود تا شخصیتش جذاب شود را انجام ندهد.
نمایش فیلم در جشنوارههای مختلف خارجی جوایزی برایش به دنبال داشت. نگاه تماشاگران خارجی به این فیلم چگونه بود؟
زنان فیلم برای تماشاگران خارجی بسیار جذاب بودند و باور نمیکردند که ما در ایران چنین زنان قدرتمندی داریم. تصویری که از زنان در فیلم میدیدند که آنها مثلا رانندگی میکنند، اسبسواری میکنند یا از حیوانات نگهداری میکنند برای آنها بسیار جالب بود. متاسفانه بعضا تصویری که از زنان ایرانی توسط برخی رسانههای خارجی ارائه شده، درست نیست و من علاوه بر فیلم دائم میگفتم که ما در ایران زنان قدرتمندی داریم که در حوزههای اجتماعی به صورت مستقل حضور دارند مثلا 60 درصد فارغالتحصیلان دانشگاه زنان هستند.
فیلم این قابلیت را دارد که در اکران اصلی به نمایش دربیاید چرا فیلم را در گروه هنر و تجربه اکران کردید؟
من برای اکران این فیلم دو پخشکننده فعال و خوب از سینمای بدنه داشتم اما متاسفانه وزارت ارشاد اجازه اکران این فیلم را در گروه اصلی اکران نداد و یک سال نمایش این فیلم پشت در ارشاد باقی ماند. من فیلم را با پروانه ساخت فیلم ویدئویی ساخته بودم اما هر تلاشی کردیم ارشاد به ما پروانه نمایش سینمایی نداد و زمانی که در سال 95 برای گرفتن مجوز کارگردانی به خانه سینما مراجعه کردم به من گفتند که سهمیه امسال تمام شده و باید اردیبهشت سال آینده مراجعه کنی درحالیکه به نظر من ساخت فیلمی مانند رضا مثل شعر گفتن و نقاشی کشیدن است و نمیتوان به نقاش گفت که صبر کن اثرت را یک سال بعد بکش. به همین دلیل من پروانه ویدئویی گرفتم تا بتوانم فیلم را بسازم اما درحالیکه فیلمسازان دیگری آثارشان را همزمان با فیلم من و به همان شکل ساختند و توانستند پروانه نمایش سینمایی بگیرند، وزارت ارشاد بدون دلیل مشخصی به من پروانه نمایش نداد و من هرگز دلیل این سرسختی وزارت ارشاد را نفهمیدم. حتی در جشنواره فیلم فجر نیز به دلیل آنکه پروانه نمایش سینمایی نداشتیم، نتوانستیم شرکت کنیم و در جشنواره جهانی نیز فقط در بخش بازار شرکت کردیم اما امروز خوشبختانه فیلم در گروه هنر تجربه دیده شده و مخاطبان خود را پیدا کرده است.
متاسفانه بسیاری از شهرها سالن سینمایی برای گروه هنر تجربه ندارند و این نوعی بیعدالتی است حتی با وجود اینکه گروه هنر تجربه با چند سینمای خارج از گروه برای اکران این فیلم قرارداد بسته بودند اما بازهم وزارت ارشاد اجازه نداد و شورای صنفی نمایش نیز قرارداد ما را ثبت نکرد درحالیکه فیلمهای دیگر به راحتی توانستند اکران شوند. فیلم ما توسط اعضای هیئت انتخاب جشنواره فیلم فجر هم دیده و صورتجلسه شد اما وقتی که من پیگیر آن صورتجلسه شدم به من گفتند که آن صورت جلسه گم شده است. مگر چنین چیزی امکان دارد متاسفانه قوانین ارشاد برای برخی فیلمسازان آهنی و برای برخی فیلمسازان پنبهای است. با ما با قوانین آهنین رفتار شد.
گفتگو: علی زادمهر