گفتوگو با کارگردان فیلم زعفرانیه ۱۴ تیر؛
قدرت ناشی از پولِ زیاد تیغ دو لبه است/ سینما نباید راهکار ارائه کند
سیدعلی هاشمی معتقد است که آنچه در سینما مهم است داستانگویی است نه ارائه راهکار برای حل مشکلات جامعه.
سیدعلی هاشمی که بیشتر او را با کارگردانی و بازیگری در تئاتر میشناسند با اولین فیلم سینمایی خود "زعفرانیه 14 تیر" در سی و هفتمین دوره جشنواره جهانی فیلم فجر شرکت کرده است. این فیلم به درون خانواده مرفه و بورژوا رفته و این خانوادهها را نقد کرده است. با او گفتگوی کوتاهی داشتهایم که در ادامه میخوانید.
ایده فیلم و داستان آن آیا واقعی بود؟
داستان فیلم واقعی نیست. این داستان را جابر قاسمعلی نویسنده فیلمنامه از یک داستان کوتاه فرانسوی اقتباس کرد که در تیتراژ فیلم نیز به آن اشاره شد و بعد ما آن داستان را با شرایط ایران آداپته کردیم.
مساله اصلی که در فیلم به آن پرداخته میشود فارغ از طبقه اجتماعی که داستان در آن روایت میشود بحث قضاوت است و به نظر میرسد این قضاوت برای شما نیز مساله اصلی است؟
قضاوت فارغ از خوب و بد بودن آن عنصر بسیار جذابی است اما آنچه در این فیلم برای من مهم بود قضاوت نبود بلکه اشتباهاتی بود که ما در طول زندگی انجام میدهیم. گاهی رفتارهایی انجام میدهیم که تصور میکنیم اشتباه نیست و به نوعی بازی است اما این بازی تاثیر مخربی روی زندگی دیگران میگذارد از طرفی دیگر همه ما در طول زندگی اشتباهاتی انجام میدهیم که به یکدیگر و به رفتارهای دیگران کاملا متصل است و به نوعی زندگیهایی بر اثر اشتباهات زنجیرهای که خود ما انجام میدهیم یا دیگران باعث آن هستند، از بین میرود.
به جز شخصیتی که نازنین بیاتی (ماهرخ) آن را بازی میکند و کسی است که اشتباهاتش باعث متلاشی شدن زندگی میشود بقیه زنان نیز در فیلم دچار اشتباهاتی میشوند اما فیلم نشان میدهد که مقصر اصلی مردان هستند؟
به هیچ عنوان نمیخواستم نشان بدهم که در قصه و بزرگتر از آن در جامعه امروز مردان مقصر هستند یا تقصیر بیشتری به گردن دارند. شخصیت ماهرخ در فیلم بیشترین نقش را در اشتباهات دارد و زنان دیگر نیز مقصر هستند. تلاش داشتم که بگویم مردان و زنان در اشتباهات به صورت مساوی تقصیر دارند.
اگر قصه این فیلم در یک طبقه متوسط یا فقیر رخ میداد شاید عوامل دیگری برای از هم پاشیدن خانوادهها مطرح میشد اما با انتخاب یک خانواده مرفه به نوعی عنصر اقتصاد را در از هم پاشیدگی خانواده حذف کردید.
نمیخواستم عنصر اقتصاد را حذف کنم بلکه اقتضای داستان این فیلم این گونه است که در یک طبقه اشرافی میگذرد اما معتقدم چنین اتفاقاتی که ما در فیلم میبینیم در طبقه اشرافی بیشتر از طبقات دیگر جامعه رخ میدهد و اگر مثلا ماهرخ در یک طبقه متوسط یا پایینتر بود به خودش اجازه نمیداد که چنین رفتارهایی را با خانوادهاش انجام بدهد و خودش دست مردی را به عنوان خواستگارش بگیرد و به خانوادهاش معرفی کند.
اصولا پولی که باعث رفتارهای ناشی از قدرت پول میشود قابلیت تبدیل به یک تیغ دولبه را دارد. از یکسو زندگی بیشتر افراد مرفه و بورژوا از بیرون ظاهری بسیار خوب و خوشبخت دارد اما زمانی که به درون خانوادههای آنها میرویم وضعشان از بسیاری از ما بدتر است.
شخصیت مرد داستان که مهدی هاشمی آن را ایفا میکند معتقد است که برای خانواده خود هیچ چیزی کم نگذاشته اما خانوادهاش به او آرامش نمیدهد به همین دلیل به دنبال زندگی دیگری میرود آیا این تفسیر برای یک تصمیم درست است؟
نگاهی که به رفتارها میشود از دیدگاههای مختلف متفاوت است طبیعی است که رفتاری که انوشه میکند از منظر خودش قابل قبول است اما به لحاظ انسانی و دیدگاه معرفتی اصلا درست نیست و طبیعی است که وقتی زنی به سنی رسیده که شادابی و جذابیت خود را از دست داده، درست نیست که مرد دوباره ازدواج کند.
فیلم پایان بسیار تلخی دارد و شخصیتها به نوعی اسیر اشتباهات خود میشوند آیا راهکاری برای برون رفت از این اشتباهات وجود ندارد؟
من دنبال ارائه راهکار نبودم و من فقط دنبال این بودم که داستان را آنگونه که هست تعریف کنم زیرا معتقدم سینما فقط داستان است و اصلا معتقد نیستم که سینما باید برای مشکلات جامعه راهکار ارائه دهد و اگر تلخی در پایان فیلم وجود دارد با توجه به داستان فیلم برای آن لازم است.
فیلم برای جشنواره ملی فیلم فجر نیز ارائه اما پذیرفته نشد. دلیل نمایش داده نشدن این فیلم در آن جشنواره چه بود آیا به دلیل محتوای فیلم بود؟
بعد از آنکه فیلمهای بخش مسابقه و نوعی نگاه اعلام شد به ما گفتند که فیلم شما برای حضور در بخش مسابقه یک رای کم آورده است من با حدود 4 نفر از داوران صحبت کردم و اعلام کردند که فیلم را دوست داشتند اما آنگونه که شنیدم به دلیل سوژه فیلم حساسیتهایی ایجاد شده بود و مسئولان جشنواره علاقهای نداشتند چنین فیلمی در جشنواره باشد که به مساله خیانت میپردازد.