محمود پاکنیت در گفتوگو با ایلنا مطرح کرد؛
وضعیت جادههای جنوب کشور به هیچوجه مناسب نیست/ با هر بودجهای میتوان به سفر رفت
محمود پاکنیت با بیان اینکه کاهش سفرهای خارجی به دلیل گرانی دلار اتفاق افتاده و مردم هنوز به این سفرها علاقمندند، گفت: بر خلاف جادههای شمال کشور که از امکانات خوبی برخوردار است، وضعیت جادههای جنوب به هیچ وجه مناسب نیست.
به گزارش خبرنگار ایلنا، محمود پاکنیت بازیگر سینما، تلویزیون و تئاتر اهل شیراز است که در آثار خاطرهانگیز بسیاری به ایفای نقش پرداخته است. سریالهای روزی روزگاری، پس از باران و یوسف پیامبر از جمله آثار خاطرهانگیز این بازیگر است. با محمود پاکنیت درباره سفر و گردشگری به گپ و گفتی دوستانه پرداختیم که در ادامه آمده است.
عدهای سفر و ماجراجویی را در هر شرایطی در برنامه زندگی خود حفظ میکنند و عده دیگر بر اساس یکسری از اتفاقات اجباری همچون کار به سفر میروند. به عنوان یک چهره فرهنگی، سفر و ماجراجویی در زندگی شما چه جایگاهی دارد؟
همیشه در اولین فرصتی که پیدا میکنم، پشت ماشین مینشینم و با خانواده به جاهای مختلف میروم. به نوعی باید بگویم که به شدت اهل سفر هستم و دوست دارم به جای هواپیما با ماشین سفر کنم.
علاوه بر این موضوع اصلا حوصله نشستن در خانه را ندارم. بنابراین به دلیل اینکه اکثر اقوامم در شیراز ساکنند، اگر فرصتی پیدا کنم، بلافاصله همراه خانواده به شیراز یا شمال کشور میروم.
به واسطه کارتان که بازیگری است، تجربه سفر در شهرهای مختلف را داشتید. این تجربههای کاری در حافظه تاریخی شما رنگ سفر و تفریح داشته یا کار؟
به طور کلی وقتی سر کار باشید، به هر شکل اسم آن کار بوده و سفر به شمار نمیآید. ولی در هر صورت هر آدمی بسته به لوکیشینی که در آن قرار میگیرد، میتواند از فضا و محیط آنجا استفاده کرده و لذت ببرد. هرچند که برای کار به آنجا رفته باشد. فکر کنید شما وقتی در تهران سر کار هستید باید زجر هوای آلوده آن را تحمل کنید ولی کار در شهرستان به دلیل آب و هوای خوبی که دارد، به شما لذتی را منتقل میکند که در تهران نیست.
به عنوان یک چهره آشنا در بین مردم در سفر به شهرهای مختلف با چه محدودیتهایی مواجه هستید؟ آیا تا به حال اتفاق افتاده که به واسطه همین محدودیتها از بازیگر بودن خودتان ناراحت باشید؟
به هر حال مردم نسبت به کسانی که میشناسند محبت دارند، فرقی نمیکند فرد اهل سینما، تئاتر، تلویزیون یا نقاش باشد. شما وقتی یک نفر را میبینید که حس میکنید هر روز او را کنار خانواده خود دیدید و به نوعی جزئی از خانواده شماست، به هر حال احساس نزدیکی با او خواهید کرد.
به شخصه هیچوقت درگیر این مسئله نشدم که از اینکه کسی به من بگوید بیا با من عکس بگیر ناراحت شوم و یا نتوانم نظر بقیه راجع به کاری که انجام دادهام را بشنوم. حتی از اینکه یک نفر بیاید و درباره کاری که انجام دادم نظر بدهد و بدی و خوبی آن را بگوید خوشحال میشوم. این موضوع اتفاقا لذت بخش است. چراکه به هر حال آن فرد نیز در حال نقد کردن کار من بوده و نباید از او ناراحت شد. از نظر من این موضوعات هیچ مشکلی به وجود نمیآورد.
در کل باید بگویم که علاوه بر اینکه هیچوقت از میان مردم بودن ناراحت نبودم، بلکه از این موضوع لذت هم بردهام. در حال حاضر نیز بین مردم زندگی میکنم. در صف نانوایی میایستم، ترهبار میروم و درست عین مردم عادی زندگی میکنم و به هیچ وجه خودم را جدا از مردم نمیدانم.
به اعتقاد بنده همه در حیطه کاری خودشان ارجحیت دارند و برتری وجود ندارد. به عنوان مثال یک کفاش در حیطه کاری خودش ارزشمند است. چراکه اگر او کفش درست نکند، همه ما از سرما و گرمای زمین و اتفاقاتی که ممکن است برای پاهایمان بیفتد، آسایش نخواهیم داشت. به نوعی باید بدانیم که همه کارها با ارزش است. در اینصورت هیچوقت خودتان را از جدا از دیگران نمیدانید.
در سفرهای مختلف چقدر آشنایی با فرهنگ اجتماعی و اقلیمی آن منطقه برایتان اهمیت دارد و چه تلاشهایی برای آن انجام میدهید؟ آیا نحوه برخورد آدمها و چگونگی میزبانی آنها در این موضوع تاثیرگذار است؟
به شخصه علاوه بر اینکه بسیاری از شهرهای خودمان را دیدهام، به خیلی از کشورهای خارجی هم سفر کردهام. باید بگویم این محبتی که آدمها در ایران نسبت به همدیگر دارند، در هیچ جای جهان پیدا نمیشود.
به عنوان مثال اگر شما در سفر به یک شهرستان با مشکل سرپناه مواجه باشید و طرف مقابلتان احساس کند که جایی ندارید، حتما سرپناه خود را در اختیار شما میگذارد. اگر از آنها آدرس بپرسید حتما میآیند و آن را به شما نشان میدهند. در نهایت هر خواستهای داشته باشید که فراهم کردن آن در توان آن فرد باشد، حتما آن خواسته را برایتان برآورده میکند.
به طور کل فرهنگ جامعه ایران را با هیچ جای دنیا نمیتوان مقایسه کرد. به نظر من مردم ما با محبتترین مردم کره زمین هستند. در واقع به همین دلیل است که در هرجایی اگر برای مسافر مشکلی پیش بیآید؛ دیگران هم در مشکل او سهیم میشوند. به نوعی این ارتباط مردم ایران با همدیگر است.
بنابراین باید بگویم که محبت مردم در شهرستانهای مختلف جز فرهنگ ما بوده و از داشتههایی است که به شخصه با بیان آن به ایرانی بودن خودم افتخار میکنم.
در سفرهای مختلف فرهنگ کدام قوم ایران برایتان جذابتر بوده و آن را به خاطر دارید؟ آیا در سفرهای خارجی که داشتید هم گرمای ایران را حس کردهاید؟
به نوعی هرجای ایران را که نگاه میکنیم، یک مشخصه خاصی دارد که شما بین آنها نمیتوانید یکی را بر دیگری برتری دهید. مردمان شمال، لرستان، فارس، آذربایجان و عشایر همگی به شدت مردم با محبتی هستند. شاید بین فرهنگها و سنتهای مختلف تفاوتهایی وجود داشته باشد اما دیدگاه مردم نسبت به انسانیت و محبت در شهرهای مختلف یکی بوده و هیچ تفاوتی باهم ندارند.
به شخصه در هیچ کشور خارجی گرمای ایران را حس نکردم. در این سفرها هم، اگر ایرانی دیدیم به ما محبت داشته و ما را راهنمایی کرده است. به عنوان مثال در یکی از کشورهای اروپایی با فردی دوست شده بودم و به همین دلیل او را به ناهاری در یک رستوران دعوت کردم و ایشان آمدند. وقتی میخواستم میز را حساب کنم، یک دفعه دست روی میز گذاشت که من مال خودم را میدهم و شما هم مال خود را بدهید. شاید فرهنگ آنها از جهاتی پسندیده باشد و به این صورت کسی که پول ندارد در رودروایسی قرار نگیرد ولی به هر حال در فرهنگ ما این موضوعات به گونهای دیگر است. به نوعی اگر ما هم میهمان ایشان بودیم، هرکسی باید پول خود را میداد. در نهایت باید بگویم که آن چیزی که در ایران وجود دارد در هیچ جای دنیا نیست.
در حال حاضر ملاک انتخاب شما برای سفر چیست و به مردم پیشنهاد رفتن به چه مکانهایی را میدهید؟
اعتقاد من بر این است که ایرانگردی بهتر از جهانگردی است و اگر ما بتوانیم ایران خودمان را بگردیم به شدت لذت خواهیم برد. چراکه چهار فصل را در کشور خود داریم. به نوعی در فصل تابستان که ممکن است همه جا گرم باشد، ما جاهایی در ایران داریم که خنک و لذت بخش است. این موضوع در فصل زمستان هم صادق است و میتوان به شهرهایی همچون اهواز، بندرعباس، کیش و قشم سفر کرد و از آب و هوای مطلوب آنها لذت برد.
البته با وجود اینکه همه جای ایران جای گردشگری دارد، متاسفانه مردم ما به سفرهای خارجی راغب هستند و پولشان را در حلقوم خارجیها میریزند. در حال حاضر سفرهای خارجی کمتر شده ولی این موضوع تنها به خاطر گرانی دلار بوده و علاقه مردم به سفرهای خارجی کم نشده است.
آیا سفر رویایی بوده که همیشه ذهنتان را مشغول کرده باشد و احساس کنید که یک روز همه کارهای خود را زمین میگذارید و به آن سفر میروید؟
بله. سال گذشته برای کاری به ابرکوه رفته بودم. مردم این شهر بسیار با محبت و دوستداشتنی هستند و شهرشان پر از مکانهای لذت بخش است که هرکسی از دیدن آنها لذت خواهد برد.
به عنوان یک انسان و کسی که سفر رفتن را دوست دارد، اعتقادم بر این است که اگر کسی میخواهد به سفر برود، حتما جاهایی را انتخاب کند که تا به حال ندیده است. تا سال گذشته ابرکوه نرفته بودم ولی حال دیدن آن منطقه یکی از بهترین تجربههایم به شمار میآید. یکی از مکانهای فوقالعاده این شهر یک سرو بوده که قدمت ۷ هزار ساله دارد و دور تا دور آن به اندازه ۴۰ آدم که دستهای خود را به هم دادهاند، سرو وجود دارد. یعنی این سرو تا این اندازه عظیم و بزرگ است که وقتی آن را میبینید حس میکنید قدرتی در این زمین وجود دارد که تماما وارد این سرو شده و آن را ۷ هزار سال زنده نگه داشته است. چیزی به شدت عجیب و غریب که قطعا هرکسی دلش میخواهد آن را ببیند. علاوه بر این نیز کوههایی ابرکوه به شدت زیبا و جذاب هستند. به شخصه به مردم پیشنهاد میکنم که اگر به چنین جاهایی نرفتهاند، بروند و از دیدن آن لذت ببرند.
تا حالا شده سفری بروید که به طور کل سبب تغییر در زندگی و شخصیت شما باشد و هنوز آن را به خاطر داشته باشید؟
هرجایی که میروید آدمها از همدیگر الگو میگیرند و شما از دیگران میتوانید الگو بگیرد. من اعقادم بر این است که حتی در کار خودمان یک کودک و نوجوان هم میتواند به من الگو دهد و من را در کارم کمک کند. چون زمانی ممکن است آن کاری انجام دهد که من تا به حال به آن فکر نکرده بودم ولی آن فکر کرده و آن را انجام داده است. به نوعی میتواند راهنمای خوبی برای شما باشد. بر همین اساس اعتقاد من بر این است که هر جا شما بروید و با هرکسی برخورد کنید، یک چیز جدید کشف میکنید که تا به حال نکردهاید. منتها باید دقت داشته باشید و سر سری به اطراف نگاه نکنید. باید با دقت به اطراف و آدمها نگاه کرد و با آنها قاطی شوید و وقتی جایی میروید؛ خودتان را تافته جدا بافتهای ندانید.با مردم یکی شوید تا بتوانید داشتههای مردم را بگیرید و اگر شما هم چیزی دارید، آن را به بقیه منتقل کنید.
با توجه به اینکه گفتید علاقمند به سفر زمینی هستید، در مسیر سفر و جادهها چه مشکلاتی وجود دارد؟
مشکلات که زیاد است. همیشه وقتی به سمت شیراز میروم، میگویم که واقعا چرا وضعیت به این صورت است. شما وقتی به سمت شمال کشور میروید، قدم به قدم رستوران و سرویسهای بهداشتی وجود دارد و به این صورت مشکلات مردم سریع برطرف میشود ولی در مسیر جنوب وضعیت به این صورت نیست.
در مسیر تهران تا شیراز ۱۰ ، ۱۲ ساعت جاده بوده که قاعدتا نیازهای زیادی را برای مسافران به وجود میآورد که باید برطرف شود اما نشده است.
به واقع گاهی اوقات به اندازهای جاده بد هست که میگویم چرا این پولی که از ما به عنوان عوارضی در وسط راه میگیرند را خرج جاده نمیکنند. به این ترتیب بعضی مواقع سر عوارضیها که میرسم، به این موضوع معترض شده و میگویم که چرا این پولها را خرج جاده نمیکنید ولی آنها فقط با یک لبخند جواب میدهند. حال اینکه این لبخند چه معنی دارد را من هنوز نفهمیدهام.
درباره جذابیتهای استان فارس و سفر به شیراز بگویید؟
شیراز علاوه بر اماکن تاریخی همچون تخت جمشید، نقش رستم، پاسارگاد که به شدت شناخته شده است؛ مردم جذابی دارد. به نوعی باید بگویم که همه مردم ایران با محبت هستند ولی محبت شیرازیها کمی بیشتر است.
شیرازیها مردم شادی هستند. برای اینکه به جای اینکه تنها به پول جمع کردن برای آینده فکر کنند، در حال زندگی میکنند. پول درمیآورند، خرج میکنند و از لحظه زندگی خود لذت میبرند.
من فکر میکنم که بهترین نوع زندگی همین است که شما از زندگی خود لذت ببرید. چراکه هیچ کس از فردای خود با خبر نیست. بنابراین آدمیزاد در این چند لحظهای که زنده است، باید لذت ببرد و این لذت را به دیگران هم منتقل کند. شیرازیها به همین صورت هستند. آدمهای بسیار خوشگذاران، خوشبرخورد، بسیار مهمان نوازی هستند. چراکه زیاد به مسائل مادی فکر نمیکنند و به همین دلیل بسیار میهمان نواز هستند. به نوعی آنها داشتههای خود را هرچه که هست با دیگران تقسیم میکنند و از نظر من این بهترین نوع زندگی است.
هزینههای سفر را در حال حاضر چطور ارزیابی میکنید؟ فکر میکنید در وضعیت کنونی همه مردم میتوانند به سفر بروند؟
بله میتوان به سفر رفت. به اعتقاد بنده آدمها هرطور که بخواهند میتوانند زندگی کنند. سخت میگیرد جهان بر مردمان سختگیر. زندگی را هرطور بگیرید، همان طور میگذرد. اگر آن را راحت بگیرید، راحت میگذرد و اگر سخت بگیرید، سخت خواهد گذشت.
بله اگر شما دوست داشته باشید که در سفر به یک شهرستان، به بهترین هتل بروید، خب قطعا بهترین هتل گران است. هتل درجه دو و سه هم وجود دارد. شما میخواهید شب بخوابید و در طول روز تفریح کنید و به جاهای دیدنی آن منطقه بروید و به نوعی یک محل استراحت میخواهید. از نظر من وقتی که آدم خسته است، سرش را در سنگ هم بگذارد، خوابش خواهد برد.
به این صورت زندگی را سخت گرفتن سبب میشود تا آدمها نتوانند که به بسیاری از مکانها بروند و از لذت دیدن بسیاری اتفاقات محروم شوند. من فکر میکنم که شما هر بودجهای داشته باشید، میتوانید آن بودجه را در طول سفر تقسیم کنید و از سفرتان لذت ببرید.