یلدا جبلی و فردین خلعتبری مطرح کردند؛
زمانی که با مدنیت کنار نمیآییم، دست به خشونت میزنیم
سازندگان فیلم جمشیدیه معتقدند که اقتصاد نامتوازن، عدم اجرای قانون، شهر شلوغ و بیظرفیت و عدم رسیدگی به خواستههای بدیهی اجتماع از عوامل اصلی گسترش خشونت در جامعه است.
آیا داستان فیلم جمشیدیه واقعی است و براساس تحقیقات شکل گرفته یا پرورش یافته ذهن شماست؟
یلدا جبلی: بخشی از داستان طبعاً برگرفته از داستان واقعی است البته از زمان نگارش نیز تحقیقات آغاز شد و با وکلای دادگستری و شخصیتهای مختلف گفتگو کردیم و فیلمنامه طی این تحقیقات و به تبعیت از آنها تغییر کرد.
فردین خلعتبری: یک اتفاقی برای ما افتاد که عیناً بخشی از آن در فیلم دیده میشود. چند روز از آن اتفاق گذشت اما جراحت آن در ذهن و روح ما همچنان وجود داشت و بعد به این نتیجه رسیدیم که موضوع مناسبی برای ساخت فیلم است و بعد از نگارش فیلمنامه، ساخت آن را آغاز کردیم. البته در تحقیقات ما نتایجی که از اتفاق رخ داده حاصل میشد از منظر وکلای دادگستری و حتی قاضی سیاهتر از چیزی بود که در مراحل اولیه فیلمنامه به آن فکر میکردیم.
عموما در پایان فیلمهای توام با خشونت، به نوعی از آن تبری میشود اما در این فیلم افراد بعد از ارتکاب خشونت، آن را در محافل دوستانه تعریف میکنند. این مساله دردناکتر از اصل خشونت است.
فردین خلعتبری: ترانه در سکانسهای ابتدایی به امیر میگوید حالا که فکر میکنم پشیمون نیستم. یعنی در ابتدا از عملش حس خوبی ندارد، اما آن را عکسالعملی در مقابل جامعه خشمگین میداند و به خودش حق میدهد که از همسرش دفاع کند ضمن اینکه حین دعوا کاملا ترسیده بود. و حالا که به خیر هم گذشته، هم خوشحال است و هم آن را برای دوستانش تعریف میکند. خشونت تاسفبرانگیز است و در دو وجه کلامی و فیزیکی اقشار مختلف جامعه را تهدید میکند.
یلدا جبلی: قطعا این خشونتها در جامعه امروز نوعی عکسالعمل است. اقتصاد نامتوازن، عدم اجرای قانون، شهر شلوغ و بیظرفیت، عدم رسیدگی به خواستههای بدیهی اجتماع و عدم آگاهی مردم از قانون، همگی میتوانند جامعه را خشنتر کنند.
به نظر میرسد زنان در خشونتها بیشتر از سایر گروهها قربانی میشوند. این مساله از نظر شما چقدر واقعیت دارد؟
یلدا جبلی: قطعا آسیبپذیری زنان از نزاعهای خیابانی و درگیریها و خشونتهای سطح شهر بیشتر از آقایان است و اصلا نیازی به بررسی آماری و تحقیقات پیچیده ندارد. بسیاری از ما میتوانیم از طریق مشاهدات میدانی این موضوع را شاهد باشیم. در نمایشها و اکرانهای مردمی هم که داشتیم، این میزان از خشم نشان داده شده در فیلم برای مردم آشنا بود و آن را کاملا باور کرده بودند.
در جایی از فیلم گفته میشود در بسیاری از موارد قانون دیر میرسد و مردم قربانی میشوند. آیا معتقدید قانون نقش پررنگی در کاهش خشونت و احقاق حقوق ندارد؟
فردین خلعتبری: اگر پلیس نسبت به هر نزاعی حساس باشد و برای اینکه رفتاری به عنوان خلاف ثبت شود نیاز به این نباشد که حتما شاکی خصوصی وجود داشته باشد و پلیس تمامی نزاعها در سطح شهر را رصد کند، قطعا شرایط بهتر میشود و هر فردی که در این نزاعها حضور دارد، سابقهاش ذخیره شود (البته نه اینکه برایش سوءسابقه شود). در این شرایط ما مشکلات بسیار کمتری را خواهیم داشت. مثلا در شهر یا حتی مدارس بارها شاهد بودهایم که دو نفر با هم درگیر میشوند و افراد دیگر آنها را جدا میکنند و پلیس نیز در آنجا حضور دارد اما هیچ گزارشی ثبت نشده و به اصطلاح درگیری با یک صلوات ختم به خیر شده و پلیس دخالت نکرده است زیرا مساله شاکی خصوصی نداشته است. درحالیکه در بسیاری از کشورها چنین نزاعهایی باتوجه به اینکه کلیت شهر و افراد جامعه باهم ارتباط دارند، کاملا رصد میشود و حتی در مواردی مدعیالعموم وارد ماجرا شده و نزاع را به محکمه میبرد. در کشور ما هم میتوان این کار را کرد و میتوان حداقل نزاعها را ثبت کرد تا مشخصات افراد برای نزاعهای بعدی وجود داشته باشد.
آقای خلعتبری به عنوان یک موزیسین بفرمایید آیا این موضوع که خشونت به آثار هنری نیز تسری پیدا کرده مثلا موسیقی که باید در اکثر مواقع هنری آرامشبخش باشد تبدیل به یک عنصر تهییجکننده و حتی خشونتطلب شده را قبول دارید؟
فردین خلعتبری: خشونت وقتی به صورت عمومی گسترش پیدا میکند به همه عرصهها وارد میشود. ذات خشونت عدم تجربه در روابط اجتماعی و اجازه دادن به گسترش غرایز است زمانی که ما با مدنیت نمیتوانیم کنار بیاییم خشن میشویم. خشونتی که ما در جامعه داریم بیشتر مانند خشونت کودکان است. کودکان در عالم کودکی وقتی اسباببازیشان را کسی میگیرد با خشونت میخواهند آن را پس بگیرند. از سوی دیگر زندگی شهری خشنتر از زندگی روستایی است و بسیاری از هنرمندان ما در شهرها زندگی میکنند و طبیعی است رفتاری که در شهر و جامعه میبینند روی آثار هنری آنها هم تاثیرگذار باشد.