استاد دانشگاه پرینستون در یادداشتی بررسی کرد؛
تبارشناسی ابوالفتوح رازی مفسر بزرگ قرآن
ابوالفتوح رازی یکی از بزرگترین مفسران قرآن بود که از خاندانی با اصالت حجازی سالها قبل به ایران مهاجرت کرده بودند. این خاندان و مشایخ پیرامونشان به اندازهای اهمیت دارند که باید گفت حق بسیار بزرگی بر گردن تفسیرنویسی قرآنی در زبان فارسی دارند.
به گزارش خبرنگار ایلنا، ابوالفتوح رازی یکی از بزرگترین مفسران قرآن بود که از خاندانی با اصلت حجازی سالها قبل به ایران مهاجرت کرده بودند. این خاندان و مشایخ پیرامونشان به اندازهای اهمیت دارند که باید گفت حق بسیار بزرگی بر گردن تفسیرنویسی قرآنی در زبان فارسی دارند. اثر ابوالفتوح رازی طی سالیان بعد با اقبالى شایان توجه رو به رو شد و رواجى گسترده یافت؛ چندان که در زمان تالیف اثر به گفته قزوینى رازى، «نسختهاى بىمر و بىعدد است آن را، در طوایف اسلام و ظاهر و باهر در بلاد عالم» و نیز «ائمه و علماى همه طوایف طالب و راغباند» آن را. ابوالفتوح در مقدمه کتاب پس از ذکر شروط تفسیر و مفسر قرآن چنین مىگوید: «پس چون جماعتى از دوستان و بزرگان از اماثل و اهل علم و تدیّن اقتراح کردند که در این باب جمعى باید کردن، چه اصحاب ما را تفسیرى نیست مشتمل بر این انواع، واجب دیدم اجابت کردن ایشان و وعده دادن به دو تفسیر: یکى به پارسى، و یکى به تازى، جز که پارسى مقدم شد بر تازى؛ براى آنکه طالبان این بیشتر بودند و فایده هر کسى بدو عامتر بود».
تبارشناسی مشایخ رازیه
ابوالفتوح رازى، جمال الدین حسین بن على بن محمد بن احمد خزاعى (ح ۴۸۰- پس از ۵۵۲ ق/ ۱۱۵۷ م)، عالم و مفسر نامدار امامى و مؤلف تفسیر روضالجنان و روحالجنان بود.
خاندان او دانشمندان متعددى پرورده است و افندى از آنان با عنوان سلسلهاى معروف از علماى امامیه، که هر یک تألیفات متعدد داشتهاند، یاد کرده است.
از آنجا که نسب آنان به نافع بن بدیل بن ورقاء خزاعى مىرسد، اصل تازى دارند. روشن نیست که اجداد رازى چه زمانى به ایران آمدند، ولى مهاجرت آنان احتمالًا مىبایست در سدههاى ۱ و ۲ ق/ ۷ و ۸ م صورت گرفته باشد. این خاندان نخست در نیشابور مسکن گزیدند و جد دوم ابوالفتوح، ابوبکر احمد بن حسین بن احمد با نسبت نیشابورى خزاعى خوانده مىشد. اقامت آنان در رى گویا در زمان همین ابوبکر احمد آغاز شد. وى شاگرد سید مرتضى، سید رضى و شیخ طوسى بود و از آثارش الامالى در چهار مجلد، عیون الاحادیث، الروضة فیالفقه، السنن، المفتاح در اصول و المناسک را بر شمردهاند. برادر این ابوبکر نیز در شمار عالمان بود و محسن نام داشت. منتجبالدین در احوال وى گفته که واعظ بوده و از آثارش الامالى، السیر، اعجازالقرآن و کتاب بیان من کنت مولاه را بر شمرده است.
عموى پدر ابوالفتوح، ابومحمد عبدالرحمن بن احمد، مفید نیشابورى از محدثان بلند پایه امامیه در عصر خود بوده و نزد اهل سنت نیز فردى شناخته شده است. وى از شاگردان سید مرتضى، شیخ طوسى، سلار دیلمى، ابن برّاج و کراجکى- از علما و دانشمندان نامدار امامیه- بوده و در حدیث تألیفاتى معتبر چون: سفینة النجات، العلویات، الرضویات، الامالى و عیون الاخبار داشته است. نیاى ابوالفتوح؛ ابوسعید محمد بن احمد که منتجبالدین از وى با عنوان «الشیخ المفید» نام برده است، محدثى چیرهدست بوده و تألیفات فراوانی داشته است. پدر ابوالفتوح نیز، اگرچه در الفهرست منتجبالدین بهطور مستقل از او نام برده نشده است، لیکن از آنجا که ابوالفتوح از وى بهره علمى برده بوده، مىتوان گفت که از زمره علما و دانشمندان بوده است.
از زندگى ابوالفتوح دانستههاى اندکى برجاست. او احتمالًا در رى متولد شد و در همان جا بالید. از آنجا که محضر ابوعلى فرزند شیخ طوسى را به احتمال قوى در نجف درک کرده بوده است. چنین بر مىآید که در حدود سال ۴۸۰ ق/ ۱۰۸۷ م زاده شده باشد. این نظر آنگاه قوت مىگیرد که بدانیم وى شاگرد عموى پدرش، مفید ابومحمد عبدالرحمن بن احمد، که نباید حداکثر سال ۵۰۰ ق را درک کرده باشد، نیز بوده است. از دیگر مشایخ وى باید از شیخ مفید عبدالجبار بن عبداللَّه بن على مقرى رازى، عمادالدین ابومحمد حسن بن محمد قاضى استرآبادى (صاحب معالم) و ابوالحسن على بن الناصر بن الرضا نام برد. همچنین، اینکه ابوالفتوح در جایى از کتاب خود (۹/ ۲۹۱) زمخشرى را «شیخ ما» مىخواند، نظر قزوینى گویاى آن است که رازى محضر وى را نیز دریافته بوده است.
چنان پیداست که ابوالفتوح بیشتر به وعظ و خطاله مىپرداخته و بدان تعلق خاطر داشته است چندان که این دلبستگى تأثیر آشکارى بر سبک تفسیرى او نهاده است. بنا به گزارشى که ابوالفتوح خود در روح الاحباب آورده و از طریق افندى به دست ما رسیده است مجالس وعظ او، آن گاه که جوان بوده در خان علّان رى- احتمالًا منسوب به علّان کلینى- پذیرش و مقبولیت زیادی نزد مردمان داشته است؛ چنانکه برخى به وى رشک مىبردند و به دلیل بدگویی حسودان نزد والى شهر، مدتى از وعظ محروم گردید.
ابوالفتوح در برخى از علوم متداول زمان خود استاد بود و تفسیر او بیانگر تبحر وى در نحو، حدیث، فقه، اصول فقه، و تاریخ است. منتجبالدین از وى با تعبیر «الامام السعید ترجمان کلام اللَّه تعالى» یاد کرده و گفته که او عالم، واعظ و مفسرى متدین بوده است. کیذرى نیز او را با عنوان «الشیخ الامام» خوانده است.
از شاگردان برجسته ابوالفتوح باید از منتجب الدین رازى و ابن شهرآشوب نام برد. منتجبالدین دو اثر استادش با عنوانهاى روض الجنان و روح الاحباب را نزد خود وى خواند و ابن شهرآشوب به کسب اجازه روایت تفسیر او ـ روض الجنان ـ مفتخر شد. از میان دیگر شاگردان و راویان او مىتوان این افراد را نام برد: ابوطالب نصیرالدین عبدالله بن حمزه طوسى، صفىالدین ابومحمد حسن ابن ابى بکر بن سیار الحیروى، عمادالدین ابوالفرج على فرزند قطبالدین سعید بن هبة الله راوندى و شریف شرفشاه بن محمد بن حسین بن زباره افطسى.
از فرزندان ابوالفتوح دو تن در شمار عالمان بودند: یکى صدرالدین على که منتجبالدین از وى با تعبیر «فقیه آیین» یاد کرده، و دیگرى تاجالدین ابوجعفر محمد که از او با عنوان «دانشمند پرهیزگار» یاد کرده است.
تاجالدین خود نزد پدر شاگردى کرده است.
سال ۵۵۲ ق آخرین تاریخى است که درباره زندگى ابوالفتوح از آن آگاهى داریم و آن از متن اجازهاى به دست مىآید که براى روایت روضالجنان به شاگرد خود داده بوده است. بنابراین، گزارش آزادانى اصفهانى درباره تاریخ مرگ ابوالفتوح در ۵۴۰ ق نمىتواند درست باشد. محدث ارموى، که این مطلب را نقل کرده، با توجه به اجازه یاد شده و شواهدى دیگر، این تاریخ را ۵۵۴ ق مىداند، با این حال از گزارش ابن حمزه مؤلف ایجازالمطالب، که در زمان مرگ ابوالفتوح در رى بوده و سپس به مکه رفته بوده است، چنین برمىآید که شیخ در سالهاى نزدیک به ۶۰۰ ق وفات یافته بوده است؛ زیرا ابنحمزه در بازگشت از مکه، به اصفهان رفته و این مسافرت پس از مرگ ابوالفتوح عجلى شافعى ( ۶۰۰ ق) بوده است، ولى این گزارش (به صورت مخصوص) نمىتواند از صحت برخوردار باشد؛ زیرا ابوالفتوح رازى به طور قطع در زمان تالیف کتاب نقض (میان سالهاى ۵۵۶- ۵۶۶ ق) در قید حیات نبوده است.
ابوالفتوح را به وصیت خودش در جوار مرقد امامزاده عبدالعظیم حسنى در رى مدفون کردند و اینکه شوشترى مدفن او را در اصفهان دانسته، ناشى از خلطى است با ابوالفتوح عجلى که در میان مردم اصفهان دست کم از قرن ۱۰ ق/ ۱۶ م سابقه داشته است.
تفسیر ابوالفتوح: روض الجنان و روح الجنان معروف به تفسیر ابوالفتوح، تفسیر بزرگى از قرآن به زبان فارسى است.
تاریخ تألیف به روشنى دانسته نیست. محمد قزوینى طى بحثى مفصل، آن را میان سالهاى ۵۱۰- ۵۵۶ ق تعیین مىکند، اما سعید نفیسى در نقد نظر قزوینى، متن اجازهاى را مورد استناد قرار مىدهد که ابوالفتوح در ذیقعده ۵۴۷ براى روایت تفسیر خود به یکى از شاگردانش داده بوده است. به نظر نفیسى تألیف تفسیر در همان سال یا یکى دو سال پیش از آن به اتمام رسیده بوده است. در عین حال بر اساس جدیدترین پژوهشها، تألیف حداقل نیمى از بخش نخستینِ کتاب، حدود چهارده سال پیش از این تاریخ پایان یافته بوده است؛ زیرا به استناد خاتمه یکى از نسخههاى جلد یازده این تفسیر بیست جلدى، نگارش نسخه اساس در صفر ۵۳۳ انجام گرفته بوده است.
در اینجا ذکر این نکته ضرورى است که منابع موجود از تألیف تفسیرى به عربى از ابوالفتوح گزارشى به دست نمىدهند و بسیار بعید است که وى تفسیرى نیز به عربى نوشته باشد. با این همه، اینکه آیا به واقع ابوالفتوح به تألیف تفسیرى مشتمل بر آنچه خود وى در همین مقدمه بایسته هر تفسیرى دانسته، توفیق یافته است یا نه، مطلبى است که نیاز به تحقیق بیشتر دارد. مسلم باید داشت که تفسیر وى از دیدگاه علمى به هیچ روى پرفایدهتر از التبیان شیخ طوسى نیست و مىتوان ادعاى وى را مبنى بر اینکه تفسیرش از نظر جامعیت در میان امامیه بىسابقه بوده است، پذیرفت.
گفتنىست که ابوالفتوح در تفسیر خود از التبیان شیخ طوسى بهره برده و ظاهرا از کار عالم امامى معاصرش، که در همان ایام به تألیف تفسیرى عربى اشتغال داشته، یعنى ابوعلى فضل بن حسن طبرسى صاحب مجمع البیان، بىاطلاع بوده است. در واقع باید گفت که امامیه تا پیش از عصر سید رضى و شیخ طوسى، بیشتر به تألیف تفاسیر روایى علاقهمند بودند، تا تفاسیرى مشتمل بر بحث و نظر درباره آیات قرآن، و در واقع سید رضى در حقایق التاویل و نیز شیخ طوسى در التبیان به صورت جدیدى به تفسیر قرآن روى آوردند، به ویژه طوسى که در واقع با روش خود، مباحث ادبى و نقلى را در کنار مطالب نظرى و عقلى به رشته تحریر درآورد و از آن در خدمت تفسیر قرآن بهره برد.
پس از این دوره تفسیرهاى ابوالفتوح و طبرسى در دنباله تفسیر طوسى تألیف شد. ولى یک تفاوت اساسى میان این دو- که متعلق به یک دورهاند- با تفسیر طوسى وجود دارد و آن اینکه ابوالفتوح و طبرسى در تفسیرهایشان بیش از حد معمول- که حتى در التبیان طوسى نیز قابل ملاحظه است- تحت تاثیر تفاسیر اهل سنت واقع شدهاند، به ویژه ابوالفتوح که مىتوان به یک معنى تفسیر وى را منعکس کننده آراء و نظریات علماى اهل سنت در باب تفسیر قرآن دانست. این مسئله تا بدانجاست که او بیش از آنکه اقوال و نظرهاى امامان شیعه را در باب تفسیر که در بسیارى از مجامع روایى شیعه و نیز تفاسیرى چون: تفسیر على بن ابراهیم قمى و تفسیر عیاشى نقل شده است، مورد توجه و استفاده قرار دهد. افزون بر این، در کنار آیات مربوط بر احکام فقهى، به نقل فتاواى فقیهان اهل سنت اصرار تمام دارد؛ با این همه، وى در جاهای مختلف، اختلافات فقهى امامیه با آنان را یاد کرده است و این در حالىست که در مباحث کلامى نقطه نظرهاى امامیه را مورد توجه قرار داده و از آن دفاع کرده است و در بسیارى مواقع در ذیل برخى آیات، به مناسبت، به ذکر نیکیهای اهل بیت (ع) به ویژه حضرت على (ع) پرداخته است.
حسن انصاری، نسخهشناس و استاد دانشگاه پرینستون