خبرگزاری کار ایران

در گفت‌وگو با ایلنا مطرح شد؛

هرمیداس باوند: علوم سیاسی در ایران مهجور است/ اسلامی: مدیران میانی سیاست‌خوانده‌ها را نمی‌خواهند/ مطهرنیا: بنیادهای علم سیاست قابل تغییر نیست

هرمیداس باوند: علوم سیاسی در ایران مهجور است/ اسلامی: مدیران میانی سیاست‌خوانده‌ها را نمی‌خواهند/ مطهرنیا: بنیادهای علم سیاست قابل تغییر نیست
کد خبر : ۷۲۱۰۸۶

یک نگاه تنگ‌نظرانه نسبت به رشته علوم سیاسی در کشور وجود دارد و افرادی که تحصیلات مرتبطی در سازمان‌ها، وزارتخانه‌ها و نهادهای مختلف ندارند، از حضور و افزایش نفوذ دانش‌آموختگان این رشته‌ها در سیستم‌هایشان واهمه دارند.

به گزارش خبرنگار ایلنا، رشته علوم سیاسی و گروه‌های علمی پیوسته با آن از قبیل روابط بین‌الملل، مطالعات منطقه‌ای و ...، براساس نیازهای بشری در سرزمین‌های اروپایی متولد شدند و در همین راستا نیز به شکل بسیار جزئی و تخصصی، در شاخه‌های مختلفی گسترش یافتند و از مرحله علم سیاست، به مرحله علوم سیاسی ارتقا پیدا کردند. هرچند در یونان باستان، پروتاگوراس، افلاطون و ارسطو در رابطه با مفهوم سیاست تفلسف ورزیده‌اند، اما سیاست به مفهوم مدرن آن حاصل ایجاد آگاهی‌های نوآئین پس از قرون وسطاست که از جدال نظری میان فلسفه‌های قدیم و جدید متولد شد. در این جدال دیالکتیکی، اروپایی که به‌سان امت پاپ، با دستورات صادره از واتیکان اداره می‌شد و پس از عهدنامه وستفالیا که منجر به شکل‌گیری دولت ـ ملت‌های مدرن شد، علم سیاست و سپس علوم پیرامونی آن، نقشی به‌سزا در تغییر مفهوم امر سیاسی در جهان ایفا کردند. در ایران نیز، گسترش کمی علوم سیاسی تا حد بسیار زیادی دنبال شد اما به‌کارگیری این شاخه از معارف بشری، همچنان با چالش‌های فراوان روبروست که اولین مورد آن عدم به‌کارگیری دانش‌آموختگان این رشته‌ها در دستگاه‌های مختلف اجرایی و سیاستگذار در کشور است. جمعی از اساتید علوم سیاسی دانشگاه‌های مختلف در گفتگو با ایلنا نسبت به خطر «علوم سیاسی‌زدایی» هشدار دادند.

فشار از بالا، چانه‌زنی در پایین

روح‌الله اسلامی (استاد جوان علوم سیاسی دانشگاه فردوسی) با اشاره به نامه اعتراضی 1194 دانشجو، دانش‌آموخته و استاد این رشته خطاب به رئیس‌جمهور، اظهار داشت: «پیشتر نیز این نامه‌نگاری مسبوق به سابقه بوده و رئیس‌جمهور نیز بررسی و پیگیری موضوع را به آقای حسام‌الدین آشنا واگذار کردند. در این بررسی‌ها چرایی عدم اعلام نیاز به دانش‌آموختگان علوم سیاسی در پنج دوره پیشین آزمون استخدامی مشخص و معلوم شد که این موضوع در اختیار ریاست‌جمهوری و سازمان امور اداری و استخدامی کشور نیست و در حیطه اختیارات استانداران، مدیران کل منطقه‌ای و فرمانداران است. در واقع مشخص شد که از سطوح پایین‌تر تصمیم‌گیری و اجرایی، اعلام نیازی صورت نمی‌گیرد و انگار که اصولا چنین رشته‌هایی وجود خارجی ندارند و اگر هم وجود دارند، نیازی به آنها در هیچ‌یک از ساحت‌های مدیریتی، اجرایی و سیاست‌گذاری وجود ندارد؛ در همین راستا، این نامه‌نگاری‌ها بیشتر در ذیل تلاش برای آشنا کردن سطوح پایین‌تر با اهمیت و کارکردهای این رشته‌هاست.»

این رشته‌ها باتوجه به دایره گسترده به‌کارگیری در سطوح مختلف در سراسر دنیا، به سلسله مفاهیمی مشترک برای دسترسی به زبانی مشترک در راستای مدیریت فضای شهر و کشور دست یافتند. افلاطون، سیاست به مفهوم پالیسی (Policy) را هنر گفتگو برای حل مسائل در ساحت شهر (Police) می‌دانست و به تبع آن، انسان را موجودی سیاسی می‌دانست. باتوجه به اینکه بسیاری از متفکران مختلف علوم انسانی سیاست را علم و هنر گفتگو برای حل اختلافات و پیشبرد اهداف سیاسی می‌دانند اما در ایران، این علم همچنان مهجور است و بسیاری از مسئولان که دانش‌آموخته رشته‌های مختلف علوم پایه و فنی ـ مهندسی هستند، در عرصه سیاست‌ورزی و سیاست‌گذاری فعال‌اند و به دلیل عدم آشنایی با مبانی این علوم، تصمیمات بسیار پرهزینه‌ای در پیشبرد امور کشور اتخاذ می‌کنند. با این وجود که هزینه‌های مدیریت عمومی در عرصه سیاست و سیاستگذاری در ایران، روز به روز گران‌تر از قبل می‌شود، همچنان اقبال مسئولین خرد و کلان نسبت به به‌کارگیری دانش‌آموختگان این رشته، روز‌به‌روز کاهش می‌یابد.

علوم سیاسی در ایران مهجورند

داود هرمیداس باوند (دیپلمات سابق و استاد بازنشسته روابط بین‌الملل دانشگاه تهران) در این باره می‌گوید: «علم سیاست، حاصل یک نیاز انباشته و یک تقاضای پرکشش در تاریخ بشری بود که در قرون مختلف و به شیوه‌های مختلف به آن نیاز پاسخ می‌داد و همواره وزرا و سیاست‌پیشگانی وجود داشتند که نسبت به این مسئله به مثابه یک فن می‌نگریستند. این فنون باتوجه به طبقه‌بندی تخصصی و باتوجه به رشد روزافزون تبعات انقلاب صنعتی و تهاجمی‌تر شدن کشورهای ثروتمند، به نیازی اساسی بدل و باعث شد تا این علم یکی از نیازهای زیربنایی در سبد احتیاجات عمومی و اختصاصی یک سرزمین باشد. در ایران متاسفانه این رشته نه در گسترش و نه در به‌کارگیری، بر حسب منطق نیاز به پیش نرفت و در نهایت به مثابه یک تفنن، مواجهه با این رشته صورت پذیرفت. اکنون نیز یک نگاه تنگ‌نظرانه نسبت به به‌کارگیری این رشته وجود دارد و افرادی که تحصیلات مرتبطی در سازمان‌ها، وزارتخانه‌ها و نهادهای مختلف ندارند، از حضور و افزایش نفوذ دانش‌آموختگان این رشته‌ها در سیستم‌هایشان واهمه دارند و احساس تنگی نفس می‌کنند. برای همین از سالها پیش، استراتژی و تاکتیک‌های سازمانی در ارگان‌های مختلف در ایران، منهای دانش‌آموختگان این رشته، به رشته تحریر درآمد و البته نتایج اسفناک آن را امروز در بسیاری از شئون  می‌بیند. در کل باید بگویم که علوم انسانی در تمامی ابعادش دارای مهجوریت فراوان است و رشته‌های دیگری نظیر حقوق و گرایش‌های مختلف آن، تاریخ، جغرافیا، جامعه‌شناسی، اقتصاد و روانشناسی نیز به درجات مختلف، از همین مهجوریت‌های پیش‌آمده برای رشته علوم سیاسی، در رنج هستند.»

هرمیداس باوند: علوم سیاسی در ایران مهجور است/ اسلامی: مدیران میانی سیاست‌خوانده‌ها را نمی‌خواهند/ مطهرنیا: بنیادهای علم سیاست قابل تغییر نیست

درحالی‌که در دوران پیش از انقلاب اسلامی، فقط دانشگاه تهران اقدام به پذیرش دانشجوی علوم سیاسی می‌کرد و کمبود نیروی دانش‌آموخته در این عرصه به‌شدت نمایان بود، پس از انقلاب به لطف گسترش کمی چتر آموزش عالی (فارغ از بررسی‌های میزان کیفیت) بر سر سراسر شهرستان‌های کشور، دیگر کمبود دانش‌آموخته و متخصص در علوم سیاسی وجود نداشت اما در به‌کارگیری این دانش‌آموختگان چالش جدی ایجاد شد و این فرآیند به عنوان یک چرخه ناقص همچنان در کشور تداوم یافت و فقط به شکلی دیگر تغییر حالت داد.

فهم سیاست بر هرگونه سیاستگذاری مقدم است

مهدی مطهرنیا (استاد علوم سیاسی دانشگاه) معتقد است که آسیب‌شناسی وجوه مختلف بازار و فضای کسب‌وکار این رشته استراتژیک در ایران، نیاز به زمان مستوفایی دارد. او با برشمردن برخی از زوایای این چالش در ایران، نگاه بسته مدیران خرد و کلان نسبت به مقوله سیاست و سیاست‌خوانده‌ها را چالشی بسیار اساسی و زیربنایی می‌داند. تئوریسین نظریه «سه‌گانه‌های آب‌گونه» همچنان معتقد است: «باید قبول کنیم که در سرزمین‌هایی که از پیشینه اقتدارگرایی برخوردارند، آموختن علم سیاست با ظرایف آکادمیک آن، پردازشگر فضایی معنادار از چگونگی سیاست‌ورزی حکمرانان و شهریاران آن سامان است. افزایش سطح دانایی ملت‌ها از طریق «افسران علوم سیاسی» با تجهیز و تسلیح به دانش‌های گوناگون صورت می‌پذیرد. در سراسر جهان (توسعه‌یافته)، برترین و کاربردی‌ترین علوم را همانا علوم سیاسی و اجتماعی می‌دانند. این بلندْجایگاهی که در کشورهای پیشرفته، سهم علوم سیاسی شده است؛ در واقع ریشه در توانایی تصویرگری این علوم از سوژگی و پس‌زمینه فضای سیاست‌ورزی داخلی و جهانی‌ست. کشف عناصر و فضای ارتباطی میان این عناصر از مهمترین وظایف دانش سیاست است و فهم این پتانسیل توسط سیاستگذاران کلان می‌تواند باعث شکوفایی این علم و شکوفایی کشورشود. امروز عدم به‌کارگیری دانش‌آموختگان و متخصصان این علوم در سطوح پایه و ارشد شئون مختلف حکمرانی، به تولید بحران و عقب‌گرد منجر خواهد شد. لایه‌های مختلف تصمیم‌گیری را با بروکراسی آن سیستم و بروکرات‌های هر سیستم باید قانع کرد. هنگامی که عاملیت مسائل سیاسی را در ارتباط با پارامترهای قانون و سامان سوژه‌های سیاسی بررسی کنیم، می‌توان کارآمدی و یا عدم کارآمدی یک بروکراسی را مورد بررسی قرار داد.»

هرمیداس باوند: علوم سیاسی در ایران مهجور است/ اسلامی: مدیران میانی سیاست‌خوانده‌ها را نمی‌خواهند/ مطهرنیا: بنیادهای علم سیاست قابل تغییر نیست

باتوجه به بررسی لیست تخصص‌های مورد نیاز در آزمون استخدامی نوبت ششم، مشخص شد که تنها به یک نفر دانش‌آموخته علوم سیاسی نیاز است که آنهم در لیست اعلام نیاز سازمان شیلات! قرار دارد. جمعی از اساتید و اعضای انجمن علوم سیاسی ایران نیز در تلاش مستقیم برای حل این مشکل هستند و البته تاکنون نیز نتیجه‌ای حاصل نشده است.

مدیران میانی خواهان حضور دانش‌آموختگان سیاست در ارگان‌ها نیستند

استاد علوم سیاسی دانشگاه فردوسی اما با بیان تغییر رویکرد برای فشار از بالا، چانه‌زنی در پایین! به عنوان تلاشی که از جانب علوم سیاسی ایران صورت می‌پذیرد، خاطرنشان ساخت: «غفلت عجیبی از اهمیت علوم سیاسی و روابط بین‌الملل در تمامی آزمون‌های استخدامی گذشته وجود داشته است و ما در تلاشیم تا جلوی تکرار این غفلت که یا از روی ناآگاهی یا از سر تعمد است را، بگیریم. احساس شخصی من این است که مدیران میانی کشور در اکثریت غالب نهادها، شناخت و آگاهی حداقلی از علوم سیاسی و اهمیت آن ندارند. البته در پس این عدم شناخت یک تجاهل‌العارف و لاادری‌گری وجود دارد! زیرا یکی از شرایط تصدی پست‌های میانی داشتن تخصص و تحصیلات مرتبط با روابط بین‌الملل و علوم سیاسی است که این افراد ترجیح می‌دهند که با تنگ‌نظری دایره‌ها را بسته نگه دارند و تا زمانی‌که خودشان بر مصدر امور هستند، بروند و مدرک دانش‌آموختگی در این رشته‌ها را اخذ کنند تا بتوانند در آن مصادر باقی بمانند. واحدهای پردیس، بین‌الملل، مجازی، غیرانتفاعی، علمی ـ کاربردی و دانشگاه‌های با درجه اعتبار نه چندان بالا، به این افراد یاری می‌رسانند. این فرآیند باعث می‌شود تا راحت‌تر جلوی ورود دانش‌آموختگان و متخصصان این رشته را به مشاغل مختلف اجرایی و سیاستگذاری بگیرند.»

هرمیداس باوند: علوم سیاسی در ایران مهجور است/ اسلامی: مدیران میانی سیاست‌خوانده‌ها را نمی‌خواهند/ مطهرنیا: بنیادهای علم سیاست قابل تغییر نیست

عامدانه علوم سیاسی را تحویل نمی‌گیرند!

وی در پاسخ به پررنگ‌ بودن احتمال سهل‌انگاری یا تعمد در این فرآیند، علاوه بر تایید امکان وجود هر دو احتمال، افزود: «هر دوی این احتمالات از وجود یک خطر بزرگ خبر می‌دهند که چه از منبع عدم آگاهی باشد چه از منظر تنگ‌نظری، تولید خسارات جبران‌ناپذیری خواهد داشت. گسترش قارچ‌گونه پذیرش دانشجو در سراسر کشور نسبت به رشته علوم سیاسی، باعث انسداد و تولید محدودیت در بازار این رشته در کشور نیز، شده است اما در حال حاضر بازار کار دقیق برای این رشته تعریف نشده است؛ هرچند برای برگزاری انتخابات، مدیریت شورای تامین، پست‌های مختلف وزارت کشور، وزارت امور خارجه و نهادهای امنیتی نیاز بسیار زیادی به گرایش‌های مختلف در این رشته هست و کافی‌ست تا اراده به‌کارگیری این متخصصان در سطوح و لایه‌های گوناگون وجود داشته باشد تا بازار مربوط به این رشته نیز به سامان‌مندی لازم دست یابد.»

سیاست‌خوانده‌ها را دولتی نکنید!

این پدیده در حالی اتفاق می‌افتد که ایران در عصر قاجار نیز به این جمع‌بندی رسیده بود که تربیت و به‌کارگیری متخصصین علم سیاست را باید سرلوحه کار قرار دهد و افرادی نظیر میرزا حسین خان سپه‌سالار و میرزا نصرالله خان مشیرالدوله، با اقدام به تاسیس مدرسه علوم سیاسی ـ که اکنون با عنوان دانشکده روابط بین‌الملل وزارت امور خارجه به‌کار خود ادامه می‌دهد ـ در راستای پرداختن به این ضرورت، بهره‌مندی از مزایای آن و احتراز از آسیب‌های فقدان متخصصین در این رشته، گامی به پیش نهادند.

دیپلمات بازنشسته و استاد دانشگاه تهران اما معتقد است که به‌کارگیری دانش‌آموختگان علوم سیاسی و رشته‌های پیرامونی آن لزوما نباید از جانب دولت صورت بپذیرد و می‌گوید: «بخش خصوصی نیز نیاز بسیار زیادی برای یافتن بازارهای جهانی و مذاکره با کمپانی‌های بزرگ جهانی دارد و نباید فضا را به سمتی پیش ببریم که دانش‌آموختگان و متخصصان این رشته را غرق در فضای دولتی شدن کنیم و بخش خصوصی نیز چه در فرآیندهای مرتبط با مسائل حقوقی بین‌المللی خصوصی، مذاکره کردن، بازاریابی بین‌الملل و در نهایت تبلیغات بین‌المللی می‌توانند نسبت به گشایش بازارهای خارجی برای صنایع مختلف کشور فعالیت‌های ارزشمندی داشته باشند. هنگامی که دانش‌آموختگان این رشته‌ها در فضاهای بخش خصوصی و فضاهای مطالعاتی (پژوهشکده‌ها، مراکز تحقیقات استراتژیک، دانشگاه‌ها و...) قرار بگیرند، بسیار می‌توانند بیشتر مفید فایده واقع شوند. بخش دولتی چون متکفل پرداخت دستمزد در فضای غیررقابتی و تحکم‌آمیز است، فضای تحلیل و اندیشه در این رشته را کدر و مات می‌کند.»

بنیادهای سیاست تغییرناپذیرند

سرفصل‌های این علم قابل تغییر نیست

نظرات هرمیداس باوند هرچند بیشتر بن‌مایه لیبرال دارد و بر بهره‌وری بیشتر از دانش و تخصص تاکید ‌می‌ورزد اما بسیاری از دانش‌آموختگان در دوران دانشجویی‌شان، با انگیزه دیپلمات شدن یا جذب در ساختارهای وزارتخانه‌ای نظیر وزارت کشور یا امور خارجه، پا به تحصیل در این رشته می‌گذارند. به نظر می‌رسد که ساختارهای سیاستگذاری نظیر شورای عالی انقلاب فرهنگی برای تسهیل ورود دانش‌آموختگان این رشته به فضاهای اداری، اجرایی و سیاستگذاری این رشته، سعی در بازنگری سرفصل‌های دروس این رشته‌ها مطابق با رویکردهای حاکم بر فضای حاکم بر نهادهای مذکور دارد اما مهدی مطهرنیا در رابطه با این رویکرد دیدگاه مساعدی ندارد و معتقد است که این مسئله بیش از آنکه یک امکان باشد، یک امتناع است!

این استاد دانشگاه با تاکید بر تغییر ناپذیر بودن بنیان‌ها و بنیادهای علم سیاست اظهار داشت: «چیزی که باید به آن توجه کرد، نگرانی بخش‌هایی از بدنه تصمیم‌گیر نسبت به مفهوم سیاست و مفاهیم پیرامون آن، اکنون بروز کرده است. فراموش نکنید که مقدمات و مبانی علم سیاست ـ به‌رغم تلاش‌های گسترده‌ای که برای تغییر در سرفصل‌ها و مباحث آن صورت پذیرفته است ـ تغییرناپذیر است. لذا نمی‌توان مفهوم دولت (State) و کارویژه آن را تغییر داد. همچنین نمی‌شود برای حکومت (Government) بدیلی شبیه دولت قائل شد و یا مفاهیم را بازیچه رویکردهای ایدئولوژیک کرد. نمی‌شود که کابینه را با پارلمان یکسان دانست. حتی اگر سیاست از منظر دینی نیز تعریف شود، نه تنها رسالت مخاطب در تفهیم و تفهم مفهوم امر سیاسی تغییر نمی‌کند، بلکه رسالتی دینی برای پیشبرد امر سیاسی در کنار آن تعریف می‌شود که در نهایت به مثابه موتور پیشران سیاست عمل می‌کند. دانشجویان علوم سیاسی نیز کنش‌گرانی با ساحت کنش‌های پردامنه هستند و به مسائل و مفاهیم دستوری اکتفا نمی‌کنند. یک دانشجوی علوم سیاسی، نمی‌تواند بدون مطالعه دست‌کم سیر اندیشه سیاسی در غرب و مشرق زمین، تنها به مفاهیم دیکته شده اکتفا کند. بر حسب تجربه سالیان متمادی دریافته‌ام که اگر بخواهیم منابع مطالعاتی دانشجویان علوم سیاسی را محدود کنیم، آنها بدون توجه به نمره نهایی به سراغ منابع مورد نیاز و مورد توجه خودشان می‎‌روند. تغییر سرفصل‌های دروس مختلف، نهایتاً در آرایش شکلی دروس تاثیر دارد و در آرایش محتوایی تاثیر نخواهد داشت زیرا این رویه باعث می‌شود که دانشجویان به دروس ممنوعه تمایل بیشتری پیدا کنند و با دقت و تعمق بیشتری این منابع را مورد مطالعه قرار می‌دهند و سراغ دروس قبلی را از اساتید خود و منابع مختلف داخلی و خارجی می‌گیرند. ما این نتیجه‌گیری را باید از فیلم‌هایی که اکرانشان ممنوع است ولی همچنان مورد توجه مردم قرار می‌گیرند، متوجه شویم. با تغییر این سرفصل‌ها، علوم سیاسی به دو شاخه رسمی و غیر رسمی بدل می‌شود و دسته دوم به احتمال زیاد به عنوان بازار سیاه این علم، بیشتر مورد استقبال قرار می‌گیرد. تغییر در فرم به منظور فراهم‌سازی فضا برای جلب مشارکت دانشجویان این رشته، در نهایت باعث نابودی بیشتر بازار کار و فضای رشته به شکلی توامان خواهد بود و این مصداق شر رساندن با نیت به ظاهر خیر است.»

برآیند دیدگاه‌های این سه استاد دانشگاه که رویکردهای مختلفی در پرداختن به مسائل سیاسی و علم سیاست دارند، نشان می‌دهد که جای خالی علوم سیاسی در سبد سیاست‌گذاری کشور، یک آسیب بسیار بزرگ در این عرصه خواهد بود و در نهایت دامنه آسیب و حرمان فقط شامل حال متخصصین و دانش‌آموختگان این رشته نخواهد بود. به‌نظر می‌رسد در یک نگاه ژانوسی، هر دو سویه سیاست‌شناختی و معرفت‌شناختی این رشته در این مورد بی‌مهری عمیقی واقع شدند.

 گزارش: مجتبی اسکندری

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز