خبرگزاری کار ایران

نگاهی به نامه‌های اکبر رادی ۱۱ سال پس از درگذشتش؛

نمایشنامه‌نویسی که در حجاب کامل زیست/زمین که هیچ، حتی آب از آب تکان نخورد

نمایشنامه‌نویسی که در حجاب کامل زیست/زمین که هیچ، حتی آب از آب تکان نخورد
کد خبر : ۷۰۸۵۴۵

۱۱ سال از فقدان اکبر رادی گذشت؛ به این بهانه نگاهی به کتاب مجموعه نامه‌های او داشته‌ایم که در آنها شرح دقیقی از احوال خود و جامعه‌ای که در آن می‌زیسته، ارائه داده است.

به گزارش خبرنگار ایلنا، اکبر رادی ۲۲ سال پیش در نامه‌ای به عباس معروفی نوشت: «مدتی است گذران زندگی برای من مشکل شده و من فشار حلقه را دور گردنم روز به روز بیشتر احساس می‌کنم و این در شرایطی است که هیچکس به ظاهر بالای چشم من ابرو نگفته است. برعکس، مسئولان امر همه با من هم‌دردی می‌کنند. همه شرمنده و سرافکنده‌اند. همه معذرت می‌خواهند و مرا به صبوری و مناعت نفس تسلی می‌دهند و هیچکس نمی‌داند چرا این‌جور شده است؟ و چرا من در حجاب کامل زندگی می‌کنم؟ آیا جزای ما روبنده‌ای است که باید به کیفر زیبایی به سر کنیم؟ در حالی‌که (خیلی بامزه است) نمایشنامه‌های من موضوع درس و تحقیق و رساله دانشجویان است و پاره پوره آن‌ها را که در کتابخانه هیچ‌یک از دانشکده‌های تئاتری ما هم موجود نیست، (این هم خیلی بانمک است) به قیمت خون ما از دلال‌ها می‌خرند و بر آن‌ها شرح و تفسیر می‌نویسند و با احترامات فائقه توی آرشیو دانشکده‌ها دفن می‌کنند. راستی حلقه معیوب ما کجاست؟» مشکلی که به‌نظر می‌رسد پیش و پس از او هم گریبان بسیاری از نمایشنامه‌نویسان را گرفته و تنها رخت و لباسش تغییر کرده است. هرچند خود می‌گوید در حجاب کامل زیسته اما در جایی دیگر به درستی تصریح می‌کند که اگر نگاهی با ظرافت و از سر عبرت به نقاط مشابه تاریخ بیندازیم می‌ببینیم در این منازعات خشونت‌بار به‌رغم باخت‌های صوری، چه کس برده است...

۱۱ سال پس از درگذشت اکبر رادی، حرف‌ها و متن‌های او هنوز تازه است. نگاه او به جامعه، وضعیت فرهنگی و هنری و تمام آن‌چیزی که به‌نام دغدغه اجتماعی و فرهنگی می‌شناسیم یگانه است و این را نه‌تنها در آثارش که در نامه‌هایی که در طول چهار دهه به افراد گوناگون نوشته می‌توان دید.

چندی پیش کتاب نامه‌های اکبر رادی به کوشش حمیده‌بانو عنقا (همسر استاد رادی) شامل ۷۳ نامه به ۴۳ نفر از نویسندگان، نمایشنامه‌نویسان، مترجمان، شاعران، هنرمندان و برخی از روزنامه‌نگاران و مسئولان توسط نشر نشانه منتشر شد.

علی دهباشی (روزنامه‌نگار و سردبیر مجله بخارا) که دو نامه از این مجموعه کتاب خطاب به او نوشته شده، در گفتگو با ایلنا، به وجه مهمی از آثار اکبر رادی که در نامه‌هایش نیز دیده می‌شود اشاره کرده و می‌گوید: من می‌خواهم درباره وجهی از آقای اکبر رادی بگویم که بسیار مهم است؛ یعنی مساله رابطه او با زبان فارسی. رادی از نوادر نمایشنامه‌نویسانی بود که فارسی را بسیار درست می‌نوشت و پایبند به معیارهای زبان فارسی و بسیار توانا بود و این حکایت از آن دارد که او با متون کلاسیک ادب فارسی پیوندی ژرف و عمیق داشته است.

دهباشی ادامه می‌دهد: معمولا نمایشنامه‌نویسان ما دچار ضعف در فارسی نویسی هستند زیرا تصور می‌کنند مطالعات جدی درباره زبان فارسی برای نمایشنامه‌نویسی مورد نیاز نیست اما اکبر رادی از آنهایی بود که خلاف این فکر می‌کرد برای همین یک نثر فارسی بسیار پاکیزه از او به جا مانده است.

بهزاد صدیقی (نمایشنامه‌نویس و عضو هیات مدیره بنیاد اکبر رادی) هم در گفتگو با ایلنا، به همین نثری که در نامه‌های او هم به وضوح دیده می‌شود اشاره کرده و می‌گوید: به‌گمانم این نامه‌ها آنقدر ارزشمند هستند که می‌توانند به کتاب‌های درسی فارسی دبیرستان‌های ایران راه بیابند و نسل امروز و فردا را با نوعی از شیوه نامه‌نگاری منحصر به فرد آشنا کند و آموزش دهد و علاوه بر آن اهمیت نثر استاد فن نویسندگی را به هر خواننده‌ای گوش‌زد کند که چگونه کلمات و عبارات و اصطلاحات فارسی در ذهن او مواج می‌شود و هم‌چون رود در سراسر متن و‌ کاغذ و کتاب جاری می‌شود و خواننده علاقه‌مند به زبان فارسی را مسحور خود می‌سازد و شیفته‌اش می‌گرداند.

نامه‌های این کتاب براساس سال نگارش فهرست‌‌نویسی و آماده‌‌سازی شده ‌است و تاریخ نخستین نامه رادی در این کتاب ۲۲ بهمن ۱۳۴۳ خطاب به حسین زنده‌‌رودی (نقاش) و تاریخ نگارش آخرین نامه این نمایشنامه‌‌نویس دی ماه ۱۳۸۶ خطاب به بهرام بیضایی است.

اکبر رادی در نامه‌هایش اشاره‌ای به وضعیت ممیزی، سخت‌گیری‌ها و اتفاق‌هایی که برای انتشار و اجرای آثارش می‌شود، اشاره دارد و از خلال آنها خلاصه‌ای از وضعیت اجتماعی روز هم ارائه می‌کند. او سال ۵۶ در نامه‌ای خطاب به «ابراهیم پاشا» نوشته است: «از احوالاتِ! این فقیر بخواهی، ملالی نیست، جز اینکه فعلگی می‌کنیم و حتا مجال کاشتن یک‌دانه شکر هم نداریم. نشان به آن نشان که همین امروز که ۳۰ خرداد ۵۶ باشد، هنوز از شر اوراق امتحانی و کارهای عملی دانشجویان خلاص نشده‌ام. شکایتی نیست. حالا که صدای‌مان بریده، حالا که کم کرده‌ایم و گرفتار تنگِ‌نفس شده‌ایم، خوشمزه است که آقایان با ما همچون یک جنازه رفتار می‌کنند. «نویسنده‌ی سرشناس ایرانی»، «نمایشنامه‌نویس نامیِ معاصر»، اینها القابی است که مطبوعات وزین دارلخلافه این روزها به خیک ما می‌بندند.»

بهزاد صدیقی اهمیت نامه‌های اکبر رادی به دیگران را در چند دلیل برشمرده و می‌گوید: نخست به خاطر اهمیت موضوعی و پاسخ‌هایی که در پاسخ به شخصیت‌های مطرح فرهنگی، اجتماعی و سیاسی می‌دهد. دوم؛ به دلیل نثر جذاب و تاثیر‌گذار و سبک نگارش استاد اکبر رادی. سوم؛ به دلیل  مسائل مهمی که نویسنده در این نامه‌ها از آن سخن به میان می‌آورد. چهارم؛ به دلیل گزارشی که از اوضاع زمانه و وضعیت فرهنگی ایران در این نامه‌ها مطرح می‌کند. و آخر و شاید مهم‌تر از همه اینکه این نامه‌ها را نمایشنامه‌نویس و نویسنده مهمی به اسم اکبر رادی خطاب به اشخاصی نوشته که در نثر فارسی ایران ماندگار شد و تاریخ‌ساز.

اکبر رادی در نامه‌ای که به تاریخ ۵ مهر ۷۵ خطاب به عباس معروفی نوشته از وضعیت ناخوشایندی که اتفاقا در اوج شهرت و محبوبیتش به آن دچار است می‌گوید و از خلال آن اشاره‌ای به ماجرای اتوبوس ارمنستان دارد: «این سال‌ها آنقدر پشتِ خط مانده‌ایم که دیگر حال و نایی نمانده، به یک طرزِ بسیار دماغ‌سوخته‌ای از صرافت هرچه سفر به دیار کفر است، افتاده‌ایم. اتفاقا همین چندی پیش سفری هم به ارمنستان پیش آمده بود و از طرف کانون نویسندگان ولایت مذکوره آمدند و دعوتی از جماعت اهلِ قلم کردند که آقایان بروند آن‌جا شعر و داستان و نمایشنامه و خطبه بخوانند. ولی گذشته از رغبتی که نداشتم، ترکیب حضرات هم به‌نظرم خیلی یک‌دست و مانوس نیامد. که البته معذرت خواستم و قیدش را زدم. براهنی و گلشیری و دانشور و چند تن دیگر هم هریک به عذر و علتی نرفتند. مابقی کفش و کلاه کرده، قشون کشیدند و راهی شدند. اما نیمه‌راهِ شبانه در حدود گردنه حیران بود که داستان مساله‌دار، عجیب و مبهمی بود رخ داد که لابد خبرش به محافل صلیبی آن‌جا هم درز کرده است و کوتاه می‌کنم.{...} به هرطرف می‌روم سرم به دیوار می‌خورد. صحنه، تلویزیون، رادیو، تبریز، اصفهان، رشت، چاپ، پخش، کلاس... درها بسته، همه‌جا قفل است، بن‌بست کامل. گمان نمی‌کنم هیچکس از صحابه قلم مثل من این‌روزها در اختناق و زیر ضربه مانده باشد. یکی دو نعره کشیدیم و خیال می‌کردیم به پژواک نعره ما پنجره‌ای باز می‌شود. نوری به صحنه می‌تابد. زمین زیرپای ما تکان می‌خورد. ولی زمین که هیچ، حتی آب از آب تکان نخورد. حتی مثل اینکه پیچ‌ها را برای ما سفت‌تر هم کرده‌اند. آثار من مطلقا در بازار نیست. نمایشنامه‌های تازه‌ام امکان اجرا و انتشار نیافته‌اند. حق‌التدریس ترم پیش من تا این لحظه پرداخت نشده و در حقیقت تمام حقوق مادی و معنوی یک شهروند ساده را از من سلب کرده‌اند. به‌طوری‌که مدتی است گذران زندگی برای من مشکل شده و من فشار حلقه را دور گردنم روز به روز بیشتر احساس می‌کنم...»

نگاه دقیق و همه‌جانبه‌ای که صدیقی به آن اشاره کرده و می‌گوید: از سویی دیگر اما به‌نظرم این نامه‌ها آن‌قدر مهم هستند که ظرفیت بررسی از زوایای گوناگون را دارند؛ زوایایی که می‌توان هم چون منشور زندگی با تدقیق بیش‌تری به آن‌ها نگاه کرد و یا در آن‌ها نکاتی را یافت که برای‌مان درسی از زندگی است.

او با بیان اینکه «با این همه، اگرچه همه این نامه‌ها اهمیت و ارزش تاریخی و فرهنگی دارند و خواندنی هستند»، ادامه می‌دهد: اما به‌نظرم از میان آن‌ها، نامه به فرج سرکوهی، نامه به کمال حاج سیدجوادی، نامه به محمد‌علی جمال‌زاده، نامه به هوشنگ گلشیری، نامه به عبدالحسین آل رسول و ... از خواندنی‌ترین نامه‌های این مجموعه نامه‌های استاد بی‌بدیل نمایشنامه‌نویسی ایران هستند که به کوشش بانوی ایشان، حمیده بانو عنقا به زیور طبع آراسته شد که جا دارد برای انتشار آن‌ها از ایشان سپاسگزاری ویژه‌ای کرد.

در کتاب نامه‌های اکبر رادی که با شمارگان ۳۰۰ نسخه در ۲۵۶ صفحه رقعی با طراحی جلد حسن گل به قیمت ۲۰۰۰۰ تومان منتشر شده، نامه‌های اکبر رادی به هنرمندان و نویسندگانی هم‌چون محمدعلی جمال‌زاده، رضا براهنی، هوشنگ گلشیری، بهرام بیضایی، حسین زنده‌رودی، جعفر والی، بهزاد قادری، یعقوب آژند، محسن یلفانی، احسان یارشاطر، محمود کیانوش، خسرو حکیم‌رابط، عباس معروفی، ابراهیم رهبر، جان گیلفورد، یدالله آقاعباسی، فرامرز طالبی، فرخنده حاجی‌زاده، علی دهباشی، جلال خسروشاهی، مهدی اخوان لنگرودی، مجید دانش‌آراسته، فریندخت زاهدی، نغمه ثمینی، بیژن اسدی‌‌پور، علی‌رضا پنجه‌ای، فرج سرکوهی، عبدالحسین آل‌رسول، نصرالله قادری، محمدتقی صالح‌پور، کمال حاج‌‌سیدجوادی، مجید فلاح‌‌زاده، محمدتقی پوراحمد جک‌تاجی، علی‌رضا پارسی، رحیم چراغی، هادی میرزانژاد موحد، سیدمحمد فصیحی، حجت‌‌الاسلام عابدی‌‌نژاد، خانم آقایی‌‌پور، ابراهیم پاشا و نیز نامه‌‌ای خطاب به پیشگاه عدل نوشته شده است.

رادی در این نامه‌ها، علاوه بر گزارش زندگی و فعالیت حرفه‌ایش، از آخرین نوشته‌هایش به دوستان و هم‌قطارانش حرف می‌زند، به نقدهایی که بر آثارش شده اشاره می‌کند و گاهی نظرات تند و تیزی درباره آثار و مجلات نمایشی دارد. اما یکی از مهم‌ترین نامه‌های این مجموعه، نامه‌ای است که برخلاف سایر نمونه‌های این کتاب نه به یک دوست یا شخص خاص که خطاب به «پیشگاه عدل» نوشته شده است؛ نامه‌ای که مناسبت نوشته شدنش در سال ۷۴ رای صادره دادگاه درباره عباس معروفی مدیر مجله گردون بوده که یکی از اتهامات او، چاپ مقاله‌ای در تجلیل غلامحسین ساعدی است. امروز که یازده سال از درگذشت اکبر رادی می‌گذرد، بازخوانی این نامه یادآور نگاه امیدواری است که رادی علیرغم همه مشکلاتی که برای خودش و دیگر نمایشنامه‌نویسان ایرانی پیش، هم‌زمان و پس از او به وجود آمده، داشته؛ آنجا که رادی «در پیشگاه عدل» می‌نویسد:

«مستحضرید، نویسندگانی هستند که ما بخواهیم و نخواهیم، هستند و با انگ و بهتان و شلاق، طرد و خرد و منزوی نمی‌شوند، هیچ، که با تُپزهای اهانت ما قشنگ‌تر و مظلوم‌تر هم می‌شوند. اینان نویسندگانی هستند که روی دست ما مانده‌اند و به هر تدبیر کاری هم نمی‌توان کرد. کافی است سری بگردانیم و نگاهی با ظرافت و از سر عبرت به نقاط مشابه تاریخ بیندازیم و ببینیم در این منازعات خشونت‌بار به‌رغم باخت‌های صوری، چه کس برده است؟ بی‌تردید نه فاتحی که به کرسی نشسته، نه حتی کسی که حقیقت را گفته، بلکه آنکه فقط مظلوم بوده است...»

گزارش: سبا حیدرخانی

انتهای پیام/
ارسال نظر
پیشنهاد امروز