خودنویسروسی منتشر شد
«خودنویس روسی» به قلم ام فروه فاموری توسط انتشارات حوض نقره، در ۱۷۲صفحه منتشر شد.
به گزارش ایلنا، در کتاب خودنویس روسی که با مقدمهای از خودِ نویسنده، مادر نویسنده ( شهین ایقانی) و صالح تسبیحی به چاپ رسیده است، بیش از یک دهه نوشتهها و سرودههای این نویسندهی جوان که حاصل سفرهای بسیار وی از سمرقند و بخارا گرفته تا قلعههای تسخیر شده توسط میمونها یا موشها در هند و غواصی در آبهای اقیانوس آرام است، گردآوری و منتشرشدهاست.
مادرش می گوید: «از کودکی آرزوی سفر به روسیه و قدم زدن در میدان سرخ مسکو را داشت، دیدن کلیسای سنباسیل برایش رؤیایی دست نیافتنی بود. زیاد مطالعه میکرد و با سفر به روسیه، شروع به مطالعه در زمینهی ادبیات روسی کرد و اینگونه بود که «خودنویس روسی» متولد شد. خرچنگ سیاه (سرطان) یک سال بعد از جراحی و درمان دوره ی اول بیماریش، به مخچهاش حمله کرد و او را زیر تیغ جراحی کشاند. جراحی مغز نه توانست از خلاقیتش بکاهد، نه از ادامهی نوشتن «خودنویس روسی» منصرفش کند.
«نادیا» در نوشتههایش متولد شد و همراهی شد در مبارزهای سختتر با خرچنگ سیاه که سنگرهایش را فتح میکرد و به تمام بدنش نفوذ میکرد... . نادیا هنگامی راوی میشود که فروه بیقرار از رنج عزیزانش، سکوت میکند.
نویسندهی جوان، در مقدمهای که خود، پیش از مرگش و با آگاهی به مرگ زودهنگاماش بر این کتاب نوشته میگوید:
«در یکی- دو سالِ گذشته، زندگی آنقدر عجیب بر من گذشت که هنوز هم که نگاه میکنم باورم نمیشود از سر گذرانده باشم آنهمه طوفان را، که هر کداماش میتوانست و میتواند بزند زیر میزِ بودنم اما دستهای نامرئیِ امید، دستانِ قوی و شکستناپذیرِ میل به زندگی، نگهام داشته تابهحال... . در روزهائی که غوطه میخوردم در خبرِ کوتاهشدن فرصتام برای زندگی و دنبال خودم میگشتم در «بیماری بیعلاج »، مرگِ ناگهانیِ پدرم آن پیانوی سیاه و سنگینی بود که روی سرم افتاد.»
نویسنده در مقدمهاش از حلول نادیا چنین یاد میکند: «در همین میانه و احوال نادیای سی و پنج- شش ساله با قصههاش در من حلول کرد. منِ تحتِ تاثیر زیباییهای به چشم دیدهی مسکو و سنپترزبورگ، منِ کمی ادبیاتِ معاصر روس خوانده حتا، غافلگیر شدم از اینکه چرا روس؟ حالا اما، بهتر میدانم که هیچکس جز یک زنِ جوان روس، نمیتوانست حاملِ پیچیدگیها و تضادها و عمقِ احساس من باشد. چه بسا نادیا با معنای ناماش - سرشار از امید- مثل من منتظر واژههایی بود که در میانشان جاودانه شود.»
ام فروه فاموری در این کتاب، راوی داستانهایی میشود که جزئیات خیلیهاشان هنوز بر وی پوشیدهاست. او گاهی نادیاست و گاه فقط راوی قصههایش. او در مقدمهاش چنین تعبیر میکند: «خودنویس روسی زادهی ذهنِ نویسندهی ناتوان از سکوت مناست که در قصههای نادیا پترووا، پنجرهای میشود به فَروه ناشناس برای خودم؛ حاصلِ دوام آوردن زیر سنگینیِ پیانوی سیاه، حاصلِ نزدیکشدن به مرگ، ماجرای دردهای سیاهی که میکشم و بیشتر میشوند، و تنِ خیانتکارم که آغوش به هجوم بیماری گشودهاست.»
«خودنویس روسی» در پائیز ۱۳۹۷ در ۱۷۲ صفحه توسط انتشارات حوضنقره به چاپ رسیده است.